حقآبه ایران از هیرمند، راه مواجهه صحیح و منطقی عمل به معاهده ١٣۵١ است
*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه ۲۹ اردیبهشت ١۴٠۲
حقآبه ایران از هیرمند به مساله ای جدی در رابطه ایران با دولتداری طالبان در افغانستان تبديل شده است. این مساله در طول سالها عدم ثبات سیاسی در افغانستان مطرح بود و ایران انتظار داشته با استقرار یک دولتداری پاسخگو در کابل ، بتوان آنرا از طریق گفت و گو وفق معاهده اسفند ۱۳۵١ حل و فصل کرد.حقابهٔ ایران از هیرمند، به دادخواست حقوقی ایران از آب رود هیرمند در منطقهٔ سیستان اشاره دارد. جدایی هرات از خاک ایران در سال ۱۸۵۷ میلادی به موجب معاهده پاریس و خودداری گستردهٔ حاکمیت افغانستان از جاری ساختن رود هیرمند در خاک ایران، مساله حقابهٔ رود هیرمند را به یکی از مسائل مهم سیاسی و اجتماعی و زیست محیطی دو کشور مبدل ساخته است.طالبان می گویند که به معاهده آبی ۱۳۵۱ وفادارند ولی خشکسالی باعث آن شده تا امکان آزادسازی آب بیشتری به سمت ایران وجود نداشته باشد. در مقابل طرف ایرانی تصاویر ماهواره ای ارائه کرده که نشان می دهد در افغانستان با ایجاد بَند و مسیرهای انحرافی، مسیر آب هیرمند تغییر داده شده است.وزارت امور خارجه ایران میگویدکه مواضع حکومت طالبان در مورد کم آبی هیرمند تا زمانی که از سوی کارشناسان ایرانی «راستیآزمایی» نشده، «غیرحقوقی و غیر قابل قبول» است. در روزهای اخیر مقامهای ایران و طالبان اظهارات تندی در مورد حقابه ایران رد و بدل کردهاند و در شبکههای اجتماعی نیز واکنشبرانگیز شده است.وزارت امور خارجه ایران گفته بیانیه روزپنجشنبه ۲۸ اردیبهشت نخست وزیر طالبان در مورد آب هیرمند «حاوی مطالب متناقض و نادرست بوده و وزارت امور خارجه ایران آنرا قویا رد میکند. حاکمان افغانستان در یک سال و نیم گذشته، اگرچه بارها بر پایبندی به تعهدات خود طبق معاهده تاکید کردهاند، در عمل، تعهدات ناشی از معاهده آب ۱۳۵۱ را اجرا نکرده و در رهاسازی و تامین حقابه ایران، همکاری لازم را به عمل نیاورده و حقابه قانونی ایران را تحویل ندادهاند و لذا تا زمانی که به کارشناسان ایران اجازه داده نشود که طبق معاهده هیرمند ماده ۵ پروتکل شماره یک آن معاهده، از مسیر و بالادست هیرمند بازدید کنند، هرگونه اظهار نظر در خصوص کاهش آب هیرمند پذیرفته نیست.»در این راستا، تهران خواستار «همکاریهای فنی و مطالعاتی از طریق کمیساران آب دو طرف» برای تامین حقابه ایران شده و گفته است: تداوم آبگیری بند انحرافی کمالخان و انحراف مسیر طبیعی رودخانه هیرمند و برهم زدن شرایط رودخانه نقض صریح معاهده هیرمند بوده و نمیتوان با صدور بیانیههای سیاسی، توجیهی برای آن یافت. رئیس جمهوری اسلامی ایران در سفر اخیر خود به سیستان و بلوچستان به نحو کمسابقهای درباره حقابه هیرمند سخن گفت و با لحنی تهدیدآمیز خطاب به حکومت طالبان گفت: حرف من را جدی بگیرید تا بعدا گلایه نکنید.حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران پس از هشدار ابراهیم رئيسی در مورد حقابه ایران از هیرمند در توییتی گفت که حکومت طالبان طبق عهدنامه آب میان دو کشور عمل نکردهاست. وزارت نیرو در ایران می گوید : «وجود آب در سد بالادست مورد وثوق اطلاعات ما و دادههای جهانی است و موضوع وجود آب در سد کجکی نیز مورد تایید حاکمان افغانستان قرار گرفته است. اگر معاهده هیرمند فیمابین ایران و افغانستان به طور دقیق بررسی شود، مشخص خواهد شد، تنها عامل تاثیر گذار روی تعیین حقابه میزان نزولات جوی و جریان آب ورودی از بالادست سد کجکی است و تنها این متغیر بر تعیین سهم ایران از حقابه سالانه اثرگذار است.در خصوص بیانیه طالبان در خصوص هیرمند و برخی اظهارنظرها باید گفت :۱- ظرفیت سد کمالخان ۵۲ م.م.م است و این سد با سازه خاص خودش، یک سد انحرافی است نه یک سد مخزنی. بر این اساس، نبود آب پشت یک سازه انحراف آب با حجم مخزن بسیار کم، دلیل علمی و کارشناسی برای اثبات خشکسالی نیست.۲- اثبات خشکسالی راهکارهای علمی دارد که برای تمام متخصصان حوزه آب مشخص است اما افغانستان عمدتا از پذیرش آن در جلسات و مذاکرات سر باز زده است.۳- طبق معاهده ۱۳۵۱، در صورت وقوع خشکسالی و کاهش آورد نرمال، حقابه نیز به همان نسبت کسر میگردد نه اینکه دادن حقابه منتفی شود.۴-اگر ملاک خشکسالی نبود آب پشت سد انحرافی کمالخان است!سوالی که طرح میشود اینست که چرا برای ادعا حجم آب پشت سدکجکی اعلام نمیشود؟معاهده ۱۳۵۱ملاک سال نرمال رامشخص کرده است.چرا مسوولان ومتخصصان افغانستان چه درزمان غنی و چه در زمان طالب از قبول وبازدید از ایستگاه سر باز میزنند؟لذا راه مواجهه صحیح و منطقی با مساله، بیانیه نیست؛ بلکه همان راهکارهای علمی است که افغانستان تاکنون از قبول انجام آن سر باز زده است.در فروردین ماه ١۴٠٠ اشرف غنی رئیس جمهوری مخلوع افغانستان که برای افتتاح تاسیسات جدیدی در مجموعه آبی دربندی خان به استان نیمروز در جنوب غرب افغانستان رفته بود، سخنی بر زبان آورد که نیت واقعی رهبران افغانستان از دست کاری در جریان آب هیرمند و نوعی باج خواهی تعبیر شد. او گفت که افغانستان از این پس در برابر آب از ایران نفت طلب خواهد کرد.به نظر من بهترین واکنش و بهترین مکانیسم که جمهوری اسلامی از طریق اعمال آن می تواند افغانستان را وادار کند که حقآبه مشروع ایران را بدهد، تاکید بر همکاری مشترک برای استفاده از منافع این سد (کمال خان) است. به هر حال جمهوری اسلامی ایران یکی از قدرت های جدی در تولید برق در منطقه به شمار میرود که از دانش، نیرو و ابزار لازم برای تولید برق برخوردار است به گونه ای که ایران به بسیاری از کشورهای همسایه برق صادر می کند. این مسئله یعنی تاکید بر همکاری مشترک به دو دلیل دارای اهمیت است؛ اول اینکه افغانستان به طور مشخص، واضح و عملیاتی متوجه قدرت ایران خواهد بود و دوم اینکه از این طریق علاوه بر آن که مانع از ایجاد تنشهای احتمالی آتی خواهیم شد، منافع بیشتری برای افغان ها رقم خواهد خورد. چون اکنون مشکل بسیار جدی که در افغانستان وجود دارد، نداشتن برق است. پس همکاری مشترک بین ایران و افغانستان در استفاده و بهرهبرداری از منافع این سد و حتی دیگر سدهای داخلی افغانستان، هم میتواند به توسعه و رشد مناسبات اقتصادی و تجاری دو کشور کمک کند، هم میتواند به ناامنی های مرزی دو طرف پایان دهد، ضمن اینکه اختلافات و چالش ها مبنی بر حقآبه ایران نیز خود به خود برطرف خواهد شد. افغانستان برای تولید برق، هم از نظر سخت افزاری و هم از نظر نرمافزاری با مشکلات عدیده ای روبه روست. حتی در کابل، پایتخت این کشور کابل های برق روی زمین رها شده اند در صورتی که ایران با دانش و توان خود یک جاده آسفالت را از مرز دوغارون تا هرات ایجاد کرد و به موازاتش هم کار برق رسانی از دوغارون تا هرات هم توسط جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت. همین تجربه و دیگر تجربه های مشابه نشان میدهد که ایران می تواند که نقش مهمی در استفاده و بهرهبرداری هر چه بیشتر از سدهای افغانستان برای خود مردم این کشور داشته باشد. متاسفانه در طول این سال ها به دلیل خشکسالی و کاهش نزولات آسمانی، هم مردم کشور در مرز ایران و هم مناطق مرزنشین افغانستان با چالش دست به گریبانند. لذا ورود به همکاری های مشترک برای بهره برداری و استفاده از منافع آبی سدهای افغانستان می تواند به حل این مشکلات کمک کند. علیرغم ذکر این نکته باید یادآور شد ایران کشوری نیست که بخواهد به افغانستان یا هر کشور دیگری باج دهد. در طول سال ها ایران همسایه ایمنی برای تمام کشورهای منطقه بوده است، اما در عین حال از حقوق خود کوتاه نخواهد آمد.
