* رئوف پیشدار
استاد دانشگاه - ٣١ تیرماه ١۴٠۲
هم در بیانیه پایانی نخستین نشست مشترک کشورهای آسیای مرکزی و عربستان سعودی و هم در سخنرانی ها رهبران کشورهای حاضر در آن در پایان هفته گذشته ، بارها از عبارت جعلی برای خواندن و یا اشاره به نام تاریخی خلیج فارس استفاده شد .
در میان کشورهای حاضر شاید به اعتبار وطن داری، هم زبانی و هم فرهنگی وج صد البته منافع ملی خودشان به قصد جلب سرمایه های عربستان سعودی به تاجیکستان بود، که امام علی رحمان رئیس دولت را واداشت تا در سخنرانی خود از بیان نام باستانی این پهنه آبی، تنها به عبارت مجهول «خلیج» اشاره کند.
مطابق معمول افکار عمومی تنبلی ها و ملاحظات وزارت امور خارجه را بر نتافت و فضای مجازی پُر شده است از اعتراض به این وزارتخانه و سکوت و مماشات آن!
مصادره تاريخ و هويت ملی و سكوت دستگاه ديپلماسي ايران متاسفانه سابقه طولانی دارد. یکی از این ماجراها به روز دهم آذر 1385 باز می گردد که ميليونها بيننده آگاه تلويزيون در سرتاسر جهان و از جمله ايران و فارس زبانهای بسيار در گوشه و كنار دنيا در مراسم گشايش بازی های آسيايی در دوحه قطر شاهد مصادره چندين شخصيت بزرگ علمی و فرهنگي ايرانى مانند ابوريجان بيروني و ابو علی سينا و "عرب " معرفی شدن آنها بودند .
ایرانی ها قبل و بعد از آن اين انتظار به حق را داشتند كه وزارت امورخارجه ايران و يا در حداقل نهادهای فرهنگي متعددی كه با بودجه های ميلياردی ماموريت تبليغ و نشر از جمله فرهنگ ايرانی را در جهان برعهده دارند ، سريعا نسبت به اين مصادره تاريخ و موارد پرشمار مشابه ! واكنش نشان دهند كه اين گونه نشد .
هميشه از سكوت ضربه خورده ايم .چطور مي شود كه دو گوش برای شنيدن توهين داريم، اما يك زبان برای گفتن اعتراض نه؟ ترسم از این است که عده ای شیر شوند و درخواست کنند تهران پایتخت آنها شناخته شود!
حالا که زبان شان در دفاع از میراث فرهنگی و تمدنی کهن ایران قاصر است ، آقای وزرای متولی حداقل مراقب باشید فردا به دریای شمالی ایران دریای کاسپین - مازندران نگویند : ال دريای عرب !
نوشته های دیگر نویسنده :
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO
*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه ۲۹ تیرماه ١۴٠۲
هفته ها پیش از درگذشت « مهسا امینی» روزی که در میدان صنعت در شمال غرب تهران آن مادر جلوی ماشین ون گشت ارشاد ایستاد و فریاد کرد : «دخترم را نبرید، مریض است!» نوشتم : گشت ارشاد بدنام شد! مساله حجاب با این بگیر و ببندها حل نخواهد شد. همانطور که از دهه ۶۰ مکرر و به هر بهانه نوشتم برای حجاب کارهای فرهنگی اقناعی بکنید، بگیر و ببند کار را بدتر و نگاهها را منفی و حوزه عمل فرهنگی را به سمت امنیتی شدن می برد و خلاصه همان شد که گفته بودم: جوانها روزی تو روی شما خواهند ایستاد! و حالا ایستادهاند. کار که به حوزه امنیتی کشیده شد، باید هر چه بیشتر هزینه داد، و هیچ وقت هم به ثمر نمی نشیند، کما اینکه همین الان هم هیچ کس حاضر نیست مسئولیت حضور دوباره گشت ارشاد در خیابانها را بپذیرد.
خبرگزاری جمهوری اسلامی «ایرنا» حضور دوباره گشت ارشاد به دستور رئیس جمهوری را رد و آنرا تکذیب کرده است. این تکذیب متعاقب گفته مقامات فراجا صورت گرفته که گفته بودند؛ رئیس جمهوری دستور به استقرار دوباره گشت ارشاد داده است.
این که رئیس جمهوری و رئیس شورای عالی امنیت ملی و سایر مقامات مسئول، مسئولیت راه اندازی مجدد گشت ارشاد را به عهده نمی گیرند، به احتمال نشانه درک این مهم است که نظر منفی جامعه را نسبت به موضوع گشت ارشاد می دانند، با این وصف نمی دانم چه اصراری به آن است.
طبق اصل یکصد و بیست و یک قانون اساسی، رئیس جمهوری سوگند یاد می کند که از آزادی و حرمت اشخاص و حقوقی که قانون اساسی برای ملت شناخته است، حمایت کند. آیا آقای رئیسی هم گشت ارشاد را ناقض این قسمت سوگند می داند. اگر بله چرا دستور راه اندازی مجدد داده و اگر این گشت مشکلی ندارد، چرا انکار؟
برای افکار عمومی سوال است که هدف حاکمیت از این همه فشار برای اعمال یک مقوله فرهنگی به نیمی از افراد جامعه چیست؟ آیا به این ترتیب، بانوان همه حجاب را در بست و باورمند خواهند پذیرفت و حاکمیت مفتخر به اعمال ارزش های خود خواهد شد؟
روشن است که چنین اتفاقی هرگز رخ نخواهد داد، یا بهتر است بگوییم که دیگر حالا نمی شود این کار را کرد و باید بپذیرند که شرایط حتی نسبت به دیروز! عوض شده است.
دستاورد حکومت از فشار حداکثر برای اعمال حجاب در جامعه، در نهایت چیزی شبیه به رفتار راننده هایی خواهد شد که در جاده ها با سرعت می رانند و چون به دوربین کنترلی می رسند، پا روی ترمز، تصادف زنجیره ای! و ادامه مقام کشور دارنده عنوان بالاترین تلفات جاده ای!
برای نظام های ایدئولوژیک، ارزش هایی که آنرا تبلیغ می کنند و با حداکثر توان با ابزارهای مشروع و نامشروع سعی در جاری ساختن آنها را دارند، نشانه های حیات است. این نشانه ها قابل لمس و حس و سنجش علمی است.
نمی توان یک موضوع اجتماعی و کاملا فرهنگی را با نگاه تنگ دگماتیسم به حوزه امنیتی بُرد و انتظار داشت که جامعه باورمند به آن باشد.
نوع نگاه من به مقولات فرهنگی و اجتماعی و شیوه تعامل با آنها در نوشته های بسیارم روشن است و تا به جایی که سنم یاری می کند دیده ام حداقل دو پُشت از خانواده ام، مادر بزرگ و مادرم، جملگی بانوانی با حجاب سنتی بودند. دهها مقاله و یادداشت و یک کتاب در موضوع حجاب نوشته ام و یک فیلم مستند ساختم .
باورمندم: این صراحت کلام الله است، دینی که تحمیل عقیده کند ، ناحق هست! هر دینی می خواهد باشد. پدری که ما را بزرگ کرد، نماز شبش هیچوقت ترک نشد. ولی یکبار به من نگفت : نمازبخوان ! حالا من تاسفی که میخورم این است که آن اسلام زیبایی که وجود داشت ، دارد از بین می رود.
مسئولان در ایران با اشاره به حضور مردم در برخی آیین های مذهبی ، همچون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بر این ادعا اند که « مردم ایران به نسبت ۵۰ سال پیش، باایمانتر و دیندارتر شدهاند» و مستند سخن خود را داده های علمی بیان داشته اند.
اگر چه مشخص نیست؛ منظور از دادههای علمی چیست، اما طبق نتایج پیمایشهای ملی خود دولت، نظر اکثریت مردم خلاف این است. طبق نتایج آخرین پیمایش ملی «ارزشها و نگرشهای ایرانیان» در سال ۱۳۹۵ بیش از دو سوم مردم بر این باورند که وضع دینداری مردم به نسبت قبل بدتر شده است.
با توجه به نگرانی از نقض حقوق شهروندی، ممکن است پاسخ همه شرکتکنندگان در نظرسنجیهای رسمی واقعی نباشد، اما همین نظرسنجیها هم از کاهش تمایل عمومی به مناسک دینی حکایت دارند.
مقایسه نتایج دو پیمایش ملی سالهای ۱۳۵۳ و ۱۳۹۵ نشان میدهد مردم ایران به نسبت پیش از انقلاب کمتر نماز میخوانند، کمتر روزه میگیرند، کمتر به مسجد میروند و کمتر مخاطب برنامههای مذهبی هستند.
🌺 نوشته های دیگر نویسنده :
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO
*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه- ۲۶تیرماه ١۴٠۲
اینکه وزیر علوم می گوید و می پذیرد که به گفته او حداقل یک هزار نفر در کنکور سال گذشته دانشگاهها تقلب کرده و با آنکه این عمل مجرمانه ثابت شده، حالا آنهم در رشته های پزشکی و مهندسی در دانشگاه های دولتی! دانشجو اند! یعنی بپذیریم و هیچ حرفی نباشد و نمی تواند باشد که : خانه از پای بست ویران است و فساد به هر لایه ای که گمان کنید، نفوذ کرده است.
به زبان دیگر؛ آنچه وزیر علوم پذیرفته و مجوز عمل به آنرا ارجاع داده است به استفساریه از مجلس، یعنی تکریم متقلب و قانونی کردن تقلب! مثل اختلاس ها، دزدی های پُر شمار، رانت خواری و رانت گیری از همه چیز و همه جا حتی وقفیات!
اتفاقی که به تایید وزیر علوم سال گذشته رخ داد ضربه ای سنگین به حیثیت دانشگاه، علم و علم آموزی و استاد و دانشجوی واقعی است . مطابق گزارشهای موجود، حدود هزار نفر با تقلب در رشتههای مطلوب و پرطرفدار پزشکی و مهندسی پذیرفته شدهاند، و حالا اعلام میکنند که قرار نیست از دانشگاه اخراج شوند! چون به روحیه آنها آسیب می خورد!
مطابق گزارش، احراز تقلب وقتی صورت گرفت که این داوطلبان کنکور به عنوان دانشجو، و اغلب در رشته های پزشکی و مهندسی در دانشگاه ها ثبت نام کرده بودند؛ و چون مطابق ماده ۱۱ قانون رسیدگی به تخلفات آزمونهای سراسری قانون کنکور برای داوطلبان است نه دانشجویان! کمیسیون اصل نود مجلس تصویب کرد که این افراد اجازه دارند ادامه تحصیل دهند و نمیتوان جلوی تحصیل آنها را گرفت! گزارش رسمی به شکل عجیبی این وضعیت را ناشی از خلا قانونی معرفی میکند! این ماجرا دیگر از فساد سیستماتیک فراتر رفته، و به نوعی بلاموضوع کردن مفهوم و مصداق فساد است.
کمیسیون اصل نود هیچ مسئولیت و صلاحیت حقوقی برای این تصمیم ندارد و طبعاً باید گزارش خود را به دادگاه بفرستد و دادگاه نظر بدهد ، ولی با این تصمیم، تقلب را مشروع کرده است.
