*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار
نوشته اند:دکتر مصدق،دکتر «یالمار شاخت» اقتصاد دان مشهور آلمانی را برای اصلاح وضعیت اقتصادی کشور به ایران دعوت کرد.شاخت به مصدق یادآور شد که فقط «خاک وطن» ناموس یک ملّت نیست، بلکه ارزش پول ملّی نیز باید هم‌چون خاک وطن و به مثابه ناموس ملّت حفظ شود.
شاخت در مدت اقامت در ایران،توصیه هایی ارائه کرد تا مصدق بتواند از فشار انگلیسی ها که نفت ایران را تحریم کرده بودند و فشارهای سنگین سیاسی به کشور وارد می کردند، بکاهد و امور مالی را سازمان و سامان بدهد.
ده‌ها سال بعد! وقتی در نخست‌وزیری بودیم بحران مالی برای دولتِ در حال جنگ آن هم در یکی از طولانی‌ترین جنگ‌ها بسیار حادتر از شرایط صلح بود.بسیاری یا از سر نادانی یا اثر منافع و یا با حسن نیت، مهندس موسوی را به تضعیف ارزش پول ملّی دعوت می‌کردند و می‌گفتند دولت انحصار عرضه ارز را در اختیار دارد می‌تواند قیمت ارز را بالا ببرد و کمبود ریال را رفع کند.بینش استاد عالی‌نسب - صاحب برند عالی نسب و مشاور اقتصادی نخست وزیر و پیشنهاد دهنده توزیع کوپن - را ببینید! ایشان به آقای موسوی گفت که اگر این کار را بکنید اعتماد عامه مردم و اعتماد تولید کننده‌ها را از دست خواهید داد و اگر این اتفاق رخ دهد،کمر ایران خواهد شکست.آن‌چه که ما امروز با پوست و گوشتمان احساس می‌کنیم.
در حالی که یکی از مهم‌ترین اخبار روزهای فعلی برای ایرانیان نوسنات بسیار زیاد در بازار ارز می‌باشد بازنگری در تاریخ ریال نشان می‌دهد در زمان تبعید رضاشاه و ورود متفقین به ایران(حدود ۱۳۲۰ خورشیدی) هر دلار آمريکا تقریباً یک و نیم تومان ایران بود؛ یعنی با ۱۵ ریال می‌شد یک دلار خریداری کرد.در سال ۱۳۳۲ یک دلار آمریکا معادل ۹۰ ریال ایران(۹ تومان) و در واپسین ماه‎‌های سال ۱۳۵۷ یک دلار آمریکا تقریباً ۷۰ ریال (۷ تومان) بود. با توجه به بررسی و در نظر گرفتن نسبت تناسب افزایش ارزش دلار و حفظ ارزش ریال بالاترین اعتبار واحد پول ملی ایران در دوران معاملاتی ریال متعلق به دوره محمدرضا پهلوی و نخست وزیری امیر عباس هویدا تا به امروز رقم خورده است.اتفاقی که بعد از آن ریال نه پیشرفتی داشت و نه حتی توانست جایگاه خود را نگه دارد. منبع:درگاه ملی مرکز آمارایران/ مجله اقتصادی اکونومتریکا
وضعیت و دورنمای سیاسی و اقتصادی فعلی ما بر ارزش پول ملی تأثیر مستقیم گذاشته و با وضعیت سیاسی نابسامان و ابهام در آینده اقتصادی که با آن مواجه هستیم، طبیعتاً موجب غیرقابل اطمینان شدن پول ملّی و کاهش ارزش آن در مقابل ارز دیگر کشورها خواهیم بود.
بزرگ شدن حجم نقدینگی طی سال‌ها از مهم ترین اشتباهات محاسباتی سیاست پولی و مالی بانک مرکزی و دولت بوده که دولت‌های نهم و دهم به شیوه‌های مختلف با بی‌توجهی به توصیه‌های کارشناسان اقتصادی از کنار آن گذشتند.
کاهش تولید ملّی و افزایش واردات از دیگر دلایل کاهش ارزش پول ملّی بوده و علت اصلی آن دخالت زیادتر از حد دولت در کلیه ارکان اقتصادی بوده و عملاً بخش خصوصی را در سرمایه گذاری در تولید و تجارت به حاشیه رانده و به عنوان راه حل سریع برای مرحم گذاشتن بر مشکلات به واردات بی رویه اقلام مصرفی روی آورده است.
از طرفی ورود وجوه ناشی از هدفمندی یارانه‌ها به جامعه به جای تزریق به بخش تولید، سبب افزایش نقدینگی و تقلیل ارزش پول ملّی شده است. بدیهی است که کاهش ورود کالا به دلیل کاهش تولید از یک طرف و ورود حجم بالای نقدینگی ناشی از یارانه نقدی، سبب کاهش ارزش پول ملّی خواهد شد.
افزوده شدن سالیانه بخش‌های غیر مولد به بودجه دولت موجب فربه شدن بدنه دولت و سازمان‌ها و ارگان‌های هزینه‌ای غیر مفید شده، بودجه جاری دولت را هر ساله حجیم‌تر و غیر کاراتر کرده و سبب کاهش هر چه بیشتر ارزش پول ملّی شده است.
مزید بر آن‌چه گفته شد،مصائب ایجاد شده به واسطه تحریم ها علیه ملت ایران، باعث شدت گرفتن کاهش ارزش پول ملّی شده و جو روانی آینده مبهم اقتصادی را ایجاد کرده است.البته این موضوع که علت اصلی مشکلات اقتصادی ما نیستیم ، به حربه‌ای برای توجیه ضعف برنامه ریزی و سو مدیریت مسئولین ما تبدیل شده است.بدیهی است که دشمن با شناسایی نقطه ضعف ما که همانا وضعیت اسفبار اقتصادی ما است،این بخش را مورد حمله قرار داده و می دانسته که مدیران اقتصادی به جای مقابله با این یورش جهت استفاده تبلیغاتی و روپوشانی ضعف خود با آن همراهی خواهند کرد.
باید بپذیریم که علت اصلی و اساسی کاهش ارزش پول ملی سیاست‌های غلط و ناشیانه دولتی بوده که تحریم فقط در بروز و تشدید آن مؤثر بوده است.چاره این درد که فضای تنفس قشر متوسط و ضعیف را هر روزه تنگ‌تر کرده،فقط و فقط در دستان مدیران خود ما است نه در دست دشمنان ما.
برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده متمنی است لینک زیر را دنبال کنید:
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 8:7 | لینک  | 

*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار

بالاترین سهم را در تخریب اقتصاد کشور دولت های فربه ای داشته اند که پشت سر هم به شکل های مختلف و فقط برای گذران امور جاری خود و نه سرمایه گذاری و بازسازی مستهلک شده ها، دست در جیب مردم داشته اند.


در دولت داری های نوین، هر نامزدی برای انتخاب شدن باید برنامه خود را در صورت نیل به منظور با تمام جزئیات به محضر رای دهندگان تقدیم کند و متعهد به عمل به آن‌ها باشد. در این نوع دولت داری، افکار عمومی پشتیبان دولت مستقر است. دولت نمی تواند خلاف رای و نظر رای دهندگان اقدامی صورت دهد، و چنانچه با مانع و یا موانعی در عملیاتی سازی برنامه هایش روبرو شود، آن‌ها را با مردم در میان می گذارد. رفراندوم برگزار می کند تا رای دهندگان به نحوه خروج از بن بست رای بدهند و یا چنانچه اقبال مردمی ندارد، کنار می کشد و اداره امور را به منتخب دیگری می سپارد.
در دولت داری مدرن، نمی شود به مردم درباغ سبزی نشان داد و آرای آن‌ها را گرفت، و بعد به میل شخصی و بدون مشارکت دادن مردم در تعیین سرنوشت خویش، تصمیم یا تصمیماتی گرفت و به عمل در آورد و با ابزارهای غیر دموکراتیک مردم را به تمکین شرایط واداشت.
سال‌های اخیر دشواری های اقتصادی، زندگی را برای عموم مردم سخت تر کرد. کاهش مستمر ارزش پول ملی، تورم افسارگسیخته ، بی برنامگی و شعار به جای عمل در حوزه اقتصاد مانند دیگر حوزه ها ، کشور را به جایی رسانده است که پول ملی آن کمترین ارزش برابری را با پول های خارجی دارد و با وجود ده‌ها دستگاه عریض و طویل نظارتی بودجه خوار، گرانی بی وقفه امان مردم را بریده است.
اقتصاد کشور در ورطه ای افتاده است که در آن هر کالایی صبح یک نرخ و هنوز ظهر نشده ، قیمت دیگری دارد و مردم نمی دانند چطور روز را به شب برسانند و کارشناسان دانشگاهی آینده را بدتر از وضع موجود در صورت ادامه روند کنونی اداره امور ارزیابی می کنند.

دشواری های اقتصادی به تعمیق شکاف میان حاکمیت و مردم انجامیده است


در این میان شاید بالاترین سهم را در تخریب اقتصاد کشور دولت های فربه ای داشته اند که پشت سر هم به شکل های مختلف و فقط برای گذران امور جاری خود و نه سرمایه گذاری و بازسازی مستهلک شده ها، دست در جیب مردم داشته اند. دست هایی که با دخالت آشکار در بازار ارز ، بورس، خودرو و دیگر انحصارات و خدمات دولتی و حتی جیب مفلوک ترین طبقه جامعه، یعنی بازنشسته ها ، صندوق های بازنشستگی را به ورشکستگی کشانده اند و فقر را عمومی و‌به تهدیدی جدی در حوزه امنیت ملی تبدیل کرده اند.
واقعیت های جامعه و نظر سنجی ها متاسفانه دلالت برآن دارد که دشواری های اقتصادی به تعمیق شکاف میان حاکمیت و مردم انجامیده است و چنانچه در کوتاه مدت ، دولت نتواند اعتماد را به مردم بازگرداند و یا آن‌ها را با نشان دادن افقی قابل حصول و وصول به آینده دلگرم و امیدوار کند، این شکاف هر چه بیشتر خواهد شد که در حوزه های مختلف بخصوص امنیت عمومی و ملی اثرگذار خواهد بود.
برای یک نظام سیاسی، برخورداری از پشتوانه ملی ، نیازی حیاتی است که در پرتوی اعتماد عمومی بوجود می آید.این پشتوانه ملی است که هژمونی واقعی رامی سازد.
فقر محصول بی‌عدالتی اجتماعی است و راهکار مبارزه با فقر و فساد و تبعیض ، اجرای عدالت است. سوال : چه کسی باید عدالت را اجرا کند و ابزارهای آن‌را در اختیار دارد ؟
ایران باید از فرصتی که تغییر در پاره ای از معادلات جهانی دراختیار آن گذاشته است، بهترین استفاده را بکند. اقتصاد ایران درگیر مسایل حادی است که همه ی آن‌ها نشانه ضعف مدیران دولت نیست ، اما وقتی شرایط خاصی حاکم می‌شود، قدرت عمل دولت‌ها نیز کاسته می‌شود. بر همین اساس می‌توان گفت مهم‌ترین متغیر مؤثر بر آینده اقتصاد ایران عوامل خارجی است.