حجاب و سخن بزرگان ادبیات جهان ، اسلام اجازه دروغ نمی دهد
*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه - ۲۶ اردیبهشت ١۴٠۲
مرحوم شهید مطهری در مکتوب و صوتی که از او در قالب یک سخنرانی در اینترنت در دسترس است، می گوید : «براى حق باید از حق استفاده کرد. حتی اگر بدانیم یک حرف ناحق و نادرست، باعث میشود همهی گناهکاران توبه کنند، در عین حال، اسلام به ما چنین کارى را اجازه نمىدهد. اسلام نیازى به روش نادرست و دروغ در راه خود ندارد. حق را با باطل آمیختن، حق را از میان مىبرد. و حق تاب اینکه همراه باطل باقى بماند، ندارد... یکى از راههایى که بر دین از جنبههاى مختلف ضربه وارد میکند، رعایت نکردن این اصل است. همانطورکه هدفمان باید مقدّس باشد، وسایلى هم که براى آن استخدام مىکنیم باید مقدّس باشد»؛ همانطورکه خداوند در روش تبلیغ درست به پیامبر اکرم(ص) دستور میدهد: «اُدْعُ اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ...»؛ با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما...»این روزها بحث حجاب زنان در جامعه موضوع روز است. علاوه بر تهدیدها و بگیر و ببندها، آنچه تاکنون خوانده و شنیده ام، طیف وسیعی ازدیدگاه درباره حجاب را در بر می گیرد که از منظر خود قابل بحث و توجه است. بنای من در این نوشتار، بحث درباره حجاب نیست زیرا که سالهاست گفته و نوشته ام و کتاب الکترونیک « بدحجابی، مقصر ما هستیم» من، سالهاست روی اینترنت انتشار یافته است.بحث من، به بهانه نقل سخنانی در تأیید موضوع حجاب از زبان نویسندگان بزرگ جهانی در نمایشگاه کتاب تهران، اعتراض به جعل و نقل خلاف واقع و به صراحت دروغ در دفاع از حجاب است. با این تاکید که اسلام نیاز به حمایت دروغ از ارزشهای اخلاقی خود ندارد. اما چه شده است : طی روزهای اخیر انتشار نقلقولهایی از نویسندگان شهیر مانند تولستوی و ویکتور هوگو درباره حجاب و عفاف، روی بنرهای تبلیغاتی نمایشگاه کتاب تهران خبرساز شد. به نقل از تولستوی نویسنده روسی نوشته شده: «مسبب ازدیاد طلاق دراروپا، تمدن فاسد،اختلالات جنسی و نبودن حجاب است.» اولین بار نیست که چنین نقل قولهایی در فضای عمومی منتشر میشود. با کمک مخاطبان «فکتنامه» دریافتم منبع فارسی نقل قول منتسب به تولستوی جلد اول کتاب «حریم ریحانه» است. از این کتاب به عنوان «اولین و تنها دایره المعارف پوشش و عفاف کشور» یاد میشود. در صفحه ۴۲ کتاب حریم ریحانه نقل قولی از تولستوی را در میان انبوهی از نقل قولهای دیگر از «بزرگان» در مورد حجاب پیدا کردم. منبع این نقل قول کتاب «حکمالنبی محمد» ذکر و ادعا شده این کتاب ترجمه عربی کتابی است که تولستوی با عنوان «گفتار محمد» نوشته است. در واقعیت اما تولستوی هرگز چنین کتابی ننوشته. آنچه به او نسبت داده شده زایده تخیل برخی نویسندگان هندی است، اما صرف نظر از جعلی بودن متن اصلی، آنچه در ترجمه فارسی به اسم تولستوی چاپ شده، حتی با متن عربی جعلی همخوانی ندارد. در متن عربی و نقل قول جعلی منسوب به تولستوی هرگز اشارهای به حجاب نشده و صرفا مطالبی درباره طلاق و فساد گفته شده است. اما کتاب «حریم ریحانه» که از آن به عنوان اولین و «تنها دایره المعارف پوشش و عفاف» یاد میشود، منبع انبوهی از اظهارنظرهای مشابه، بدون منبع و اغلب نادرست است. در این کتاب نقل قولهایی از افراد متعدد از فرانتس فانون و خروشچف گرفته تا هیچکاک و چارلی چاپلین و سیمون دوبوار، در تایید حجاب و عفاف نقل شده است.به نظر میرسد این دایرهالمعارف، یکی از منابع اصلی اطلاعات جعلی در حوزه حجاب است. با این اوصاف روشن است نقل قول منسوب به تولستوی درباره حجاب، یک برداشت و ترجمه دستکاری شده و جعلی از یک کتاب جعلی است. لطفا و با دقت بیشتر نقل قول شروع مطلب را دوباره بخوانید :«براى حق باید از حق استفاده کرد. حتی اگر بدانیم یک حرف ناحق و نادرست، باعث میشود همهی گناهکاران توبه کنند، در عین حال، اسلام به ما چنین کارى را اجازه نمىدهد.»
#رئوف_پیشدار#حجاب#شهید_مطهری#اسلام#تولستوی#ویکتور_هوگو#حریم_ریحانه
با ادب باشید
*رئوف پیشدار ٢۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
استاد دانشگاه
اصلی ترین شاخص در سنجش اخلاق مدار بودن یک جامعه، رعایت ادب و میزان تقید عموم به آن در همه ی سطوح است. جامعه ای فرهنگ مدار و با اخلاق دانسته می شود که در آن همگان به رعایت ادب در همه ی سطوح مقيد باشند.
در تعریف ادب گفته اند : «مجموعه رفتارهای درستی است که باید در برخورد با یکدیگر در موقعیتهای مختلف رعایت کنیم تا احترام و شأن و منزلت ما حفظ شود. و نیز به معنای روشهای نیکو اخلاق پسندیده و تربیت صحیح است.» و همینطور گفته اند : «حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب»
ارزش هر جامعه با «نظام ارزشی» آن جامعه رابطه مستقیم دارد که ادب عمومی و رعایت و پایبندی به آن، اساس است . اگر فضائل اخلاقی زیربنای نظام باشد، این جامعه همواره دارای استحکام و استواری است؛ اما اگر نظام جامعه ای بر رذائل اخلاقی استوار باشد طبعاً بی ارزش و فناپذیر است.
قال علی(ع) :” لا دین لمن لا ادب له - کسی که ادب ندارد ، دین ندارد .” این حدیث بیانگر این است که، اسلام چقدر به ادب اهمیّت می دهد و جایگاه ادب در مبانی دین اسلام چقدر رفیع می باشد ، بطوری که در احکام نماز می بینیم ، که اگر کسی در حال نماز سلام کند ، باید جواب او را به حکم واجب بودن با «سلامٌ علیکم» بدهیم.
از قیمتی ترین سرمایه ها و میراثهای حیات آدمی «ادب» است، حتی بالاتر از ثروت و سرمایه برشمرده اند . در بر خورد ها چیزی به زیبایی و جذابیت ادب نمی رسد. باید آن را آموخت، به کار بست تا روابطی سالم و احترام آمیز و پایدار میان افراد حاکم شود. اما همین واژه متداول و مشهور، گاهی تعریفی ناشناخته و حدّ و مرزی مبهم دارد. ازاین رو مناسب است که بر مفهوم و جایگاه و شرایط آن، تأملی مجدد داشته باشیم و بدانیم که به راستی «ادب چیست؟ و مودب کیست؟ »
این صفت که سرمایه ارزشمند رفتاری انسان و رسالت پدر و مادر و مربی و جامعه ( بویژه نظام آموزشی) است بر چه پایه ها یی استوار است؟ آیا یک خصلت درونی است؟ آیا رفتاری اجتماعی است یا حالتی روحی است؟ رمز اینکه انسان ازافراد مؤدب، خوشش می آید چیست؟
وقتی سخن از«ادب» به میان می آید ، نوعی رفتار خاصّ و سنجیده با افراد پیرامون خویش (از کوچک و بزرگ و آشنا و بیگانه) در نظر می آید. این رفتار که از تربیت شایسته نشأت می گیرد، به نحوه سخن گفتن، راه رفتن، معاشرت، نگاه، در خواست، سؤال، جواب و … مربوط می شود.
ادب، هنری آموختنی است. می توان گفت:«ادب، تربیت شایسته است»، خواه مربی، پدر و مادر باشد، یا استاد و مربی.
دوست داری با تو چگونه رفتار کنند؟ نام و لقب زشت بر تو نگذارند؟ مگر نَه اینکه از توهین و تحقیر و استهزای دیگران نسبت به خودت ناراحت و رنحیده می شوی؟ مگر نه اینکه دوست داری در جمع مردم، مورد تکریم و تشویق و توجه قرار گیری؟ یکی از نکات مهم مربوط به معاشرت، آن است که آنچه را درباره خود نمی پسندی، درباره دیگران هم روا ندانی و آنچه نسبت به خویش دوست می داری، برای دیگران هم بخواهی و آنچه را در کار دیگران زشت می شماری، برای خود نیز زشت بدانی. اگر از کارهای ناپسند دیگران انتقاد می کنی، همان کارها و صفات در تو نباشد. این نوعی «خود ادب کردن» است و کسی به این موهبت دست می یابد که از فرزانگی و هوشیاری و عقلانیّتی تیز و بصیر برخوردار باشد.