در کشور عدهای تکیه زده بر کرسی قدرت مدعیاند که انقلابیاند و متشرع و دیندارند ، ولی در برابر این وضعیت فاسد فاجعهبار سکوت کرده و به آن ادامه می دهند ، همچنان که در برابر خبر سال گذشته روزنامه «اعتماد» که نوشت؛ برخی از مردودشدگان کنکور به توصیه نمایندگان انقلابی در دانشگاهها پذیرفته شدهاند، سکوت کردند و این فقط یک معنی دارد که در فساد گسترده ، همه به نوعی ذینفع اند و این سوال باز بی جواب می ماند اینکه؛ چرا وزارت علوم میتواند دانشجویان را بخاطر حضور در اعتراضات و فعالیت های سیاسی و اجتماعی از تحصیل محروم یا تعلیق کند، اما چرا نمیخواهد یا نمیتواند جلوی تحصیل متقلبان کنکور را بگیرد. آیا اخراج و تعلیق دانشجویان برای احقاق حقوق مدنی و صنفی خودکه وفق قانون نیز است ، به روحیه، شان و شخصیت آنها آسیب نمی زند!
آنچه این بار تا این حد حساسیت ها را برانگیخته و البته سابقه ای طولانی دارد، به قولی سیلی به گوش میلیونها کنکوری، دانشجو و خانواده است. عدم اخراج متقلبان بدون تردید هزینه بالایی برای نظام خواهد داشت، اما انتشار نام متقلبان باید دیدنی باشد، چون ندیده روشن است که به کجاها وابسته اند و از کجا می آیند، همانطور که در دوره رئیس جمهوری اسبق دهها فرد بدون داشتن اقل شرایط، به عنوان بورسیه هیات علمی به دانشگاه ها تحمیل شدند که نه مجلس و نه هیچ نهاد دیگری به رغم صراحت گزارش های همان نهادها، زورش به این متقلبان و خاطیان نچربید چون مورد حمایت قدرت! بودند. همان گونه که در بحث مدارک جعلی و تقلبی با دستگیری چند باند بزرگ در ساری، مشهد و تهران به گونه ای دیگر موضوع را کِش ندادند و سر و ته آنرا جمع کردند و آخر سر معلوم نشد چه تعداد از مدیران ارشد مدارک تحصیلی تقلبی بویژه دکتری و مهندسی دارند که از ظرفیت تمام دانشگاههای کشور از ابتدا تا به حال بیشتر است و یک نمونه آن شاید هم در بحث تسویه حسابهای شخصی در بررسی اعتبار نامه نماینده شهرستانی در مجلس علنی شد که البته کار به توجیه و ماست مالی گذشت.
*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه-۲۴ تیرماه ١۴٠۲
اینکه دنیا فقط آمریکا و اروپا نیست از نظر جغرافیای جهان ، حرف درستی است، اما اقتصاد، سیاست، روابط بینالملل و بسیاری مولفه ها و متغیرهای دیگر وجود دارد که برای تعامل و اثر گذاری درست و منطقی و منتتج به منفعت، باید در روابط خارجی مورد توجه قرار گیرد.
آمریکا و اروپا ۴۳ درصد وآفریقا ٣ درصد تولید دنیا را دارا هستند. واقعیت علم سیاست حکم می کند که هر واحد سیاسی با توجه به سیاست گذاری های صورت گرفته، برای هر رابطه خود، سهم و نقشی قائل باشد، بی آنکه واحدی حذف شود.
ایران در طول چهار دهه انقلاب، جنگ و تحریم، نیاز بسیار به سرمایه گذاری و فنآوری به روزخارجی در همه ی زمینه ها دارد و روی هر چه دست بگذاریم، خواهیم دید که خیلی هم، عقب مانده ایم.
ایران در چهار دهه گذشته سرمایه گذاری قابل توجهی صورت نداده است و آنچه بوده نیز به مرور زمان مستهلک شده و یا با فنآوری غیر روز آمد، تولیدات ما قادر به رقابت نیست و تنها با رانت انرژی تقریبا مفت و نیروی کار ارزان است که چیزی تولید می شود. ادامه فشار تحریم ها، فرصت های توسعه و رشد را هر چه بیشتر از ایران می گیرد.
ایران برای تبدیل شدن به قدرتی حتی در سطح منطقه که قادر باشد از ظرفیت ها و پتانسیل های بالقوه خود بهره ببرد، باید با اصلاح نگاه خود به روابط بینالملل، به تشویق سرمایه گذاران داخلی و خارجی و انتقال فنآوری بپردازد. خام فروشی و هزینه کردن در آمدها برای امور جاری آنطور که می بینیم و شاهدیم ، ایران را بیش از پیش از عرصه رشد و توسعه دور خواهد کرد.
سیاست میدان واقعیت ها است نه آرمان، شعار و آرزو! این مهم حکم می کند که با شناخت ظرفیت ها و قابلیت ها در خودمان و در تعامل با واحدهای سیاسی دیگر، نگاهی واقع گرایانه به جهان داشته باشیم و باور کنیم این کشور و این مردم، شایستگی های بسیار بیشتری از آنچه برخوردارند، دارند.
در سالگرد امضای برجام هستیم. نکته حائز توجه این مهم است که برجام چه اعاده بشود و یا نشود که حالا امری علی السویه شده است، کشور باید براساس یک برنامه واقع گرایانه و منطقی استخراج شده از خرد جمعی نخبگان به سمتی هدایت شود که بتواند از ظرفیت های بالقوه و بالفعل خودش استفاده کند و بازیگری تاثیر گذار در روابط بینالملل باشد. در بازی قدرتهای جهانی سمت و سوی اغلب برنامه های توسعه ای در منطقه، حذف ایران و یا اگر اجباری وجود دارد، کم رنگ کردن هرچه بیشتر نقش آن است و این یک دلیل دارد و آن سیاست خارجی تهاجمی و غیر متوازن ایران است که چهار دهه گردش حول این محور، نشان داده برای آن سودی نداشته است.
سیاست علمی است که در آن هر طرف صرفا از موضع منافع ملی خود به آن می نگرد و باور دارد که " هیچ دوستی و یا دشمنی دائمی نیست و همه ی واحدهای سیاسی واقعی و نه آرمانی هستند. " برآیند مشترک بازیگران عرصه سیاست، تلاش برای به دستگیری قدرت، حفظ آن و نمایش قدرت به منظور کسب اعتبار و وجهه بینالمللی است. اما در این میان هستند دولت مردانی که رؤیایی فکر میکنند و علمی نمیاندیشند و از این جهت در نظریه موازنه قدرت ، مفهوم «منافع ملی» را محور اصلی مباحث خود قرار نمیدهند.
اهداف سیاست خارجی باید برحسب منافع ملی تعریف شوند و منافع ملی بر حسب قدرت تعریف میشود. قدرت و منافع ملّی دو مفهوم اصلی و کلیدی است و در این میان آنچه مهم است، تفکیک بین «آنچه هست» و «آنچه باید باشد»، یعنی واقعیت و آرمان ! می باشد.
* رئوف پیشدار
استاد دانشگاه-۲۲ امرداد ١۴٠۲
انتظار بود؛ وزارت امور خارجه ایران بلافاصله پس از قرار گرفتن امضای تکراری آقای لاوروف وزیر امور خارجه روسیه زیر بیانیه همتاهای او در شورای همکاری خلیج فارس که حاکمیت ارضی ایران را مورد تردید قرار داد، موضع گیری قاطع می داشت.
لاوروف وزیر امور خارجه روسیه خرداد ماه سال گذشته در اجلاس ریاض وزرای امور خارجه شورای همکاری خلیج فارس نیز بیانیه مشابه ای را امضاء کرده بود. با این پیشینه، احضار سفیر حداقل کاری است که وزارت امور خارجه ایران انجام داده است که مورد قبول افکار عمومی ایران نیست.
به یاد دارید؛ اوایل سال وقتی همین آقای لاوروف گفت که هیتلر ریشه یهودی دارد، اسرائیلی ها چه جنجالی راه انداختند تا جایی که ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری روسیه به موضوع ورود و عذرخواهی کرد.
در روزهایی که تهران و مسکو روابط خود را راهبردی و نزدیک توصیف می کنند- که البته اینطور نیست و مسکو و همینطور پکن فقط از کارت ایران برای امتیاز گیری استفاده می کنند - و مقامات ایرانی یکی پس از دیگری به مسکو می روند، تا روابط را توسعه دهند! امضای بیانیه مورد اشاره توسط وزیر امور خارجه روسیه پیام های خوبی ندارد و افکار عمومی ایران از آن استنباط هایی دارد که به صورت تاریخی، روسیه را نزد آن نامقبول ساخته است.
اینکه نام تاریخی پهنه بزرگ آبی جنوب ایران همواره تاریخ " خلیج فارس " بوده است و جزایر سه گانه در مالکیت و تحت حاکمیت ایران بوده است ، تردیدی نیست و مدارک و نقشه های موجود حتی بر در و دیوار کرملین و وزارت امور خارجه روسیه هم به همین نام مزین است. در کتابخانه های مسکو و سن پترزبورگ هم اسناد و مدارک تاریخی این را گواهی می دهد که روسها هم همیشه در منابع تاریخی از عنوان خلیج فارس استفاده کرده اند.
اینکه به رغم این همه اسناد و مدارک وزیر امور خارجه روسیه برای دومین بار بیانیه کذایی را امضاء می کند ، شائبه برانگیز است بخصوص که روسیه تلاش دارد در یک چهارچوب امنیتی ، کنار آمریکا و انگلیس و اخیرا اسراییل ، مسیری برای ورود به منطقه خلیج فارس پیدا کند و اصرار بر داشتن پایگاه در سوریه در همین راستا است .
در مالکیت ایرانی جزایر سه گانه تردیدی نیست، اما آنچه روس ها با امضای بیانیه آنرا هدایت کرده اند که فراتر از امضای آقای لاوروف است، تایید خواست غیر حقوقی و طلبکارانه امارات برای ارجاع ادعای ابوظبی به دادگاه بینالمللی است.
روسیه در جنگ تجاوزکارانه علیه اوکراین از سالها پیش شبه جزیره کریمه را که همه ی شواهد و قرائن و مدارک تعلق آن به اوکراین را تایید می کند، در اشغال خود دارد و اعلان ضمیمه کردن آن را داده است . واکنش مسکو به خواست جامعه بین الملل برای رفع اشغال کریمه چیست؟ و یا چین، چه موضعی در برابر تایوان دارد که همچنان و رسما و گاه با قدرت نمایی نظامی، استقلال آنرا به چالش می کشد؟ و وزیر امور خارجه آن سال گذشته در ریاض بیانیه ادعایی مشابه را در مورد جزایر ایرانی و برنامه هستهای ایران امضاء کرده بود.
سه جزيره ايراني در خليج فارس در طول تاريخ جزء لاينفک سرزمين تاريخى و باستانى ايران بوده است و هیچ ادعایی علیه آن نه به لحاظ تاریخی و نه حقوق بین الملل مسموع نیست.
در پس اين ادعاها و حرکاتی امثال آن ، آنهم بيشتردر حوزه تبليغاتی ، شورای همکاری خلیج فارس و مشخص تر امارات عربی به چه مى انديشد ؟
شيخ نشين امارات هر از گاهى با طرح موضوعاتی مانند ميانجی گرى ديگر کشورها و يا شکايت در مراجع بينالمللی درباره جزاير سهگانه جمهورى اسلامى ايران ، و يا تشويق نشست هايى مانند شوراى مذکور به دادن بيانيه ! تلاش دارد با سياستی به ظاهر زيرکانه! موضوع را به گونهاى نشان دهد که از مرحله ادعا خارج بوده و به عنوان يک واقعيت و حق براى اماراتی ها مطرح است !
