* رئوف پیشدار

استاد دانشگاه و روزنامه نگار - ٣٠ بهمن ماه ١۴٠۲
همه ی ظرفیت های نرم افزاری ترغیبی و تشویقی از نهادهای حاکمیتی تا شخصیت های کنونی و سابق در قدرت ، به هر شکل از بیان اهمیت آرا تا حتی فتوا ، به عرصه آمده اند و بکار گرفته شده اند تا مردم را به شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی تشویق کنند.
سواد بالای عمومی جامعه و از جمله سواد سیاسی آحاد مردم به برکت توسعه ارتباطات در دهه های اخیر ، آن‌ها را متوجه اهمیت شرکت در انتخابات کرده است. کسی مُنکر آن نیست که حتی یک رای در دموکراسی مبتنی و مُتکی بر رای مردم ، می تواند در تعیین مسیر حرکت کشور موثر باشد.
مساله اساسی در این میان اوٌل، نبود برنامه ، و دوٌم، عدم تضمین عمل به وعده ها در غیاب برنامه مطالعه شده ، اصولی و با قابلیت اجرا است که در غیاب نهادهای مدنی واقعی و ریشه دار ، منجر به انتخاب با چشم باز و مسئولانه و آگاهانه نمی شود ، و رای دهندگانی می مانند که مثل همه ی دفعات قبل نهایت امر ، باید کنایه های بسیار بشنوند و سرزنش شوند که چرا آن را انتخاب کرده اند ! و غافل باشند که اینها همه برون داد یک تشکیلات استصوابی است.
دوره استفاده ابزاری از باورها و اعتقادات مردم سپری شده است. امروز هر رای دهنده می گوید ؛ رای من حق من است ، و وظیفه توی نامزد ارائه برنامه تضمین شده ، و من، رای به برنامه تضمینی می دهم . من دیندار بوده و هستم و در زندگی ام آنرا ثابت کرده ام . انقلابی ام و در صحنه بوده ام و باز هم خواهم بود ، اما تو ثابت کن و ضمانت کن آنچه می گویی هستی و خواهی ماند و حامل آمال من می مانی !
در انتخابات پیش روی مجلس، بیشترین تعداد نامزدها، چهره های شناخته شده ای نیستند، کارنامه مدیریتی و اجرایی خاصی که به نشستن آن‌ها روی صندلی پارلمان اعتبار ببخشد، ندارند. چرا این حد و حجم نامزد تایید صلاحیت شده ناشناس معرفی شده اند، جای تامل دارد. انتظار بود برای تشويق رای دهندگان شورای نگهبان با تنوع بیشتر ، به همه ی سلیقه ها اشتیاق شرکت در انتخابات را بدهد، تا شاهد فضای جدی‌تري در جريان انتخابات بوديم. مردم هم با شور و اشتياق بيشتري اين روند را دنبال مي‌کردند، چرا كه انتظارها و اميدهاي بيشتري برای تغيير وجود داشت. اميد و انتظار بهبود شرايط با حضور نامزدهايي با سابقه اجرايي بهتر و موقعيت ممتازتر، فضاي اين رقابت ها را شكل مي‌داد اما اين بار، متاسفانه با روندي رو به رو هستيم كه با تاييد نشدن صلاحيت نامزدهايي كه مي‌توانستند اميد و انتظار به بهبود شرایط را در مردم ایجاد كنند از يك سو ، و از سوي ديگر نتيجه كنش‌های آنان در پی انتخابات گذشته سردي و بی‌توجهي را به وجود آورده كه فضاي انتخاباتی را در بر گرفته است.
پاسخ به رای مردم و نتیجه آن بسیار مهم است. روند کنونی معرفي نامزدها، سازوکار احراز صلاحيت آنان و نتیجه حضور مردم در پای صندوق‌های رای در دوره‌های پیشین اين شور را از بين برده است. با توجه به پيشينه انقلاب و اهمیت حمايت گسترده مردم، براي برخورد با رقبا و كشورهايي كه در سطح منطقه و جهان منافع مردم ايران را هدف قرار داده‌اند، حمايت و حضور مردم ابزاري بسيار مهم و تعيين كننده است كه متاسفانه امروز شاهد آن نيستيم و اين سردي بسيار نگران كننده است.
این سردی را فقط می توان با گشودن دریچه ای از امید به بهبود وضعیت پیش چشم مردم ، از بین برد و این امر همان‌طور که گفته شد در غیاب نهادهای مدنی ، شاید از عهده طبقات مرجع بر آید که در این باره و نقش این طبقات در جامعه و مسئولیت خطیر آن‌ها بسیار گفته و نوشته ام. مساله اصلی و اساسی آن، نپذیرفتن مسئولیت است. طبقات مرجع مردم را به شرکت در انتخابات تشویق و ترغیب می کنند، اما در وقتش حاضر به ورود به مساله در حمایت از حقوق موکلان که با تبلیغات و تشویق آن‌ها به داوطلبی رای داده اند، نیستند. نمونه این امر را بسیار، بسیار در سال‌های اخیر و در انتخاب های مکرر دیدیم و در نهایت امر باز رای دهندگان را بدهکار کردند که چرا به آن، باید به این رای می دادید و حاضر هم نیستند کمی عقب برگردند و مواضع خود را مرور کنند.
🌺 ‏برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده لطفاً لینک های زیر را دنبال کنید:

https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

Http://r-pishdar.blogfa.com

https://t.me/raoufpishdar

eitaa.com/raoufpishdar

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 20:29 | لینک  | 

​​​*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار - ٢٩ بهمن ماه ١۴٠۲
ما هم خریدهای خانه را اوّل ماه که حقوقم را دادند، انجام می دهیم. گوشت، مرغ روغن و یک سری نیازهای دیگر! برنج را طبق برنامه هر ساله، شهریور ماه از همکار شمالی ام می خریم.
گوشت و مرغ که تمام شود، نیاز به گفتن نیست، نوع غذاها خبر را می رساند. کوکو سیب زمینی، کوکوسبزی، خورشت بادمجان، بعضی وقت‌ها هم لوبیا، عدسی و املت و میرزاقاسمی و کشک بادمجان! بستگی به روزش دارد و این‌که چندم ماه است. البته خدا را شکر که ما کمتر گوشت می خوریم.
صبح قبل از کلاس به فروشگاه تخفیفی( ج )در نزدیکی خانه می روم تا اگر گوشت آورده بود، بخرم بعد بروم کلاس! دیشب رفتم هایپر ف، نزدیک خانه بی مبالغه ۵٠ نفر بیشتر! توصف خرید گوشت بودن! قیمتش کمی تا حدودی کم از بيرون است.
شاید نزدیک به ٣٠ نفر این‌جا جلوی فروشگاه ج ، اغلب مردان و زنان سالخورده، پدر بزرگ و مادر بزرگ و در این سن حتما هم بازنشسته، برای خرید گوشت صف کشیده اند. من می شوم نفر آخر!
از خانم جوان مدیر فروشگاه که من را می شناسد می پرسم : گوشت میاد؟
جواب می دهد: آره! ولی شاید امروز کمی دیر! احتمال یازده، دوازده! میخواین شماره تلفن بدین، گوشت آمد زنگ می زنم. میخواین کلاس برین، برین! دیر نشه!
تا ساعت شروع کلاس دو ساعتی وقت دارم. ترجیح می دهم که شانسم را امتحان کنم، شاید زودتر گوشت آمد. یک کم هم خبرنگار بازی کنم !
در اروپا برای بازکردن سرصحبت با وضع آب و هوا شروع می کنند. این‌جا کافی است که شکایتی بکنی و انتقادی! فوری سر گلایه و شکایت، انتقاد و ایراد و حتی لعن و نفرین به روز و روزگار و باعث و بانی اش باز می شود. نیاز به هیچ سوال و جوابی هم نیست! هم این‌که شروع کنی، بقیه هم می آیند. مشکلات مردم همه یکی است « نمی توانند زندگی کنند. »
عبارت «مردم نمی توانند زندگی کنند، همه اش نبود، کمبود، گرانی و تورم» را آقایی مسن که صندلی پارچه ای همراهش دارد و عصایی بدست می گوید. او بازنشسته وزارت راه است و شکر خدا می کند که: «بچه هام سال‌ها پیش از ایران رفتند من ماندم و زنم، وگرنه با این قیمت ها و حقوق ها، چطور می تونستم تو روی بچه هام، عروس هام، دامادا و نوه ها نگاه کنم! مام که دیگه فسیل شدیم، هر جابریم سرباریم ، همين‌جا ماندیم تا چند روز عمرم، تموم شه!
خانم سالخورده ای به بحث وارد می شود: « تو این چهل سالی که اینا آمدم، فقط گرانی دیدیم، من مستمری بگیر سازمان تامین اجتماعی ام، سازمان باید طبق قرار داد حقوق منو مطابق تورم بده! فکر می کنین چقدر به من می دن؟ آن‌قدر که خودم و شوهرم، هردومون هم از کار افتاده ایم، چیزی بخوریم، از گرسنگی نمیریم!»
خانم دیگری به کنایه می گوید : هر چی گران شد، شد، دیگه ارزان نشد، غیر گوجه فرنگی که یکی دو هفته آخر پاییز گران شد و بعد ارزان شد! جان آدما هم که ارزونه!
سطح رابطه ساکنان محله ما طوری نيست که همدیگر را به اسم و رسم بشناسند، ممکن است تو کوچه، یک کوچه بالا و یا پایین یکدیگر را دیده باشند. تازه اگر یادشان مانده باشد، می دانند، همسایه اند!
دکتر قاسم رضایی استاد جغرافیایی سیاسی در دانشگاه‌های تهران را به دو اعتبار همکاری و همشهری بودن می شناسم و گاه که مثل امروز جایی، تو صفی، چیزی ببینم، سلام علیکی می کنم.
دکتر وارد بحث نمی شود، یکی دو بار هم با کشاندن صحبت به سمت او، از اظهار نظر خودداری می کند.
از دانشگاه دکتر رضایی تا آنجا که می دانم به هفت استاد حکم پایان خدمت داده اند و یا قرار دادشان را تمدید نکرده اند.
گوشتی که فروشگاه تخفیفی محل می دهد برچسب « معاف از مالیات و ارزش افزوده» دارد. گوسفندی ٣٧۵ هزار تومان، گوساله هم تقریبا همین قدر.
خانم همسایه می گوید : این گوشت هم همش یا چربیه، یا اُستخون! یه گوشتی هم ته ظرف می زارن!
من امروز خوش شانسم که ماشین حامل گوشت زودتر از آن‌چه خانم مدیر فروشگاه گفت ، آمد . من دو بسته می خرم. همه بسته ها گوسفندی است.
خانم مدیر فروشگاه از این‌که به او دستور داده اند بیشتر از دو بسته گوشت برچسب دار ندهد، از همه عذرخواهی می کند، می پرسم : کی دستور داده؟
جواب می دهد : تعزيزات!
خانمی که مستمری بگیر تامین اجتماعی است، دوباره داد سخن می دهد : خاک برسرتون با این مملکت داری!میلیاردها، میلیارد اختلاس، حرف هم که بزنی... دیدی پارسال تو همین محل چکار کردن! با شش کلاس سواد که نمی شه مملکت داری کرد، همه اش دشمن، دشمن! دشمن شمایید که مملکتو ویران کردید، جوان‌ها را از زندگی ناامید کردید،اعتیاد و دزدی پدر مملکتو درآورده، خواجه به فکر نقش ایوان است!
بحث دارد وارد مرحله خطرناکی می شود.دو بسته گوشت دارم! من استاد دانشگاه خوشبختم، من خوش شانسم!