این سخن بلند علویّ را هم در این زمینه بخوانیم که فرمودند : «افضل الادب ان یقف الانسان علی حده و لا یتعدیّ قدره» برترین ادب، آن است که انسان بر سر حدّ و مرز و اندازه خویش بایستد و از قدر خود فراتر نرود. ادب، به خودی خود یک ارزش اخلاقی و اجتماعی است و ارزش آفرین هم برای فرزندان هم برای اولیاء که تربیت کننده آنانند.
در کلام امیر المومنین علی (ع) هست که فرمود؛ ادب بر اصل و تبار و نسب و حسب شرافت دارد. کلام امیرالمؤمنین( ع) چنین است: «حسنالادبیسترقبیح النّسب» – زیبایی ادب ، زشتی نسب را می پوشاند .
و حال نگاهی کنیم به جامعه امروز خودمان :
شنیدن و بکارگیری الفاظ رکیک و دور از ادب اگر از هر کسی در حداقل قابل گذشت و بی اعتنایی باشد ، از کسی که بر مسندی نشسته است که چشم و گوش جامعه به او است و به طبقات مرجع تعلق دارد و یا خود چنین پندار است! به هیچ روی قابل گذشت نیست.
اینکه تا تریبونی دیدیم برای اثبات خودمان و باورهایی صواب و ناصواب که داریم ، هر لفظی را بدون سنجش بار معنایی و کاربردی آن در ادبیات عرفی و رسمی بکار بگیریم ، از زبان ها و مغزهای هیجانی تراوش می کند که قادر به کنترل زبان خود نیستند .
سطح فهم محدود ، سرخوردگی های اجتماعی ،عقده های ریشه دار در مقاطع مختلف زندگی ، سطح پایین تحصیلات ، خود بزرگ پنداری ، ضعف استدلال و ضعف پایه های فکری و بسیاری دلایل از جمله بنیه اقتصادی ، در نزد روانپزشکان و روان شناسان از دلایلی برشمرده می شود که افراد به سمت بکارگیری الفاظ رکیک و یا نامناسب میل پیدا می کنند.
توصیه های دینی و عرفی در فرهنگ ما بر رعایت ادب و احترام در همه حال و نسبت به همه کس و در هر سن و سال و جنسیت و نسبت به طبقاتی مانند والدین، معلمان و علما بیشتر تاکید دارد . رعایت این تاکید از عموم است لیکن به جهت نقش و اثرگذاری تربیتی بیشتر از صاحبان قلم و کرسی و اهل خطابه رعایت آن انتظار می رود .
گاه فراموش می شود سخنان دور از ادبی که بکار می برند ، به لحاظ شرعی گوینده را مشمول حد و تعزیر می سازد و به اخلاقیات جامعه ضررهای جبران ناپذیر وارد می کند .
یکی از علل و عوامل رشد نابهنجاری و بد اخلاقی و بد سخنی در جامعه عدم درک صحیح از آثارو پیامدهای آن است. بسیاری از کسانی که چنین سخن می گویند ؛ نمیدانند که گفتار و کردار زشت آنان چه تاثیرات وخیمی بر وضعیت نفسانی خودشان و چه تباهی فردی و اجتماعی به جا میگذارد.
متاسفانه در میان برخی از طبقات و اقشار اجتماعی، فحش و ناسزاگویی به عنوان یک فرهنگ در آمده است و گاه اشخاص حتی در یک جمله کوتاه نمیتوانند از فحش و ناسزا اجتناب کنند؛ گویی ناسزاگویی به عنوان یک امر ارزشی تلقی شده و اگر بخواهد خودمانی سخن بگویند از فحش و ناسزا باید استفاده کنند.
مشکل جامعه ما این است که این فرهنگ تنها در میان ارذال و اوباش جامعه رواج ندارد، بلکه حتی در میان برخی مدعیان مذهب مداری نیز شایع است و از تریبون ها می شنویم و در روزنامه هایشان می خوانیم و در رادیو و تلویزیون شان می شنویم. این رویه بسیار خطرناک است و اگر همان مسیری را بپیماید که دروغ پیموده و جایگاهی درمیان همگان یافته است، میتواند جامعه را به سقوط و تباهی اخلاقی و هنجاری بکشاند.
امام باقر (ع) میفرماید: ان الله عزوجل یحب المداعب فی الجماعه بلا رفث؛ خداوند عزوجل کسی را که در میان جمع شوخی کند دوست دارد به شرط آنکه ناسزا نگوید. ( کافی، ج 2، ص 663، ح 4)
در برخی از روایات است که حتی گفتن و نقل فحشی که دیگران گفتهاند به معنای آن است که گویی خودش آن را انجام داده است. به سخن دیگر، نقل قول فحش، از مصادیق ترویج عمل زشت است که از نظر قرآن و دین اسلام حرام است. پس کسانی که در جراید و یا دیگر رسانههای عمومی و همگانی و یا تریبون و منبر به نشر و انتشار و ترویج فحشهای دیگران میپردازند در حقیقت خود، گوینده آن فحش هستند و آثار و تبعاتی که برای فحش است گریبانگیر آنان نیز خواهد شد.
امیرمؤمنان علی(ع) در این باره میفرماید: من سمع بفاحشه فابداها کان کم اتاها؛ آنکه سخن زشتی بشنود و بازگویش کند مانند کسی است که آن را گفته است (شرح نهجالبلاغه ج 20 ص 27)
پیامبر اکرم (ص) میفرماید: سباب المؤمن فسوق، و قتاله کفر، وأکل لحمه من معصیه الله؛ ناسزا گفتن به مؤمن فسق است و جنگیدن با او کفر و خوردن گوشت او (غیبت کردن از وی) معصیت خداست. (بحارالانوار،ج 75، ص 148، ح 6- منتخب میزان الحکمه، ص 264).
در منابع دینی همچنین داریم ؛ کسانی که به زشتی سخن بگویند از بهشت خداوند محروم خواهند شد و به دوزخ درخواهند آمد.
پیامبر(ص) میفرماید: ان الله حرم الجنه علی کل فحاش بذیء قلیل الحیاء، لایبالی ما قال و لا ما قیل له؛ خداوند بهشت را بر هر فحاش بد زبان بیشرمی که باکی ندارد چه گوید و چه شنود، حرام کرده است. (کافی، ج 2، ص323، ح 3- منتخب میزان الحکمه، ص 440)
پیامبر(ص) بدترین مردم را کسی میداند که مردم به خاطر زشت گویی او ، از همنشینی با وی پرهیز کنند. آن حضرت(ص) میفرماید: ان من شر عبادالله من تکره مجالسته لفحشه؛ بدترین بندگان خدا کسی است که از ترس فحش او، همنشینی با او را خوش ندارند. الکافی: ج 2، ص 325، ح 8 (میزانالحکمه: ج 2، ص 1422)
کوتاه سخن: کنترل زبان ، ساده تر از پیامدهای زشت گویی است.
فیدلیتی گیت
*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه - ١٩ اردیبهشت ١۴٠۲
« احسان ارکانی» نماینده نیشابور در مجلس شورای اسلامی به اسناد و مدارک در اختیاری اشاره کرده که مدعی است؛ علاوه بر جمعی از نمایندگان ( ١٠٠ نفر - روزنامه دولت) ، برخی از دستگاه های دولتی نیز خودروهای خارج از نوبت (شاسی بلند - فیدلیتی ) و خودروهایی با حواله های ارزان قیمت دریافت کرده اند.
درهمین حال که بازرس ویژه رئیس جمهوری موضوع رانت خودروهای شاسی بلند را تایید و اعلام کرده؛ نام افراد متخلف به رئیس جمهوری اعلام شده و حتی «فریدون عباسی» یک نماینده گفته است ؛ «مردم گدا بازی درنیاورند مگر قیمت خودروها چقدر بوده!» برخی از نمایندگان همچنان سعی دارند تا این موضوع را تکذیب کنند.
در کنایه به نماینده ای که گفته بود؛ مردم گدا بازی در نیاورند، یک فعال سیاسی در توئیتر نوشت : وقتی رفقایی هستند که ویلای لواسان میدهند، معلوم است که خودروی شاسی بلند برای آقایان "گدابازی" است! ویلای لواسان اشاره به گفته «طبری» یکی از مدیران ارشد قوه قضائیه است که به جرم فساد مالی محاکمه و محکوم شد و در دادگاه گفته بود چنانچه بخواهد دوستانش ویلا در لواسان - شمال شرق تهران - به نام او خواهند زد.
آنطور که «ایران» ارگان دولت نوشته و شرح داده است ، خودروهای مورد اشاره براساس تفاهمنامه ای از تابستان ۱۴۰۰ بین یک شرکت کاغذی به نام ( رادین مبین غرب) با خودروساز کارسازی شده و بقیه ماجرا!