امارات عربى از بدو حياتش در ابتداى دهه ١٩٧٠ قرن گذشته ميلادى ، روابط سياسي اش با جمهوري اسلامي ايران را تحت تاثير يک ادعاى بى اساس قرار داده و همين ادعا موجب آن شده است تابه رغم همه اشتراکات و نزديکی ها ، روابط ابوظبی با تهران ، در کمتر مقطعی آنچنان گرم باشد که شايسته دو همسايه است .
امارات عربى که هدايت امور سياسي آن برعهده شيخ نشين ابوظبی است در " سوء تفاهمی " که گرفتار آن شده بر اين مدعاست که سه جزيره ايرانى تنب بزرگ ، تنب کوچک و ابوموسی به اين شيح نشين تعلق دارد ! ابوظبی با اين باور سالها کوشيده است تا از مجارى مختلف از کانالها و مجارى شناخته شده بين المللي تا تبليغات فراوان با دلارهاي نفتي ، اين ادعا را پيش ببرد .
ابوظبی درسال ١٣٨۴ نيز از سفير خود نزد سازمان ملل خواسته بود تا از دبير کل اين سازمان بخواهد به ادعاى آن در خصوص مالکيت سه جزيره ايرانى رسيدگي کند و اين ادعا را براى طرح در شوراى امنيت بفرستد که با تشری از سوى ايران آنرا متوقف کرد .
در پيش نويس نامه آن وقت سفير ابوظبي به کوفى عنان دبيرکل وقت سازمان ملل ادعا شده بود :" از آنجا که راههای مسالمت آميز ، مذاکره مستقيم و ارجاع به ديوان بين المللى لاهه به نتيجه اى برای حل اختلاف منجر نشده ، خواهان آن هستيم که شوراى امنيت به اين موضوع رسيدگى کند." بي. بی.سی ١٨-٠٢-٨۴
هم در آن نامه ، و هم در ديگر گفته هاى ناشی از توهم ! در مورد جزاير ايرانى ، چند نکته وجود دارد که مروري بر پرونده ادعاى امارات و نحوه رفتار ايران با آن نشان مى دهد ، قلب واقعيت تاکتيک هميشگی امارات است . پرونده ديپلماسي دو طرف روى موضوع نشان مى دهد اين جمهورى اسلامی ايران بوده است که از ابتدا ابوظبی را به نشستن پشت ميز مذاکره و رفع سوء تفاهم دعوت کرده و بارها وزيران امور خارجه اش را در کمال قدرت براى گفت و گو به ابوظبی فرستاده است.
توجه دارند که ديوان داورى و راى و نظر آن و يا هر نهاد بين المللى ديگر زمانى وجاهت دارد که صلاحيت آن مورد تاييد و پذيرش طرفین دعوا باشد.
امير نشين ابوظبی بخوبی مى داند که حتى در صورت ارجاع پرونده مورد ادعا به هر نهادی و حمايت حاميانش بخصوص ايالات متحده آمريکا و انگليس و اسرائیل با چه دشواری هايى روبرو خواهد بود. تحت تاثير شرايط بين المللى و حمايت حاميان ممکن است ابوظبی زمانی بتواند به خود جرات طرح شکايت بدهند ،اما پيش بردن آن به اين سادگى که شيخ ها گمان مى کنند ، نيست . امارات براى اثبات ادعايش بايد مدارک و اسناد و شواهد زيادى ارايه کند که از جمله آنها حتما اسناد و نقشه هاى موسسه جغرافيايی سلطنتی انگليس، کتابخانه های کرملین و سن پترزبورگ است که نشان مي دهد ، نه تنها جزاير سه گانه، بلکه بسياري از واحدهاي سياسى کنونی منطقه از جمله امارات زماني جز خاک ايران و يا تحت حاکميت و اعمال قدرت آن بوده اند.
برای مطالعه نوشته های دیگر نویسنده :
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO
*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه-۲١ تیرماه ١۴٠۲
امضای روسیه پای بیانیه نشست اخیر شورای همکاری خلیج فارس که حاکمیت ایران بر تمامیت ارضی آن را مورد تردید قرار می دهد، واکنش لازم را در دستگاه دیپلماسی کشور بدنبال نداشت ، همانطور که پیشتر در برابر اقدام مشابه چین با سکوت از آن گذشتند.
دستگاه دیپلماسی کشور در هر دو مورد و در موارد پُر شمار دیگر نشان داد که قادر به شناخت و درک منافع ملّی نیست.
حمایت روسیه از مواضع امارات و شورای همکاری خلیج فارس در قبال سه جزیره ایرانی، نشان داد نه تنها برای چین، بلکه برای روسیه هم، ایران تنها یک کارت بازی در مواقع مذاکره و معامله است. یک سیاست معیوب یک کشور را در معادلات منطقه و جهان اینچنین بازیچه و منافعش را قابل واگذاری میکند.
هفته گذشته که عضویت ایران در پیمان شانگهای تصویب شد، در ایران چه سخن ها از اهمیت این الحاق بر زبانها نرفت، طوری که بخش اعظم خطبههای نماز جمعه در شهرهای بزرگ نیز به این موضوع اختصاص یافت و حال امیدوارم متوجه شده باشند که نه روسیه و چین دو عضو اصلی شانگهای ، که هیچ واحد سیاسی حاضر نیست منافع ملی خود را به دیگری گره بزند.
قدرت یک کشور به توان اقتصادیاش، حمایت مردم از حکومتش، سیاست خارجی ثباتآفرینش ، قدرت نظامیاش، آبرو و اعتبار جهانیاش و بسیاری از عوامل دیگر مربوط میشود.
برآیند مشترک بازیگران عرصه سیاست، تلاش برای به دستگیری قدرت، حفظ آن و نمایش قدرت به منظور کسب اعتبار و وجهه بینالمللی است. اما در این میان هستند دولت مردانی که رؤیایی فکر میکنند و علمی نمیاندیشند و از این جهت در نظریه موازنه قدرت ، مفهوم «منافع ملی» را محور اصلی مباحث خود قرار نمیدهند.
اهداف سیاست خارجی باید برحسب منافع ملّی تعریف شوند و منافع ملّی بر حسب قدرت تعریف میشود. قدرت و منافع ملّی دو مفهوم اصلی و کلیدی است و در این میان آنچه مهم است، تفکیک بین «آنچه هست» و «آنچه باید باشد»، یعنی واقعیت و آرمان ! می باشد.
علمای سیاست خارجی از جمله مورگنتا هشت عامل اصلی را به عنوان زیر بنای قدرت ذکر کرده است: ۱- موقعیت جغرافیایی ۲- وجود منابع طبیعی ۳- ظرفیت صنعتی ۴- وضعیت آمادگی نظامی ۵-جمعیت ۶- خصوصیات ملّی ۷- روحیه ملّی و ۸ - کیفیت دیپلماسی.
ایران با آنکه از هشت عامل زیر بنای قدرت، هفت عامل را حداقل در فاز منطقه ای در سطح بالا دارد، این نقد به آن وارد است که دیپلماسی آن طی دهه ها نتوانسته این مولفه های قدرت را بکار بگیرد و یک هژمونی پیش برنده مبتنی بر منافع ملّی داشته باشد و علت اصلی آن نیز نگاه آرمانی به جای واقع گرایی در همه ی امور از جمله سیاست خارجی است.
* برای مطالعه نوشته های بیشتری از نویسنده :
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO
رئوف پیشدار
استاد دانشگاه - ۲۰ مرداد ١۴٠۲
داشته باشید : پیش از انقلاب پاسبان ها کلاهی بر سر می گذاشتند که روی آن نشانی فلزی از شیر و خورشید و تاج سلطنتی نصب می شد.
پلیس ها وقتی در برابر کسی که به هر بهانه ای متوقف اش کرده بودند، کم می آوردند، به کلاه خود و نشان روی آن اشاره می کردند و : به من توهین کردی، به جقه مبارک همایونی! راه بیفت کلانتری!
کلانتری فحش بود و حداقلش سیلی و لگد! من هفتم دیماه ١٣۵٧ در تظاهرات خونین قزوین بازداشت و سیلی مامورین حکومت نظامی را مزه کردم.
همان سالها دانش آموز دبیرستان بودم. در انشایی خطاب به «مستضعفان» نوشته بودم :... من با شکمی که مملو از چلوکباب است و از آروغم بوی پپسی و پرتقال یافا بر می خیزد، به شما وعده می دهم که برایتان این و آن می کنم.
معلم انقلابی ام که روحش شاد، بعد از خواندن انشاء در گوشم گفت : مواظب باش هر جا از این حرف ها نزنی!
گذشت آن سالها و حالا بخوانید : اشغال نامیدن خودروی داخلی توهین به رهبری است! منسوب به آقای میر سلیم
برای کوبیدن یک حقیقت ، خوب به آن حمله مکن ، بد از آن دفاع کن . یک ضرب المثل
برنامه هفتم و شرایط سخت پیش روی بازنشستگان
*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه ١٩ تیرماه ١۴٠۲
مرور لایحه برنامه هفتم توسعه در بخش بازنشستگی نشان دهنده شرایط سخت و نگران کننده پیشروی بازنشستگان و کارمندان فعلی است، چراکه بر اساس این برنامه، سن بازنشستگی ۵ سال افزایش یافته - افزايش سن بازنشستگی در کمیسیون رد شده ولی باید صبر کرد تا خروجی نهایی را دید - و اما مهمتر در کنار افزایش سهم حق بیمه پرداختی توسط کارگران، کارفرما دیگر هیچ تعهدی برای پرداخت حق بیمه افراد دارای بیش از ۳۰ سال سابقه کار نخواهد داشت.
بررسیها نشان میدهد که لایحه برنامه هفتم توسعه بطور واضح بر معافیت کارفرما از پرداخت کسورات بازنشستگی افرادی که سابقه بیمه بیشتر از سی سال دارند؛ تاکید کرده است. در این برنامه همچنین تغییراتی در حق بیمه پرداختی کارگران ایجاد شده و دولت مقرر کرده که سهم کارگران از حق بیمه به ۸ درصد افزایش پیدا کند. بر همین اساس سهم کارفرما از ۲۳ درصد به ۲۰ درصد و سهم دولت نیز به ۲ درصد کاهش پیدا خواهد کرد.
نکته قابل توجه در این برنامه توسعهای که توسط تیم اقتصادی دولت به نگارش درآمده، موضوع ادغام صندوقهای بازنشستگی تا پایان برنامه هفتم توسعه است.
در متن لایحه پیشنهادی به مجلس آمده است که دولت مکلف است ظرف یکسال پس از ابلاغ برنامه نسبت به انحلال و ادغام صندوقها اقدامات لازم را انجام دهد.
ورود دولت به حوزه بازنشستگان به نظر میرسد تبعات بسیاری به دنبال داشته باشد که تشدید اعتراضات مدنی از آن جمله خواهد بود.