🛑 برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده متمنی است لینک زیر را دنبال کنید:
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 14:31 | لینک  | 

گ*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار

در تعاملات اجتماعی نسل در نسل به ما آموخته شده است که “ادب مرد به ز دولت اوست” و این و ده‌ها مَثل و مَتل علاوه بر تذکرات دینی و اخلاقی از بزرگان، نشانه اهمیت ادب و رعایت آن در فرهنگ ایرانی است.

«عزت الله ضرغامی» سابق رئیس صدا و سیما و وزیر گردشگری با نقل خاطره ای از رهبر انقلاب در واکنش به پخش شعارهای اجتماعی در تهران علیه « یکی از شخصیت‌ های نظام» در سال ١٣٨٨ نوشته است که به دستور رهبری در رادیو و تلویزیون از آن شخصیت عذرخواهی شد.
بهانه آقای ضرغامی برای این نوشته کوتاه در کانالش، شعار دادن عده ای علیه آقای ظریف معاون رئیس جمهوری در نماز جمعه اخیر تهران به امامت آقای صدیقی است که متاسفانه با. سخنان تائیدی امام جمعه هم روبرو شد که با وظیفه امام منافات دارد.
آقای ضرغامی نوشت :نقد من به عملکرد آقای ظریف به جای خود، ولی وظیفه امام جمعه، پرهیزدادن مردم از این‌گونه رفتارهاست،نه تشویق آنان!
در تعاملات اجتماعی نسل در نسل به ما آموخته شده است که “ادب مرد به ز دولت اوست” و این و ده‌ها مَثل و مَتل علاوه بر تذکرات دینی و اخلاقی از بزرگان، نشانه اهمیت ادب و رعایت آن در فرهنگ ایرانی است.

گویا معنای ادب در نسل جدید تغییر کرده است که بخش بزرگی از آن تردید ندارم از بی ادبی مدعیان اخلاق! نشسته در مسندهای مختلف حتی فرهنگی و مذهبی ناشی می شود که متاسفانه در رسانه‌های فراگیر مانند تلویزیون نیز منعکس می شود.

به دلایل گوناگون مانند ایجاد فاصله بین افراد، از بین رفتن صمیمیت هاو از طرفی نزدیک شدن فرهنگ ها که همان پدیده تداخل فرهنگی است؛ این زمان شاهد نوعی بی ادبی و یا بد اخلاقی در جامعه هستیم که البته برای همه آزار دهنده است، اما شاید به دلیل گرفتاری هایمان از آن می گذریم و حال مساله ای که در این میان مغفول می ماند آن است که چه بر سر نسل جدیدی می آید که در تلاطم این وضعیت گیر افتاده است؛ چرا که از شبکه های مجازی و راه های ارتباطی فراوانی که وجود دارد، نمی توان به اصول این موضوع پی برد و آموخت که چگونه باید ادب در جامعه رعایت شود از طرفی گویا معنای ادب در نسل جدید تغییر کرده است که بخش بزرگی از آن تردید ندارم از بی ادبی مدعیان اخلاق! نشسته در مسندهای مختلف حتی فرهنگی و مذهبی ناشی می شود که متاسفانه در رسانه‌های فراگیر مانند تلویزیون نیز منعکس می شود و بتدریج قبح خود را از دست می دهد. .
ادب اجتماعی زمانی بهبود می یابد که این بستر در اخلاقیات فردی افراد تغییر کند. اخلاقیات فردی توسط مجموعه عواملی در هر فرد شکل می گیرد. عوامل تاثیرگذار در درجه اول خانواده و معلمان و طبقات مرجع از جمله روحانیون هستند.
رعایت ادب بویژه در مدیران و کارگزاران حکومتی در همه ی مکاتب سیاسی و اجتماعی و فرهنگی تاکید شده است و صرف مذهبی نیست.
در نگاه برون دینی آن چیزی ادب اجتماعی را مشخص می کند که توافق اجتماعی آن را بپذیرد؛ یعنی عرفیات و معیارهای سنتی، میثاق های اجتماعی که امکان عوض شدن این عرفیات را هم فراهم می کند و نحوه پیدایش و کارکردهایی را برای آن تعریف می کنند و حتی مجالس قانونی هم آن‌ها را تایید می کند.
در نگاه درون دینی، به نظر می رسد دین با پذیرش اخلاقیات اجتماعی آن‌ها را تقویت کرده و این طور نبوده که اسلام و یا سایر ادیان اخلاقیات را بیاورد بلکه انسان از هر دینی به دلیل فطرت پاک انسانی یک سری از مسایل اخلاقی را درک می کند مانند احترام به بزرگ‌ترها ؛ اسلام این خصایص و اخلاقیات را تقویت کرد و در بعضی از مسایل به طور خاص وارد شد.
در کلام امیر المومنین علی (ع) هست که فرمود؛ ادب بر اصل و تبار و نسب و حسب شرافت دارد. کلام امیرالمؤمنین( ع) چنین است: «حسن‎الادب‎یستر‎قبیح النّسب» – زیبایی ادب ، زشتی نسب را می پوشاند .
🛑 برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده متمنی است لینک زیر را دنبال کنید:
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 18:59 | لینک  | 

*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار

این‌که مرگ بر این و آن از چه زمانی وارد ادبیات سیاسی ما شد، باید موضوع یک تحقیق علمی باشد. این حق تاریخ و حق مردمان بعد از ما است که بدانند چه کسانی و برای چه نفعی این مرگ ها را برای این و آن خواستند ! بهایش چه بود ، و مردم چگونه آن‌را از جیب خود دادند و هم‌چنان می دهند.

این‌که در میانه خطبه های نماز جمعه در تهران عده ای با قطع خطبه ها شعار مرگ بر این و آن مقام را می دهند، آن‌هم در سالگرد انقلاب و زمانی که بیش از همیشه به وحدت و همدلی نیاز داریم، نشانه واضحی از نابسامانی سیاسی در کشور است.
این‌که مرگ بر این و آن از چه زمانی وارد ادبیات سیاسی ما شد، باید موضوع یک تحقیق علمی باشد. این حق تاریخ و حق مردمان بعد از ما است که بدانند چه کسانی و برای چه نفعی این مرگ ها را برای این و آن خواستند ! بهایش چه بود ، و مردم چگونه آن‌را از جیب خود دادند و هم‌چنان می دهند.
این روزها بعضا سخن از تعقیب شعاردهندگان و برخورد قانونی با آن‌ها شنیده می‌شود. اساساً مساله تعدادی افراد خاص نیستند. بحث تعقیب قانونی نباید موجب غفلت از مباحث اساسی همچون اصلاح سامان سیاسی شود. این شعاردهندگان نیستند که باید به آن‌ها رسیدگی شود، بلکه این بی‌سامانی سیاسی است که باید درمان شود.این جریان مرگ بر این و آن گو طی سال‌ها جنگ اقتصادی علیه ملت ایران با انکار اثر تحریم و جریان سازی علیه هر اقدامی که باری از کوه مشکلات مردم کم کند ، و زدن سند تمامی مشکلات به نام دولت ، و خود پناه گرفتن در پستوها، سعی در ایجاد فضای روانی مساعد به زیان دولت متخب مردم و جریان مقابل خود کرده است . بخشی از حرکت‌های خیابانی در سال‌های اخیر و این‌گونه شعار دادن‌ها را باید در این روند تبیین کرد. در مراسم ۲۲ بهمن طرفداران آن‌ها در امتداد همان خط، حتی حاضر نمی‌شوند شعارهای سنتی انقلاب را تکرار کنند و شعارهای تفرقه افکنانه سر می دهند.
خطری که باید به آن توجه داد این مهم می باشد که چنان‌چه از این نوع ماجراها درس‌آموزی نشود، که طی سال‌ها نشده است ، و فضای سیاسی به نحوی سامان درست ضدخودسری نیابد، تجربه تاریخی نشان می‌دهد این رفتار بازتولید شده و روزی گریبان شادکامان این گونه روندها را نیز خواهد گرفت. این نوع رفتارها به مانند بومرنگ به سمت تولیدکنندگان آگاه یا ناآگاه با سرعت و شتاب بیشتری برخواهد گشت و جریانی فاشیستی در کشور راه خواهد انداخت ، که کسی قادر به جلوگیری آن نخواهد بود.
واژه خودسر⁩ تعارف است، این‌ها سازمان دارند، تشکیلاتی عمل می کنند ، تابلوی آن‌ها را نهادهای امنیتی بارها خوانده اند . همه متصل‌اند!
نقد رییس‌جمهوری و همه ی کارگزاران و خط‌مشی‌های دولت‌اش حق همه است و قانون نیز از آن حمایت می کند. پذیرش حاکمیت مردم معنایی جز این ندارد که مردم حق دارند حکومت را نصب، نقد و عزل کنند. این نه فقط برای قوه مجربه که برای کل حکومت درست است. حاکمیت از آن مردم است و رای مردم حاکم است.
امام علی ع در وصیت به حسنین(ع) در بستر شهادت می فرماید : أُوصِيكُمَا بِتَقْوَى اَللَّهِ وَ أَلاَّ تَبْغِيَا اَلدُّنْيَا وَ إِنْ بَغَتْكُمَا وَ لاَ تَأْسَفَا عَلَى شَيْءٍ مِنْهَا زُوِيَ عَنْكُمَا وَ قُولاَ بِالْحَقِّ وَ اِعْمَلاَ لِلْأَجْرِ وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً
شما را به ترس از خدا سفارش مى‌كنم، به دنيا پرستى روى نياوريد، گر چه به سراغ شما آيد، و بر آن‌چه از دنيا از دست مى‌دهيد اندوهناك مباشيد، حق را بگوييد، و براى پاداش الهى عمل كنيد و دشمن ستمگر و ياور ستمديده باشيد!
نهج‌البلاغه، نامه ۴۷
برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده متمنی است لینک زیر را دنبال کنید:
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 10:12 | لینک  | 

*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار

نماینده پارلمان سوئد اگر کفش و لباس آمریکایی می پوشد، شعار مرگ بر آمریکا نمی دهد. از دیوار سفارتی بالا نرفته و ملتی را بدبخت نکرده، فرزندش آمریکا نشین نیست. گرین کارت آمریکا در جیبش ندارد. فرزند جاسوس نماینده مجلس از طناب دار رهایی نیافته که پدرش مرگ فرزندان مردم را بخواهد ، منافع مشترک با خودرو سازان بی کیفیت ندارد، رانت خوار نیست ، زمین خوار نیست، موقوفه خوار نیست و لذا می تواند و عرضه آن‌را دارد بدون ملاحظه هر کسی را که در انجام وظیفه کوتاهی کرده، به دادگاه بسپارد.