در نزد افکار عمومی؛ مشکل شاسی خودرو نیست! مشکل سرکوب قیمتی با فشار مجلس و بعد برخورداری از شکاف قیمت بازار-کارخانه توسط همینها و دریافت خودرو به یک سوم قیمت است و البته اینکه این صرفا نوک کوه یخ ساختار غلط نه تنها مجلس و دولت، که اقتصاد کشور غرق شده در فساد است.
در همین رابطه «علی خضریان» ، نماینده مجلس شواری اسلامی در نامه ای به هیات رییسه این نهاد خواستار انتشار اسامی دریافت کنندگان خودرو خارج از ضوابط مجلس شده است.
او گفته: «در سامانه مجلس درخواستی از هیات رییسه تنظیم کردم که به موجب آن اسامی کلیه کسانی که خارج از ضوابط مجلس اقدام به دریافت خودروها کردهاند، منتشر شود.»
در هفتههای اخیر خبرهایی مبنی بر دادن «۷۵ حواله خودرو شاسی بلند برای نمایندگان مجلس با هدف مسکوت کردن استیضاح وزیر صنعت، معدن و تجارت» منتشر شده بود.
دو نماینده مجلس ایران نیز این مسئله را تایید کرده بودند اما وزارت صنعت و مقام های دولت این موضوع را رد کردند و آن را «دروغ پردازی» علیه دولت و «بازی با آبروی مجلس» خواندند. محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس نیز افشاگریهای انجام شده مبنی بر دریافت حواله خودرو از سوی برخی نمایندگان برای انصراف از استیضاح وزیر صنعت را تکذیب کرده است. البته وزیر استیضاح و برکنار شد.
پس از چند روز زد و خورد رسانهای دولت و مجلس و افشای واگذاریهای رانتی خودرو درباره یکدیگر، بنظر می رسد حالا دولت نه تنها در لاک دفاعی رفته، بلکه عقبنشینی هم کرده است.
یکی از وعده های آقای رئیسی در تبلیغات انتخاباتی، مبارزه جدی با فساد بود، نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز چنین شعاری را بسیار سرداده اند و حال باید دید که این دو نهاد چگونه مساله شاسی گیت را مدیریت خواهد کرد که افکار عمومی انتظار آنرا دارد .
برای یک نظام سیاسی، برخورداری از پشتوانه ملی ، نیازی حیاتی است که در پرتوی اعتماد عمومی بوجود می آید.این پشتوانه ملی است که هژمونی واقعی رامی سازد.آنچه در ایران سبب بحران جاری اقتصادی شده است ، ریشه در " عدم شفافیت " و عدم واقع نگری دارد . تعاملات اقتصادی در ایران در اتاق شیشه ای صورت نمی گیرد که برای همگان قابل رصد باشد. درچنین وضعیتی است که فساد حالت سیستماتیک به خود می گیرد .
فقر محصول بیعدالتی اجتماعی است و راهکار مبارزه با فقر و فساد و تبعیض ، اجرای عدالت است. ( آقای رییسی در مقام رییس قوه قضائیه) سوال از جناب رییسی : چه کسی باید عدالت را اجرا کند و ابزارهای آنرا در اختیار دارد ؟
اینکه سه رییس قوه سابق، یک رییس جمهوری سابق ، ۷ معاون رییس جمهوری ، دو دبیر شورای عالی امنیت ملی، ۱۳ نماینده مجلس و ۱۰ وزیر، و کلی نظامی ارشد و تعداد زیادی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام در داوطلبی برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری اخیر کلید واژه سخنانشان «مبارزه با فساد » بویژه فساد اقتصادی بود ، چیزی جز اعتراف و اذعان به وجود" فساد" آنهم توسط بالاترین مقامات گذشته و حال نیست .
کارشناسی های صورت گرفته مبتنی بر تحلیل سیستمی ، فساد موجود در ایران را
فساد سیستماتیک می داند با این حال مقامات مدعی اند که " فساد در ایران سیستماتیک نیست ، ولی مبارزه با فساد سیستماتیک است. "هر دو گزاره مطرح شده نادرست و بیاساس است. شواهد روشنی وجود دارد که نشان میدهد فساد در ایران گسترده و سازمانیافته است.
پیشتر برخی مقامهای رسمی هم وجود "فساد سیستماتیک " را تایید کردهاند. آخرین گزارش سازمان بینالمللی دیدهبان شفافیت حکایت از آن دارد که شاخص ادراک فساد به بالاترین حد رسیده و رتبه ایران تا ۱۴۹ بالا رفته است. شاخصی که نشان از گستردگی و تشدید فساد عمومی در ایران دارد. از سوی دیگر نشانه آشکاری در دست نیست که نشان دهد "مبارزه با فساد" به طور جدی و سازمانیافته در دستور کار قرار دارد.
مهمترین سند قانونی مبارزه با فساد، با عنوان قانون ارتقای سلامت اداری، ۱۰ سال پیش به تصویب رسیده است، اما این سند قانونی یک سند جامع و فراگیر نیست، چون در این قانون شماری از نهادها به صراحت از برخی مواد این قانون مستثنی شده و تنها با قید «موافقت» در شمول کلیت قانون قرار میگیرند.
«استقلال نهادهای نظارتی»، «تعارض منافع»، «دسترسی آزاد به اطلاعات»، «محافظت از افشاگر»، «شفافیت دارایی مسئولان»، «الزام به گزارش فساد» و مواردی از این دست، جزو ملزومات مبارزه سیستماتیک با فساد در یک کشور است.از این رو گفته آن داوطلب نامزدی انتخاب اخیر ریاست جمهوری که گفته بود :" فساد در ایران سیستماتیک نیست ، ولی مبارزه با فساد سیستماتیک است»، «نادرست» تلقی می شود.
شرایط کنونی کشور مولود اشکالات اساسی سیستمی چند بعدی است که در آن فساد سیستماتیک درد آوری ریشه یافته است که در همه ی اشکال آن بویژه درسایه قدرت ، به اخبار عادی رسانه ای و اشارات در گفت و گوهای کوچه و بازار مردم تبدیل شده است . آنچه دراین میان بشدت آسیب دیده، اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی است .
جامعه ، بخصوص جامعه نخبگانی این را فهمیده است، اما دولت به مصداق مثل بیمار مورد اشاره ، نمی خواهد این را بفهمد.
بیماری جامعه ما ، یک مرض ساده نیست که با یک درمان معمولی درمان شود. وقتی یک بیماری گرفتار سرطان شد، اصلا نیازی نیست شما به او یادآوری کنید که او بیمار است و سرطان خطرناک است؛ بلکه خود سرطان چنان تعادل زیستی او را به هم میزند که او خودش میفهمد یک مرض جدی دارد. این جا تنها این بیمار باید از عقل سلیم و سلامت روان برخوردار باشد که به سرعت برود دنبال درمان خودش و سبک زندگی خودش را عوض کند. پس مساله امروز ما در سطح کلان این نیست که باید هشدار بدهیم که سیستم بیمار است، این که عیان است، مساله عقل سلیم و سلامت روانی نظام است که اگر باشد به طور خودبهخود می رود دنبال درمان. و اگر نرفت، یعنی یک اشکالی در فهم و عقلانیت او وجود دارد که در این صورت باید او را مجبور کرد که برای درمان اقدام کند. به نظر من جامعه ما الان خودش متوجه شده است که فهم درستی از مشکلات و بحرانها در کشور وجود ندارد و جامعه شروع کرده و به شیوههای مختلف دارد فشار میآورد تا نظام را مجبور کند که خودش را اصلاح کند. در واقع الان فهم جامعه از فهم روشنفکران و تحلیلگران جلوتر است، چون ما درباره بحرانها فکر میکنیم اما جامعه آنها را با گوشت و پوست خودش حس میکند. در چنین نقطهای دیگر نقد حکومت، کاربردی ندارد. الان باید روشنفکران به جای نقد حکومت، با جامعه گفتوگو کنند کمکش کنند تا از انتخابهای پرهزینه و خطرناک پرهیز کند.
اداره شهر را سیاسی نکنید
*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه-١٨ اردیبهشت ١۴٠۲
شهردار تهران گفته است که « استقبال مردم از گل و گیاه کم شده است و سرانه خرید گل و گیاه در تهران ١٠ شاخه است.» حال آنکه ایران هفدهمین تولید کننده گل و گیاه به رغم محدودیت های آبی است.
شهردار این سخن را در مراسم گشایش نوزدهمین نمایشگاه بینالمللی گل و گیاه تهران بیان داشته است.
گل و گیاه در زندگی و فرهنگ ایرانی جایگاهی همیشگی و در حد قداست داشته است و تنوع اقلیمی ایران نیز شرایط خوبی را برای پرورش و داشت و نگهداری اشجار فراهم کرده است. در فرهنگ ایرانی به کاشت و نگهداری رُستنی ها سفارش اکید شده است تا جایی که مردمان این سرزمین از کوچکترین تعرضی به گیاهان منع شدهاند و آسيب رساندن به گل و گیاه، گناه شمرده شده است و این باور نهادینه است که دیگران کاشتن ما خوردیم، ما بکاریم دیگران بخورند.
کاهش استقبال مردم از گل و گیاه اگر صد دلیل داشته باشد، ۹۹ تای آن دلیل اقتصادی دارد که شهردار فراموش کرد و یا نخواست جلوی سفرای مقیم که به مراسم افتتاح نمایشگاه دعوت شده بودند، بیان کند.