هرچند در سالیان اخیر، مقامهای دولتی بارها از وجود بحران ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی سخن گفتهاند، اما کمتر به نقش حکومت در مشکلات این صندوقها اشاره شده است. این در حالی است که به باور بسیاری از کارشناسان عامل اصلی ورشکستگی صندوقها مدیران دولتی و نوع عملکرد و مواجهه دولت با این صندوقها است. در همین رابطه نیز کمیته فنی پیگیری مطالبات صنفی بازنشستگان کشوری و لشکری تاکید کرده است که وضعیت این صندوقها ریشه در«مشکلات اقتصادی کلان کشور» و گردش و «توزیع ناعادلانه منابع و ثروت » این مرز و بوم دارد.
یکی از نکات قابل توجهی که بسیاری از منتقدان به آن تاکید دارند این است که ادغام صندوقهای بازنشستگی در نهایت به زیان بیمهشدگان تامین اجتماعی خواهد بود و زیانهای انباشته شده در این صندوقها از محل صندوق تامین اجتماعی پرداخت خواهد شد تا از این رهگذر دولت بتواند با دستدرازی به اندوخته مردم از بحران ایجاد شده عبور کند. موضوعی که در لایجه برنامه هفتم توسعه هم به چشم میخورد و دولت موظف به تسویه و پرداخت تمام هزینههای مرتبط با ادغام به صندوقهای مختلف شده است و در نهایت این هزینه را از بدهی خود به تامین اجتماعی کسر خواهد کرد.
از نگاه کارشناسان ریشه این تصمیم دولت را باید در بحران خاموش زیر پوست این حوزه جستجو کرد جاییکه ۱۳ اردیبهشت سال جاری «سجاد پادام» مدیرکل بیمههای اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در اظهاراتی که واکنش برانگیز هم شد با اشاره به کمبود منابع تامین حقوق بازنشستگان در ایران گفته بود «۳۰۰ هزار شهید دادیم که یک وجب خاک از دست ندهیم، اما ممکن است به جایی برسیم که مجبور شویم کیش، قشم و خوزستان را بفروشیم تا بتوانیم حقوق بازنشستگان را بدهیم.»
هرچند سجاد پادام پس از این سخنان از سمت خود برکنار شد، اما به باور بسیاری از کارشناسان این برکناری دلیلی بر «اشتباه بودن» اصل موضوع هشدار در مورد وضعیت صندوقهای بازنشستگان نبود.
نتایج بررسیهای تخصصی نشان میدهد که ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی، تهدیدی بزرگ و بیسابقه برای اقتصاد و جامعه ایران است. پیشبینی میشود که طی سالهای نهچندان دور، صندوق سازمان تامین اجتماعی نیز که به تنهایی حدود ۷۵ درصد بازنشستگان را تحت پوشش دارد، به بودجه عمومی تحمیل شود.
تاکنون شش برنامه توسعه تصویب و به اجرا گذاشته شده است. خروجی این برنامه ها نشان می دهد که برخلاف انتظارات، مردم و در میان آنها بازنشستگان از جمله، نه تنها گشایش و توسعهای در زندگیشان ندیدند، بلکه برعکس، هر سال شرایط زندگی و فشارهای معیشتی و سیاسی را بدتر از سال قبل تجربه کردهاند و برنامه هفتم با تصویری که می توان از آن داشت؛ بدتر از برنامههای قبلی سیمای تمام و کمالی از توسعه فقر و ریاضت و محدودیت برای اکثریت مردم و سقوط ارزش نیروی کار است.
*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه-١٧ مرداد ١۴٠۲
عيد غدیر در قالب جشن های بزرگ در خیابان برگزار شد. توفیق همراهی با جمعیت در تهران را داشتم. دست همگی برای برگزاری چنین جشن بزرگی که نیاز فراوان ما به آن است، درد نکند.
در میانه فشارهای داخلی و خارجی بیش از هر زمانی به وحدت و انسجام و همبستگی ملی احتیاج داریم. بر مبنای تحقیقات دانشگاهی انکار نباید کرد که دشواری و فشار اقتصادی بر همبستگی ملی ما تاثیر گذاشته است.
حیات یک جامعه با همبستگی ملی رابطه مستقیم دارد. متغیرهای زیادی در تقویت همبستگی ملی نقش دارند که دو عامل مذهب و ملیت از مهم ترین هااند.
تاکنون آنچه در جامعه ما به عنوان عرصههای عمل فرهنگی و اجتماعی و سیاسی بکار گرفته شده و میدان و فضای عمل بوده، بیشتر جنبه مذهبی داشته و لازم است عناصر ملی را هم برای تقویت آن بکار بگیریم که پایدارترند و « نوروز» به کمال این ظرفیت را دارد. نوروز به مرز خاصی محدود نمی شود. هر کجا که نوروز را جشن می گیرند، مرزهای فرهنگی ایران زمین است. هویت ایرانی ما در گروی دو عامل ملیت و مذهب است.
آنچه در میهمانی عید غدیر در تهران دیدم و در جاهای دیگر نیز چنین بوده است، همه نشانه عشق به مولا امیر(ع) نزد مردمی است که سال هاست نیاز داشتند و دارند، با شادی زندگی کنند.
در میهمانی عید غدیر در تهران آنچه دیدم حضور همه، از هر طبقه و سن و سال به فراوانی و با همان تنوع و شکلی که شهر ما هست، بود . زن و مرد، پیر و جوان، خانم های چادری، مانتویی و روسری بسر! حتی بی حجاب و کلی هم خارجی های میهمان، هر کی با تشخیص خودش لباس میهمانی پوشیده بود. هیچ کس نظرش را بر دیگری تحمیل نکرد.
در تقویم ايران مناسبت های شاد بسیار است ولی در دهههای اخیر کمتر به آن ها پرداخته شده است طوری که نسل جوان نمی داند اجداد او در هر ماه حداقل یک جشن عمومی داشتند.
میهمانی بزرگ غدیر در حالی بزرگ شد که مردم با سختی های زیاد اقتصادی روزگار می گذرانند ولی شرکت گسترده آن ها این پیام را داشت که گمان دارند آینده می تواند روشن باشد و باید امیدوار بود بشرطی که برخی نخواهند به خود حق تام و کمال بدهند که در همه ی امور مردم مطابق با نوستالوژی های فکری و سلیقه ای خود، دخالت کنند و ایمان و اعتقاد و باور مردم و عشق آنها به وطنشان را به نفع خود مصادره کنند.
شادی و ابراز خرسندی توام با حفظ نظم عمومى حقی عمومی است و آنچه تنها وظيفه مسوولين و مديران كشور است ، فراهم آوردن همه ی زمينه ها براى شادی های عمومی و ملى و بهره گيرى يكايك ما از آن براى تقويت وحدت ملى است.
نظم و زیست همگانی زیر سایه قانون، اساس زندگی است. قانون گذار باید پاسدار قانون باشد و تکلیف ضابطین، حفاظت از قانون است. پذیرش حاکمیت مردم معنایی جز این ندارد که مردم حق حیات دارند و شادی هم جزئی از آن است و وظیفه حاکمیت حفاظت از آن می باشد.
ایران مُلک مشاع ایرانی هاست ؛ طالبانی نیندیشید. هر کس چیزی که ما می گوییم و می خواهیم را تحمل نمی کند و نمی پذیرد و مقبول او نیست، سنگ قبر چون ما نیندیش را بشکنید، کنسرت ها را بهم بزنید، فیلم و کتاب و موسیقی از کانال ما عبور کند و خلاصه هر کی به آنچه ما می گوییم تمکین نمی کند « جمع کند از کشور برود»، گوشی برای شنیدن ندارد.
ایران سرزمین مشاع و متعلق به همه ی ملت از همه ی طبقات اجتماعی و گرایش های سیاسی و باورهای دینی و مذهبی و سبک زندگی است، و تنها «قانون» تنظیم کننده روابط عموم است و هیچ فرد و مقام و تشکیلاتی نمی تواند عرصه حیات و آزادی و شرافت را بر این مردم تنگتر کند.
سرجمع بودجه های مبارزه و مقابله با تهاجم فرهنگی و مواد مخدر و از این دست، رقم قابل توجهی است. اختصاص بخشی از آن و علاوه کردن به بودجه های فرهنگی با هدف ترویج شور و شوق و امید، جامعه را سرزنده می کند.
*رئوف پیشدار- ١۴تیرماه ١۴٠۲
استاد دانشگاه
در خبرها بود که در نشست خبری پتروشیمی میانکاله کارت هدیه ۲ میلیون تومانی به خبرنگارها داده شده است.
متاسفانه اینکه خبرنگار و يا رسانه ای در قبال دریافت پول نمک گیر شود و مطلبی را تهیه و یا انعکاس دهد، مساله جدیدی نیست . سالهاست که هشدار داده می شود که چنین رویه ای اگر چه عمومیت ندارد، ولی میزان آلودگی به آن هر میزان باشد، آنچه از بین می رود شان و جایگاه روزنامه نگار، رسانه و اعتماد عمومی به آن است.
رسانه ای که پول می گیرد تا مطلبی را باب میل سفارش دهنده که هر کس و یا تشکیلاتی می تواند باشد، انتشار دهد، آموزه های دینی، اخلاق حرفه ای و قانون را نیز زیر پا گذاشته است.
مطابق قانون، مطلبی در هر شکل و فرمت که در ازای دریافت پول تهیه شده باشد ، به یک کلام ساده «آگهی» تلقی می شود که باید کاملا مشخص و قابل تشخیص برای مخاطب باشد.
دریافت هدیه در ازای وظیفه حرفه ای در شان خبرنگار نیست و نباید خودش را در معرض گرفتن این هدایا قرار دهد. خبرنگار با قبول این هدایا به شان حرفهای خودش لطمه وارد میکند و بخش انتقادی به مجموعه و مسوول را نادیده میگیرد که این امر با روح و رسالت رسانهای به طور کامل در تضاد است. از منظر شرعی نیز با توجه به آموخته ها و تعالیم دینی، این پول به نحوی شبهه دارد و نمیتواند شرعی باشد. پذیرش هدیه به این معنا است که من خبرنگار پول میگیرم تا خبری را بر اساس خواستهی اهداکننده پوشش دهم، نه بر اساس حقیقتی که وجود دارد. این موضوع باعث بدبینی مردم به رسانه شده و اینگونه میگویند؛ خبرنگاران در برابر دریافت هدیه، هر مطلبی را مینویسند و چنین مطالبی خواندنی نیست. رسانه نمی تواند مخاطب را به صاحبان آگهی بفروشد.
مساله مورد اشاره، خاص چند روزنامه و یا مجله اجاره ای! نیست، حتی صدا و سیما که بودجه های میلیاردی دارد، آنتن فروشی می کند .
از تبلیغ قابله تا صحبت های به ظاهر کارشناسی یک صاحب حرفه دنبال شهرت و رونق کار در میانه یک برنامه معمول تلویزیونی بدون لوگوی تبلیغات، و طیف وسیعی از هر آنچه از وقت مردم می تواند به پول تبدیل شود، روی آنتن تلویزیون و رادیو و صفحه های نشریه و یا فایل های ارسالی خبرگزاری می آید و مخاطب در معرض آن قرار می گیرد، یعنی فروختن مخاطب به صاحبان آگهی! چنین بنگاهی شایستگی قرار داشتن در جایگاه ناظر عمومی، امین مردم و چشمان ناظر جامعه را ندارد.
در زندگی روزمره و خارج ازفضای رسانه، دریافت هدیه امری طبیعی به حساب میآید، اما این کار در فضای رسانهای میتواند معنا و مفهومی دیگر داشته باشد که حداقلش از بین رفتن شان خبرنگاری و مقام و منزلت او است.