از شنبه، چهاردهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۱ که در آن روز شش دختر دانش‌آموز در دریاچهٔ یک وجبی پارک شهر تهران غرق شدند، ٢٢ سال می گذرد.
چرا این روز و این حادثه که مشابهت هایی با داستان تلخ اردوی دانش آموزان نخبه کرمانی و پیش و پس آن دارد را مبداء تاریخی برای صحبت قرار دادم، چند دلیل دارد مهم‌ترین آن‌ها دستور رهبری بالاترین مقام کشور برای برخورد با مقصران واقعه پارک شهر و به تبع آن ، تدبیر اندیشی برای عدم تکرار آن حداقل در حوادثی که با کمی اندیشیدن و تدبیر می شود جلوی بروز آن‌را گرفت، بود.
نتیجه آن دستور چه بود به یاد ندارم و در خبرها هم چیزی نیافتم، بعید می دانم نتیجه ای داشت که اگر داشت من سردبیر خبر، حتما از آن اطلاع داشتم ولی تکرار پی در پی و مشابه آن حادثه نشان داد که دستور رهبری و نیت اصلی از صدور آن زمین مانده است.
در حادثه پارک شهر تهران شش دانش آموز که بر قایقی سوار بودند، با واژگون شدن قایق در دریاچهٔ پارک که عمقی هم نداشت، جان باختند. ١۴ دانش آموز را سوار قایقی فرسوده کرده بودند که ظرفیت آن حتی اگر سالم و بی عیب و نقص هم بود، هفت نفر بود.
مردم احساساتی بدنبال این حادثه دریاچه را گلباران کردند، اسم مدرسه را در شهرک کاروان در جنوب شرق تهران « نیلوفران آبی» گذاشتند. چند روزی بعد، همه چیز فراموش شد، مثل ده‌ها حادثه مشابه، و به یاد ماندنی تر نزد فعالان فضای مجازی حادثه کشته شدن جمعی از نخبگان دانشگاه شریف در بازگشت از جنوب کشور که زنده یاد پرفسور « مریم میرزاخانی» از جمله مجروحان آن حادثه بود.
به نقل از والدین مرحوم میرزاخانی نوشتند که مقامی خیلی ارشد! در پاسخ به اعتراض خانواده جانباختگان گفته بود؛ فرزندتان را با هواپیما بفرستید. آن مقام نمی دانست که متوسط عمر هواپیماهای ایرانی که در آسمان می پرند، از عمر ماشین ها که پایشان روی زمین است، بیشتر است.
در ٢٢ دی‌ماه ١٣٨٨ زمین لرزه بسیار مهیبی هایتی کشوری فقیر در آمریکای لاتین را با خاک یکسان کرد و جمعیت بزرگی از آن‌را کُشت، همان روزها، یکی دو روز قبل و یا بعد آن، اتوبوسی حامل دانش آموزان سوئدی از اردو باز می گشت، راننده لحظه‌ای غفلت کرد و اتوبوس به دیوار تونل خورد و سه دانش آموز کشته شدند.
قیامتی به پا شد! این خبر بالاتر از زلزله هائیتی روزها سرخط شبکه های خبری سوئد و شبکه خبری اروپا« یورونیوز» بود.
فشار افکار عمومی آن‌قدر بود که بدون درنگ وزیر آموزش و پرورش را وادار به استعفا کرد و دولت کارهای زیادی برای تسکین آلام بازماندگان صورت داد و از همه مهم‌تر پروتکلی را تصویب کرد که نه فقط سفرهای دانش آموزی و دانشجویی را ایمن سازد، که از شمار حوادث رانندگی بکاهد و نتیجه اش سیر نزولی حوادث رانندگی در سوئد بود.
نماینده پارلمان سوئد اگر کفش و لباس آمریکایی می پوشد، شعار مرگ بر آمریکا نمی دهد. از دیوار سفارتی بالا نرفته و ملتی را بدبخت نکرده، فرزندش آمریکا نشین نیست. گرین کارت آمریکا در جیبش ندارد. فرزند جاسوس نماینده مجلس از طناب دار رهایی نیافته که پدرش مرگ فرزندان مردم را بخواهد ، منافع مشترک با خودرو سازان بی کیفیت ندارد، رانت خوار نیست ، زمین خوار نیست، موقوفه خوار نیست و لذا می تواند و عرضه آن‌را دارد بدون ملاحظه هر کسی را که در انجام وظیفه کوتاهی کرده، به دادگاه بسپارد حتی اگر نخست وزیر و یا پادشاه سوئد باشد. این‌طور نیست که با یک «فرمودند» ، ساکت شود. او نماینده مردم و نه نماینده حاکمیت است و اگر کمی این ور یا آن ور بمالد که این‌جا عادی است تا ترک فعل خود را بپوشاند گفته«رضا مارمولک» را خواهند گفت و نوشت : بزمجه خریت خودت رو گردن خدا نذار!
این‌جا دختر رئیس جمهوری به دیدار خانواده دانش آموزان کرمانی می رود، کار بسیار خوبی است. دلم می خواهد پیامی را که او به خانواده جانباختگان داده را بخوانم. بعید است که در مقدمه و یا جایی از آن به مقدسات متوصل نشده باشند که مسئولیت های کلان و فراموش شده در اداره کشور را توجیه کنند که خدا هیچ وقت بد بندگانش را نخواسته است!
برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده متمنی است لینک زیر را دنبال کنید:
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 10:8 | لینک  | 

*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار

متاسفانه وزارت کشور که متصدی موضوع برگزاری تجمعات عمومی است، کاملاً در یک نقش انفعالی قرار دارد و هیچ اقدامی برای اجرای قانون در این زمینه صورت نمی‌دهد. اگر این تجمعات نیازمند مجوز نیست؛ چرا سایر گروه‌ها و طیف‌ها اجازه انجام آن را ندارند و اگر نیازمند مجوز است، چرا با این افراد و گروه‌های رادیکال، مطابق قانون برخورد نمی‌شود؟

این‌که به توصیف رسانه ها «تندروها» و یا« دلواپسان» به کجا وابسته اند و چطور است در هر کاری از دروغ و تهمت و افترا گرفته تا درگیری فیزیکی و آلوده کردن تریبون های مقدس با بُهتان و کذب مصونیت دارند، حداقل باید برای بخش هایی از حاکمیت روشن باشد، که هست! ولی چه می شود کرد که سُمبه آن‌ها پُر زورتر است تا جایی که می خوانیم وزارت کشور از تجمعات غیر قانونی یشان شاکی است و رئیس قوه قضائیه هم می گوید از این تندروی ها به ستوه آمده است و دیگران هم بارها گفته اند که باید به آن پایان داد.
وزارت کشور بامداد سه شنبه شانزدهم بهمن ماه ١۴٠٣ در واکنش به برگزاری تجمعات غیرقانونی و سخنان زشت و تهمت ها علیه دولت‌مردان و شخص رئیس جمهوری گفت : موضع اصولی وزارت کشور در برگزاری تجمعات، رویه‌های قانونی است.
تجمعاتی که در چند نقطه کشور برگزار شد، صراحتاً مجموعه شورای تامین استان آن شهرها اعلام کردند که با این مسئله مخالفت کرده بودند/ ایرنا

دوگانگی‌ها در اجرای قانون، در ایران اتفاق تازه‌ای نیست. جریان تندروی سیاسی داخل ایران همواره به نوعی از قوانین مستثنی فرض می‌شود و هر کاری که دلش می‌خواهد، انجام می‌دهد.


صحبتی که از آقای اژه‌ای رئیس قوه قضائیه در واکنش به رفتارهای تندروها نقل شده نیز این است که : « امام به متحجرین " نه "گفت، آن‌ها بساط خودشان را کم کم جمع کردند، اجازه ندهیم که خناسان و منافقان به صفوف ما رخه کنند ، حتی با شعارهای انقلابی»
سوالی که به جد نزد افکار عمومی مطرح است و برای آن پاسخ می خواهد دو گانگی در اجرای قانون است. با این پرسش :چرا تندورها از هر قانونی مستثنی هستند؟
دوگانگی‌ها در اجرای قانون، در ایران اتفاق تازه‌ای نیست. جریان تندروی سیاسی داخل ایران همواره به نوعی از قوانین مستثنی فرض می‌شود و هر کاری که دلش می‌خواهد، انجام می‌دهد.
هیچ گاه به خاطر رفتارهای غیرقانونی، این افراد و گروه‌ها مورد مواخذه و محاکمه قرار نگرفتند. امروز هم در حملاتی که طیف‌های رادیکال به ظریف و حتی پزشکیان و سایر مقامات دولتی دارند، هیچ مسئولیت قانونی متوجه آن‌ها نیست و آن‌ها به همان روش‌های قبلی عمل می‌کنند.
متاسفانه وزارت کشور که متصدی موضوع برگزاری تجمعات عمومی است، کاملاً در یک نقش انفعالی قرار دارد و هیچ اقدامی برای اجرای قانون در این زمینه صورت نمی‌دهد. اگر این تجمعات نیازمند مجوز نیست؛ چرا سایر گروه‌ها و طیف‌ها اجازه انجام آن را ندارند و اگر نیازمند مجوز است، چرا با این افراد و گروه‌های رادیکال، مطابق قانون برخورد نمی‌شود؟
باید درک شود که کشور در وضعیتی نامناسبی قرار دارد و نیاز به تحول اساسی داریم. تندروی ها ، تلاش یک تفکر برای عدم پیشرفت یک ایده است که در این برهه از تاریخ، برای کشور الزامی و حتی حیاتی است.
چه کسی انکار می کند که تجربه چهاردهه سیاست خارجی تنش زا، باعث عقب ماندگی وحشتناک کشورمان حتی در مقایسه با کشورهای پیرامونی شده است ؟
خلاصی از تحریم ها از طریق عادی سازی روابط با جهان، مذاکره مستقیم و بلاواسطه با آمریکا و بهره جستن از فرصت های بین المللی و جذب سرمایه های خارجی ممکن است. این را عقل می گوید.
سوگمندانه باید اعتراف کرد در بخش هایی از حاکمیت گوش شنوایی برای این نصحیت های مشفقانه نبوده و آن را جدی نگرفته و از این رو کشور هم‌چنان غرق در گرداب مفاسد اقتصادی، اجتماعی و منجلاب رانت‌خواری و سوء استفاده های کلان توسط باندهای قدرت است.
اکنون با پیروزی مجدد دونالد ترامپ در انتخابات آمریکا، نگرانی ها در مورد وخیم تر شدن شرایط کشور به سرعت در حال گسترش است. مهاجرت جمعی نخبگان، کاهش روزانه ارزش پول ملّی، تورم افسار گسیخته و فقیرتر شدن اقشار مختلف ملّت و ... ، موضوعاتی است که باید خواب را از چشم حاکمیت برباید تا برای نجات کشور چاره ای بیندیشند. این خواست عمومی است و حاکمیت باید بپذیرد که بدون این سرمایه نمی تواند کاری به پیش ببرد. سرمایه اجتماعی، اصلی ترین عامل حیات هر نظام سیاسی است.
برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده متمنی است لینک زیر را دنبال کنید:
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 10:59 | لینک  | 