برای مردمی که در شرایط وانفسای اقتصادی، گذران زندگی و تامین قُوت روزانه یک دغدغه جدی است تا جایی که بسیاری از اقلام اصلی غذایی از سفره مردم حذف شده است ، گل و گیاه اولویت نیست اگر چه به هر طریق و در حد بضاعت با آن غریبه نیستند.
من نمی گویم که شهردار نباید درباره زیبایی های پایتخت صحبت کند، اما زیبایی ابعادی وسیع دارد که در جمع زیبایی را بوجود می آورد که در فضای سیاسی شهر، سالهاست گُم شده است. شهر زمانی زیبا می شود و شهروندان و میهمانان شهر در آن احساس آرامش و تعلق خاطر خواهند داشت، که شهرداری نگاهی عمیق و جدی تر و در چارچوب وظایف برای اداره شهر داشته باشد.
شاید تهران را بشود با آرایش های مقطعی بزک کرد و زیبا جلوه داد، اما نگاهی حتی گذرا به مسائل عدیده شهر نشان می داد که شهرداری باید از مسیر رفته و همچنان در حال طی آن که بیشتر سیاسی است تا داشتن شهر و نگهداری از آن و خلاصه شهر داری، باز گردد و به وظایف ذاتی خود بپردازد که همکار محترم فریبا نظری استاد جامعه شناسی در یک تحقیق تیمی دانشگاهی برخی از آنها را فهرست کرده استکه من از او عاریت می گیرم. هر یک از محورهای مطرح شده البته پیوست های مفصلی همراه با پیشنهادهای کارشناسی دارد که مطلب را مطول می کند :
۱- حمل و نقل و ترافیک
۲- آلودگی هوا و محیط زیست
۳- ساخت و سازهای غیر مجاز و غیر استاندارد
۴- اوقات فراغت و امکانات تفریحی
۵- مهاجرت و حاشیه نشینی
۶- وضعیت بحرانی فرونشست زمین در تهران
۷- بحران جدی آب
۸- هرج و مرج عبور و مرور موتورسیکلتها و مزاحمت عمومی بهویژه برای کودکان و سالمندان در معابر شهری
۹- بافتها و ساختمانهای فرسوده و غیراستاندارد و حادثهخیز
۱۰- آسیبهای اجتماعی فزایندهی کودکان کار، زورگیری، سرقت خیابانی، نزاع خیابانی، تصادفات رانندگی، معتادان متجاهر، تکدیگری
۱۱- نامناسب بودن بافت شهری برای مواجهه با پدیدهای طبیعی چون زلزله و سیل
۱۲- صنایع آلاینده و صنوف مزاحم
۱۳- نامناسب بودن اماکن و معابر زیست عمومی برای معلولان، مجروحان جنگ هشت ساله، سالمندان، کودکان و زنان باردار
۱۴- نامناسب بودن وسایل نقلیه عمومی برای بهره برداری گروههای نامبردهشده در بند چهارده
۱۵- ناامنی برخی معابر، پلها، کوچهها، میادین برای تردد و حضور زنان و کودکان
۱۶- نابسامانی زبالهها در سطح شهر
۱۷- وجود و ازدیاد زباله گردان بهویژه کودکان زبالهگرد
۱۸- ازدیاد چشمگیرحیوانات موذی مانند موش و سوسک
هنگامیکه در خیابانهای پایتخت راه میرویم و با دقت به همهجا نگاه میکنیم، هرچقدر هم سعی کنیم منصفانه و با رویکرد نسبی به کلانشهر و مسائلش بنگریم؛ پایتخت را براستی نیازمند مدیریت صحیح و سالم و قانونگرا، بدور از حاشیههای غیرمرتبط، سخنان بیهوده، و کژکارکردهای خارج از وظایف و ماموریتهای سازمانی شهرداری؛ میبینیم. شهردار و همکارانش از پول بیتالمال و جیب مردم، حقوق دریافت میکنند تا شهری قابل سکونت با رفاهی مطلوب برای همهی گروههای مختلف جامعه اعم از کودکان، زنان، مردان، سالمندان، معلولین، مجروحین بازمانده از جنگ؛ مهیا و فراهم نمایند. لذا شایسته است که فقط به وظایف خود عمل کنند.
ورشکستگی صندوق های بازنشستگی، صداقت را دوست نداشتند
رئوف پیشدار
استاد دانشگاه - ۱۶/اردیبهشت ١۴٠۲
این تنها مدیرکل بیمه های تامین اجتماعی وزارت کار نبود که موضوع ورشکستگی صندوق های بازنشستگی را البته با لحن و ادبیاتی که شاید تکانی در مسئولان بدهد، بیان کرد. سالهاست که این هشدار داده شده و می شود ولی گویا گوشی برای شنیدن آن نیست، البته بهتر است بگویم : می دانند! ولی نمی خواهند دیگران بدانند که چه برسر این صندوق ها آورده اند که برای درک عمق فاجعه! مدیرکل برکنار شده، به موضوع فروش جزایر در یونان اشاره کرد.
مدیر کل بیمه های اجتماعی وزارت کار برکنار شد. اما چرا؟ به گمانم دو علت اصلی داشت، اول آنکه بسیاری از مردم حرفش را درست متوجه نشدند و با برداشت خود موجبات عزلش را فراهم آوردند، اما دلیل دوم همان است که «سید سجاد پادام» پس از اخراجش از پست مدیرکلی توئیت کرده است.« ما که رفتیم، اما شما صداقت را دوست نداشتید.»
ما مردم شوربختانه در برخی از مواقع حاضر نیستیم به اندازهٔ لازم در مورد سخن گوینده تأمل نماییم و بسیار اتفاق می افتد که استنباط خود را مطابق قصد قائل گرفته و به او می تازیم.
سید سجاد پادام نگفت که من قرار است قشم را بفروشم، از فروختن کیش و واگذاری خوزستان گفت، اما نه به دست خود، که داشت فریاد می کرد ایهاالناس! این حاکمیت با این راهبردهای اقتصادی فاجعه بار برای تأمین مخارج این سازمان چاره ای جز این ندارد و این حرف کاملاً با واقعیت همخوانی دارد.
او برای اثبات حرفش فکت ارائه می کند و مدعی است علیرغم دروغ اختصاص ۱۰۵ درصدی بودجهٔ عمرانی سال گذشته، رقم واقعی یک پنجم آن هم نمی باشد و دولت برای تأمین منابع این امر از بودجهٔ امور زیربنایی زده است و با افزایش طبیعی بودجهٔ سازمان تأمین اجتماعی دولت در سالهای آتی حتی با فروش نفت هم از پس این مشکل برنمی آید. یک آدم معمولی نیز با یک نگاه به بودجهٔ کشور متوجه می شود که نظام تنها برای گذران امور کشور، البته بدون تبعات اجتماعی، تقریباً همهٔ دارایی های خود یعنی قریب ۷۰ درصد آن را هزینهٔ پرداخت حقوق و دستمزد و تنها نزدیک به پانزده درصد منابع را در صورت تحقق، خرج عمران می کند.
وضعیت درآمدی مستمری بگیران تأمین اجتماعی به خصوص بازنشستگان نیاز به شرح و تفسیر ندارد که طبق استانداردهای همین نظام، همگی زیر خط فلاکتند. سال به سال هم که دریغ از پارسال، این را هم که دولت مجبور است با گران کردن شیر مرغ تا جان آدمیزاد، از جمله دلار و سکه با بدبختی تمام تأمین نماید و بدون تردید این معضل تنها با خرج منابع فوق الذکر به سرانجام نمی رسد و دولت ناچار است که از بودجهٔ عمرانی کشور کاسته و آن را هزینهٔ این امر نماید.
موضوع مشکلات صندوقهای بازنشستگی جدید نیست و شروع آن به دهه ۸۰ و حتی پیش از آن باز میگردد. «زمانی که ستاریفر، رئیس سازمان تامین اجتماعی شد در گزارشهایی هشدار داده شد که با ادامه وضعیت در آینده دچار بحران میشوید. در آن زمان از سازمان بینالمللی کار، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و شرکت مکنزی در خصوص این صندوقهای تامین اجتماعی و بازنشستگی گزارشهایی تهیه کرده و آنها نیز هشدار دادند که این صندوقها نیاز به اصلاح دارند.» هممیهن
آن زمان ما هم تاکید میکردیم که اگر وضعیت به همین منوال و با همین مشکلات ادامه یابد، دیری نخواهد پایید که ما هم به سرنوشت یونان دچار شویم که پادام نیز به آن اشاره کرده است. یعنی دولت به دلیل عدم انجام اصلاحات ناگهان مجبور شود که میزان مستمریها را به شدت کاهش دهد تا هزینههایش کاهش یابد.
نمیتوان وضعیت صندوقهای بازنشستگی را جدای از اقتصاد بررسی کرد. وقتی توان لازم برای ایجاد رشد اقتصادی و شغل رسمی و باکیفیت وجود ندارد، طبیعی است که تعداد بیمهپردازان به صندوقها کاهش یابد و بهصورت طبیعی درآمدهای صندوقهای بیمه هم کاهش مییابد. صندوقهای بازنشستگی لشکری و کشوری بخش اعظم درآمد خود را از طریق بودجه تامین میکنند، اما حدود ۹۰ درصد از درآمدهای صندوق تامین اجتماعی از محل پرداخت حق بیمه است.