یکی از وظایف و کارکردهای رسانه بیان واقعیتها به منظور کمک به روندها، فرآیندها و نتایج برای تصمیمگیریها است. تجربه من در بیش از چهار دهه خبرنگاری می گوید که متاسفانه اکثر قریب به اتفاق دستگاههای دولتی علاقمند به این موضوع هستند تا رسانهها را تبدیل به روابط عمومیها کنند. اگر این اتفاق بیافتد، رسانه کارکرد، اعتبار و در نتیجه نقش تاثیر گذار خودش را در جامعه از دست میدهد. اگر خبرنگاران و اصحاب رسانه این هدایا را قبول کنند در موضعی قرار میگیرند که نمیتوانند نقش رسانه را ایفا کنند و عملا تبدیل به روابط عمومی دستگاهها و موسسات میشوند.
برای حل و رفع این مساله؛ اول اینکه خبرنگاران و اصحاب رسانه را باید از نقش و اهمیت وظیفهای که بر عهده دارند، آگاه کرد و در گام دوم رسانهها باید خبرنگاران را از نظر مالی تامین کنند تا نیازی به هدایا نداشته باشند و در معرض طمع و خطر قرار نگیرند.
رسانه باید تلاش بکند تا درآمد خودش را از طرق قانونی و موجه بالا ببرد تا بتواند خبرنگاران خودش را تامین کند. از طرفی وزارت ارشاد هم در حد مقدورات خودش تلاش کند تا از رسانههای مستقل حمایت کند تا این رسانهها بتوانند به جایگاه لازم برسند. مسوولان رسانهها باید به نحوی این موضوع را به مجموعهی خود منتقل کرده و دریافت هدیه را ممنوع کنند که موضوعی سلبی است. اما موضوع ایجابی، تبیین شان و جایگاه خبرنگاری برای خبرنگاران است تا جایگاه واقعی خودشان را بدانند.
رئوف پیشدار
استاد دانشگاه-١٢ تیرماه ١۴٠۲
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید : نابودی مردمان گذشته از آن جا بود که اگر سرشناسی دزدی می کرد، رهایش می ساختند و چون ناتوانی دزدی می نمود، مجازاتش می نمودند. نهجالبلاغه، نامه ۴٧
این پیش درآمد را در اشاره به سخنان اخیر رئیس سازمان زندانها نوشتم که در تلویزیون و در پاسخ به وضعیت حال حاضر چند تن از محکومان سرشناس! عبارتی را گفت که باعث شکل گیری دامنه وسیعی از حاشیه ها در جامعه شد. او گفته بود که آن زندانیان! نه عفو شده اند، نه آزاد شده اند و نه زندانی اند! ولی زندان نیستند و این تصمیم مقام قضایی است.
مقام قضایی حتما در حل این معما توضیح دارد اما مهم افکار عمومی است که ماههاست خبر همین آزادی ها را می شنود، آنها را در انظار می بیند با این وصف قوه قضائیه آنرا تکذیب می کرد تا اینکه مجری تلویزیون از رئیس سازمان زندانها پرسید و او هم چاره ای جز این پاسخ معما گونه نداشت.
جواب قوه قضائیه و هر مقام دیگر به معمای مطرح شده، هر چه باشد، باید افکار عمومی را قانع کند که برایش سوال است : چه شده که در دوره جدید تُند تُند زندانیان و پرونده دارهای سرشناس در نهایت بهره مندی از تسهیلات از زندان آزاد می شوند.
عملکرد مجموعه مدیران، متاسفانه نظام را در برابر انتقادهای گسترده افکار عمومی قرار داده است. بعید می دانم از بازار تا تاکسی و محافل خانوادگی و حتی عمومی و رسانه ها، جایی باشد که در آن سخنی و نقدی و ایرادی به کارهای زعما نباشد.
اصلی ترین سرمایه یک نظام افکار عمومی و سرمایه اجتماعی آن است که متاسفانه هرچقدر زمان می گذرد به رغم انتظار، بیشتر آسیب دیده و می بیند و کسی نیز حاضر به قبول مسئولیت و اصلاح امور نیست.
مقام قضایی برای وضعیتی که سابق زندانیان سرشناس! الان دارند، توضیح دارد مهم افکار عمومی است که آیا آنرا می پذیرد یا خیر!
برای افکار عمومی هضم موضوع غیرممکن است چون می پرسد اگر این افراد وابسته به قدرت نبودند و یا خود جزئی از قدرت نبودند، آیا بازهم مشمول لطف قدرت! می شدند، یا نه! اگر این لطف می تواند عمومی باشد می تواند برای مثال شامل روزنامه نگاران زندانی هم که کاری جز وظیفه حرفهای و در چارچوب قانون نکرده اند هم بشود.
آن چه خواست مردم است؛ اول اصلاح وضعیت موجود که زمینه ساز اختلاس ها و دزدی ها و همزمان به محاکمه کشیدن همه کَس و کسانی می باشد که وضعیت اقتصادی و معیشت مردم را به حال و روز امروز کشیده اند که اکثریت مردم فقیر و تهی دست شده اند و فقر در بدترین شکل آن به شکل عمومی روز به روز در حال گسترش است.
آقایان محکوم شده و آقایان سابق محکوم و حال در مرخصی و استراحت و تناول مبالغ اختلاس شده و برخی خارج نشین ! یکی در راهپیمایی اربعین و یکی در احرام حج! سالها در مصدر و منصبی قرار داشتند که چنین تخلفات و جرائمی را مرتکب شدند ، سوال مردم این است که نظام با آنها چه کرد که کار به اینجا کشید که ارزش پول ملی ایرانی حتی در تلویزیون رسمی کشور به تمسخر گرفته شود.
آقایان ! بهشت این دنیایی و جهنم آن دنیایی شما ، چه تاثیری در وضعیت من خواهد داشت که هم دنیا و هم آخرتم ، جهنم شده است؟ زندگی ما روضه ای شده است که همه بجز چند نفر ناظر به اسم مدیر! همه گریه کن آن هستیم.
در جریان رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری اخیر همه ی نامزدها از جمله رییس جمهوری کنونی و قاضی القضات آن زمان ، جملگی به وجود فساد مالی آنهم از نوع گسترده اش در کشور اذعان داشتند و قول دادند که با متخلفان برخورد شود . لذا نباید رگ گردن مسئول و یا صاحب مقامی وقتی می گوییم کشور را اختلاس ، دزدی و غارت بیت المال فراگرفته است و مردم آنرا در همه جا فریاد می کنند ، برجسته شود ، و علیه روزنامه نگاری که نماینده افکار عمومی است برای نقل و چاپ گفته های مردم پرونده تشکیل شود که چرا این را گفته ای !
این آمار و گفته چند روز پیش مقام ارشد پلیس ایران است که گفت ؛ رتبه ایران در فساد مالی رو به افزایش است .
روشن است که علت اجرای نادرست سیاست های اقتصادی و شکست کشورها در نیل به توسعه در یک کلمه نهفته است: دو راهی سیاستمدار؛ « حفظ کارآیی یا حفظ حکومت گروه خاص». مشکل سیاستمدار عموماً کمبود علم و دانش نیست، مشکل دوراهی حفظ قدرت سیاسی از طریق قربانی کردن منافع عمومی یا تأمین منافع عمومی و از دست دادن تدریجی قدرت سیاسی است. این دو راهی سیاستمدار است که سرنوشت کشورها را تعیین میکند؛ سیاستمدار میداند اگر امکان استفاده از فرصتهای اجتماعی و اقتصادی برای همگان میسر باشد، رشد اقتصادی افزایش می یابد. اما دسترسی برابر به فرصت های اقتصادی و اجتماعی که برای عملکرد اقتصادی مفید و حتی ضروری است برای سیاستمدار خطرناک است، زیرا قدرت اقتصادی به تدریج به حوزه های دیگر نیز سرایت کرده و قدرت سیاسی او را تهدید خواهد کرد.
ما امروز در تشخیص دشمن اصلی و مدل دشمنی با دشمن خارجی دچار یک اشتباه راهبردی شده ایم. دشمن خارجی جبهه مشخصی دارد که باید بر آن مدیریت کرد ، ماهیت و هدفش هم روشن است . دشمن اصلی ما اما در خانه است و مثل موریانه ستون های کشور را هدف گرفته است.
اقتصاد انحصاری که دست به هر جایش می گذاری برای خود مافیایی دارد ، آنقدر به فساد آلوده شده است که حتم دارم اگر ذره ای از منافع خود را در خطر ببینند ، مثل گروه واگنر در روسیه! قادر به ایستادگی در برابر حتی نظام است و عامل و ابزار آنرا هم دارد .
کلاهبرداری و اختلاس و رانت های هزاران میلیاردی هم دیگر ارزش خبری برای رفتن به رسانه را ندارد. خیلی وقت است که این رقم ها و کنارش شکم گرسنه و عرق شرم واماندگی پدران از زندگی عادی شده است.
ما در کشور ۳۰۰۰ صندلی مسئولیتی داریم، ۲۱۹ هزار شهید دادیم، در واقع ما به ازای هر صندلی مسئولیتی، ۷۳ شهید دادیم! یعنی ما به ازای هر صندلی یک کربلا داشتیم. خوش به حال فرشته ها که رفتند.