🌺 ‏برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده لطفاً لینک های زیر را دنبال کنید:

https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

Http://r-pishdar.blogfa.com

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 17:3 | لینک  | 

*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار - ٢٨ بهمن ماه ١۴٠۲
رفتارهای توسعه یافته در افراد باعث توسعه یک کشور می شود. وقتی که کسی خودش ، خودش را متخصص و واجد صلاحیت نداند «مسئولیت» قبول نمی کند. از نشانه های توسعه یافتگی‌ این است که برای «علم و تجربه» احترام قائل باشیم. برای مثال : آن کسی که بدون هیچ تجربه فنی سکان مدیریت یک مجموعه عظیم خودروسازی را به عهده می گیرد، شخصیت توسعه نیافته ای دارد. با خودش صادق نیست. او نمی تواند باعث توسعه کشورش شود.
آن استاد دانشگاهی که همزمان با وظایف دانشگاهی و بجای تمرکز بر تربیت دانشجو و پژوهش چندین سمَت مدیریتی دارد و دائم خارج دانشگاه رفت و آمد می کند ، شخصیت توسعه نیافته دارد. او نمی تواند «دانشجویان توسعه آفرین» تربیت کند و همین‌طور است هر کسی با هر موقعیتی که در رفتارش شخصیت توسعه نیافته او غالب است. توسعه یک کشور، محصول شخصیت‌های توسعه یافته است.
یک جامعه توسعه یافته نشانه های زیادی دارد که مهم ترین آن‌ها پرسشگر بودن جامعه و مقید بودن و موظف بودن رهبران به پاسخگویی می باشد که در یک جامعه توسعه یافته همه انتخابی اند.
در جامعه‌ توسعه یافته حاکمیت خود را نماینده و وکیل مردم در اداره امور می داند و نه قدرت حاکم! و لذا تلاش خواهد کرد تا رضایت عمومی را کسب کند و چنانچه مقبول نباشد، استعفا می کند تا راه برای اداره دموکراتیک کشور باز باشد .
سطح سوالات مردم در یک جامعه توسعه یافته، نشان عمق توسعه در آن جامعه است. جامعه ای که رئیس جمهوری اش مردم را برای خرید گوجه ارزان به محل زندگی خود ارجاع می دهد، نه حال! که هیچ وقت رنگ توسعه را ندیده و نخواهد دید. در این جامعه کسی از درآمدهای کشور و هزینه های آن نمی پرسد، سیاست خارجی محلی از اعراب در پرسش ها ندارد، سیاست و تدابیر اقتصادی که هیچ!
در یک جامعه توسعه یافته، قدرت از راه‌های دموکراتیک به منتخب مردم انتقال پیدا می کند و منتخب تلاش می کند تا اعتماد عمومی را نسبت به خود ارتقا دهد.
در چنین جامعه ای مکانیزم های قانونی چنان علمی و دقیق طراحی و پیش بینی شده است که دولت نماد قدرت مشروع، به محض از دست دادن جایگاهش نزد مردم، از راه‌های دموکراتیک، قدرت را انتقال می دهد و اصرار بر ماندن ندارد، چه برسد به اینکه از ابزارهای نامشروع برای تمکین مردم استفاده کند.
در تئوری های مربوط به جنبش ها و اعتراضات و حتی انقلاب ها، این بحث مطرح است که حکومت های موفق، حکومت هایی هستند که بتوانند عوامل و دلایل بروز نارضایتی ها را قبل از حاد شدن و بروز آن شناسایی کرده و درصدد رفع آن بربیایند. در واقع حکومت های موفق با پاسخ دادن به مطالبات و حل کردن مشکلات، از انباشت مطالبات و نارضایتی ها جلوگیری می کنند. اما تقریبا در هیچ کجای دنیا حکومتی وجود ندارد که بتواند همه مطالبات و مشکلات را کامل بشناسد و حل کند،بنابراین نارضایتی ها ظهور می کند و در این بین حکومت هایی موفق هستند که کوشش می کنند که اعتراضات را که مُعَرّف کمبودها و مشکلات هستند، با دفع ریشه ها برطرف کنند.
فساد اداری و مالی و اقتصادی و هر نوع دیگر آن در یک جامعه، نشانه ساختار فاسد است، هر چند رهبران پاک دست باشند و یا چنین ادعا کنند. چنین جامعه ای مبتلا به فساد سیستماتیک است.
یکی از معضلات عمده اقتصاد ایران و عامل اساسی شکل گیری فساد اقتصادی در کشور، وجود یک بخش دولتی گسترده است. هم اکنون به رغم ابلاغ سیاست های اصل ۴۴ بسیاری از شرکت‌ها، نهادها، سازمان ها و صنایعی که با استناد به این اصل شکل گرفته‌اند، نه تنها حاضر به تعدیل ساختاری خود نیستند، بلکه در بسیاری از موارد قدرت انحصاری اولیه خود در یک بازار را به بازارهای دیگر نیز گسترش داده‌اند. بنابراین ، دراین شرایط حالتی پیش می‌آید که به دلیل وجود مدیران ذی نفوذ دولتی مقادیر عمده‌ای از منابع ملی که از مجرای دولتی تخصیص می یابند، مورد سوء استفاده واقع می شوند. در چند دهه اخیر خصوصی سازی نامناسب و در سال‌های اخیر نقدی کردن یارانه­‌ها شاید از منشاء­های فساد در کشور باشد.
کنترل نامناسب قیمت ها که به دلایل سیاسی یا اقتصادی در چند دهه اخیر وجود داشته و قیمت کالا یا خدمات را در کمتر از ارزش بازاری حفظ نموده است، می­ تواند منبع رانت و رانت­‌جویی برای افراد یا گروهای خاص باشد که حتی با رشوه دادن می‌خواهند این جریان را استمرار دهند.
بی‌انضباتی مالی، اقتصاد دستوری، محدودیت‌ها و سهمیه بندی‌های تجاری و ارزی، چند نرخی بودن ارز و سیستم غیر رقابتی و متمرکز بانکی از کانون‌های اصلی ایجاد فساد پولی - بانکی می‌باشد .
و بسیاری علت و علل دیگر!
🌺 ‏برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده لطفاً لینک های زیر را دنبال کنید:
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