سالهاست که مسئله «صندوقهای بازنشستگی» بهعنوان ابرچالش اقتصادی آینده ایران یاد میشود. مساله صندوق های بازنشستگی، تنها بحث ناترازی نیست، مساله را باید از این سو نیز نگریست. دولتها چقدر و چگونه برای خرج های خود بدون اینکه حتی قانوناً اجازه داشته باشند، دست در این صندوق ها بویژه صندوق تامین اجتماعی برده و از آن برداشت کردهاند به گونه ای که دولت به اقرار خودش، امروز و همچنان بزرگترین بدهکار صندوق تامین اجتماعی است!
این صندوق ها گزارش گردش مالی شفافی که در اختیار عموم نیز قرار گرفته شده باشد، ندارند. شستا، هلدینگ اقتصادی سازمان تامین اجتماعی از جمله آنهاست که مجلس دوبار موضوع تحقیق و تفحص از آنرا مطرح کرده که نتیجه آن هنوز انتشار نیافته است، و در همین حال فیلمی روی شبکههای اجتماعی وایرال می شود که مدیر عامل سازمان تأمین اجتماعی در آن به برخی زد و بندها در زیر مجموعه شستا اذعان می کند.
شستا هلدینگ بزرگی است که در زمینه های مختلف فعالیت دارد.« عجیب است که کلی شرکت، حول هلدینگهای صندوقهای بازنشستگی تاسیس میکنند و اعضای هیات مدیره آنها، حقوقهای آنچنانی میگیرند و زمانی که صحبت پرداخت میشود، میگویند ما ورشکسته هستیم. نقص اصلی در ساختار این شرکتها چه دولتی و خصولتی همین رویکرد و نتیجه کار آنهاست که اتفاقاً باید بیایند پاسخ دهند و به نظر من، شایسته این است که مجلس، بحث تحقیق و تفحص از صندوقهای بازنشستگی را در دستور کار خود قرار دهد.» محمد وحیدی، نماینده بجنورد /رویداد۲۴
فوکویاما در کتاب « نظم و زوال سیاسی» مفصل و دقیق توضیح می دهد چگونه حامی پروری سیاسی در یونان باعث شد نهادهای حرفه ای و تخصصی مثل بانک مرکزی به تدریج در خدمت سیاسیون باشند و استقلال خود را از دست بدهند. حامی پروری سیاسی منشا اصلی فساد است و آفتی است که حتی دموکراسی های قدرتمند از آن بیم دارند.
حالا بانک مرکزی یونان را با صندوق های بازنشستگی در ایران کنار هم بگذارید. هر دو گرفتار اختاپوس حامی پروری شده اند. بانک مرکزی یونان از دهه ۱۹۸۰ گرفتار شد و در بحران مالی ۲۰۰۸ یعنی حدود دو دهه بعد بحران علنی شد.
در سایر کشور ها هم این اتفاق خواهد افتاد. علت اصلی هم همانا دست اندازی سیاسیون به این نهادها و استفاده از آنها برای شبکه سازی سیاسی است. آنها خرج کارهای سیاسی خود را از این راه تامین می کنند و نتیجه، ورشکستگی این نهادهاست.
#رئوف_پیشدار#تامین_اجتماعی#بازنشستگان#مستمری#
جامعه ای که جایگاه معلمان را حفظ نکند، متلاشی خواهد شد
رئوف پیشدار
استاد دانشگاه
روز معلم را دولتی ها امسال در حالی برگزار می کنند که بعید است در خانه معلمی جشنی باشد. درد معلم، وضعیت اقتصادی او نیست که است، مانند دیگران، البته بدتر! چرا که موقعیت شغلی به او اجازه کار دیگری نمی دهد.
درد معلم! بدتر از هر زمانی این روزها معلمی کردن است. گفتن و آموزش آن چه باید آموخت و باید می آموختیم که نخواستند بیاموزیم! که: آزادی مقدم بر همه ، حتی عدالت است.
«علم بهتر است یا ثروت؟ » اگر پیش از این پاسخ های متفاوتی داشت . اما شالوده اساسی این پاسخ ها بر این مبتنی بوده است که حتی اگر ثروت در زندگی کارایی بیشتری داشته باشد و لذت زندگی بهتر را برای افراد جامعه فراهم کند، با اینهمه ، معبر اصلی ثروتمند شدن، کسب دانش و فراگیری شیوههای درست صرف ثروت در راه خوشبختی خود، خانواده، و حتی دیگران است.
این ارزش دیرین جامعه ایران، در نگاه بخش مهمی از جامعه در حال واژگونی است. به این معنا که نه تنها بخش مهمی از جامعه، دانش را معبری برای کسب ثروت تلقی نمیکند، بلکه حتی این فکر در اذهان آنها شکل گرفته است که ثروت معبری برای کسب مدارک علمی و بهره گیری از مزایای اجتماعی آن مانند وجهه و جایگاه اجتماعی است.
وقتی جامعه، ارزش چندانی برای دانش در مقایسه با ثروت قایل نشود، نظام آموزشی تضعیف خواهد شد.
واژگونی ارزش دانش در مقایسه با ثروت، در تنزل جایگاه اجتماعی معلمان و اساتید دانشگاه، تاثیرات عمیقی داشته است. به تجربه ثابت شده است جوامعی که جایگاه معلمان و اساتید دانشگاه را حفظ نکنند، نظام ارزشی آنها به تدریج متلاشی خواهد شد؛ چراکه اشاعه دهنده مشروعیت این نظام، معلمان و اساتید هستند.
با تضعیف جایگاه و کاهش انگیزه، این قشر به جای پاسبانی از ارزشهای اجتماعی به پرسشگران و تردید کننده های این نظام ارزشی تبدیل خواهند شد. این تردید و پرسشگری از کل بدنه نظام آموزشی به جامعه سرایت خواهد کرد و کلیت آن را با تهدید مواجه خواهد نمود.
جستجوی دلایل واژگونی ارزش دانش در رقابت با ثروت، نوشتاری دیگر میطلبد. اما بازاندیشی جامعه ایران در پاسخ به پرسش کلیشه ای اما مهم «علم بهتر است یا ثروت» متاثر از تحولات عمیق دهه اخیر است. تحولاتی که به زعم تصمیم سازان، سیاستگذاران و سیاستپیشههای کلان کشور گامی در جهت حفظ ارزشهای اجتماعی جامعه ایران بوده است؛ اما مسیری معکوس و عواقب بسیار نگران کنندهای برای ایرانیان رقم زده است که نتیجه آن آغاز دومینه سقوط و واژگونی ارزشهای اجتماعی است.
این عبارت شیرین را شاید شما هم خوانده باشید :
انسان دو نوع معلم دارد:
آموزگار و روزگار - هرچه با شیرینی از اولی نیاموزی، دومی با تلخی به تو می آموزد. اولی به قیمت جانش، دومی به قیمت جانت.
خودرو نماد بلای «انحصار» در اقتصاد ایران
* رئوف پیشدار استاد دانشگاه
انحصار یک مفهوم بسیار گسترده است و دربارهٔ هر یک از مصداقهای انحصار کتابهای تخصصی بسیاری نوشته شده است. بنابراین توضیحات این یادداشت را چیزی در حد یکی از مدخلهای یک واژهنامه در نظر بگیرید و نه بیشتر.
پیش از هر چیز به خاطر داشته باشید که انحصار – از هر نوع آن – در برابر رقابت کامل یا Perfect Competition قرار میگیرد. وقتی میگوییم رقابت کامل در یک بازار حکمفرماست، منظورمان این است که تعداد فروشندگان و خریداران در یک بازار در حدی زیاد است که هیچ فروشنده یا خریداری قدرت تعیین قیمتها یا تأثیرگذاری بر قیمتها را ندارد و اطلاعات بازار آنقدر شفاف است که خریداران و فروشندگان برای تصمیمگیری مطلوب و انتخاب بهترین گزینه با دشواری چندانی روبهرو نیستند. هر چقدر از این وضعیت دور شویم، سطوح مختلف انحصار را تجربه خواهیم کرد که شدیدترین نوع آن انحصار کامل یا مونوپولی است.
کلمهٔ Mono یعنی «تک / یک» و Poly از ریشهٔ یونانی polein گرفته شده و به معنای فروختن است. بازار انحصار کامل یا مونوپول به بازاری گفته میشود که در آن یک محصول (کالا یا خدمت) صرفاً یک عرضهکننده یا فروشنده دارد. اگر هم عرضهکنندگان دیگری در همان بازار حضور دارند، یا بسیار کوچکاند و یا محصولشان در حدی متفاوت است که نمیتوان آنها را جایگزین آن محصول در نظر گرفت.
یک نمونه از انحصار : به شرکت ارتباطات زیرساخت فکر کنید. این شرکت تنها عرضهکنندهٔ خدمات زیربنایی اینترنت در کشور است و تمام ترافیک اینترنت کشور از گلوگاه این شرکت عبور میکند. ضمناً این مجموعه تنها شرکتی است که «حق دارد» چنین سرویسی را ارائه کند و حداقل در این لحظه، هر شکل دیگری از عرضهٔ ترافیک اینترنتی در کشور غیرقانونی محسوب میشود. بنابراین میتوان گفت بازار ارائهٔ ترافیک اینترنتی در کشور یک نمونه از بازار انحصار کامل است.