*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار
از قطار و ایستگاه‌های های مترو تا بیلبوردهای تبلیغاتی سطح شهر، فضای مجازی و هرجا که فکرش را بکنید ، می شود جای پای تارنماها و سکوهایی را دید که به صورت مجازی طلای آب شده می فروشند.
شکل و شیوه تبلیغات در کشوری که پول ملی ثبات ارزشی ندارد، بسیاری را برای حفظ ارزش سرمایه خود وسوسه و به سمت این شیوه خرید طلا کشانده است.

رئیس پلیس امنیت اقتصادی گفته است : «نه می‌دانیم چند تن طلا خریداری شده و نه ساز و کار نظارتی درستی وجود دارد.»


وقتی در تبلیغات گفته می شود حتی با رقم کوچک ١٠٠ هزار تومان! هم می شود طلا خرید! سخت می شود دست و پای کسی نلرزد.
بعد از کلاهبرداری‌های بزرگ مانند «سکه ثامن» و «کوروش کمپانی» حالا فروش طلای آب شده در فضای مجازی نگرانی‌ها را در خصوص ظهور کلاهبرداری‌های بزرگ بالا برده است. فروش سوتی و کمتر از یک گرمی طلا، خریداران را به خرید طلا با بودجه‌ای بسیار کم تشویق می‌کند اما در عین حال احتمال خالی فروشی و بازی با پول مردم بالا می‌رود.
معاون دادستان کل کشور گفته است : حدود ۵۰۰ تارنما و سکو داریم که در زمینه فروش طلا در فضای مجازی فعالیت می‌کنند که بسیاری از آن‌ها فاقد مجوز هستند.
این مشابه همان بلایی است که موسسات مالی و اعتباری فاقد مجوز سر مردم آوردند و نهادهای ذیربط با این‌که می‌دانستند این موسسات غیرقانونی هستند تا دقیقه ۹۰ سکوت کردند .
سال ١٣٩٧ وقتی بعد چند صباحی پرداخت سودهای جذاب موسسات مالی غیرقانونی نتوانستند یا نخواستند آن‌را ادامه دهند، آشوبی از مشهد شروع کردند که سریع کل کشور را در برگرفت. برای آرام کردن اوضاع، آن موسسات که میانشان چند موسسه وابسته و یا نزدیک به حاکمیت مثل «موسسه مالی و اعتباری میزان» « فرشتگان» و... و صاحب نفوذان استانی و ملی وجود داشت، دولت را ناچار کردند تا از منابع بانک مرکزی طلب سپرده گذاران را بدهد و دولت به اعتراف آقای حسن روحانی رئیس جمهوری وقت ۴٠ هزار میلیارد تومان نقدینگی را افزایش داد که سبب تورم قابل توجهی در آن سال کرونایی شد و از عاقبت کار گزارش موثقی منتشر نشد. آقای روحانی بعدها و بارها گفت که قصد از آشوب موسسات مالی و اعتباری، ساقط کردن دولت او بوده است، خطری که حس می شود با طلای مجازی برای دولت آقای پزشکیان در حال رغم خوردن است.
هیچ کس و هیچ نهادی مسئولیت مراقبت از فعالیت سکوهای طلا فروش را بر عهده نگرفته است. سردار رحیمی رئیس پلیس امنیت اقتصادی گفته است : «نه می‌دانیم چند تن طلا خریداری شده و نه ساز و کار نظارتی درستی وجود دارد.» به گفته او : « حدود ۱۰ میلیون نفر از پلتفرم‌های آنلاین تا حالا طلا خریدن.» اگر هر کدوم میانگین یک گرم طلا خریده باشند می شود ۱۰ میلیون گرم. یعنی برآوردی ۱۰ تن طلا! آن وقت سپرده نزد بانک ملت و کارگشایی چه قدره؟‌ ۱.۵ تن پس پلتفرم‌ها خالی فروشی کردند. مراقب باشید که کوروش کمپانی، کریپتولند و کینگ مانی تکرار نشوند.

رئیس اتحادیه طلا و جواهر درباره پلتفرم‌های برخط خرید و فروش طلا گفته بود: ما این نوع خرید‌ها را تایید نمی‌کنیم. طلا جزء فلزات گران‌بهای دنیا است و به مردم توصیه می‌کنیم که از تبلیغات در فضای مجازی برای خرید طلا اجتناب کنند؛ خرید مصنوعات طلا و سکه در فضای مجازی می‌تواند آسیب‌زا باشد.

از نظر اتحادیه کسب‌وکارهای مجازی طلا فروشی برخط ایراد قانونی ندارد مشروط بر این که « یا باید طلافروش و دارای جواز کسب از اتحادیه طلا باشد و یا با یک طلافروشی که جواز دارد، قرارداد محضری امضا کرده و مسئولیت فروش طلا را برعهده گیرد. به علاوه طلا باید تحویلِ خریدار شود. فردی که قصد راه‌اندازی این کسب‌وکار را دارد، باید مجوزهای لازم را دریافت و بعد اقدام به فروش طلای اینترنتی کند.»
حجم تبلیغات خرید غیرحضوری طلا کار را به جایی رسانده که بانک مرکزی برای جلوگیری از تکرار اتفاقات تلخ گذشته فروش طلای برخط بدون ذخیره سازی در این بانک را ممنوع کرده است و در همین راستا رئیس مرکز تجارت الکترونیک وزارت صمت« امین کلاهدوزان» نوشت: دغدغه‌هایی که اخیر در مورد فروش ‎طلا آنلاین مطرح شد؛ مهمترین ریسک در فروش طلا، ‎خالی‌فروشی است.
یعنی کسب و کار پول را از مشتری دریافت می‌کند ولی طلا را در اختیار ندارد؛ بر اساس نامه اخیر بانک مرکزی که مورد حمایت مرکز تتا هم است، طلای فروخته شده باید موجود و در بانک ذخیره شود.
پیش از این هم رئیس اتحادیه طلا و جواهر درباره پلتفرم‌های برخط خرید و فروش طلا گفته بود: ما این نوع خرید‌ها را تایید نمی‌کنیم. طلا جزء فلزات گران‌بهای دنیا است. خرید مصنوعات طلا و سکه در فضای مجازی می‌تواند آسیب‌زا باشد.
برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده متمنی است لینک زیر را دنبال کنید:
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 9:52 | لینک  | 