Http://r-pishdar.blogfa.com

https://eitaa.com/joinchat/1887896129C490688133a

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 11:33 | لینک  | 

*رئوف پیشدار

استاد دانشگاه و روزنامه نگار ٢٣ بهمن ماه ١۴٠۲

راهپیمایی های سنتی ٢٢ بهمن انجام شد. این راهپیمایی نشانه واضحی از همدلی ایرانی ها بود که امیدوارم هیچ جریانی درصدد مصادره آن به نفع خود بر نیاد بویژه که انتخابات مجلس نزدیک است و چنین دستبردهایی مسبوق به سابقه است. در راهپیمایی امسال مانند سال‌های قبل، شاهد صحنه هایی بودیم که بیشتر جنبه تبلیغات هدایت شده سیاسی داشت، مانند زنان بی حجاب که عده آن‌ها در راهپیمایی تهران کم نبود. این واقعه با توجه به حوادث سال گذشته، نیاز به تحلیل جدی دارد و باید دید که نظام در روزهای آینده با مقوله حجاب چگونه برخورد خواهد کرد که الان موضوع صحبت من نیست. رئیس دولت به سنت هر ساله روسای جمهوری در سخنرانی مراسم در تهران آمار و ارقامی از فعالیت های دولت و کارکردهای آن داد که نیاز به فکت چک دارد و امیدوارم مردم آثار آن‌را روی سفره های خود ببینند. اما : سالگرد انقلاب زمان مغتنمی است برای سنجش و بازاندیشی در ترازنامه‌ی آن رخداد تاریخی و خیزش ملّی، با مقیاس قرار دادن چشم‌اندازهای آغازین و دعاوی و مطالبات نخستین آن جنبش مردمی. اگر وقوع انقلاب ۱۳۵۷ از مهم‌ترین رخداد‌های سیاسی تاریخ معاصر ایران، پس از وقوع انقلاب مشروطه در سال ۱۲۸۵ ارزیابی می‌شود، از آن‌روست که از سویی آن قیام مردمی به فروپاشی نظام دیرپای سلطنتی انجامید و از دیگرسو با دعوی استقلال‌خواهی و با تکیه بر هویت فرهنگیِ ملّی و مذهبی، پای به عرصه‌ی مناسبات قوا‌ نهاد. گذشت ۴۵ سال از آن رخداد بزرگ، فرصت مناسبی است که به بررسی میزان تحقق وعده هایی بپردازیم که رهبران انقلاب نوید آن‌را می دادند. از اقتصاد تا حقوق بشر و سایر حقوق اساسی مردم و جمیع حقوقی که یک فرد در دو حوزه عمومی و خصوصی از آن برخوردار است. این کارنامه در دسترس عموم و قابل سنجش است. و امّا مسأله اساسی : آنچه در ایران از فردای پیروزی انقلاب رخ داده است و هم‌چنان هم شاهد آن هستیم ، گرایش اختلافات نظری جناح ها به سوی اقدامات عملی علیه يکديگر تا سرحد حذف کامل است. از مشروطه تا اکنون، آن مقدار نیرو و سرمایۀ ایرانی که صرف حذف و ستیزهای داخلی و خارجی شده ، بدیهی است که اگر در مسیر اصلاح و سازندگی قرار می‌گرفت، اکنون ایران کشوری الگو برای منطقه بود. نکته مهمی که در این میان از آن غفلت شده، این مهم است که؛ مهار قدرت در تغییر صاحبان قدرت نیست؛ در تقسیم آن است و تقسیم قدرت، دشوارترین و پیچیده‌ترین کنش سیاسی ملت‌ها است. دولت‌ها نیز تا وقتی که از پشتوانۀ نفت برخوردارند، مردم را به شمار نمی‌آورند. کشورداری در ایران، یعنی فروش نفت و تقسیم نابرابر و ناقص آن در میان مردم،همین. پس رشد اقتصادی در بازار آزاد، هرگر دغدغۀ هیچ دولتی نخواهد بود و هیچ دولتی برای تجارت ملّی و سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی برنامه‌ریزی گسترده و جدی نمی‌کند؛ چون اقتصاد آزاد به سیاست باز و آزاد می‌انجامد و در این نوع سیاست، حکومت بخشی کوچک از قدرت ملّی است، نه همۀ آن. آمار و ارقام و تنوع جمعیت و کیفیت حضور مردم در راهپیمایی ٢٢ بهمن که مقام های ارشد از هر جناح که در قدرت بوده اند همواره اصرار دارند آن‌را نوعی رفراندوم بیشتر برای توجیه و مقبول نشان دادن خود، نه یک نمایش قدرت ملّی، معرفی کنند ، در اختیار آن‌هاست . گذاره ها و متغیرها در دسترس و قابل تجزیه و تحلیل است. برون داد اطلاعات چیزی جز خواست عمومی همواره گفته شده مردم نيست و آن، نقدی است که بیشتر به سیاست های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی ( داخلی و خارجی) و فرهنگی اداره کشور وارد است. سیاست و تدابیری که سفره مردم را خالی کرده و وعده اُفقی داده می شود که مختصات آن معلوم نیست. مدیران جامعه در همه سطوح از انتخابی تا انتصابی باید بدانند که آن‌چه دولت‌ها از مردم دریافت می کنند دو اختیار اعمال قدرت مشروع برای اجرای تعهدات و تنظیم گری امور اجتماع طبق قانون است و غیر این نیست. در هیچ نظام دموکراتیکی دولت ها( به معنای عام) نمی توانند و حق آن‌را ندارند که نقشی غیر از آن‌چه گفته شد، برای خود قائل باشند. در تئوری های مربوط به جنبش ها و اعتراضات و حتی انقلاب ها، این بحث مطرح است که حکومت های موفق، حکومت هایی هستند که بتوانند عوامل و دلایل بروز نارضایتی ها را قبل از حاد شدن و بروز آن شناسایی کرده و درصدد رفع آن بربیایند. در واقع حکومت های موفق با پاسخ دادن به مطالبات و حل کردن مشکلات، از انباشت مطالبات و نارضایتی ها جلوگیری می کنند. اما تقریبا در هیچ کجای دنیا حکومتی وجود ندارد که بتواند همه مطالبات و مشکلات را کامل بشناسد و حل کند،بنابراین نارضایتی ها ظهور می کند و در این بین حکومت هایی موفق هستند که کوشش می کنند که اعتراضات را که مُعَرّف کمبودها و مشکلات هستند، با دفع ریشه ها برطرف کنند. با ارزش ترین و حیاتی ترین عنصر حیات بخش هر نظام، حکومت و دولتی، «سرمایه اجتماعی» یا همان حمایت و اقبال توده ها است. سرمایه اجتماعی تحت تاثیر گذاره ها و متغیرهای زیادی شکل می گیرد، ارتقاء پیدا می کند، و یا حتی ممکن است از بین برود، که اصلی ترین آن‌ها اعتماد و اطمینان و باورمند بودن به این است که آن نهاد، می تواند و برنامه مدون و روشن و کارشناسی و حمایت شده از سوی نخبگان جامعه را برای تحقق آمال و خواسته های مردم دارد. آنچه در این شرایط خاص و ویژه کشور، در هر دو بُعد داخلی و خارجی باید مورد توجه عموم قرار گیرد، این مهم است که راه توسعه و پیشرفت تنها با سیاست میانجی و کیش شخصیت ره بجایی نخواهد برد. فردای بهتر و امن ایران با حضور و ظهور همه ی مردم در عرصه های اجتماعی و آموزش های همدلانه با تکیه بر اخلاق مدنی ممکن است . همگان بویژه نشسته گان بر مسند قدرت باید بدانند؛ می بایست میل به قدرت را بخاطر باز تولید ارزش‌ها و امید در جامعه کنار نهاد، و با مشارکت فعال و واقعی عموم مردم در اداره امور، به فرداهای بهتر امید بست. مشق تاریخی برای فرزندان ایران زمین در همه ی دوران، بویژه حال حاضر؛ تقویت وجدان عمومی و ارتقاء خرد محور نقش و جایگاه خود در جامعه ، پذیرش مسئولیت فردی و جمعی، تلاش برای همزیستی صلح خواهانه و گفت و گویی همدلانه برای تحقق دموکراسی مشارکتی است. کسی نمی تواند منکر این باشد که کشور با یک جنگ ترکیبی بزرگ درگیر است. جنگ نظامی یا جنگ سخت، موجب وحدت ملّی می شود، اما این جنگ اقتصادی است که جوامع را فرو می پاشد و دشمنان نقطه تمرکزشان الان همین جنگ اقتصادی است. کاهش مستمر ارزش پول ملٌی اقتصاد کشور را با بحران فزاینده ای روبرو کرده است که یکی از خطرناک ترین آن‌ها برای ثبات جامعه ، افزایش شکاف طبقاتی و فقر و از میان رفتن طبقه متوسط جامعه است که لرزش های اجتماعی و سیاسی را بدنبال دارد. افزایش تورم و گرانی و متعاقب آن بیکاری فزاینده ، اقل پیامدهای پیش روی است.

