سراه تهران از سمنان ، به توصيه من ترجيح مي دهيم تا نهار و نماز را در گرمسار بخوانيم. دو تا نان مي خرم و با خانم سراغ پاركي را مي گيريم. پارك به نانوايي نزديك است و گرمسار هم كلا شهر بزرگي نيست. ساعت يك بعد از ظهر است . مسجدي كه در مقابل ميدان بزرگي قراردارد،‌بسته است. ظاهرا اين خيابان ،‌خيابان اصلي شهر و آن مسجد "جامع " هم مركزيت دارد .

 جايي براي نماز خواندن و وضو پيدا نمي كنم . ترجيح مي دهم در پارك وضو بگيرم و نماز را همانجا اقامه كنم. دستشويي پارك در غرب آن است ، پاركي كوچك ، شما اسمش را بگذاريد ،‌ " بوستان " فارسي را پاس بداريم.

 دستشويي مردانه ! دستشويي زنانه ! روي يك چهار ديواري نوشته شده است . خانم به آن ورو و من به اين ور مي رويم. در نهايت تعجب من ! ورودي دستشويي مردي به نسبت درشت هيكل در نهايت آرامش و بي خيالي مشغول استعمال موادمخدر است. روي زروق چيزي ريخته و دارد مي كشد . كلي زرورق و كبريت سوخته روي زمين ريخته است. من را كه مي بيند و زماني كه مقابل او مي ايستم تا خودم را براي گفتن چيزي به او آماده كنم ، راهش را مي گيرد و داخل يكي ازدستشويي ها مي رود. بوي مشمئزه كننده اي علاوه بر بوي معمول توالت ! همه ي فضا را گرفته است. موبايل فرد معتاد زنگ مي زند. مي پرسد : كيه ؟ مهندسه ! كارم كمي گير كرده ! بگو سوكيت ها را جابجا كند الان مي يام !

 با صداي جيغ خانم سريع به سمت دستشويي زنانه مي روم ! چيه ؟ چي شده ؟

-                      چيزيم نيست ! ولي يه خانمومه تو دستشويي با صداي بلند گريه مي كند !

-                      خوب برو ببين چشه ، كاري ، كمكي از دست ما بر مي ياد !

 نگهبان پارك درحال عبور است . به او موضوع را مي گوييم . مي گويد :

-                      اينها عاديه ! حتما يا شوهرش از خانونه بيرونش كرده ! يا معتاده !

 نگهبان از معتادها مي نالد :

-                      كم هم كه نيستند ! هر روز هم زياد مي شن ! پليس تا الان چند بار اينجا رو پاكسازي كرده است !

صحبت از اعتياد مي شود. نگهبان پارك سيگار در دست دارد. تعريف مي كند كه خودش هم معتاد بوده و ترياك مي كشيده ! مي گويد :‌باور كنيد كه چند سال است ترك كرده ام !

 سبزي فروشي كه از او گوجه مي خريم تا با نهار بخوريم ، مي پرسد :‌خدا بد نده اين ورها؟

-                      بد نبيني ! چرا خدا بد نده ؟

-           خوب ! اينه وضع ما ! يك زماني همين گرمسار 20 هزار دانشجو داشت .الان بدون كنكورهم دانشجو مي پذيرند كسي نمي ياد !

 خانم مي گويد : براي چي درس بخونه ؟ ازتاجيكستان نشد ! همين تهران ! طرف مگه مريضه بره درس بخونه ! مي توني تو همين تهران بشيني و سرويس رايگان مدرك دكتري تاجيكستان برات بياره ! نه باور نداري ؟ ايراني مي خواي؟ خوب برو كنار دانشگاه تهران!كلي آگهي است . پايان نامه ! پروپوزال ،‌ مقاله آي اس آي -  خدا فقط مرگ نده بقيه اش قابل حله ! كنكور هم كه نيست ! تازه اينها براي بالا بالايي هاست ، ارشد ، دكتري ! كارشناسي كه اين حرفها رو نداره !

 تو يك پمپ بنزين نمازم را مي خوانم . پاكدشت و شريف آباد را كه رد كنيد ،‌اول تهران است با يك تابلوي بزرگ خوش آمد گويي از ناحيه 15 شهرداري تهران اينجا هميشه ترافيك است و اين ترافيك كه همه از آن شاكي هستند، براي بچه هاي اين محل نعمت ! و فرصتي  است !!

پشت ترافيك يكي بادكنك مي فرشد ! يك سي دي ! از همين هايي كه رييس راديو و تلويزيون گفته كه مردم از روي كنجكاوي  آنها را تماشا مي كند !! يكي دو نفري هم موز مي فروشند. خانم گفت؛هم دانشگاهي هايش گفته اند كه بعضي وقت ها مواد فروشها هم قاطي آنها مي شوند . ماشاالله ! عده شان كم از يك گردان نيست ! براساس تعاريف مركز آمار اينها "‌شاغل " هستند !


 

 


برچسب‌ها: دانشگاه, سمنان, اعتياد, گرمسار
نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 10:59 | لینک  |