​*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار
روز شنبه۱۳ بهمن‌ماه ۱۴۰۳درحالی که بنرهایی با عبارت «هوا دلپذیر شد» در تهران نصب شد،سازمان هواشناسی اعلام کرد که هوای تهران در وضعیت«ناسالم برای گروه‌های حساس»قرار دارد و وضعیت هوا برای افراد بیمار، سالمندان و کودکان خطرناک است و روز یکشنبه هم مدرسه ها تعطیل و طرح زوج و فرد تردد خودروها از دَر خانه اجرا می شود.
از ابتدای سال تا روز شنبه، تهران تنها پنج روز هوای پاک داشته است و در دیگر روزها، یا هوا برای همه و یا برای افرادبیمار ناسالم بوده است.
در تهران نرخ شیوع بیماری‌های ناشی از آلودگی هوا بالاست طبق آخرین بررسی‌های از روند شیوع سرطان در کشور در سال ۱۳۹۹، تعداد ۱۳۱ هزار و ۱۹۱ مورد ابتلا به سرطان در سال بروز پیدا کرده که منجر به مرگ بالغ بر ۷۹ هزار نفر در کشور شده است و برخی سرطان‌ها در صدر جدول آمار مرگ و میر قرار دارند.
آمار فوتی ها در بهشت زهرا (س) بیشترین عامل مرگ در این شهر را بیماری‌های قلبی و عروقی و در وهله دوم سرطان نشان می دهد.
مساله آلودگی هوا که حالا تقریبا همه ی شهرهای ایران درگیر آن هستند، از سال ١٣٣٩ مورد توجه بوده است ولی در عمل نه آن‌زمان و نه دوره حاضر، اقدامی عملی و موثر برای رفع و حلّ آن نشده و نتیجه این شده که به گفته وزیر بهداشت دولت حاضر، سالی تا ۵٠ هزار نفر از عوارض مستقیم آلودگی هوا جان می دهند.
هوای بد و آلوده که اکثر روزهای سال تهران و شهرهای بزرگ کشور با آن روبرو هستند، از ابعاد مختلف یک «فاجعه ملّی» است. آمارهای بانک جهانی، خسارت ناشی از آلودگی هوا در کلان شهرهای ایران را حدود ۱۰ میلیارد دلار برآورد کرده است که یک سوم از این رقم متعلق به شهر تهران است.
مسعود پزشکیان رئیس جمهوری در دیدار دو هفته پیش شهردار و معاونین شهرداری تهران با او گفته بود که :« وضعیت زیستی شهر تهران، با وجود مشکلاتی نظیر آلودگی هوا، ترافیک و سختی معیشت قابل قبول نیست.» / ایرنا
بنظر پزشکیان برای رهایی از وضعیت کنونی تهران، پایتخت را باید به جایی مثلا مکران در انتهای جنوب شرقی ایران انتقال داد که فارغ از ملاحظات سیاسی و استراتژیک که این تغییر را منطقی و عقلی نمی داند، با توجه به بضاعت های دولت و شرایط خاص اقتصادی ایران ناشی از انبوه تحریم ها، یک رویا بنظر می رسد. منتقدان به ده‌ها طرح نیمه کاره ملی و محلی و از جمله در تهران به ساختمان مصلا اشاره می کنند که بعد از ۴٠ سال کار ساختمانی،هنوز نیمه کاره است.
تهران با همه معایبی که دارد بواسطه تمرکز سرمایه ملی در آن و امکاناتی که در آن وجود دارد و دیگر شهرهای ایران در این سطح ندارند، و علاوه کنید بر آن‌ها ساختار پیچیده بوروکراسی کشور، هم‌چنان جذابیت خود را برای آن‌که پایتخت کشور باشد، دارد.
رئیس جمهوری پزشکیان چندی پیش در انتقاد از هزینه های بالای زندگی در تهران پرسیده بود :«یک استاد دانشگاه چطور با ۲۵ میلیون حقوق در تهران زندگی کند ؟» که چند روز بعد جوانی خوزستانی به او که به این استان رفته بود گفت :
آن روز دلار ۷۰ تومان بود، الان ۸۰ تومان است.امروز با حقوق ۵۰ میلیون هم نمی‌شود زندگی کرد!
مشکل تهران فقط هوای بد، ترافیک همیشه در خیابان‌های شهر و ده‌ها مساله دیگر نیست. تازه ترین آمار نشان می دهد که به دلیل ناکارآمدی نظام اقتصادی و نداشتن سیاست مالی روشن،قیمت مسکن در تهران طی٢٠ سال گذشته ۵٠٠ برابر شده است.»
دکتر«مهدی حیدری» استاد دانشگاه خاتم در نخستین همایش چشم انداز صنعت ساختمان گفته است:« قیمت اسمی مسکن در تهران از ابتدای دهه ٨٠ تاکنون بیش از ۵٠٠ برابر شده است، به این معنی که به طور میانگین، رشد سالانه قیمت مسکن در تهران ٣۴ درصد بوده، در حالی که نرخ ارز ٨٠ برابر شده است. اگر ریال را در نظر نگیریم و دلاری محاسبه کنیم، قیمت مسکن در این بازه از اکثر کشورهای دنیا حتی از آمریکا رشد بیشتری داشته است.
طبق آمار بیش از ۳۷ درصد از خانواده‌های شهرنشین کشور، اجاره‌نشین هستند و هزینه اجاره‌بها بیشترین سهم را در سبد هزینه‌های آن ها دارد.این آمار در کلان‌شهرهای کشور از عدد ۳۷ درصد فراتر است و مطابق پایش انجام شده در تهران ۵۱ درصد خانواده‌ها مستاجر هستند.
از سوی دیگر بررسی آمار اجاره‌نشینی و تطبیق آن با نیاز جدید مشخص می‌کند بیشتر از ۷۰ درصد تقاضای جدید بازار مسکن که عمدتا از زوج‌های جوان تشکیل شده‌اند، توان خرید یا ساخت مسکن را نداشته و مجبور به اجاره‌نشینی شده‌اند. مالکان واحد‌های نقلی و کلید‌نخورده در مرکز تهران برای سکونت دو نفر - عروس و داماد- معمولا بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلیون تومان پول پیش دریافت می‌کنند و مستاجر باید ماهی ۱۰ تا ۱۲ میلیون اجاره بدهد که برای همه ممکن نیست.
برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده متمنی است لینک زیر را دنبال کنید:
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 10:14 | لینک  | 

*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار

پنجشنبه ای بود و من افسر کشیک بنیاد مستضعفان که آن زمان زیر مجموعه نخست وزیری محسوب می شد. به دستور آقا میرحسین موسوی نخست وزیر بنیاد مستضعفان موظف شد تمام امکانات خود را ظرف ٢۴ ساعت بکاربگیرد و به این وضع که نان داشت جیره بندی می شد، خاتمه بدهد. صبح شنبه مردم جلوی نانوایی ها کیسه های آرد را دیدند ! و کامیون‌های حامل آرد در خیابان‌های شهر رژه می رفتند.


میانه سال ١٣۶١ جنگ تحمیلی در اوج خود، غرب و شرق هم همدست صدام ، راه‌های ارتباطی محدود و تنها بندر جنوبی قابل اعتنای ایران بندرعباس با ظرفیت محدود تخلیه و بارگیری بود.
آن سال‌ها مرحوم حبیب الله عسکر اولادی وزیر بازرگانی (۲۶ مرداد ۱۳۶۰ – ۱۱ مرداد ۱۳۶۲) بود. چند روزی بود که شایع بود نان هم به زودی کوپنی می شود. در چند جای تهران هم نانواها با دفترچه بسیج اقتصادی به مردم نان داده بودند ، از جمله در محله من که هنوز هم دفترچه و امضای نانوا را مبنی بر تحویل نان سهمیه ای دارم.

اگر جای مسعود خان پزشکیان بودم همین الان وزیر جهاد و معاون مربوطه را برای ناتوانی در انجام وظیفه و مدیریت بازار برکنار می کردم و ثابت می کردم کُت تن رئیس جمهوری است و نمی گذارم زندگی مردم بیشتر از این بازیچه دست مشتی حرام خور رانتی قرار بگیرد. مردم تنها نیستند.

گزارش به نخست وزیر داده شد. اینترنت و فضای مجازی و ماهواره هم نبود. شب بیننده های خبر تلویزیون شنیدند که به دستور نخست وزیر ، رییس سازمان غله که زیر مجموعه وزارت بازرگانی بود ، عزل و فرد دیگری جای او منصوب شد. نمی توانستیم بگوئیم تَه سیلوها یک کاسه آرد نیست!
پنجشنبه ای بود و من افسر کشیک بنیاد مستضعفان که آن زمان زیر مجموعه نخست وزیری محسوب می شد.به دستور آقا میرحسین موسوی نخست وزیر ،بنیاد مستضعفان موظف شد تمام امکانات خود را ظرف ٢۴ ساعت بکاربگیرد و به این وضع خاتمه بدهد.حتی تریلرهای یخچال دار دو شرکت بزرگ آبرانان و جاده رانان به کار گرفته شد و شبانه از هر جا که می شد از جمله دشت ناز ساری گندم(از جمله نوع گران قیمت هیبریده) به تهران آورده و آرد شد و صبح شنبه مردم جلوی نانوایی ها کیسه های آرد را دیدند! و کامیون‌های حامل آرد در خیابان‌های شهر رژه می رفتند.
از این اتفاقات زیاد بود.همان سال‌ها ماه رمضان در گرمای تابستان بود، " حرام خورها" هندوانه را آنقدر گران کرده بودند که گلوی روزه داری با آن باز نمی شد. دولت این‌جا هم هندوانه فروش! شد و سر خیابان‌ها و میدان های شهر و غرفه های میوه فروشی بنیاد،هندوانه ارزان قیمت فروخت و قدرتش را نشان داد و مردم حس کردند دولت پُشت آن‌هاست. هیچ کس گرسنه نماند. هیچ پدری شرمنده خانواده اش نشد. از گوشت تا مرغ و برنج و پنیر و تخم مرغ و کره و حتی سیگار سهمیه خانواده ها داده شد، کسری نبود و مردم با همین سهمیه ها جبهه ها را هم پشتیبانی کردند .
سیب زمینی و پیاز و خیلی چیزهای دیگر هم همین وضعیت را داشت . یک روز این نبود ، روز دیگر آن یکی !حرام خورها زیاد بودند. البته نه به اندازه الان ! قصرهای امروزی شمال تهران و برج ها با پول های حرام خوران ، محتکران ، گران فروشان و اهل زد و بند همان دوران شکل گرفت. مردم تحمل کردند .جنگ بود و هر روز شهید و بیمارستان‌ها پُر از مجروحان . مردم دولت و وجود آن‌را حس می کردند . پای کار ماندند و آمریکا هم هیچ غلطی نکرد و شوروی هم فروپاشید .
و حال باز سیب زمینی! قیمتش شده نجومی و بوش می آید که یکی دو روز دیگر دوباره گوجه فرنگی، گوشت و مرغ و تخم مرغ، حبوبات و لبنیات و سفره های خالی تر!
«حامد یزدیان» ، نماینده مجلس گفته است: در انبارها به میزان کافی سیب زمینی وجود دارد ولی هیچ نظارتی بر توزیع آن در کشور نمی شود. سیب زمینی الان دارد احتکار می شود و متاسفانه از سوی وزارت‌خانه مربوطه هیچ مداخله ای در زمینه این تخلفات صورت نمی گیرد و فشار آن بر مردم وارد می شود!
سیب‌ زمینی حالا به کالایی لوکس و گران‌قیمت تبدیل شده است. افزایش قیمتی که حتی وزیر جهاد کشاورزی را به واکنش واداشت. اما پاسخ او به این بحران، به جای ارائه یک راهکار مشخص، انداختن توپ گرانی به زمین نرخ ارز و وعده واردات بود. وعده‌های تکراری، قیمت‌های رو به رشد و حالا خیال مردم راحت باشد و قیمت‌ها یکی دو ماه دیگر متعادل خواهد شد! یعنی فعلا مردم دوشیده می شوند.
اگر جای مسعود خان پزشکیان بودم همین الان وزیر جهاد و معاون مربوطه را برای ناتوانی در انجام وظیفه و مدیریت بازار برکنار می کردم و ثابت می کردم کُت تن رئیس جمهوری است و نمی گذارم زندگی مردم بیشتر از این بازیچه دست مشتی حرام خور رانتی قرار بگیرد. مردم تنها نیستند.
برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده متمنی است لینک زیر را دنبال کنید:
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 15:41 | لینک  | 

* رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار
رفتار شناسی سیاسی ایرانی ها که گزارش رسمی بخش هایی از آن از جمله نارضایتی بیش از ٩٠ درصدی مردم از نحوه اداره کشور ابتدای سال منتشر شد، نشان می دهد که مردم از اصول گرایان و اصلاح طلبان عبور کرده اند و امیدی به هیچ یک از جریانات سیاسی برای سامان دادن به امور ندارند و مسیر خود را می رود.
وقتی در اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ گروهی از معترضین شعار دادند: اصلاح‌طلب، اصول‌گرا دیگه تمومه ماجرا! گمان می‌شد حاکمیت عمق اعتراضات جامعه و مخاطب اصلی آن را درک کرده باشد، اما گویا هنوز چنین نشده و گفتمان قدرت تلاش می‌کند روایت داستان تکراری دعوای این دو جناح سیاسی و طرفدارانش را روایت غالب و اصلی جامعه امروز ایران بداند و سطح مطالبات و اعتراضات را در همین روایت متوقف کند.
جدیدترین تلاش این است که پس از رأی گیری تیر ۱۴۰۳ و نشستن مسعود پزشکیان بر جایگاه ریاست جمهوری دولت چهاردهم، دوباره این روایت تکراری غالب شود و مطالبات و اعتراضات اصلی جامعه در میان هیاهوی دعوای رسایی و ظریف و عارف و قالیباف و جلیلی و پزشکیان؛ و تجمع تکراری کفن پوشان همیشه آزاد و دارای مجوز ثابت! با شعارهای اصول گرایی بر علیه دولتی با سیاست‌های اصلاح طلبانه و ظریف به‌عنوان یکی از این دولت مردان، مکتوم شود و نادیده و ناشنیده بماند.
نکته‌ی مهم این‌جاست تقلیل دادن بحران عمیق مشروعیت و مقبولیت حاکمیت و سیاست‌های داخلی و خارجی آن در میدان نظام اجتماعی این کشور به دعوای تکراری اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان در غیاب مردم، دیگر کمکی به رفع این بحران نخواهد کرد و جامعه خیلی وقت است که از این ها عبور کرده و مسیر خود را می رود.
پیشتر و در مقام خبرنگار و مدیر خبری که بارها اعتراض های خیابانی را پوشش‌ داده است نوشتم که اگر میلی به فهمیدن علت و علل، و ریشه های اعتراض های ١۴٠١ که بنظرم جدی ترین اعتراض سیاسی و اجتماعی بعد از انقلاب بود، وجود داشته باشد، همین یک نقل قول وزیر سابق گردشگری از « بازجویی که یک عمر از آدم های درشت سیاسی» بازجویی کرده است و در همان روزهای شلوغی «صدها بازجویی» از بازداشت‌شدگان آن اعتراض ها داشته، کفایت می کند که گفته است : این سخت‌ترین بازجویی(های) من بود زیرا نه من می‌فهمم آن‌ها چه می‌گویند و نه آن‌ها می‌فهمد من چه می‌گویم. / ایلنا
با تفسیر امروزی: در دهه شصت هم بازجو می فهمید چه می گوید، هم بازجویی شونده. در دهه هفتاد بازجو می فهمید، اما بازجویی شونده نه! دهه هشتادی ها را نه بازجو می فهمد چه می گوید نه بازجویی شونده می‌فهمد بازجو چه می گوید!
تفسیر تا به این‌جای گفته به زبان ساده که از قواعد اساسی روزنامه نگاری است این نکته خواهد بود : فاصله این دو نسل زیاد شده است، نسل قدیم خود را بروز نکرده، نسل قدیم می پندارد قوانین و برنامه هایش برای نسل جدید کاربرد دارد! و این با واقعیت ها نمی خواند، و پذیرفتنی نیست. این‌ها حتی ادبیات هم را نمی فهمند.
نتیجه: نسل های قبل باید خود را برای فهم تحولات جامعه و تغییرات نسلی بروز رسانی کنند و با تغییر منش و کردار و اندیشه، نسل معترض را بفهمند تا بتوانید امور را اداره کنید. وگرنه اصرار نکنید،« دو خط موازی بهم نمی رسند.»
از شیوه‌ مبارزه گرفته تا لحن شعارهای داده شده، می‌توان متوجه تفاوت عمیقی بین این نسل و نسل‌های پیشین آن‌ها شد. برای توصیف این نسل عموما از لفظ دهه هشتادی‌ استفاده می‌شود که به عقیده‌ من کاملاً دقیق نیست. زیرا که ویژگی‌های مشترک این نسل در بین متولدین اواخر دهه‌ هفتاد و حتی به قبلی ترها که در فرهنگ سیاسی و اجتماعی و ارتباطات « زومرها» خوانده می شوند، هم آشکار است. علی ایحال شاید بهتر باشد برای این نسل از کلمه‌ی Generation Z استفاده کنیم، که در سطح جهانی کلمه‌ای شناخته شده‌ است و افراد متعلق به این نسل، حتی در کشورهای اروپایی و آمریکایی هم به ویژگی‌های مشابهی شناخته می‌شوند.
این نسل که در قیاس با نسل‌های قبلی خشمگین‌تر است و اساساً زبان نقدش هم رادیکال‌تر است، فرمانبرداری به مراتب کمتری در برابر نهاد‌ قدرت (خانواده، مدرسه، دانشگاه و حکومت) دارد. این نسل از همه‌ی بازیگران میدان سیاست عبور کرده است.
در دهه ها خیلی اتفاق ها در جامعه ما نزد قدرت دیده نشد. هشدارهای خیرخواهان، از کرسی دانشگاه تا منابر و رسانه‌ های مستقل شنیده نشد. در یکی دوباری هم که استادان دانشگاه با بزرگان جلسه داشتند و خود من هم حضور داشتم، مسائل گفته شد، ولی!
باید بپذیریم که: « اتفاق بزرگى در خانواده و جامعه ايرانی رخ داده است. نسل جديد از دو قطبی سازی ها و ديگری سازی عبور كرده است. در خانواده و جامعه مدنی صدای نوجوانان شنيده می شود، اما در ساختار سياسی نه. ساختار سياسی از جامعه و خانواده عقب افتاده است.
اين نسل به دليل اينكه بوميان ديجيتال هستند، امكان زيستن در دنياهای موازی را دارند. از خانواده‌ای كنترل‌گر- پشتيبان به خانواده‌ای پشتيبان- راهنما حركت كرده‌ايم... دهه هشتادی يك توده هم‌شكل نيست. آنها بسيار متنوعند.» سیدآبادی پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان
این نسل را نمی توان فیلتر کرد! « ارتباط و تکنولوژی‌های ارتباطی را نمی‌توان فیلتر کرد، اگر هدف مدیریت نسل Z است، فیلترشکن‌های آن‌ها همیشه روشن است. علل همه اغتشاشات هم شبکه‌های اجتماعی نیستند.» /روزنامه رسالت
‏توجیه علت تداوم اعتراض ها با نوع بازنمایی رسانه‌های فارسی زبان برون مرزی، نوعی پاک کردن صورت مسأله، توهین به شعور مخاطبان و‌ نادیده گرفتن شهروندان معترض است.تئوری تاثیرات گلوله جادویی رسانه، ٧٠ سال است که منسوخ شده و‌ مخاطبان فعالانه و منتقدانه محتوای رسانه ها را دنبال می کنند.
‏وقتی اعتبار رسانه‌های جریان اصلی داخلی را با سانسور و روایت های وارونه از رویدادها نابود می‌کنیم، نباید منتظر روایت های مورد پسند خود توسط دیگران و رسانه‌ های اجتماعی باشیم. نسل معترض با دسترسی های گسترده به منابع اطلاعاتی، تحلیل خود را دارد. بصیرت دارد و دشمن شناس است، لذا چشم اش به دهان رسانه‌های برون مرزی نیست، بلکه خود روایت گر است تا دیده و شنیده شود.
برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده متمنی است لینک زیر را دنبال کنید:

https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 16:0 | لینک  | 

*رئوف پیشدار
🔶 یک روز گوجه، یک روز پیاز، روز دیگر روغن و فرداش برنج! و حالا سیب زمینی!
مردم سال‌هاست که با گوشت و مرغ و مواد پروتئینی دیگر خداحافظی کرده اند! اما منّت دولت سر مردم تمامی نداره که یارانه می دم ! و فلانی از تریبون نماز جمعه : مردم زیاد مصرف می کنند!
🔶 سیب زمینی چی شد؟ رئیس اتحادیه بار فروش ها : صادر میشه! دلار گرون تر شده و صادرات جذاب تر!
مردم : یعنی ما این‌جا ریال بگیریم و دلار خرج کنیم.
اقتصاد دان ها : درسته! یعنی درست می گید!
مردم : دلارهاش چی شد؟
مسئولين سکوت! ما تحریم میم! ما باید قدرت برتر منطقه شویم!
رسانه ها : رسیدگی به پرونده اختلاس بزرگ چای گیت با مشارکت ده‌ها وزیر و مدیر کل در دادگاه جریان دارد !
مردم : توی خبرنگار چی؟
مسئولين : تشويش اذهان می کنه!
تحلیل‌گر : کشوری که می‌خواهد ابر قدرت شود ابتدا باید برق ، گاز و آب داشته باشد.
مردم : فعلا خرید سیب زمینی برای مردم شده چالش، از نظرقدرت اقتصادی هم تقریبا داریم شبیه سودان و سومالی شدیم !
🔶 چقدر این پزشکیان دلش کوچیکه . هم این‌که دهانشو باز می کنه تا بگه مشکل چیه و چطور باید حل کرد، صد تا چشم ثابت و موقت! و دهان دریده! : رئیس جمهوری بی خود کرده، معاونش غلط کرده ، از رابطه با آمریکا و حجاب گفته!
کفن پوشان : معاون آمریکایی اعدام باید گردد!
سخنگوها : تکذیب می کنیم!
یعنی همین قدر هم حق حرف زدن نداری! و گرنه جلوی دَر دفتر رئیس جمهوری کفن پوش می آییم.
کفن پوشی و فحاشی شغل ایناست! یک روز علیه رفع فیلتر و یک روز علیه ‎ظریف! بالاخره زندگی ‎خرج داره، از بیکاری که بهتره!
🔶 مقامات از زبان مردم صحبت می کنند. مردم این را می خواهند ،مردم آن‌را می خواهند ، مردم دشمن شناسن ، مردم در صحنه اند، اما به جاش که شد؛ همین مردم قدرت و فهم تحلیل و مسائل را ندارند! پس نظر مردم کشک است! که همین امسال سه بار قیمتش مثل بقیه لبنیات اضافه شده است!
خدا به پزشکیان یک دل شیر بدهد مثل همشهری اش باکری ! بساط رانت خواران مدعی انقلابی گری را برچیند، اگر نه به قولش عمل کند ، کنار برود، ولی بدانند که این بار دیگر چیزی و کسی میانجی ای نیست که مردم را از کف خیابان جمع کنه و بفرسته خانه!
یکی که نزدیکه لطفا به پزشکیان بگه : به دهان فلانی و فلانی ، و ابن تحریم نگاه نکن، بزن زیر میز مفت خوران! بیت المال خورها، رانت خوارهای دروغگوی زمین خوار و وقفی خوار!
نگاهت به سفره خالی مردم باشد‌. اگر گفت‌وگو با ترامپ، یا حتی بدتر از آن سفره خالی مردم را پُر کرد، دقیقه‌ای دریغ نکن و برای مردم خسته از گرانی، قدمی بردار ، که هم زندگی مردم تباه شد و هم دین شان!
🔶 وزیر سابق آقای کلانتری گفته که در جای خوب شهر خانه دارد، ماشین هم دارد و به علاوه « یک زندگی متوسط» ولی با ماهی ۴٠ میلیون تومان حقوق بازنشستگی نمی تونه زندگی کنه !
آمار سازمان تأمین اجتماعی نشان می ده که زیر یک درصد بازنشسته های آن ۴٠ میلیون تومان حقوق می گیرند و اغلب بازنشسته ها دریافتی یشان زیر ٢٠ میلیون تومانه ، یعنی کاسه گدایی دستشان دادن !
یکی قراره جواب سختی و مشقت این دنیای مردم را آن دنیا به خدا بده! شما دنیای مردم را جهنم نکن، بهشت پیشکش! ما چقدر بدبختیم که زندگی یمان شده روضه!
این‌جا متاسفانه تنها چیزی که مالیات نداره دروغ و شعارها!« قوانین برای ضعفا زنجیر است و برای قدرت ابزار»
🔶 نخبۀ خوزستانی خطاب به پزشکیان: چند روز پیش شما گفتید یک استاد دانشگاه چطور با ۲۵ میلیون حقوق در تهران زندگی کند!
🛑 آن روز دلار ۷۰ تومان بود، الان ۸۰ تومان است. امروز با حقوق ۵۰ میلیون هم نمی‌شود زندگی کرد.
🔶 آقایان نشانه خدا روی زمین! اگر می‌دونستید که تورم، چه بلایی سر اخلاق و تمدن در جامعه میاره که آورده ، شب از وجدان درد نمی‌تونستید راحت بخوابید. بیخود نیست که ربا، اعلان جنگ مستقیم با خداست.
خدا برای زنای محصنه و قتل عمد و دزدی هم نگفته اعلان جنگ باهاشه.
تورم، زیرساخت جامعه رو ربوی می‌کنه.
برای مطالعه نوشته های نویسنده لطفا لینک زیر را دنبال کنید:

https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 10:12 | لینک  | 

*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار

آمارها نشان می دهد که ادامه وضع موجود بویژه از نظر اقتصادی ممکن نیست و اصرار بر ادامه مسیر غلط می‌تواند کاری کند که وضعیت در داخل و خارج کشور بغرنج‌تر شود و کار به جایی بکشد که غیر قابل کنترل باشد.



این‌که گمان کنند و کنیم که گفته ها و نظرات رئیس جمهوری در مورد رابطه با آمریکا و ضرورت حل مسائل بین دو طرف، نقطه نظرهای شخصی او است، به حکم عقل غلط است. آقای پزشکیان هم قبل و هم بعد از انتخاب شدن به ریاست جمهوری گفته و می گوید که مسائل کلان کشور را با رهبری هماهنگ می کند که رابطه ایران و آمریکا احتمال مهم‌ترین آن است.
توافق با آمریکا کنار موانع سیاسی از داخلی و خارجی، دو مانع روانی داخلی هم دارد که مطمئنا در صورت جدی شدن توافق توسط دو گروه به شدت به آن دامن زده خواهد شد.
اولین مانع، مبنای کسانی است که خواهند گفت، شما که در ١۴٠٣ یا ١۴٠۴ با ترامپ توافق کردید، چرا اینکار را در خرداد ١٣٩٨ انجام ندادید. وقتی که «شینزوآبه» نخست وزیر فقید ژاپن با پیام ترامپ به ایران سفر کرد و فرصت های قبل آن، که کشور کم‌تر خسارت ببیند، و دومین مانع جریانی است در ساختار نظام که می تواند فضایی بسازد که هرگونه مذاکره و توافق، برابر تسلیم تفسیر شود و هیچ کس و هیچ مقامی مصون از هدف قرار گرفتن توسط آن جریان نیست، حتی رهبری!
این دو نگاه در صورت افراط می توانند فضای کشور را در یک بحران وارد نمایند که بر تصمیم گیری سیاستگذاران نیز موثر بیفتد و خودش را در ورود یا عدم ورود به مذاکرات نشان دهد.
قرائن مبتنی بر اظهار نظرها این برٱورد را نشان می دهد که در نزد سران نظام این باور با روی کار آمدن دوباره دونالد ترامپ در آمریکا تقویت شده است که نمی توان سیاست خارجی را مبتنی و متکی بر این یا آن قدرت و نادیده گرفتن بازیگران تاثیرگذار دیگر در صحنه بین المللی پیش برد مگر این‌که موازنه ای با نگاه به هژمونی ها را برگزید که در آن عرصه، همه ی بازیگران قادر به ورود به بازی اند و منافع ملی باید اصل باشد.
به صراحت و بدون تعارف باید گفت که اقتصاد ایران اگر دَر بر همین پاشنه بچرخد، به زودی به خاک می‌افتد و حاکمیت باید موفق شود تحریم ها را حذف و یا حداقل کاهش دهد و اصلاحات عمیق ساختاری اقتصادی انجام دهد.
بر اساس برآوردهای کارشناسان، زیان ناشی از تحریم ها، سالانه ۱۰۰ میلیارد دلار است؛ سوال این است که حد ضرر تحریم ها کجاست؟ سالانه باید به چه عددی از ضرر برسیم که بگوییم حالا به نقطه "حد ضرر" رسیدیم و باید مجموعه ای از تدابیر را برای عادی سازی روابط با دنیا که مقدمه رفع تحریم هاست، تمهید کنیم.
متاسفانه حاکمیت در ایران هیچ وقت هیچ فهمی از در هم تنیدگی اقتصاد جهانی نداشته و برای نمونه نمی فهمد ۷۰۰ میلیارد دلار حجم تجارت سالانه بین چین و آمریکا است. آیا چین حاضر است برای حفظ منافع خود، واردات یک میلیون بشکه نفت از ایران را قطع کند؟ پاسخ ساده است :مثل آب خوردن! پس نمی توان، منطقی و عقلی نیست که دل به صدور چند میلیون بشکه نفت آن‌هم با تخفیف های نجومی به این و آن خوش کنیم و باید تدبیری اساسی اندیشید که آن چیزی نیست جز منافع ملی و فهم آن!
بر اساس داده‌های مندرج در نماگرهای بانک مرکزی ایران، درآمدهای نفتی ایران در سال ۱۴۰۲، به حدود ۵۷ میلیارد دلار رسید. میانگین درآمدهای نفتی ایران در پنج سال گذشته کمی بیش از ۴۰ میلیارد دلار بود. برای مقایسه از ابعاد اقتصاد جهانی و اقتصاد کنونی ایران همین بس که بدانیم چین با سهمی بین ۷۱ تا ۸۶ درصد از کل بازار اسباب‌بازی جهان، بزرگترین صادرکننده اسباب‌بازی به حساب می‌آید.
بر پایه داده‌های وب‌ سایت گردآوری داده «استاتیستا»، چین در سال ۲۰۲۲ میلادی معادل ۴۸/۴میلیارد دلار اسباب‌بازی سنتی به دیگر کشورها صادر کرد که همین یک قلم بسیار بزرگتر از صادرات نفت ایران است.
آمارها نشان می دهد که ادامه وضع موجود بویژه از نظر اقتصادی ممکن نیست و اصرار بر ادامه مسیر غلط می‌تواند کاری کند که وضعیت در داخل و خارج کشور بغرنج‌تر شود و کار به جایی بکشد که غیر قابل کنترل باشد. باید فهمیده شود که با اتکا به سلاح نمی‌شود کاری از پیش برد. باید قبول کرد که حضور منطقه‌ای ما مثل قبل از تحولات اخیر منطقه از جمله سقوط بشار اسد در سوریه نیست و توازن قوا به هم خورده است.
برای مطالعه نوشته های نویسنده ،لطفا لینک های زیر را دنبال کنید:

https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

https://x.com/lioeLabnnjAz2HE?s=09

https://t.me/raoufpishdar

eitaa.com/raoufpishdar

https://www.facebook.com/Raoufpishdar

https://www.instagram.com/Raoufpishdar

https://www.threads.net/@raoufpishdar

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 9:39 | لینک  | 

*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار

بزرگ‌ترین مشکل دولت بزرگ و فربه، انحصاری کردن بسیاری از بخش‌های تولیدی و بازارهای کشور است. طبیعی است چنین دولتی، دشمن شماره یک فضای رقابتی در کشور است.