نمونه های بسیاری از انحصار در شکل های مختلف آن در اقتصاد ایران دیده می شود که اینترنت یک نمونه، و خودرو نماد برجسته آن است و به آن اضافه کنید فعالیت های رادیو و تلویزیونی، صنعت پالایش و...
یکی از رایجترین علل شکلگیری انحصار، حمایت قانونی است. به این معنا که قانونگذار اجازه نمیدهد شرکتها و سازمانهای دیگری وارد بازار شوند. این شکل از انحصار در کشورهایی مثل ایران که اقتصاد نسبتاً بسته دارند بیشتر مشاهده میشود و از آن با عنوان انحصار قانونی یا Legal Monopoly یاد میشود.
در کنار اصطلاح انحصار قانونی، گاهی از اصطلاح انحصار دولتی یا Governmental Monopoly هم استفاده میشود. به این معنا که دولت – حتی بدون تکیه به پارلمان و قانونگذاران – یک بازار خاص را به سمت انحصار میبرد. در این انحصار ممکن است خود دولت تنها تأمینکننده باشد (مثلاً عرضه واکسن کرونا در بسیاری از کشورها) و یا اینکه انحصار را آگاهانه و عامدانه در اختیار یک سازمان خاص قرار دهد (مثلاً مدیریت سفرهای حج در ایران). به این شکل دوم Government-granted Monopoly میگویند؛ یعنی انحصاری که دولت به یک سازمان اعطاء کرده است.
در سال های اخیر؛ به ویژه در طی برنامه های سوم و چهارم اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برافزایش کارایی و گسترش رقابت در اقتصاد ایران بسیار تاکید شده است. نکته قابل توجه در مورد اقتصاد ایران این است که بخش قابل توجهی از اقتصاد تحت کنترل و در انحصار دولت میباشد و علاوه بر این سایه سنگین انواع رانت ها و امتیازات بر اقتصاد ایران تحمیل شده که این خود نه تنها موجب اخلال در تخصیص منابع و کاهش کارایی اقتصاد ایران شده؛ بلکه با ملاحظات عدالت خواهانه سازگار نیست . در حال حاضر در کشور ما انحصارات اقتصادی دولتی را می توان به سه دسته تقسیم کرد: دسته اول، انحصاراتی است که مستقیما به موجب قوانین خاص ایجاد شده اند؛ دسته دوم، انحصاراتی است که وجود آنها زمینه قانونی خاصی ندارد، اما در عمل به دلایلی حالت انحصاری دارند؛ و دسته سوم، انحصاراتی است که به دلیل سرمایه و امکانات دولت در جهت حذف رقبا، قدرت انحصاری یافته اند.
مطابق آمارهای جهانی، ایران رتبه ۱۷۸ جهان در شاخص راهاندازی کسبوکار را دارد. انحصار بهطور مستقیم رفاه مردم را نشانه گرفته، اشتغال را کاهش داده و شکاف بهرهوریِ نیروی کار را افزایش داده است. از سوی دیگر، انحصارها، بهواسطۀ قانونهای مجوزدهی، بازار سیاه مجوزها را داغتر میکنند. لازمه رفع انحصار در کشور، سلب مجوزدهی از صنوف و دولت، اجرای درست قوانین، اصلاح قوانین ایجاد کننده انحصار و صیانت از رقابت در بازارهای مختلف توسط شورای رقابت به عنوان متصدی اصلی انحصارزدایی در کشوراست.
مهمترین ویژگی ساختار پیچیده اقتصادی که در سایه انحصار شکل می گیرد ، ناشناس و مبهم بودن آن است. عدد و رقم دقیقی از سهم انحصارگرها از کل اقتصاد بدست نمی آید . گردش مالی، سود عملیاتی سالانه یا وضعیت مالیاتی این سازمانها منتشر نمیشود، ارزش یا سیاهه دارایی و سرمایه آنها مشخص نیست، صورت سود و زیانی ندارند و حتی برای حساب و کتاب فعالیتهایشان از موسسات حسابرسی خاص بهره میبرند که به طور اختصاصی برای ارائه خدمات به دستگاه ایجاد شده تا هیچ نامی و نشانی از آنها در خارج از خود مجموعه ثبت و ضبط نشود.
همین ویژگی است که سبب فساد اقتصادی می شود و در آن انحصارگران به راحتی امکان آنرا می یابند که هرگونه که مایل بودند و منفعت آنان ایجاب کرد، در بازار رفتار کنند و چیزی که در نظر گرفته نمی شود حقوق مصرف کننده است.
تذکر مجدد رهبری به مسئولان برای حل نابسامانی ها در نظام اقتصادی کشور در روز نهم بهمن ماه ١۴٠٠ از جمله قیمت و کیفیت خودروهای داخلی ، اذعان به این مساله مهم است که ساختار اقتصادی کشور از جهاتی چند معیوب است، و باید بپذیریم که بدون یک جراحی عمیق و تعریف روز آمد برای آن ، حتی با گرفتن و بستن و اعدام چند " سلطان " اصلاح شدنی نیست .
از دردهای اصلی اقتصاد ایران ، سیاسی بودن آن است و متغیرهایی که روی آن اثر کرده و می کنند ، عمدتاً از این جنس است، حال آنکه اقتصاد تابع سیاست نیست ، بلکه سیاست باید مطیع اقتصاد باشد.
شکل اقتصاد در ایران تعریفِ سه گانه دولتی، تعاونی و خصوصی را دارد. با آنکه در قانون اساسی بر ضرورت حمایت از دو بخش خصوصی و تعاونی در اقتصاد تاکید شده است ، در عمل بخش تعاونی که هیچ ، بخش خصوصی قابل اعتنایی هم وجود ندارد. در مقابل این اقتصاد دولتی و شبه دولتی بوده است که در همه ی این سالها مانع رشد آن دو بخش بوده است. حجم سرمایه در گردش در اقتصاد کوچک ایران و تعلق بخش عمده آن به دولتی ها و شبه دولتی ها و نهادها مصداق این سخن است.
دو متغیر ارز و سهام شرکت های بی شمار دولتی در کنار عنصر انحصار ، به اقتدار در ایران این امکان را داده اند که فارغ از معادلات اساسی بازار در آن اثر گذاری کند .
چنین وضعیتی در اقتصاد کشور به شکل گیری دولت سایه با همه ی ابزارهای قدرت و نتیجه آن رانت خواری ، اختلاس و احتکار و تشکیل مافیایی انجامیده که بر همه شئون دولت داری از جمله اقتصاد چنگ انداخته است. این قدرت در سایه، کسب و کار خود را در تحریم خارجی و بقای آن می داند که آثار آنرا را بر دوش توده های مردم می بینیم و لمس و حس می کنیم.
جلوگیری کردن از ادامه ریزش قیمت ارز و سکه و خودرو و پرداخت دهها میلیارد تومان به صندوق های به ظاهرا قرض الحسنه وابسته به ارباب قدرت که سالها کنار گوش بانک مرکزی دارایی های مردم را چپاول می کردند، و دست آخر "غیر قانونی!" خوانده شدند و خسارت مردم از ذخایر برداشته ، و به آنها داده شد، و پایه پولی کشور را بر هم زد ، و دستکاری های دیگر در اقتصاد از بورس گرفته تا ارز و خودرو و هر چیز دیگری که فکرش را بکنید ، چیزی نیست که مردم نفهمند کار مشترک همان مافیاهای اقتصادی و سیاسی و تبلیغاتی است.
آینده اقتصاد ایران تحت تأثیر دو دسته متغیر شامل متغیرهای داخلی و خارجی قرار دارد. از یکسو نحوه مدیریت اقتصاد، تصمیمگیری برای رفع مشکلات بخش تولید و رشد آن در ترسیم آینده اقتصادی نقش دارد و از سوی دیگر تحولات خارجی و ارتباط ایران با سایرکشورها و میزان محدودیتهایی که برکشور اعمال میشود، اثر قابل توجهی بر اقتصاد ایران دارد.
اقتصاد ایران درگیر مسایل حادی است که همه ی آنها نشانه ضعف مدیران دولت مستقر نیست ، اما وقتی شرایط خاصی حاکم میشود، قدرت عمل دولتها نیز کاسته میشود. بر همین اساس میتوان گفت مهمترین متغیر مؤثر بر آینده اقتصاد ایران عوامل خارجی است.
اینجا همه فکر گلیم خود اند
رئوف پیشدار
برای کمک به ترخیص آشنایی بستری در بیمارستان امام خمینی (ره) صبح اول وقت تا ساعتی از ظهر گذشته روز شنبه نُهم اردیبهشت ١۴٠۲ در این بيمارستان بودم.
بیمارستان فاقد یک نظام و چرخه کاری و اداری به روز و مناسب بیمارستانی است. این را همان ابتدای امر می توانی از لُول خوردن مراجعین میان بیماران در بخش های بستری و ترتیب ناصحیح توزیع واحدهای اداری متوجه شوی، به گونه ای که برای فقط مُهر کردن یک ورقه اول باید به آن سمت بیمارستان بزرگ بروی و بعد دوباره به نقطه قبلی برگردی و بار دوم و سوم، همین مسیر را باید تکرار کنی، خدا را شکر که سوپروایزر بخشی که آشنای من آنجا بستری بود، لااقل این ایراد کارشان را پذیرفت، البته با این توضیح که : امیدواریم مدیریت بیمارستان به آن توجه کند.