*رئوف پیشدار استاد دانشگاه- دهم تیرماه ١۴٠۲
جهانی که در آن بهسر می بریم، دنیایی دیجیتال شده است که بر وسعت و نفوذ فناوریهای دیجیتال در آن بسرعت افزوده می شود. در این دنیا، اقداماتی مانند فیلترینگ بزرگترین عامل ضد توسعه و مهلک برای اقتصاد های رو به توسعه دانسته می شود. امروزه آمار و ارقام و نتیجه مطالعات و تحقیقات نشان داده است که فیلترینگ به لحاظ فنی غیرممکن و ضرر آن برای جامعه، فرهنگ و اقتصاد خیلی زیاد است. روشن است که هدف از فیلترینگ گسترده جلوگیری ازحضور کاربران ایرانی در شبکههای اجتماعی و منع دسترسی به سایت ها و منابع بر بستر اینترنت است که به شهادت آمار در این کار موفق نبوده اند. ۶٠ درصد از کل کاربران اینترنت در جهان عضو شبکههایاجتماعی هستند. در ایران هم ۵۴ درصد از مردم در شبکههای اجتماعی مختلف عضو هستند و حضور دارند. حضور پررنگ افراد در این پلتفرمها شبکههای اجتماعی را تبدیل به فضای مهمی کرده است. در سال گذشته از ۶ میلیون اکانت پابلیک ایرانی در اینستاگرام ۴۵۰ میلیون پست منتشر شده و کاربران ایرانی در هر ثانیه بیش از ۲۵ هزار بار پستهای اینستاگرام را میبینند. اینستاگرام از پلتفرم هایی است که فیلترینگ فشار زیادی روی آن دارد و همین آمار پیش گفته نشان می دهد که فیلتر کردن نه فقط این پلتفرم که بسترهای دیگری مانند تلگرام نیز شکست خورده است. بر اساس آخرین اطلاعات دیتاک، علیرغم فیلترینگ ، همچنان بین ۵۸ تا ۶۱ میلیون نفر ایرانی از تلگرام و بین ۴۲ تا ۴۶ میلیون کاربر ایرانی از اینستاگرام استفاده میکنند. سایت زومیت گزارشی درباره استفاده ایرانیان از شبکههای اجتماعی منتشر کرده و نوشته است در ایران ۵۴ درصد از مردم در شبکههای اجتماعی مختلف عضو هستند. دیتاک با هدف دریافت اطلاعات از رفتار کاربران ایرانی در سال ۱۴۰۱ گزارش سالانه خود را منتشر کرده است. بر اساس یافتههای دیتاک با وجود تمام محدودیتهایی که برای اینترنت و شبکههای اجتماعی در ایران وجود دارد، تا پایان سال ۱۴۰۱ حدود ۵۸ تا ۶۱ میلیون ایرانی کاربر تلگرام بودهاند. اینستاگرام هم ۴۲ تا ۴۶ میلیون کاربر ایرانی دارد و حدود چهار میلیون کاربر ایرانی هم در توییتر فعال هستند. دنیا در حال تغییر است و این تغییرات بیشتر از راه هوش مصنوعی، ارتباطات بین المللی، اینترنت و سرعت آن امکانپذیر است اما وقتی خودمان را از این امر محروم می کنیم، یعنی خودمان را از توسعه دور کردیم. دنیای قبل از اینترنت با امروز بسیار متفاوت بود. در طول ۴۰ سال گذشته، افزایش مستمر شاخصهای کلیدی توسعه اقتصادی در بسیاری از کشورهای در حال توسعه وجود داشته است. رشد تولید ناخالص داخلی، با گسترش سریع اتصال به اینترنت، که در دهه ١۹۹۰ افزایش یافت، همزمان است. از شبکهای مبهم از محققان و کارشناسان فناوری سه دهه پیش، اینترنت برای بیش از یکچهارم مردم جهان به واقعیتی روزمره تبدیل شده است. کره زمین اکنون در شبکهای پیچیده و رو به رشد از کابلهای زیردریایی پیچیده شده است که حتی دورافتادهترین گوشههای این سیاره را به هم متصل میکند. امروزه دو میلیارد نفر به اینترنت متصل هستند و تقریباً هشت تریلیون دلار هر سال از طریق تجارت الکترونیک دستبهدست میشود. در طیف وسیعی از اقتصادهای بزرگ و توسعهیافته، اینترنت تاثیر زیادی بر نرخ رشد اقتصادی دارد. تحقیقات نشان میدهد که اینترنت بهطور متوسط۳/٧درصد از تولید ناخالص داخلی در اقتصادهای بزرگ را در سال ۲۰١٩ تشکیل میداد که این مقدار تا سال ۲۰۲۵ به بیش از ۸/۵ درصد افزایش خواهد یافت. این اقتصادها به تنهایی بیش از ۷۰ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی را تشکیل میدهند. اگر مصرف و مخارج اینترنت یک بخش بود، وزن آن در تولید ناخالص داخلی بیشتر از صنعت انرژی یا کشاورزی بود. سهم کل اینترنت در تولید ناخالص داخلی جهانی بیشتر از تولید ناخالص داخلی اسپانیا و کاناداست و سریعتر از تولید ناخالص داخلی برزیل در حال رشد است. با این توصیف و توضیح باید درک شود که لازم است راه توسعه و پیشرفت را جلوی پای جوانان قرار داد اما فیلترینگ، نقطه مقابل اهداف توسعه ای است. باید فهمیده شود که پدیده های اجتماعی، علل مختلفی دارند و وقتی می گوییم تا برقراری امنیت، فیلترینگ ادامه دارد، باید به همه این علل توجه کرد که اقتصاد جامعه بدون تردید نخستین و مهم ترین آنهاست.
رئوف پیشدار
استاد دانشگاه-هفتم تیر ماه ١۴٠۲
اینکه پیرمردان سیاست که بتدریج و ماشاءالله یک قرن! عمر را پشت سر میگذارند ، و قریب به نیمی از آنرا بر قدرت سوار بوده اند، همه ی این سالها چقدر از معنا و مفهوم زنده بودن و زندگی فهمیدند، عملکردشان در حق دیگران می گوید: هیچ! خودشان را نمی دانم! ولی این یکی را می دانیم که همچنان باور ندارند که مردم حق حیات دارند و برای زنده ماندن، اقل هایی لازم است که آنهم کاملا از دسترس خارج می شود.
اگر به دستور زندگی آقایان نگاه کنید، خواهید دید :
علی اکبر ولایتی: اگر لازم باشد باید مانند حوثی های یمن لنگ به کمر ببندیم و با تکه نان خشکی زندگی کنیم.
احمد جنتی: چه اشکال دارد مردم روزی یکوعده غذا بخورند؟!
سیداحمد علمالهدی: بهجای مرغ یک چیز دیگر بخورید، مگر اشکنه پیازداغ یادتان رفته، مگر قرار است برنامه همان باشد که قبلاً بوده است؟!
غلامرضا مصباحیمقدم: چینیها به یکی دو وعده غذا قناعت دارند، اما مردم ما اینگونه نیستند!
و دهها اظهار نظر و رهنمود مشابه همه از نشستگان بر قدرت!
در همین ابتدای امر به جناب مصباحیمقدم باید گفت که جناب! اطلاعات شما غلط است، چینی ها نه سه وعده، که چهار وعده غذایی دارند( رئیس اتاق بازرگانی مشترک ایران و چین) که چون بحث من نیست از آن عبور می کنم و همچنین می گذرم که در نزدیک به ١٠٠ سالگی دیگر بعضی آقایان! نه دندانی باقی مانده است و نه معده ای! اما محض رضای خدا توجه کنید که چین تنها طی چهار دهه یعنی از همان زمان که انقلاب در ایران پیروز شد، از قعر فقر به دومین قدرت اقتصادی دنیا رسید. دلیلش روشن است، درک واقعیت های دنیا!
جناب مقدم! تبدیل چین فقیر دهه ۶۰ به دومین اقتصاد جهان،به دلیل دو وعده غذای مردمش نبود! رشد اقتصادی چین با ورود سرمایه و فنآوری رشد شتابان و پایدار گرفت که این همه البته از یک پشتوانه غنی فکری برخوردار بود که در ایران بواسطه اول از همه، اصرار بر مسیرهای غلط از جمله درگیر شدن و ستیز با غرب و بعد حلقه بسته مدیریتی، فقر هر روز بیشتر تمام بطن جامعه را در برگرفت تا جایی که فقر امروز قوی ترین محرک بالقوه شورش اجتماعی در کشور شناخته شده است.
طبق آمار بانک جهانی سال ۱۹۷۹، تولید سرانه ایران ۲۴۲۹ دلار بود؛ تقریباً ۱۳ برابر چین (۱۸۴ دلار) ظرف ۴۲ سال، تولید سرانه چین ۶۸ برابر شد و به ۱۲۵۵۶ دلار رسید؛ تولید سرانه ایران کمتر از دو برابر شد (۴۰۹۱ دلار) / سایت بانک جهانی
این آمارهای ساده را نیز باید به جناب مصباحی مقدم نشان دهیم؛ مردم چین علی رغم آنچه که او گفته اتفاقا رکورددار اسراف در مواد غذایی هستند. طبق آمار فائو در سال ۲۰۲۱ دورریز مواد غذایی در چین سالانه ۹۱.۶ میلیون تن برآورد شده است. سرانه دور ریز غذا به ازاء هر فرد در چین ۶۵.۴ کیلوگرم در سال، در هند ۴۹.۱ کیلوگرم در سال و در ایالات متحده آمریکا ۵۸.۶ کیلوگرم در سال است. این یعنی سرانه دورریز غذا در چین حتی از آمریکا هم بیشتر است. / روزنامه اینترنتی فراز
تا دهه هشتاد ایران با تولیدسرانه ای بالا نسبت به چین از درآمدهای نفتی در مسیر افزایش تولید و تولید سرانه استفاده کرده است. شروع دهه هشتاد شروع حرکت صنعتی چین و تعامل با اقتصاد بین الملل مقارن با شروع جنگ عراق با ایران می شود. بدین ترتیب چین با سرعت رشداقتصادی بالا فاصله خود را کم و کمتر می کند. تحریمها در سالهای اخیر نفس رشد اقتصادی ایران را می گیرد. اکنون تولیدسرانه چین یک میلیارد و چهارصد میلیون نفری از ایران پیشی گرفته است. ایران همچنان الگوی توسعه صنعتی خاصی را دنبال نمی کند.
مرکز پژوهشهای مجلس درباره افزایش نرخ خط فقر اعلام کرده است که طی یک دهه از ۱۹ درصد به بیش از ۳۰ درصد افزایش یافته است و « محمد باقری بنایی» عضو کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی هم میزان خط فقر در تهران را ۳۰ میلیون تومان عنوان کرد و «علیرضا عسگریان» معاون وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی هم گفت : « ۹۱ درصد شهروندان ایران مشمول دریافت یارانه هستند.» ایسنا
اعلام خط فقر دارای ابعاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است و از سوی ۱۲ نهاد دولتی مورد بررسی قرار میگیرد. خط رسمی فقر پیش ازاین از سوی نهادهای دولتی ایران اعلام میشد اما به نظر میرسد با تشدید مشکلات اقتصادی دولت و تاثیر مستقیم آن بر افزایش شهروندانی که زیر خط فقر قرار دارند، در اعلام رسمی آن ملاحظاتی تازه در نظر گرفته میشود. با این حال اینکه ۹۱ درصد شهروندان مشمول دریافت یارانه هستند نشانه گسترش فقر اقتصادی است.
فساد ساختاری و ناکارآمدی دولت، از عوامل تشدید فقر در ایران دانسته میشود.
از همین روست که با توجه به شرایط مسکن، اجاره، معیشت و تورم مشاهده میکنیم که قشر متوسط جامعه عملا به سمت حاشیهنشینی در تهران و یا شهرهای همجوار سوق پیدا کرده و به همین علت ممکن است در آینده نه چندان دور شاهد مسائل اجتماعی و سیاسی متعدد باشیم.
شاید این حرف من به برخی مذاق ها خوش نیاید، ولی اگر لحظهای باعث تفکر شد، قبول کنید که دیگر نمیتوان اینگونه کشور را اداره کرد. با دستفرمانی که کشور طی این سی و چند سال بعد از دفاع مقدس اداره شده است، نمیشود از این به بعد هم کشور را اداره کرد. طی این سالها ما همواره تورم دورقمی داشتیم، همواره دچار کسری بودجههای بزرگ بودیم و همواره بیکاری دورقمی داشتیم؛ علاوه بر این مسائل، اتفاق دیگری که رخ داده است، افزایش شکاف ثروت و فقر است.
گزارش های جدید مرکز آمار، مرکز پژوهشهای مجلس و نهادهای تحقیقی، واقعیت تلخی را آشکارتر می کند که سالهاست دلسوزان گفته و می گویند اما گوش شنوایی نبوده و همچنان نیست .
خسارتهای بسیار بواسطه اصرار بر ادامه مسیرهای غلط در مدیریت اقتصاد و دیگر امور ، کشور را امروز به جایی رسانده است که اغلب شهروندان در اداره زندگی خود آنهم در ابتدایی ترین سطح مانده اند ، و افقی نیز از بهبود شرایط ، پیش روی خود نمی بینند با وصف این پیرمردهای سیاست ایران که اقتصاد را هم در قالب شعار می بینند ، حاضر به قبول مسئولیت و پاسخگویی و کناره گیری نیستند.