در دولت صحبت از ایجاد سازمان‌هایی جدید برای حل مشکلات در حوزه اقتصاد است. این کار را بناست با بُرش زدن به وظایف وزارت‌خانه و سازمان‌های مورد نظر صورت دهند.هدف این امر چابک سازی!دولت بیان شده حال آن‌که مساله اصلی در چاق و فربه بودن دولت و تمرکز امور است، و راه حل،کوچک سازی با کاهش تصدی گری دولت است که به رشد اقتصاد آزاد کمک می کند.
واضح است که دخالت دولت و افزایش فعالیت‌های آن به گسترده شدن حوزه عمومی و در نتیجه بالا رفتن هزینه‌های آن منجر می‌شود. خدمات دولت هزینه‌مند است.این موضوع وقتی جدی تر می‌شود که ببینیم در برخی موارد خدمات دولت ارزان تر از خدمات مشابه است یا به صورت رایگان ارائه می‌شود.
کوچک‌سازی دولت‌ها واژه‌ای است که این روزها در گوشه و کنار جهان به گفتمان غالب در میان جوامع گوناگون در زمینه اقتصادی، سیاسی و حتی اجتماعی تبدیل شده و به همین دلیل در حواشی این موضوع به خصوص در ایران نیز زیاد در مورد آن می‌شنویم.
واگذاری تصدی‌ها به مردم در اصل واگذاری حق و حقوق واقعی آن ها به خودشان است و نه لطفی از سوی دولت.اما با تمام انتقادات باید اعتراف کرد که بسیاری از دولت‌ها نقش خود را به بهترین نحو در راستای اهداف ذاتی تاکنون انجام داده اند.حکمرانی الکترونیک و سناریوهای دولت الکترونیک و بکارگیری هوش مصنوعی در کنار نیروی انسانی برای سرعت بخشیدن به امور نیز با همین هدف کوچکی و چابکی دولت ارائه شده است.
رهبری سوم بهمن ماه ١۴٠٣ در دیدار از دستاوردها و فعالیت های بخش خصوصی
تاکید کردند که:« تنها راه پیشبُرد کشور استفاده از توانمندی‌های بخش خصوصی است.»/ایرنا حال که فقط بیش از ١٠٠ شورای عالی در موازات با دولت، برای هر امری که گمانش را بکنید در کشور و پیوست به دولت وجود دارد که تنها بدنه بروکراسی را چاق تر می کنند.
در ایران اعتقاد بر این است که بیش از ۸۰ درصد اقتصاد در اختیار دولت قرار دارد.
شاید یکی از مشکلات جدی کشور، در طول سال‌های اخیر این باشد که توزیع قدرت در میان دولت و مردم، بسیار نامتناسب و غیرعادلانه است. در این شرایط، قدرت شهروندان و نهادهایی مانند رسانه‌ها و تشکل‌ها، همچون یک «پر کاه» می‌ماند که حتی با «فوت» یک نهاد دولتی یا غیردولتی درجه چندم، هم‌چون بادی سرگردان به هر سو می‌رود،اما نهادها و شرکت‌ها و سازمان‌های دولتی و شبه‌ دولتی و... اگر هم با بی‌تدبیری،ضرر بکنند به پشتیبانی بیت‌المال، رویین تن شده و ورشکست نمی‌شوند. دلیل، بسیار واضح است. تشکیلات دولتی و شبه‌دولتی و خصولتی، پشت‌شان به ذخایر و منابع کشور گرم است و همین می‌شود که می‌بینیم با حقوق‌های نجومی و املاک نجومی و اختلاس‌های نجومی، نصیب مردم، تورم و گرانی و فقیرتر شدن می‌شود و چون قرار نیست دولت ورشکسته شود، با چاپ اسکناس‌های بدون پشتوانه، در عمل جیب و کیسه مردم روز به روز خالی‌تر خواهد شد. نتیجه این شده که دولت فربه، هر روز چاق و چاق‌تر می‌شود و شهروندان،هر سال فقیرتر و نحیف‌تر؛ هرچند تجربه‌های تاریخی نشان داده است چنین راهبردی، در بلندمدت جواب نمی‌دهد.
شاید بتوان گفت دولت فربه در اقتصاد ایران، میراث اصل چهل و چهارم قانون اساسی -قبل از اصلاح آن در سال ۱۳۸۴- است؛ اصلی که بسیاری از صنایع سبک و سنگین و بخش‌های مختلف اقتصاد کشور را در ‌گذاری بسیار سریع به دولت واگذار و دولت را، روز به روز فربه‌تر کرد؛به‌نحوی که حتی ابلاغ سیاست‌ های کلی اصل چهل و چهارم هم نتوانست از میزان فربه شدن آن کم کند.شاید بتوان به‌جرات گفت بزرگ‌ترین مشکل دولت بزرگ و فربه، انحصاری کردن بسیاری از بخش‌های تولیدی و بازارهای کشور است.طبیعی است چنین دولتی، دشمن شماره یک فضای رقابتی در کشور است و در عمل، با محدود کردن فضای رقابتی، خلق رانت و تقویت انحصار در بخش‌های کوچک و بزرگ اقتصاد ایران اتفاق خواهد افتاد. نتیجه هم این می‌شود که مجبور می‌شوند تا یک‌سوم بودجه کشور را به مخارج جاری اختصاص دهند وحتی بارها، برای پوشش مخارج جاری، بودجه مصوب عمرانی را کم کنند.
بعید است ساختاری با ویژگی‌های دولت فربه، عوارض و مشکلات و مصیبت‌های آن برای دولت و برای مردم آشنا باشد و باز هم بخواهد هم‌چنان ، چنین شیوه و رویه‌ای را ادامه دهد.اما چه شرایطی و چه دولتی، می‌تواند هم خود را سر پا نگه دارد و هم، رفاه عمومی را برای مردمش به ارمغان بیاورد؟ پاسخ این پرسش، می‌تواند«دولت چابک» باشد.دولت چابک دولتی است که در آن، به‌جای گسترش غیرضروری سیستم اداری، تامین و بهبود رفاه عمومی، وظیفه قانونی نهادهای قدرت شناخته می‌شود.
بیشتر بخوانید در :
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 9:23 | لینک  | 

* رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار
در زبان روسی برای عبارت «پول مردم» به فارسی و بیت المال در عربی دو عبارت پُر کاربرد، عبارت‌های « دِنگی نارود» و « دِنگی چِلوِک» است. هر دو از واژه های مثبت و سفید در بار معنایی، و نزد مردم!
در تلاش برای یادگیری زبان روسی وقتی پای صحبت پیرمردان روس در سال‌های ماموریت قزاقستان می نشستم، چنان این دو واژه را بکار می بردند که گویی بار مقدس هم دارد و کوچک‌ترین تعرض و دسترسی به آن مجازاتی نابخشودنی خواهد داشت.
مترجم دفتر برایم گفته بود که به یاد دارد و خوانده است کسانی بودند که به پول مردم - مال مردم، دست درازی کرده بودند و یکسر به گولاک های سیبری فرستاده شدند.
آن سال‌ها تازه در ایران انقلاب شده بود. استالین قزاقستان را آزمایشگاه دوستی خلق ها خوانده بود و ما از بیش از یکصد قوم وملت! ساکن در سابق اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی جابجا شده در جریان جنگ دوم جهانی، همسایگانی داشتیم از جمله کره ای، ایغور، تاتار، چچنی، اینگوشی و حتی ایرانی هایی که با تصوراتی خاص ازحکومت شوراها قبل از انقلاب اسلامی به شوروی آمده بودند.
همسایه اُیغور من همیشه از ایران تعریف می کرد که به او گفته بودند؛ آن‌جا کسی دزدی کند، دستش را قطع می کنند. بنده خدا خبر نداشت که این‌جا هم مثل شوروی، مانند چین و... «....در انقلاب ها دو دسته از مردم وجود دارند... آن هایی که انقلاب می کنند..و آن‌هایی که از آن سود می برند...» ناپلئون هیل
در جلسه تحریریه روزنامه، همه ی دبیران دور میز نشسته بودند و مدیرعامل ایرنا - خبرگزاری جمهوری اسلامی صاحب امتیاز روزنامه در صدر میز، خبر مهم روز که باید تیتر اوّل روزنامه می شد، کلان ترین اختلاس بانکی تاریخ ایران تا آن زمان بود که برادر یکی از مقامات خیلی بلند پایه مرتکب شده بود. به هر دلیل و هر انگیزه برای این مورد تا آن لحظه دستوری مبنی بر عدم انتشار خبر در مثل کرسنت و رشوه خواری فلان آقا زاده که اینترپل خواستار دستگیری او بود و مشابه اش بسیار! نیامده بود.
جلسه روزنامه، صحبت از عدد و ارقام و تعداد صفرهای هر رقم شد و دبیری از دبیران پرسید : بزرگ ترین رقمی که نامگذاری شده اسمش چیه و چند تا صفر و توان دارد؟ دبیر اقتصادی دکتر بهزادی جواب داد. در روزنامه ها دبیر سیاسی جایی در حد دبیر اوّل دارد. با آن‌که جواب داده شده بود، چشم ها به دهان من بود که چه می گوییم و من کاملاً جدی و بی آن‌که ابداً قصد مزاح داشته باشم گفتم : والله! من نمی دانم، من تا ۶٠ هزار بلدم! بعدش چنده، نمی دونم!
همه خندیدند و آقای ورودی نژاد پرسید چطور؟
گفتم : آقا! من ۶٠ هزار تومان حقوق می گیرم و عقلم هم همین‌قدر می رسد!
در خبرهایی که جلوی رویم است و می خواهم بر مبنای آن‌ها از عمق فساد مالی در کشور بنویسم می خوانم :
⚠️پس از توقیف ساختمان ۸۰۰ میلیون دلاری شرکت ملّی نفت ایران در لندن، دیگر ساختمان این شرکت در روتردام هلند نیز به‌دلیل پروندۀ کرسنت مصادره و فروخته شد.
این پرونده از آن هایی بود که چند سال پیش به محض طرح آن در دادگاه‌ها، دستور رسید کار نکنیم!
☀️ وقتى خبر لوله كشى بنزين هواپيما از پالايشگاه بندرعباس به يك اسكله موقت دريايى در اخبار پخش شد، فهميديم كه همه ی عناصر پخش و پالايش و نيروهاى انتظامى و امنیتی و گمركات و مسئولين دريانوردى بندرعباس در كار دزدى بنزين هواپيما، گران ترين سوخت توليدى پالايشگاه بندرعباس و قاچاق از طريق يك خط لوله ٢٠ اينچ چند كيلومترى از پالايشگاه تا بندر بارگيرى در خليج فارس بوده اند، به ريش كل ملّت در صحنه مى خنديدند و روزانه ٧٠ هزار ليتر بنزين اعلا و سوخت هواپيما با لوله كشى مدرن و پمپاژ به اسكله ای پيش ساخته قاچاق می کردند و دلار و یورو به جیب می زدند.
☀️ یکی گفت : رئیس جمهوری اگر جلوی همین دزدی ها را بگیرد، نیازی به واردات بنزین نیست! و یکی دیگر نوشت : می دانید که چه تعداد بودجه خوار مجهول و مجعول از بودجه کشور می خورند و صدای جایی که باید در بیاد هم در نمی آید!
یک چیزی برای منی که سال‌ها در بلوک شرق زندگی کردم از همان ابتدا روشن بود و آن فساد عمیق و گسترده‌ای بود که تمام بدن حکومت شوراها و اقمار آن را در برگرفته بود که نشانه آی واضح بود این ساخت فروخواهد پاشید .
همیشه برایم سوال بود که چطور بعد از شوروی، سلاح‌های حساس و حتی هواپیماهای جنگی روسی رو قاچاقی می‌فروختند، خبر خط لوله قاچاق روزانه ۷۰ هزار لیتر بنزین هواپیما را که خواندم، به سوال چند ساله‌ام پاسخ داد.
روزهای آینده خواهم نوشت ایران به چه چیزی احتیاج دارد تا بتواند سرپای خود بایستد. در لابلای تاریخ خوانده‌ام :مائو تسه‌تونگ در سالِ ۱۹۷۶ به تنهایی و‌ فقط با یک حرکتِ ساده ، ۷۰۰ میلیون چینی را از زیرِ خطِ فقر نجات داد. او مُرد. همین!

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 18:34 | لینک  |