آشنای من دچار درد آپاندیس شده بود و اورژانس تهران آنرا چون بيمارستان امام نزدیک بود، آنجا برده بود. بیمارستان زمان رضا شاه ساخته شده و در طول سالها بخش هایی از آن بازسازی شده و بخشی هم اضافه شده است که کلینیک مهدی( عج) بخش جدید آن است.
این بخش از بیمارستان که در ضلع غربی آن بنا شده و از بزرگراه شهید چمران بخوبی دیده می شود به عنوان «بزرگترین پروژه بیمارستانی کشور در ۴۰ سال اخیر» چندی پیش توسط رئیس جمهوری افتتاح شد.کلی تبلیغات کردند. ساخت این بیمارستان بیشتر از ١٠ سال طول کشید. این منطقه مسیر روزانه آمد و شد من است.
از جمله جاهایی که باید برای دریافت مدارک ترخیص مراجعه کنم، بخش جراحی آن کلینیک است. وسایل ساختمانی هنوز در محوطه است. کارگران مشغول کارند! کف دو طبقه ای که باید می رفتم، هنوز خاک است. سیم های برق جاهایی رها است. یک آسانسور از آسانسورهایی که دَر آنها را می بینم، کار می کند.
طبقات دیگر را ندیدم.
در صف نوبت دستگاه دریافت پول ( خودپرداز) بانک رفاه کارگران در محوطه بيمارستان منتظرم، نفر جلویی من آقایی از کارمندان بیمارستان است. لباس فُرم شکلاتی پوشیده که معمول کادر خدماتی است. چند تایی کارت دارد و شماره حساب هایی و فُرم هایی که یک به یک به آن ها پول واریز می کند. وقتی کارش طولانی شد، خودش به زبان آمد که «از دستگاه پُوزاستفاده نمی کنند که مالیات ندهند» از او می پرسم کی؟ می گوید : همه! ی اینها! می پرسم : دکترها؟ می گوید : برای اینکه مالیات ندن! می پرسم : مگر نباید به حساب بیمارستان واریز شود؟ جواب نمی دهد!
دو آقایی که نوبتشان بعد من است، هم فرم هایی را نشان می دهند که باید وجوهی را به حساب های غیر بیمارستانی بریزند.
یکی از آنها می گوید : من هم همینطور، الان چند ساعت است که این ور و آن ور می روم!
منشی پزشک کلیه من، عادت داشت هر وقت نزد دکتر می رفتم، بگوید : ببخشید، دستگاه خراب است، از همین پایین ساختمان بگیرید، نقدی بدهید! در نوبت ویزیت، می دیدم که چند تایی را هم کارت می کشید. آن پزشک چند ماه پيش به کانادا مهاجرت کرد. مثل امیر یکی از دانشجویان ممتاز من که حسام خبر مهاجرتش را با تیتر «امیر هم رفت!» د ر اینستاگرام نوشته بود و دور از امیر، شوک بزرگی به من وارد کرد.
در بازگشت آشنایی درس خوانده و وکیل دادگستری که زحمت رانندگی را کشید، می گفت : اگر نظام مالیاتی شفاف بود، اگر مردم به آن اعتماد داشتند و دولت مالیات مردم را در سوریه و لبنان خرج نمی کرد، اینطور نمی شد که هر کس به فکر گلیم خود باشد.
خواستم از نظام مالیاتی اروپای شمالی و آمریکا و میزان شفافیت مالیاتی آنها بنویسم که دیدم مطلبم طولانی تر می شود. لطفاً فقط بدانید که در آمریکا شما خودتان باید صورت مالیاتی یتان را بنویسید، یک سِنت مالیات شما نشان داده می شود که صرف چه کاری شده، در شبکه مالیاتی می توانید میزان پرداخت مالیات هر کسی را که می خواهید چِك کنید، حتی رئیس جمهوری بایدن! مالیات نده! یک ناسزای خیلی خیلی آبدار! است چیزی در غلیظ تر از فحش های ناموسی! فرق نمی کند رئیس جمهوری باشی یا یک کارگر ساده، سیستم به گونه ای است که یک سِنت حتی اگر اشتباه محاسبه مالیاتی داشته باشی، بدون چشم پوشی سر و کارت دادگاه است، حتی اگر رئیس جمهوری کلینتون و یا دونالد ترامپ باشی که هر دو سَر مالیات ندادن، سر و کارشان به دادگاه کشیده شد. البته اضافه پرداخت، فوری به حسابت بر می گردد. مسافر باشی خریدهایت معاف از مالیات باشد، در مرز مالیات داده شده را بر می گردانند. و...
ببخشید طولانی شد.
نماز عید، اجباری نبود، ولی پُر شكوه
رئوف پیشدار
توفیق یافتم نماز عید سعید فطر را در مسجد محل و با جماعتی بیش از یک هزار نمازگزار بخوانم.
نماز عید طبق توصیه دینی، در محیط باز و بدون سقف مقابل مسجد و خیابان جنب آن اقامه شد. امام جماعت مسجد در خطبه های نماز، توصیه های اخلاقی داشت و برای سلامت، سعادت و سربلندی مسلمانان و خوشبختی جوانان دعا کرد و از پلیس برای کمک به نظم مراسم و کنترل ترافیک قدردانی نمود. از مسائل سیاسی مثل فلسطین و رابطه با آمریکا و جنگ اوکراین و بقیه چیزی نگفت. نه اینکه اینها مساله نباشد، بود و هست، ولی آن سوی خیابان جایی که شاید امام هم می دید شهرداری بَنری زده بود که روی آن نوشته بود : « عید فطر مبارک - عید بندگی و همبستگی» و با همان درشتی خط، این دعا « خدایا! ما را از شَرّجیب خالی در امان بدار» !
اگر چه بیشترین عده نمازگزاران میان سال به بالا بود، ولی جوانان هم کم نبودند، مدیریت اجرایی نماز با جوانها بود. هیچ دعوتی از کسی نشده بود و اجباری هم نبود، نماز عید هم می دانیم که مستحب است. خانم ها چادری بودند، مانتویی هم زیاد بود، چند نفری هم روسری های بلند داشتند و لباس های عید پوشیده بودند. کسی با کسی کاری نداشت، ماستی به سر کسی ریخته نشد، شعاری هم جز « خدایا! ای اهل بزرگی و عظمت و ای شایسته بخشش و قدرت و سلطنت و ای شایسته عفو و رحمت- و ای شایسته تقوی و آمرزش از تو خواهم به حق این روزی که قرارش دادی برای مسلمانان عید و برای محمد صلی الله علیه و آله ذخیره و شرف و فزونی مقام که درود فرستی بر محمد و آل محمد و درآوری مرا در هر خیری که درآوردی در آن خیر محمد و آل محمد را و برونم آری از هر بدی و شری که برون آوردی از آن محمد و آل محمد را...» - بخشی از دعای قنوت نماز عید فطر، داده نشد.
محل ما در وقایع اخیر و مشابه آن در قبل و قبلتر، کانون حوادث زیادی بود و هنوز هم گاهی صدایی می آید و چیزی روی دیوارها نوشته می شود. اولین اعدامی وقایع اخیر در محل ما بازداشت شده بود، اهل محل ما نبود.
همه کنار هم ساعتی با خدای همه کس و همه چیز، راز و نیاز کردند و با سلام و صلوات متفرق شدند.
برای دریافت فطریه چند صندوق از طرف مسجد قرار داده شده بود. کمترین میزان فطریه را مراجع امسال ۶٠ هزار تومان اعلام کرده بودند. محل ما بعید می دانم فقیری آنچنان داشته باشد. بیست و یکم ماه رمضان که افطاری به امامزاده صالح (ع) در فرحزاد بالاتر از محل ما بردم، جمعیت بزرگی از بخصوص کودکان افغانستانی به نماز آمده بودند که به قول دوست همراهم « آمده بودند فقط غذایی بخورند» اینها همیشه روزه اند! فقر آنجا بیداد می کند، ماه رمضان شاید تنها وقتی باشد که به برکت احسان مردم، این بچه ها یک ماه، یک غذای ای! مناسب می خورند. لعنت به طالبان و تفکر طالبانی! مثل این محل در تهران خودمان در جاهایی و در شهرستان ها هم زیاد دیده ام و می بینم. روزنامه نگاری دیدن اینها را هم دارد.
باز با خودم می اندیشم : اگر این فطریه ها جایی جمع می شد، سازمان و تشکیلاتی مورد اعتماد عموم وجود می داشت که برنامه مشخصی برای تمرکز و صرف این پول ها داشت، چقدر جوان را می شد به خانه بخت فرستاد، چقدر خانواده های بی بضاعت و یا کم بضاعت را می شد از فقر نجات داد و یا برای چند تا جوان می شد، کار ایجاد کرد و یا خدمات عام المنفعه ارائه نمود .
به هرحال خدا قبول کند از همه، روزه داری، افطار دادن ها و فطریه ها را!