یکدست شدن نظام سیاسی ناکارآمدی خود را برای اکثریت مردم و حتی حامیان متعصب بطور قابل توجهی بصورت عریان و آشکار به نمایش گذاشت، بطوری که بسیاری از گزاره ها و پیش فرض ها و ادعاهای بی اساس و بی پشتوانه و غیر علمی و غیر عقلی و متوهمانه متعصبین نقش بر آب شد.
اکنون همه ی ملت با هر تعلق فکری متوجه شده اند که مشکل اصلی و اساسی کشور ، ساختار حاکمیت و قانون اساسی می باشد و با ساختار فعلی قدرت و قانون اساسی ، انتخابات و تغییر دولت و مجلس تاثیری در بهبود اداره کشور نخواهد داشت و تا تحولات و اصلاحات ساختاری در قانون اساسی و ساختار قدرت و پاسخگویی به ملت صورت نگیرد و فرآیند پاسخگویی شفاف و روشن نگردد و همه ی ارکان کشور در ذیل قانون قرار نگیرند ، مشکلات کشور و مردم همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند و حتی افزایش هم خواهد داشت.
قاطبه مردم در اواخر دهه ۹۰ و بخصوص از بحران ۹۸ متوجه شده اند، که مشارکت در انتخابات تاثیری در بهبود کشور و وضعیت زندگی آنها نخواهد داشت و لذا مشارکت در انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ به زیر ۴۰ درصد رسیده است.
مرکز پژوهش های مجلس در گزارشی به بررسی وضعیت فقر و ویژگی های فقرا در دهه ۱۳۹۰ پرداخته و خاطرنشان کرده که نداشتن شغل دارای بیمه، عدم برخورداری از سواد، سال های تحصیل پایین تر، داشتن کودک و مستأجر بودن از عوامل توضیح دهنده فقر در کشور بوده اند.
این گزارش با بیان اینکه در دهه ۱۳۹۰ فقر در ایران "افزایش" و "تعمیق" یافته، می افزاید: خط فقر متوسط کشوری درسال ۱۴۰۰ به طور سرانه یک میلیون و ۶۸۰ هزارتومان برای هر فرد بوده یعنی درصد جمعیت زیر خط فقر مطلق درکشور در سال ۱۴۰۰ برابر ۳۰.۴ درصد بوده است.
به طور کلی نرخ فقر از سال ۱۳۸۵ روند فزاینده ای داشته و از سال ۱۳۹۷ به بعد به بالای سی درصد رسیده است. از سویی در این گزارش آمده است که شکاف فقر که فاصله فقرا تا خط فقر را اندازه گیری می کند، در سال ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ به بالاترین مقدار خود یعنی حدود ۲۷ درصد رسیده است.
*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه - خبرنگار پیشین ایرنا در آسیای مرکزی- سوم تیرماه ١۴٠۲
« واگنر» ها که حالا برای روسیه یک تهدید نظامی و امنیتی شده اند، یک گروه و تشکیلات نظامی اند که در فرهنگ نظامی و در تعاریف مبتنی بر کنوانسیونهای ژنو « مزدور» خوانده می شوند.
اطلاعات مرتبط با گروه واگنر (PMC Wagner) که به عنوان یک گروه مزدور شبه نظامی خصوصی که برای ارتش روسیه کار می کند، برای اولین بار در سال ۲۰۱۴ رسانهای شد، زمانی که این گروه از نیروهای جدایی طلب طرفدار روسیه در شرق اوکراین حمایت می کرد. تا آن زمان، واگنر یک سازمان مخفی بود که بیشتر در آفریقا و خاورمیانه فعالیت می کرد.
برآورد شده که گروه واگنر اکنون و تنها در اوکراین ۵۰ هزار نیرو دارد که به نیابت از روسیه می جنگند. این تعداد نیرو را «یوگنی پریگوژین» رهبر واگنرها تایید کرده است.
واگنر حال به یکی از اجزای اصلی کارزار اوکراین تبدیل شده است. اگرچه وجود نیروهای مزدور در روسیه غیرقانونی است ، گروه واگنر در سال ۲۰۲۲ به عنوان یک شرکت ثبت شد و یک دفتر مرکزی جدید در سن پترزبورگ افتتاح کرد. ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه و چند کشور دیگر واگنر را یک گروه جنایتکار معرفی کرده و علیه آن اقداماتی انجام داده اند. واگنر متهم به جنایت جنگی متعدد در اوکراین است که ارتش روسیه هم به آن مرتکب شده است. پوتین تحت تعقیب دادگاه جنایت جنگی قرار دارد.
به رغم غیرقانونی بودن مزدوری نظامی در روسیه، واگنر آشکارا در شهرهای این کشور بویژه سن پترزبورگ ، روی بیلبوردها آگهی استخدام نصب میکند و در رسانههای روسی به عنوان سازمان میهنپرستان نام برده میشود.
گروه واگنر که توسط تاجر روسی «یوگنی پریگوژین» تأسیس شد، یک شرکت نظامی خصوصی برجسته مرتبط با کرملین (PMC) است. این گروه اولین بار در سال ۲۰۱۴ در جریان الحاق کریمه به روسیه پدیدار شد و از آن زمان در سوریه و حداقل نیمی از کشورهای آفریقایی فعالیت کرده است. نشانه ها گواهی می دهند اعراب داعشی جدا شده ، مزدورانی از آفریقا و حوزه بالکان و حتی جنگاوران افغانی با واگنر همراه اند.
واگنر شبکه ای پیچیده از شرکت ها و گروه های مزدور است که عملیات آنها ارتباط نزدیکی با جامعه نظامی و اطلاعاتی روسیه دارد. تخمین زده شده است که حدود پنج هزار عضو آن در سراسر آفریقا مستقر هستند.
تاکنون جزئیات زیادی از اقدامات رهبر این گروه منتشر نشده اما هر از گاه برخی اطلاعات از جمله استخدام زندانیان روسی برای گروه واگنربه رسانهها درز پیدا کرده است . برخی ویدئوها در فضای مجازی از سخنرانی های وی برای زندانیان روسیه منتشر شده است. «تریسی جرمن»استاد درگیری و امنیت در کینگز کالج لندن به یک رسانه غربی گفته است : اولین عملیات گروه واگنر کمک به روسیه برای الحاق کریمه در سال ۲۰۱۴ بود.
مدارک و شواهد حاکی است؛ مزدوران گروه واگنر تاکنون در کشورهای مختلفی حضور داشته و اهداف مختلف نظامی را مورد پیگیری قرار داده اند که برخی از موارد آن به شرح ذیل است:
- این گروه از سال ۲۰۱۵، در سوریه مستقر است و در کنار نیروهای طرفدار دولت جنگیده و از میادین نفتی محافظت می کند. علاوه براین ردپای واگنر در لیبی نیز توسط نهادهای امنیتی غرب رصد شده و گفته می شود این گروه از نیروهای وفادار به ژنرال خلیفه «حفتر» حمایت می کنند.
جمهوری آفریقای مرکزی (CAR) از گروه واگنر برای محافظت از معادن الماس دعوت کرده است و گمان می رود که از معادن طلا در سودان محافظت کند.
دولت مالی در غرب آفریقا از گروه واگنر علیه گروه های شبه نظامی اسلامی استفاده می کند.
طبق گزارش شبکه تلویزیونی الجزیره ، این گروه مزدور متهم به غارت منابع طلای سودان برای تامین مالی عملیات در اوکراین است.
نیروهای گروه واگنر در سال ۲۰۱۹ به موزامبیک اعزام شدند تا به مبارزه با دولت خودخوانده در استان شمالی «کابو دلگادو» کمک کنند. اما این گروه نتوانست شورش را مهار کند و پس از چند ماه از منطقه عقب نشینی کرد.
ردپای واگنر در اوکراین - این گروه نقش مهمی در تصرف شهر کلیدی« باخموت» در شرق اوکراین توسط روسیه داشت که آنرا به سرزمینی سوخته مبدل ساخت. واگنر به مقام های ارشد نظامی مسکو وعده داده بود که باخموت را تا پایان بهار به ارتش روسیه تحویل دهد که آنرا ویران تحویل داد . نیروهای اوکراینی در گزارش های خود اعلام کرده بودند که جنگنده های این کشور به تعداد زیادی افراد - واگنر-که در زمین های باز در حوالی این شهر در صف اول تهاجم قرار داشتند، حملات مکرری داشته که احتمالا تعداد زیادی کشته به جای گذاشته است . گزارشی که توسط روسیه تایید نشد. وزارت دفاع روسیه در گزارش های خود در مورد اینکه گروه واگنر در این جنگ شرکت داشته، اشاره ای نکرده اما شرکت کنندگان در این نبرد را به دلیل ایفای نقش "شجاع و از خودگذشتگی" تحسین کرد.
درآمدهای واگنر - خزانه داری آمریکا گزارش داده؛ واگنر از حضور خود برای غنی سازی شرکت های معدنی که مالک آنهاست استفاده می کند و احتمالاً فرمانده پریگوژین از عملیات گروه واگنر درآمدهای کلانی کسب کرده است. گروه واگنر استقرار خود را در سودان از حکومت عمر البشیر، رئیسجمهوری سابق، که در سال ۲۰۱۹ در جریان اعتراضات گسترده از قدرت کنار گذاشته شد، آغاز کرد.
طبق گزارش های رسانه ای ،پس از سفر البشیر در سال ۲۰۱۷ به روسیه، Meroe Gold، یک شرکت معدنی جدید متعلق به شرکت روسی M Invest، شروع به آوردن کارشناسان روسی به سودان، سومین تولیدکننده بزرگ طلا در آفریقا کرد. در سال ۲۰۲۰، وزارت خزانه داری ایالات متحده M Invest و Meroe Gold را تحریم کرد و گفت که تحقیقات آن نشان داده است که M Invest پوششی برای گروه واگنر است. اتحادیه اروپا پس از این گزارش، Meroe Gold را تحریم کرد. شورای اروپا در بیانیه ای اعلام کرد: گروه واگنر از طریق وابستگی خود به ارتش سودان، حق استخراج طلای سودان و صادرات آن به روسیه را تضمین کرده است.
چرا واگنر با ارتش روسیه درگیر شده است؟
در ماههای اخیر، «پریگوژین» فرمانده کنونی واگنر بارها «سرگئی شویگو» وزیر دفاع روسیه و «والری گراسیموف»رئیس ستاد کل ارتش روسیه را به بیکفایتی و کمبود عمدی واحدهای واگنر که در اوکراین میجنگند، متهم کرده است. در روزهای اخیر نیز وزارت دفاع روسیه اعلام کرد که گروه های داوطلب نظامی در اوکراین باید تا پایان ماه ژوئن(تیرماه) تحت پوشش وهدایت این وزارتخانه درآیند و با آن برای ادامه فعالیت قرارداد امضا کنند. اگرچه در اطلاعیه وزارت دفاع روسیه از گروه واگنر نام برده نشده، اما این اقدام به عنوان اقدام مستقیم مسکو برای به دست آوردن کنترل کامل بر این گروه تلقی شده است.
در پی این اقدام وزارت دفاع روسیه، پریگوژین هم با انتشار اطلاعیه ای هر نوع واگذاری این گروه به این وزارت خانه و انعقاد قرارداد با آن را به شدت رد کرد.