🌺 ‏برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده لطفاً لینک های زیر را دنبال کنید:

https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

Http://r-pishdar.blogfa.com

https://t.me/raoufpishdar

eitaa.com/raoufpishdar

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 20:45 | لینک  | 

​​​​​*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار ٢٠ بهمن ماه ١۴٠۲
این پدیده که بخشی از مردم کشوری به تیم ملی فوتبال کشور خودشان پُشت کنند و از شکستش خوشحالی کنند چون از یک عده دولت مرد با یا بی دلیل بدشان می آید ، یا نمی‌خواهند سیاسیون استفاده اش را ببرند ، یا با مواضع بازیکنان مشکل دارند، و این مساله به محل بحث و مناقشه تبدیل شود ، در هیچ جای تاریخ دنیا به این شکل سابقه ندارد.
این اتفاق نامبارک بعد بازی ایران و قطر البته به شکلی بسیار محدود و معدود در چند جای کشور مشاهده شد. مشابه آن‌را در بازی های ایران در مسابقه های جام جهانی هم دیده بودیم.
این نوع رفتارها بویژه که موضوع وطن مطرح است، بعید می دانم مورد تأیید هیچ یک از ایرانی ها و دوستداران وطن و کهن سرزمین پارسی باشد.
من به هر معترضی حق می دهم که از راه‌های دموکراتیک و با ابزارها و شیوه های دموکراتیک، رای و نظر خود را نسبت به هر موضوع و مسأله ای ابراز کند و از دیگران هم بخواهد در صورت هم‌نظری با او همراه شوند، و هیچ کس معصوم نیست و هیچ چیزی هم مقدس نیست، مگرحرمت اعتقادات، ایمان و باور عمومی که در همه حال و همه جا و نزد همه ی مردم بطور قانون‌مند می بایست پاس داشته شود. هیچ کس حق تحمیل نظر و خواست خود را به دیگری ندارد.
پرچم و سرود ملّی یک کشور، از نشانه های مورد احترام و تکریم همگان در سرتاسر جهان است و از همین رو، در قوانین همه ی کشورها بی احترامی به آن، جرم انگاری شده است.
در طول تاریخ، ایرانی در هر کجای دنیا که بوده، عشق به وطن را ثابت کرده است. هم در ادبیات ما هست « چو ایران نباشد، تن من مباد!» و هم در تعالیم دینی تاکید شده است : « دوست داشتن وطن، نشانه ایمان است.»
من حرف ها و خواسته های مردم را درک می کنم. خودم هم در این کشور زندگی می کنم. سال‌هاست که نوشته ام و می نویسم که نظام باید حرف مردم و خواسته‌ های آن‌ها را بشنود و امور را اصلاح کند. نشنیدن خواسته های مردم، جامعه را رادیکال خواهد کرد.
«اعتراض» جزو حقوق مدنی و سیاسی جامعه است و حکومت هم وظیفه حاکمیتی تامین امنیت معترضان را بر عهده دارد. باید سریع تر اقدام کرد، جامعه در مرحله‌ای است که منتظر اجازه نمی‌ماند. در این شرایط به نفع عموم است که برای حفظ حرمت قانون، بستر حق قانونی مردم در یک فرآیند بدون تنش فراهم شود . نباید قبح قانون‌شکنی ریخته شود.
خواسته‌هایی که به اشکال گوناگون ابراز می شود، سمت و سوی روشنی دار. همه ی این خواسته ها متوجه این مهم است که « من هستم! من را ببین!»
همگان باید توجه کنند؛ فردای بهتر و امن ایران با حضور و ظهور همه ی مردم در عرصه های اجتماعی و آموزش های همدلانه با تکیه بر اخلاق مدنی ممکن است .
جامعه ما اینک بیش از هر زمانی به گفتمانی وسیع شمول نیاز دارد. باید بپذیریم که جامعه ما بواسطه نبود یا ضعف گفتمان با چالش های جدی مواجه شده است. جامعه در نتیجۀ تحولات و فرآیندهای رسانه‌ای‌شدن، جهانی‌شدن، مصرفی‌شدن، فردی‌شدن، کلان‌شهری‌شدن و شدن‌های تاریخی دیگر، چند دهه است با چالش‌های جدی مواجه است.
زیبایی مسابقه های ورزشی و هر مناسبت ملی و دینی تاجایی است که به عهده خود مردم است و ابزاری برای پُروپاگاند دولت، حزب و گروه دسته سیاسی نیست، زیباست و می پسندم، در عین حال که اگر درست مدیریت شود، یکی از بهترین اسباب برای تقویت وحدت و همدلی و همبستگی ملّی و دینی است. امّا حاشیه ها و حاشیه سازی های دولتی را هیچ وقت دوست نداشته ام که هیچ! شدیدا هم با آن مخالفم، چون آن‌ها شکلی از پروپاگاند با هدف بهره برداری سیاسی و حزبی و جناحی است.
مطابق آمار بیش از ۷۰ درصد جمعیت کشور را جوانان به تعریف سازمان ملل متحد تشکیل می دهند که یک ویژگی برجسته و متفاوت با جوان‌های دهه‌های گذشته دارند و آن بزرگ شدن در دنیای دیجیتال است. این‌ها فرهنگ، ادبیات، علایق و سلایق خود را دارند که در موارد زیادی با ارزش های نسل های قبل تفاوت هایی دارد و در جامعه می بینیم. آن‌ها تعاملاتشان جهانی است، و خود را « شهروند جهان» می دانند.
کنش ها و واکنش‌هایی که از جوان‌ها می بینیم بر این مهم تاکید دارد که نسل های قبل باید خود را برای فهم تحولات جامعه و تغییرات نسلی بروز رسانی کنند و با تغییر منش و کردار و اندیشه، این نسل را که در ادبیات سیاسی و اجتماعی به آن ها «نسل معترض» هم می گوییم، بفهمند تا بتوانید امور را اداره کنند. وگرنه اصرار نکنید،« دو خط موازی بهم نمی رسند.»
🌺 ‏برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده لطفاً لینک های زیر را دنبال کنید:

https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

Http://r-pishdar.blogfa.com

https://t.me/raoufpishdar

eitaa.com/raoufpishdar

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 16:12 | لینک  | 

​​​​*رئوف پیشدار

استاد دانشگاه و روزنامه نگار - ١٩ بهمن ماه ١۴٠۲

در نزدیک به نیم قرن کار رسانه ای به جز یک مورد که تازه در آن‌هم گاف بزرگی کردم، مسابقه‌ای ورزشی در هیچ رشته ای را پوشش‌ نداده ام، تخصص و سواد ورزشی هم ندارم. شانس من در همه ی مدت کار خبر، از جمله روزهایی که سردبیر کشیک بودم، همراهی دوستان با سوادم در گروه ورزشی بود و من فقط اخبار را برای لحاظ ملاحظات ادبی و حرفه ای می خواندم و امضای پخش می دادم. در آن گاف بزرگ که خوشبختانه دوستان ورزشی بموقع تصحیح کردند، مسابقه فوتبالی را در دوره ماموریت در آلماتی قزاقستان گزارش کرده بودم و چقدر هم حماسی! که ایران برنده فلان بازی فلان جام شد! درست که در آن بازی ایران بُرده بود، ولی من نمی دانستم قصه گل در خانه حریف چیست و چطوری حساب می شود و لذا نوشته بودم : ایران دروازه حریف را فروریخت! حال آن‌که ایران به خاطر باخت در خانه، سرجمع بازنده بود! نه طرفدار تیم خاصی ام و نه سینه چاک رنگی در ورزش، برایم در همه حال و فقط ایران، وطنم مهم بوده، بارها و بارها برایش در غربت و خانه هورا کشیده ام و در پیروزی اش اشک شوق ریخته ام، و غصه دار شکست هایش! اگر از ورزش چیزی نمی دانم معنی اش این نیست که فرق روز و شب را ندانم و ندانم که علت باخت ایران پس از ١۴ سال به تیم ملی قطر، چیزی جز نداشتن برنامه ریزی و عدم انجام کارهای زیربنایی و سپردن امور به شانس و بخت و اقبال نیست. هر زمان باختیم داور و زمین و توپ مقصر بودند، و در بُرد هایمان غیرت و تلاش و از خود گذشتگی ورزشکارانمان را ناشیانه مصادره کردیم و جلوی دوربین ها ژست قهرمانانه گرفتیم، مثل همین دفعه که بُرد ژاپن را ادامه تکمیل پروژهای نیمه تمام دولت دانستند و حالا که به قطر باختیم بی خیال! هیچ کس مسئولیت آن‌را برعهده نمی گیرد جز سر مربی ای که فقط یک ضلع از چند ضلع است. درس باخت به قطر برای سیاسیون و آنهایی که اَدای سیاست را در می آورند، باید این باشد که اگر بخواهند با مصادره کردن یک پیروزی، شانسی برای خود، و دستآوردی بسازند، مجبورند در یک ناکامی محتمل نیز بار مسئولیت را بدوش بکشند و هزینه‌اش را متقبل شوند. هزینه ضربه‌ گروه « دوستان نادان» این‌جا بیشتر از منتقدان است. ‏دشمن دانا بلندت می‌کند ‏بر زمینت میزند نادان دوست ان شاء الله یار ٢٢ تیم ملی فوتبال قطر که پیراهن آن‌را از امیر قطر در جام جهانی گرفت، متوجه شده باشد که پیروزی حاصل برنامه ریزی، مدیریت علمی، زیر ساخت مناسب و داشتن برنامه کلان نگر علمی است و نه شعار! لذا انتظار دارم که گوش عوامل رسانه ای اش را بگیرد و محکم بگوید : با شعار دستاوردی ساخته نمی شود! البته اگر خودش هم به این مهم اعتقاد داشته باشد.