یوگنی پریگوژین برای اولین بار با لقب «آشپز پوتین» به شهرت رسید، چون برای رویدادهای رسمی در کرملین غذا و نوشیدنی تأمین میکرد.
گفته شده او که تاجری از سنت پترزبورگ، دومین شهر بزرگ روسیه، و با ولادیمیر پوتین از دهه ۱۹۹۰ آشنا بوده است. در آن زمان رئیسجمهوری آینده در دفتر شهردار کار میکرد و به رستوران او که در بین مقامات محلی محبوب بود، رفت و آمد میکرد.
بیش از ۱۰ سال پیش چندین تحقیق ژورنالیستی او را به یک به اصطلاح «کارخانه ترول» در سن پترزبورگ مرتبط کردند - یک واحد اطلاعات نادرست که نقش گزارش شده آن تولید محتوا برای بی اعتبار کردن مخالفان سیاسی روسیه به صورت آنلاین و نشان دادن وجههای خوب از کرملین بود.
او با برخی سیاستمداران و نظامیان روسیه روابط «خصمانهای» دارد از جمله «سرگی شویگو» و «الکساندر بگلوف» فرماندار سن پترزبورگ که او را آشکارا به «کمک به ارتش اوکراین» متهم کرده است.
متحدین واگنرها نیروهای مسلح روسیه (۲۰۱۴–۲۰۲۳)، نیروهای جداییطلب روسیه در دونباس، نیروهای مسلح سوریه، حشد شعبی، نیروهای مسلح آفریقای مرکزی، ارتش ملی لیبی، نیروهای پشتیبانی سریع، نیروهای دفاعی مسلح موزامبیک و نیروهای مسلح مالی هستند.
و اما؛ معارضین واگنرها نیروهای مسلح اوکراین، نیروهای مسلح روسیه (از ۲۰۲۳)، داعش، جبهه النصره (۲۰۱۴–۲۰۱۷)، هیات تحریر شام، جبهه آزادیبخش ملی سوریه، ارتش آزاد سوریه، نیروهای دموکراتیک سوریه، ائتلاف میهنپرستان برای تغییر، ارتش لیبی، انصارالسنه، جماعت نصرالاسلام والمسلمین، نیروهای مسلح ایالات متحده آمریکا، سپاه داوطلب روسیه، هنگ آزادی روسیه اند.
سخنرانی پوتین به ما از شرایط چه میگوید؟ در حالی که نیروهای واگنر مدعی پیش روی به سوی مسکو اند، کرملین متن کامل سخنرانی پوتین را با عنوان «درخواستی از شهروندان روسیه» منتشر کرده است. این عنوان در تلاشی آشکار برای تأکید بر اهمیت وحدت در کشور - در بحبوحه شکاف های فزاینده و نارضایتی عمومی از تهاجم تمام عیار پوتین به اوکراین است. پوتین حتی به وقایع سال ۱۹۱۷ اشاره کرد، زمانی که «روسها در حال کشتن روسها» در جریان یک جنگ داخلی خونین بودند.
پوتین در سخنرانی خود به ملت روسیه میگوید برخی روسها «فریب خوردهاند تا به یک ماجراجویی جنایتکارانه بپردازند» - بدون اینکه به طور مشخص به جنگجویان واگنر اشاره کند.
پوتین در این سخنرانی تلویزیونی مدعی شده، نیروهای مسلح روسیه دستورات لازم را دریافت کرده اند.
پوتین میگوید؛ برای حفاظت از روسیه هر کاری انجام می دهد. هرکسی که علیه ارتش اسلحه به دست گرفته، خائن است ما پیروز خواهیم شد، قوی تر خواهیم شد
ارزیابی اطلاعاتی از وضعیت جاری در روسیه نشان می دهد که برخی از واحدهای واگنر « از طریق استان ورنژ به سمت شمال حرکت میکنند و تقریباً و مطمئنا هدفشان رسیدن به مسکو است». این استان در نیمه راه بین پایتخت مسکو و روستوف- نا-دنو، شهر جنوبی روسیه قرار دارد که گروه مزدور واگنر مدعی است اکنون کنترل آن را در اختیار دارد. شواهد نشان میدهد که واگنر «به احتمال قریب به یقین» مراکز کلیدی در روستوف-نا-دونو را اشغال کرده است.
اطمینان دارم که شورش واگنر «مهم ترین چالش برای دولت روسیه در زمان های اخیر» است بویژه آنکه تایید شده نیروهای گروه واگنر «حداقل در دو نقطه از اوکراین اشغالی به روسیه رفتند» که این، موقعیت روسیه در اراضی اشغالی اوکراین را بشدت آسیب پذیر می کند، آنهم در حالیکه غرب به رهبری و تشویق آمریکا در حال تسلیح و تجهیز اوکراین به سلاح های جدید با قابلیت بالا در زمین و هوا است.
باید دید در ساعات آتی، وفاداری نیروهای امنیتی روسیه، به ویژه گارد ملی روسیه، کلید وقایع بعدی این بحران خواهد بود.
لحظات برای روسیه جدی و تعیین کننده شده است. تعیین کننده در جنگ ۱۶ ماهه روسیه در اوکراین که به طور بالقوه چالشی در برابر ولادیمیر پوتین در تسلطش بر قدرت است.
ولادیمیر پوتین، رهبر روسیه، یوگنی پریگوژین، رئیس گروه مزدور واگنر را به خیانت، آغاز شورش مسلحانه و «خنجر زدن از پشت به کشور» متهم میکند.
پریگوژین که حالا یکی از مهمترین چهرهها در روسیه شده میگوید؛ هدفش «کودتای نظامی نیست بلکه کارزاری برای عدالت» به راه انداخته است اما شیوه عمل او، حرفش را تأیید نمی کند و ابهامات زیادی وجود دارد.
با این وصف، اگر امروز در خیابانهای مسکو قدم بزنید، احساس آرامش و آسودگی میکنید. چیز دیگری که متوجه آن نمی شوید برقراری سنگین تدابیر امنیتی است. در حال حاضر احساس نمیشود که روسیه وارد جنگ داخلی شود. اما همه چیز می تواند خیلی سریع تغییر کند. این مشکل بزرگی است که ولادیمیر پوتین باید حل کند.او نه تنها با جنگی در اوکراین درگیر است، بلکه اکنون این شورش مسلحانه را در کشور خود شاهد است که باید آن را حل کند.
جامعه بین المللی شروع به واکنش به تحولات روسیه کرده است. برخی از کشورهای هم مرز با روسیه در حال ایجاد تدابیر امنیتی هستند و پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) می گوید اوضاع را از نزدیک زیر نظر دارد.
در بریتانیا کمیته اضطراری دولت یا نشست کبرا، در حال بررسی وضعیت روسیه است. نخست وزیر ریشی سوناک قرار است امروز با دیگر متحدان بین المللی این کشور صحبت کند.
ایران هنوز واکنشی رسمی نداشته اما حساب توییتری نزدیک به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی گفته اقدامات گروه واگنر می تواند «آثار روانی مخربی را بهدنبال داشته باشد اما این گروه از نقطه نظر ماهیتی فاقد حداقل توان لازم برای به چالش کشاندن ارتش روسیه است. »
غربیها تضعیف بیشتر و بیشتر روسیه را میخواهند. آنها در پی سرنگونی پوتین و یا فروپاشی جمهوری فدراتیو روسیه نیستند چرا که بیثباتی ناشی از فروپاشی روسیه برای مجموعهٔ نظام بینالملل به اندازهای پرهزینه است که فقط دیوانگان ممکن است آن را آرزو کنند. پوتین همچنان در نیروهای مسلح و امنیتی روسیه هوادار زیاد دارد و الیگارشی روسیه حامی او است.
در این بین، گزینه استفاده از تسلیحات اتمی تاکتیکی علیه اوکراینیها اما فضا را به قدری غیرعقلانی و پیچیده میکند که حدس عواقب آن به راحتی امکانپذیر نیست.
خلاصه پوتین در بد مخمصهای گرفتار شده است و متحدانش نیز از این مخمصه به طور جدی آسیب خواهند دید.
رئوف پیشدار
استاد دانشگاه-پنجشنبه اول مردادماه ١۴٠۲
کانون دینی و فرهنگی توحید در غرب تهران از نهادهای فعال و اثر گذار در تهران است که از سالها پیش از انقلاب اسلامی، در گستره بزرگی از زمینه ها، فعالیت دارد.
از جمله فعالیت های این کانون، برگزاری دوره ها و نشست های آموزش مبانی نظری و عملی در اسلام است.
هشت ماه پیش کانون توحید نشستی را با عنوان « مساله قدرت در نهج البلاغه» شروع کرد که در آن استاد «سروش محلاتی» سخن می گوید و مستمعین اغلب دانشگاهی اند.
درباره کانون توحید و فعالیتهای آن اطلاعات مفیدی روی اینترنت در دسترس است که موضوع سخن من نیست. آنچه سبب تصدیع شد، حضور یک خانم بی حجاب در جلسه پنجشنبه اول تیرماه بود که به مناسبت، دکتر « سید محمد رضا بهشتی» استاد دانشگاه و فرزند شهید بهشتی علاوه بر حجتالاسلام سروش محلاتی سخن گفت .
هیچ کس و به هیچ شکلی حتی با نگاه سنگین! مانع حضور این خانم در جلسه نشد. یک حضور معمولی و مثل همه داشت و تا به پایان هم به سخنرانی ها گوش داد و یادداشت نیز بر داشت. در این جلسه عده قابل توجهی خانم نیز به مانند جلسه های قبل شرکت داشتند که پوشش آنها چادر و مانتو بود.
البته شایسته است که برای حضور در هر جمعی، آداب اجتماعی، فرهنگی و تربیتی را که از آن جمله پوشش است، رعایت کرد که حضوری پسندیده تر شود، اما یک جاهایی بنظر می رسد که بنا بر ملاحظاتی که امید می رود ختم به تحقق هدف مهم تری شود که سازندگی است ، جذابیت ها را بیشتر کنیم که در این مورد، مانع نشدن از ورود آن خانم بی حجاب به مجموعه ای دینی و جمع آقایان و بانوان مذهبی بود.
ما یکی از ویژگی های مهم قرآن کریم را داشتن جاذبه می دانیم. جاذبه داشتن قرآن کریم به این معناست که مفاهیم قرآنی تاثیرگذار و اثربخش است. این معنا به این مفهوم است که هر کسی که با قرآن و مفاهیم آن مأنوس شود، قطعاً تأثیرات اثربخش آن را چه در زندگی مادی و چه در زندگی معنوی و چه زندگی خانوادگی و آموزشی خود خواهد دید. بعید است که کسی واقعاً دل به آیات قرآن کریم بسپارد و خود را در معرض تابش انوار قرآنی قرار بدهد، ولی تحت تاثیر و جاذبه قرآن قرار نگیرد.
حتم دارم که خانم مورد نظر با برخورد جذابی که شاهد بود، حتی اگر به حجاب اعتقادی نداشته باشد، در جلسه های بعد که امید دارم بازهم شرکت کند، حداقل حفظ ظاهر خواهد کرد که پله های بعدی برای جذب او به فرهنگ دینی است اگر چه اعتقاد دارم همه ی مردم در ذات خود مومن و دیندار اند.
#رئوف_پیشدار#کانون_توحید#جاذبه_دافعه_دین#سروش_محلاتی#سید_محمد_رضا_بهشتی#حجاب