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 11:56 | لینک  | 

​​​​​​*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار - ١٧ بهمن ماه ١۴٠۲
برای در معذور قرار دادن مردم به شرکت در انتخابات مجالس خبرگان و شورای اسلامی که اسفند ماه برگزار خواهد شد، هر نوع سخن و ادعا که بگویی ،به علاوه نقل روایت و منتسب کردن به بزرگان دین و خواب نما شدن و امثالهم، این روزها در فضای رسانه ای بویژه فضای مجازی پُر است و همچنین است از این‌که شرکت در انتخابات یک واجب دینی است تا انتخابات مقدمه ظهور است و در این بین و میان که اگر در انتخابات شرکت نکنند، دشمن، کلید واژه مشترک سخنان مدیران، چه کرده و خواهد کرد.
شکی نیست که برای داشتن جامعه ای رو به جلو، نظام مند و قانون مند، باید در انتخاب مدیرانی که باور و ایمان داشته باشند « وکیل» و نه ارباب و آقا بالای سر مردم اند، شرکت فعال و در عین حال آگاهانه و کیفی داشت.
در دموکراسی های مدرن وظیفه تربیت، آموزش و کادر سازی برای اداره امور جامعه و ضمانت برنامه ها در صورت کسب قدرت برعهده نهادهای مدنی است و عمده تلاش آنان نیز همین است. این شاخه از مدیریت در کشور من بواسطه نبود نهادهای واقعی حزبی و مدنی،عملا تعطیل است.
مساله اصلی و اساسی در این بین پیش بری فرد داوطلب برای کرسی انتخابی و حمایت های لازم و خاصه کارشناسی توسط تیم های حزبی - نهادهای مدنی از داوطلب است. در حقیقت نهادی که به انتخابات ورود می کند، تعهدات‌ چندی را می پذیرد که از آن جمله ماندن برسرقرار و وعده های انتخاباتی و ضمانت اجرای آنها و ماندن در قدرت تا وقتی مقبول است، می باشد.
در تطبیق با شرع مقدس، سیره رسول الله (ص) و اهل بیت آن حضرت سلام الله اجمعین هیچ کس نمی تواند به مردم برای شرکت در انتخابات تکلیف شرعی کند. انتخابات امری دنیایی است، از همین رو در هیچ کجای تاریخ دین نیامده است که پیامبر (ص) و امام علی (ع) مردم را تکلیف به بیعت کنند و هرگز هم نکردند و از نظر علم سیاست؛ انتخابات محصول دموکراسی است نه خود آن و یا حتی آغاز آن. از این رو ؛ انتخابات باید منطبق بر معیارهایی صورت پذیرد که مقبول جامعه مدرن باشد. یعنی از ابتدا تا انتها، از ثبت نام برای کرسی انتخاباتی تا رفتن به نهاد انتخابی و حضور در آن قاعده مند، قانون مند و مبتنی بر حقوق متقابل وکیل و موکل باشد.
مردم کارنامه مجلس را در دوره ای که به پایان می رسد، جلوی چشم خود دارند با این پرسش اساسی که کدام مصوبه مجلس گره ای از مشکلات مردم باز کرده؟ و اصولا مجلس به رغم اختیارات بی مانند کجای زندگی آنان قرار دارد؟ که نمایندگانش فراموش کرده اند وکیل مردم و نه ارباب آنان هستند و در جریان اعتراضات سال گذشته طومار «اعدام باید گردد» امضاء کردند ، که شعله های خشم را برافروخته کرد، حال آنکه مجلس باید موضعی پدرانه و ارشادی برای هر دو طرف اتخاذ می کرد.
به کارنامه این دوره مجلس که نگاه کنید واضح است؛ بسیاری از مصوبات شان مقابل نظر، خواست، اراده و تمایل مردم بوده است که بردن لوایح حساسیت زا به کمیسیون و خارج کردن آن از دسترس عموم نمایندگان و افکار عمومی نمونه ای از آنهاست.
در شرایطی که حقوق عموم شهروندان به اقشار خاصی از عوام تعلق گرفته، و گروه‌های اجتماعی مرجع مانند نخبگان و احزاب و نهادهای مدنی از مشارکت در تصمیم گیری ها کنار گذاشته شده اند، و زندگی مردم روی فقر قفل شده و کشور در زمینه توسعه از بسیاری کشورهای منطقه عقب مانده است، سیاستمداران نمی‌توانند و نباید انتظار مشارکت جدی مردم در امور و از جمله انتخابات را داشته باشند.
با این همه هنوز دلایلی برای امیدواری وجود دارد. یکی از نقاط قوت صندوق رای این باید باشد که فرصت‌های زیادی را برای شروع دوباره نوید دهد. بخش بزرگی از جامعه ایران از صندوق رای ناامید شده اما واقعیت این است که امید دوباره از همین صندوق آغاز می‌شود. گذشت بیش از چهار دهه از پیروزی انقلاب و برگزاری سالی حداقل یک انتخابات، به علاوه ارتقای سطح سواد عمومی و تخصصی مردم در همه ی زمینه ها از جمله سیاست، و متغیر موثری مانند توسعه ارتباطات، آنان را با حقوق شان در شاخه های مختلف آشنا کرده است و این باور عمیق است که رای من، حق من است و هر اعتباری، به آرای مردم وابسته است و چیزی مقبول است که افکار عمومی را با خود داشته باشد.

🌺 ‏برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده لطفاً لینک های زیر را دنبال کنید:

https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

Http://r-pishdar.blogfa.com

https://eitaa.com/joinchat/1887896129C490688133a

https://t.me/raoufpishdar

eitaa.com/raoufpishdar

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 9:39 | لینک  | 

​​​*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار - نهم بهمن ماه ١۴٠۲
بچه که بودیم و بعد نوجوانی و جوانی تا همین چند سال پیش ، در قزوین ما، کسی از دنیا می رفت، فرقی نمی کرد که از فامیل بود یا همسایه! و هم محلی، هر کسی گوشه ای از کار را می گرفت تا میت با نهایت احترام تشییع و به خاک سپرده شود. هدایت کارها با روحانی محل بود که در عزا و عروسی اهالی ، محور بود و ما به او «آقا» می گفتیم.
از زمانی که یاد دارم چند دهه پیش، خانه پدری روزهای دوم ماه قمری طبق قرار محله، روضه‌خوانی خانگی داشتیم، تا که مادر هم دو سال و اندی پیش از دنیا رفت.
تشییع میت هم آداب و رسوم خاص خودش را داشت. روحانی محل جلوی همه و پشت تابوت حرکت می کرد و شهادتین را با صدای بلند می گفت و مشایعت کنندگان زن و مرد، تکرار می کردند. به وقت عزیمت به زیارت که آن زمان محدود به مشهد و حج بود چون راه کربلا بسته بود، باز این روحانی محل بود که چاووشی می خواند و فضا را معنوی می کرد.
باز گردم به صحبت اول، به احترام از دنیا رفته، کسبه محل تعطیل می کردند. عصر روز تدفین و صبح روز بعد دفن ، مجلس فاتحه داير بود و در روزهای سوم، پنجم و هفتم و چهلم و بعد سال، مجالس و دید و بازدیدها و به قول همشهری هایم سرسلامتی دادن و بازدید پس دادن ، تکرار می شد.
حداقل سه روز غذای عزادارها را نزدیکان آن‌ها، فامیل و یا همسایه ها درست می کردند. پدر و مادرم که از دنیا رفتند همین اتفاق برای ما هم افتاد.
روحانی محل فردای دفن ميت و پایان مراسم مسجد « پس مزار»، از صاحبان عزا اجازه می گرفت تا کسبه محل مغازه های خود را باز کنند. روحانی جلو می افتاد. آنهایی که مسجد بودند، پُشت سر او، با دعا و صلوات بر رسول خدا(ص) و اهل بیت آن حضرت (ع) مغازه ها را یک به یک باز می کردند و برای مغازه دار سلامتی و کسب و کار با برکت آرزو می کردند.
در سومین روز رحلت متوفی، اگر صاحبان عزا کسب و کاری داشتند، همین کار با حضور روحانی و بزرگ ترهای محل تکرار می شد و اگر اداره ای بودند، با مشایعت روحانی محل و بزرگان به سر کار خود می رفتند.
چهار دهه بعد از آن روزها، اول این هفته روحانی صاحب نامی که سال‌ها مصدر امور سیاسی، قضایی و قانونگذاری بود از دنیا رفت. من در دوره خبرنگاری بارها او را دیده بودم. جز چند خبر رسمی چیز دیگری ندیدم. در فضای مجازی اما بی اخلاقی بود. در فرهنگ ایرانی نبوده و نیست و نباید باشد که از درگذشت کسی خوشحال شویم! به بیشتر از یکی دو نفر ،رعایت اخلاق و فرهنگ دینی و ملّی را تذکر دادم.
صبح امروز (دوشنبه نهم بهمن ١۴٠۲) برای خرید هایی به بازار بزرگ تهران رفتم. فضای قدیمی بخش هایی از بازار را واقعیت دوست دارم، یاد شهرمان و سال‌های پر خاطره ای می افتم که چه زود گذشت.
حاج «غلامحسین احمدی» دوست عزیز و نویسنده صاحب قلمم که زود از دنیا رفت، زنده بود، پیاده روی های زیادی در منطقه بازار و جنوب شهر می کردیم.
خرید و پیاده روی من تا اذان ظهر ادامه داشت، اذان که گفتند خیابان مولوی ضلع شمال نزدیک کوچه شوشتری به سمت میدان محمدیه بودم که مسجدی هم آن‌جا است .
رفتم وضو بگیرم و اول وقت نماز بخوانم. چشمم به دو تا کاغذ نوشته روی دیوار افتاد و چند تایی مُهر نماز توی یک سینی فلزی روی صندلی پلاستیکی میان حیاط چند متری مسجد ! روی اولی : محل اقامه نماز فُرادا ! با یک فلش این‌جا! در حیاط خیلی کوچک مسجد یک فرش مندرس و کثیف و نازک روی موزائیک ها پهن کرده اند، مثل رستوران‌های تو راهی . حیاط مسقف است و آفتابی نیست و خیلی سردتر از بيرون است.
نوشته دوم : برای کمک به هزینه نظافت ( دستشویی و محل وضو) هزینه آن‌را پرداخت کنید. با همین متن و انشاء
واقعيت خیلی بهم بر می خورد. دل دل می کنم بروم داخل شبستان و از روحانی پیش نماز که حکم رئیس مسجد را دارد، بپرسم : چرا باید نماز فُرادا را در حیاط و در سرما بخوانند؟ آقا! چرا این جماعت همان‌طور که دیدم، سرما را به آمدن به شبستان و اقامه جماعت ترجیح داده اند؟ آقا! رفتی بپرسی چرا این‌ها به جماعت نیامدند و یا نمی آیند!
داخل کوچه شبستری جماعت به قول «هزار دستان» مرحوم علی حاتمی « اهل خواب، بَست و چُرت و دود» مشغولند! تعدادشان را نمی شود شمرد، بشماری هم چه فایده! خیلی زیاد!
یکی دو روز پیش نتیجه یک نظرسنجی معتبر را در بیان « نگرش ایرانی ها به دين» می خواندم! آقا! باعث تاسف است، خیلی!
🌺 ‏برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده لطفاً لینک های زیر را دنبال کنید:

https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

Http://r-pishdar.blogfa.com

https://t.me/raoufpishdar

eitaa.com/raoufpishdar

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 20:7 | لینک  | 

*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار - هشتم بهمن ماه ١۴٠۲
انتخابات مجلس نزدیک است و باز قصه خواب نما شدن، خرج کردن از شهدا و انقلاب باب شده است. در اظهار نظرهای کارگزاران به راحتی می توان حس کرد که آن‌ها جدی تر از قبل، نگران قلت رای دهندگان اند.
واقعیت این است که بسیاری از عملکردهای مسئولین رسمی موجب سلب اعتماد مردم می‌شود و بررسی‌های منصفانه، بی‌طرفانه و بی‌غرضانه نشان می‌دهند هرچه زمان بیشتر می‌گذرد، امید و اعتماد مردم به بهبود امور کمتر می‌شود. مردم کارنامه مجلس را در دوره ای که به پایان می رسد جلوی چشم خود دارند با این پرسش اساسی که کدام مصوبه مجلس گره ای از مشکلات مردم باز کرده؟ و اصولا مجلس به رغم اختیارات بی مانند کجای زندگی آنان قرار دارد؟ که نمایندگانش فراموش کرده اند موکل مردم و نه ارباب آنان هستند که بسیاری از مصوبات شان مقابل نظر، خواست، اراده و تمایل مردم بوده است.
در شرایطی که حقوق عموم شهروندان به اقشار خاصی از عوام تعلق گرفته، و گروه‌های اجتماعی مرجع مانند نخبگان و احزاب و نهادهای مدنی از مشارکت در تصمیم گیری ها کنار گذاشته شده اند، و زندگی مردم روی فقر قفل شده و کشور در زمینه توسعه از بسیاری کشورهای منطقه عقب مانده است، سیاستمداران نمی‌توانند و نباید انتظار مشارکت جدی مردم در امور و از جمله انتخابات را داشته باشند. با این همه هنوز دلایلی برای امیدواری وجود دارد. یکی از نقاط قوت صندوق رای این است که فرصت‌های زیادی را برای شروع دوباره نوید می‌دهد. بخش بزرگی از جامعه ایران از صندوق رای ناامید شده اما واقعیت این است که امید دوباره از همین صندوق آغاز می‌شود. چنان که در اواسط دهه ٧٠ و اوایل دهه ٩٠ آغاز شد و باید بپذیریم که به قاعده بازی تن دهیم.
منطق امروزه بیش از احساس که در دهه های قبل بر انتخاب های مردم غلبه داشت، حاکم است. گذشت بیش از چهار دهه از پیروزی انقلاب و برگزاری سالی حداقل یک انتخابات، به علاوه ارتقای سطح سواد عمومی و تخصصی مردم در همه ی زمینه ها از جمله سیاست، و متغیر موثری مانند توسعه ارتباطات، آنان را با حقوق شان در شاخه های مختلف آشنا کرده است و پروپاگاندایی مانند خواب دیدن فلان شخص محترم ، سفارش انبیأ و اولیا در خواب فلان مومن و حتی عبارت موهنی مثل « هر کس رای ندهد از اسلام خارج شده» که در فضای مجازی از زبان یک کارگزار روحانی حکومتی نقل می شود، در تصمیم‌گیری‌های مردم نقشی ندارد.
وقتی اصرار است که ظاهر یک امر هم رعایت نشود ، ضرورتی برای تحمیل نام انتخابات به آن و این همه خرج و هزینه از جیب مردم وجود ندارد. وقتی در اندیشه برخی تئوریسین های نظام، این می گذرد که « مردم حق ندارند خودشان تصمیم بگیرند که برای خودشان حقوقی قرار دهند چون مالک خودشان نیستند" و در عمل هم آن‌را به رغم انکارها می بینیم، حاجتی به انتخاب نیست.
مهم است بدانیم که سیاست امری متغیر و متحول است . سیاست متغیر مستقل نیست، متغیر وابسته است . سیاست تاکتیک است استراتژی نیست . سیاست در سطح کلان مورد بررسی قرار می گیرد و سیاست امر قدسی نیست . سیاست اگر دموکراتیک و درسایه چرخش آزاد اطلاعات باشد، مسبب تحول و پیشرفت جامعه انسانی می باشد. دین امری قدسی است . با درون انسان‌ها سر کار دارد . افراد دین‌دار می توانند در امر سیاست با روند دموکراتیک مشارکت داشته باشند اما اگر این چرخه با انتخاب و منش دموکراسی همگام نباشد . باز تولید استبداد می کند . مهلک ترین سم برای بشر استبداد دینی است .
مدیران جامعه در همه سطوح از انتخابی تا انتصابی باید بدانند که آن‌چه دولت‌ها از مردم دریافت می کنند دو اختیار اعمال قدرت مشروع برای اجرای تعهدات و تنظیم گری امور اجتماع طبق قانون است و غیر این نیست. در هیچ نظام دموکراتیکی دولت ها( به معنای عام) نمی توانند و حق آن‌را ندارند که نقشی غیر از آن‌چه گفته شد، برای خود قائل باشند. اعتبار دولت ها به آرای مردم است و این مهم تا زمانی باقی است و دولت مشروع است، که مقبول باشد. دولت مقبول افکار عمومی را با خود دارد.
🌺 ‏برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده لطفاً لینک های زیر را دنبال کنید:

https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

Http://r-pishdar.blogfa.com

https://eitaa.com/joinchat/1887896129C490688133a

https://t.me/raoufpishdar

eitaa.com/raoufpishdar

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 9:25 | لینک  | 

*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار - چهارم بهمن ١۴٠۲
درتاریخ سیاست و انقلاب ها این عبارتی آشنا است که « رهبران انقلاب، در دوره مبارزه برای کسب قدرت که هدف اصلی است، به زبان توده ها حرف می زنند و همذاد پنداری نشان می دهند و اما پس از آن، زبان و موضع آنان قدرت! می شود، چون خود قدرت شده اند.»
در یک ماه گذشته ١٠ آدم دارای عنوان و سمت که برای رسانه ها مرگ آنان ارزش خبری داشته، از دنیا رفته اند. این‌ها در قدرت بودند که حضرت عزرائیل انجام ماموریت کرد. معلوم نبود که جنابشان اگر سراغ شان نمی رفت تا کی و چه زمانی احساس تکلیف و وظیفه می کردند و اصرار داشتند در قدرت بمانند و صندلی را خالی نکنند و به بازنشستگی نروند که درد بازنشستگان را در دولت های شعاری بفهمند! و با پوست و گوشت حس کنند.
نه با گذشت زمان، از ابتدا هم معلوم بود و هست و خواهد بود که دولت های بی برنامه و ناصادق در اداره امور، هر کدام که سر کار بیایند از هر جناح و دار و دسته، جز مشتی وعده غیر قابل تحقق، و پنهان شدن پشت سادگی های درصدی از مردم که هنوز به باورهایی هستند و این دولت‌ها به رای آن‌ها می بالند ، چیزی برای عرضه ندارند و حاصلش می شود، دولتی یک‌دست که فقط به لطف و برکت آرای باطله، قدرت گرفته است و نتیجه اش آن می شود که وقتی همسایه با هواپیما و بمب و موشک، پاسخ موشک پراکنی را می دهد، رئیس دولت به بازدید اطراف خوش آب و هوای پایتخت می رود و وعده می دهد که جلوی ساخت و ساز های غیرقانونی را می گیرد. مگر نه این‌که ده‌ها سال است اراضی این مناطق و جاهای دیگری از کشور به چنین بلایی گرفتار آمده و نابود شده است و قدرت! همچنان شعار می دهد.
برنامه داری علمی و منطقی و اداره امور بر مبنای خرد جمعی نخبگان جامعه، اساس دولت داری هاست. این‌جا دولت ها شعار می دهند و وقتى کم می آورند این همان خلق / امت / مردم هر چه دلتان می خواهد بنامیدش، باید سنگ زیرین آسیاب باشد.
دولت هایی این چنینی شعار « نهار مجانی » را می دهند، جمعی برای مدتی آن‌را باور می کنند، اما در عمل جیب آن‌هاست که جاهایی دیگر چند برابر، خالی شده است.
از نمونه های روزهای اخیر دست بردن دولت در سهمیه بنزین و افزایش قیمت اینترنت و کلی کالاهای دیگر! که با و بی واسطه در اختیار و کنترل دولت است و مالیات های جورواجور!
از کیفیت زندگی همین برایمان مانده است که به نوشته « اعتماد» در روز سوم بهمن ١۴٠۲ حتی سگ‌ها هم بلانسبت شما! هوای آلوده تهران را تحمل نکرده و تعدادشان در خیابان‌ها، مثل کلاغ‌ها و گنجشک ها کم شده است.
لطفاً یک روز به بهشت زهرا سلام الله علیها سالن عروجیان سربزنید، خواهید دید که چه تعداد بر اثر عوارض مستقیم و غیر مستقیم آلودگی هوا مرده اند.
« همشهری» ارگان شهرداری نوشته است : هر سال ۴۵ هزار نفر در ایران به دلیل آلودگی هوا می میرند. بیش از ۱۳ درصد مرگ‌های طبیعی در ایران منتسب به آلودگی هوا است و این آمار در حال افزایش است. سال گذشته ۲۶ هزار و ۳۰۷ نفر فرد بالای ۳۰ سال با دلایل منتسب به آلودگی هوا جان خود را از دست دادند که این آمار ۲۶ درصد بالاتر از آمار مرگ‌های سال ۱۴۰۰ است. به گفته کارشناسان، خودروهای فرسوده و موتورسیکلت‌های فرسوده، کیفیت پایین سوخت و نیز افزایش مصرف سوخت، بیشترین سهم را در آلودگی هوای ایران دارند و درواقع متهم ردیف اول هستند. به گفته کارشناسان، سال‌ها است نه خودروی فرسوده‌ای از رده خارج شده و نه بر روی موتورسیکلت‌ها نظارتی وجود دارد. مصرف بنزین نیز در ۱۰ سال اخیر ۲ برابر شده است.
شما لطفاً این معما را حل کنید؛ نفع تولید خودروهای پرمصرف توسط کارخانه هایی که چندین برابر سرمایه، بدهکارند، به جیب کدام مافیا می رود؟
دولت مدعی صادرات و دریافت کامل! پول اقلام صادراتی چگونه است که نمی تواند، گوشت و اقلام اصلی غذایی را به اندازه سرانه قحطی و جنگ زده های آفریقایی روی سفره مردم بگذارد. در هفت هزار صفحه برنامه ادعایی که می گفتند داریم، وضعیت موجود پیش بینی شده بود؟
در دوره دانشجویی شنیده و خوانده بودم که سیاستمداران چگونه با آمار دروغ می گویند اما نه تا این حد!
خبرگزاری ایرنا و روزنامه ایران در گزارشی نوشته اند : «کاهش معدل دو شاخص تورم‌ساز [نقدینگی و پایه پولی] به کمترین رقم ۴ سال اخیر» شده است.
باید گفت : اول! معدل‌‌ یا میان‌گیری از نقدینگی و پایه پولی،‌پدیده متداول نیست. برای سنجش متغیرهای پولی و ارتباط میان نقدینگی و پایه پولی از شاخص‌های دیگری مانند «ضریب فزاینده» استفاده می‌شود.
دوم، طبق داده‌های بانک مرکزی، نه «ضریب فزاینده»، نه «نرخ رشد پایه پولی» و نه حتی شاخص ابداعی خبرگزاری ایرناِ، یعنی «معدل رشد نقدینگی و پایه پولی»، به پايين‌ترین حد ۴ سال گذشته نرسیده است.
تنها شاخصی که پایین‌ترین حد چهار ساله آن در دولت ابراهیم رئیسی ثبت شده، نرخ رشد نقدینگی در آبان ۱۴۰۲ است.
در چهار سال گذشته پایین‌ترین نرخ رشد پایه پولی ۲۵/۹ درصد در دی ۱۳۹۸ است. در آذر ۱۴۰۲ این نرخ ۳۳/۵ درصد اعلام شده است.
ضریب فزاینده نشان دهنده توان سیستم بانکی در خلق پول است. به این صورت که هر یک واحد افزایش پایه پولی در بانک مرکزی، به اندازه ضریب فزاینده به نقدینگی اضافه می‌شود.
در چهار سال گذشته کمترین ضریب فزاینده در فروردین ۹۹ و بیشترین در شهریور ۱۴۰۱ به ثبت رسیده است.
🌺 ‏برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده لطفاً لینک های زیر را دنبال کنید:

https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

Http://r-pishdar.blogfa.com

https://eitaa.com/joinchat/1887896129C490688133a

https://t.me/raoufpishdar

eitaa.com/raoufpishdar

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 10:24 | لینک  | 

* رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار - سوم بهمن ١۴٠۲
چند ده سال است که کارم شده « خبر»، نوشتن و خواندن! صبح با خبر بیدار می شوم و شب هم با خبر می خوابم. این کار من است. اگر بار دیگر دنیا بیایم که هرگز نمی خواهم، به خودم قول می دهم و تعهد می کنم که دیگر خبرنگار نشوم! همه ی این ده‌ها سال، آرزو داشتم مثل سرویس خبری معروف بی بی سی در تقریبا ٩٠ سال پیش یک روز صبح که از خواب بیدار می شوم بشنوم و بخوانم : امروز خبری نیست! یا حداقل خبری از فقر، خودکشی، بدبختی، اعدام و مقایسه کشورم و مردمش با بدبخت ترین کشورهای جهان آن‌هم با تمسک به اعتقادات، نبود و نیست !
همه دعوت شده بودند که آخر روز و بعد کار و تلاش روزانه برای ساختن کشور، و یک زندگی امیدوار به آینده، بی هیچ دغدغه ای ، به فلان کنسرت بروند، در گالری نقاشی های زیبا ببینند، شب دست در دست خانواده به رستوران بروند و شب، با صدای خنده و شادی مردم در حالی که برف رقص کنان می بارد، به صبح پیوند بخورد و در بخش خبری بامداد رادیو و روزنامه های صبح خبر از جنگ و بدبختی و نکبت بازی با باورها، ایمان و اعتقاد مردم در هیچ کجای دنیا نبود و نباشد.
صبح امروز - سه شنبه سوم بهمن ١۴٠۲ - خبر اعدام یک جوان بازداشت شده معترض در وقایع سال ١۴٠١ توی همه ی صفحه های خبری در شبکه‌های اجتماعی، خبر اوّل است. او متهم به کشتن یک مامور و زخمی کردن چند مامور دیگر بود. وکیلش خبر ابلاغ اجرای حکم اعدام را روز قبل داده بود. تمام شب گذشته را مثل شبی که در ٢١ سالگی در ابتدای کار خبرنگاری به پوشش خبری اعدام یک سرباز متهم به قتل در تظاهرات سال‌های انقلاب در باغ های سنتی قزوین فراخوانده شده بودم، گذراندم. آن اولین اعدامی بود که خبرش را نوشتم.
بعدها چند بار دیگر در زندان‌های مختلف و یکبار هم در خیابان صحنه اعدام را دیدم و از آن خبر نوشتم . همین زندان قزلحصار که آن جوان اعدام شد، بامداد روزی اعدام ١١ مرد را نوشتم. بیشتر آن‌ها برای مواد مخدر بود و آن یکی که در میدان فردوسی تهران اعدام شد، همان‌جا بمب گذاری کرده بود.
بارها و بارها حس یک اعدامی را داشتم که لحظه‌ای دیگر طناب را بر گردنش حس خواهد کرد و چقدر بارها برای خانواده هایی گریسته ام که اعدامی داشتند و یا خون خواه بودند، هر دو طرف و طرف سوم و بی تقصیر، مثل من خبرنگار چه حس کشنده‌ای داشته ایم.
من قاضی نیستم! پس قضاوت نمی کنم که چه چیزی حق بود و نبود! فقط آرزوی خودم را می گویم : ایکاش هیچ نوع خشونتی نبود! و جهان همان‌طور که در فضای مجازی هر روز می نویسیم و برای هم آرزو می کنیم، پُر بود از عشق و محبت!
در مقام یک خبرنگار و معلم دانشگاه بدیهی است که بیشتر از مردم عادی در جریان اخبار قرار بگیریم. فقر روز افزون مردم که روز به روز بیشتر حس می شود، عذابی برای من است و بدتر و جهنمی تر از آن توجیه فقری است که به اعتراف زعما، ناکارآمدی آنان سبب گرفتار شدن مردم به آن شده است.
صبح امروز این مطلب را نیز خواندم که ‏یکی از مسئولین در توجیه فقیر شدن مردم ایران گفته یکی از مسئولین حزب کمونیست چین بهش گفته، یک میلیارد نفر چینی با روزی یک دلار درآمد زندگی می‌کنند!
شک ندارم یک نفر این وسط «دروغ» گفته است‌ چون در سال ٢٠٢٣ متوسط درآمد هر خانوار چینی طبق گزارش رسمی ۳۹ هزار یوان در سال است، یعنی ۵۵۰۰ دلار در سال، ۴۶۰ دلار در ماه و حدود ۱۶ دلار در روز است.
باید بگویم : ‏در دوره اینترنت، برای این دروغ گویی ها یک کم دیره و دوم : تا قبر آآآآ، همين چهار نفس مانده، دنیا ارزش ندارد و به قول صاحبخانه دوره مجردی ام که پیرزنی فوق العاده مومن بود با آن سیمای بهشتی : برای کِی بکنم! دنیا ارزش ندارد.
🌺 ‏برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده لطفاً لینک های زیر را دنبال کنید:

https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

Http://r-pishdar.blogfa.com

https://t.me/raoufpishdar

eitaa.com/raoufpishdar

instagram.com/raoufpishdar

twitter.com/raoufpishdar

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 9:30 | لینک  | 

*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار - اوّل بهمن ماه ١۴٠۲
تصویری که از استان سیستان و بلوچستان در اذهان ترسیم کرده اند، استانی خشک و خاکش غیرقابل کاشت و مردمانش، کسانی که از راه قاچاق مواد مخدر و سوخت بری امرار معاش می کنند! و در استان تمایلات جدایی طلبانه وجود دارد! یک کلام تصویری خیلی ناجوانمردانه!
من سیستان و بلوچستان را بارها و بارها در دوره خدمت در تشکیلاتی که آن زمان نخست وزیری خوانده می شد و بیش از چهل سال کار رسانه ای دیده ام و روزها و شب ها را با مردمان نجیبش گذرانده و بر سفره هایشان نان و نمک خورده ام.
شجاعت و دلاوری و وطن دوستی سیستانی و بلوچستانی مثال زدنی و در حد پرستش وطن و خاک آبا و اجدادی است و در دلاورمردی آن‌ها همین بس که اجازه نداده اند در طول تاریخ متجاوزی پا از مرز به داخل بگذارد.
حاصل‌خیزی سیستان و بلوچستان را می توانم این‌طور تشبیه کنم که استان خودش یک قاره با تنوع آب و هوا و خاکی حاصل‌خیز است که بتدریج می بینیم که چه محصولات قاره ای و فراقاره ای در آن کشت و برداشت می شود و الان موز و آناناس منطقه در بازارهای از جمله تهران عرضه شده است.
متاسفانه در گذشته بیشتر و حال هم، توجه لازم به رشد و توسعه و پیشرفت استان نشده و کسر سرمایه گذاری کاملا محسوس است، که دلیل عمده بیکاری بالا، فقر فزاینده و به ناچار روی آوردن بخش هایی از مردم به کارهایی مانند سوخت بری و بدوکی گری (کوله بری در گویش محلی - من و همکارانم در ایرنا در یک تحقیق میدانی در دهه ١٣٧٠ برای شناخت مسائل منطقه دوره ای بدوکی گری هم کردیم! برای اطلاع خبرنگاران جوان) روی بیاورند.
قاچاق مواد مخدر از منطقه کارباندهای بزرگ و سازمان یافته ای است که با کارتل های مواد مخدر در پاکستان، افغانستان و آسیای مرکزی رابطه دارند و کولبران محلی بیشتر مواد غذایی و لوازم آرایشی و بهداشتی و پارچه می آورند.
شرح این مشاهداتم را چه در داخل ایران و چه آن سوی مرز در خاک پاکستان و افغانستان و از جمله مناطق قبایلی و جایی مانند دره « آدم خیل» که در روستاهای آن به جز هواپیما و تانک، همه نوع سلاح ساخته می شود، در کتابم « سفرنامه کابل» آورده ام که در دسترس است و آن‌چه زمان تحقیق قابل انتشار برای عموم نبود، در قالب بولتن هایی توسط ایرنا منتشر و در اختيار مقام های عالی کشور قرار گرفت.
به رشادت و پایمردی و قهرمانی سیستانی ها و بلوچ ها در دفاع از مرزهای جنوب شرقی کشور اشاره کردم، دلاوری آنان در هشت سال دفاع مقدس ان شاء الله به وقتش!
و اما در یکی از ماموریت های تحقیقی از ایرنا با سابق کدخدایی در « ریک ملک» پایین میرجاوه و درست روبروی تفتان پاکستان آشنا شدیم که میهمانمان کرد و صحبت که گرم شد از مسائل امنیتی منطقه و علت و علل آن پرسش کردیم.
در آن ماموریت با همکارانم محمد رضا باقری، علی فریدونی و فرخی بودم. مرد بلوچ کدخدایی بود که بعد انقلاب حرمتش را در قبیله اش حفظ نکرده و از کدخدایی انداخته بودند. برای پیرمرد کدخدایی مهم نبود، آن‌چه برای او سنگ روی دل شده بود و همه ی اشاره اش آن بود، این بود که : من و پیش از من، اجداد من در این نوار مرز پاسدار کشور بودیم. افراد قبیله ام حافظان مرز بودند و من هم پاسخگوی مسائل بودم، و در عوض مقامات حرمت من و قبیله ام را در نظام قبیله ای منطقه که ریش سفیدان محورند، داشتند که همه ی آن‌ها از بین رفت و حالا از گوشه و کنار کشور سرباز به منطقه می آورند که چون با جغرافیای منطقه و روابط اجتماعی در آن آشنا نیستند، زود به کمین قاچاقچیان بین المللی می افتند.
آن سابق کدخدا « مُلامحمدپتی ریگی - مُلا پیشوند برای فرد با سواد » بود که امروز خیلی اتفاقی درباره اش در یکی از کانال های تلگرام خواندم و عکسش را که دیدم این خاطره در ذهنم زنده شد. امیدوارم او زنده و سرحال باشد. زمانی که او را دیدم ، میان سال بود و اگر عمرش به دنیا باشد، حال باید بالا و یا حدود ١٠٠ سال سن داشته باشد.
ملامحمد یکی از افراد تصمیم گیرنده از طرف طایفه ریگی از طوایف بزرگ و صاحب نفوذ ریگی برای تعیین خط مرزی ایران و پاکستان بوده است.
بر اساس اسناد، طایفه ریگی با تلاش بسیار و بر اساس سندهای مراتع، خط مرزی را تا جای ممکن به درون پاکستان پس می‌برند.
پروپاگاندا اما از طوایف منطقه موجودات ترسناکی ساخت و روش زیست باستانی آنها یعنی پاسداری از شرق را ازشان ستاند.
در آن کانال تلگرامی معلمی بلوچ نیز نوشته بود : بسیاری پیش در کلاسی از شاگردانم پرسیدم در حدود زمانی فتح تهران توسط مشروطه‌چی‌ها در بلوچستان چه می‌گذشت؟
کسی نمی‌دانست چراکه روایت دهها جوان بلوچ را که در گشت در ایستادگی مقابل بریتانیا کشته شدند تا استعمار وارد نشود، کسی بازخوانی نکرده است...مثل روایت مُلاپتی و دهها مُلاپتی دیگر!
دهها سال سلبریتی‌ها و همدستان پروپاگاندا روایت زیست مردمان بلوچ را از مردم به انسانهایی بی‌روایت تقلیل دادند...تاریخشان را حذف کردند آنقدر که حالا امروز بعضیمان اینقدر خالی‌الذهن هستیم از بلوچستان، که سوخت‌بر و قاچاقچی را عوضی می گیریم...
حرج بر شماست که نخوانده‌اید و حرج بر آنهاست که مُلامحمد پتی را به‌جای آنکه داستانش در کتابهای درسی روایت شود، به کُنجی راندند و شمایان چنان بر خود فرض کردید که خدایان تاریخید که کسی جلودارتان نیست.
🌺 ‏برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده لطفاً لینک های زیر را دنبال کنید:

https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

Http://r-pishdar.blogfa.com

https://t.me/raoufpishdar

eitaa.com/raoufpishdar

instagram.com/raoufpishdar

twitter.com/raoufpishdar

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 9:37 | لینک  |