رئوف پیشدار
استاد دانشگاه- ۳۰ خرداد ١۴٠۲
در موضوع واگذاری زمین و تاسیسات کشاورزی وقفی در قزوین به ثمن بخس به عروس رئیس سازمان اوقاف آنچه عيان است، رانت کلانی است که به عروس خانم داده شده است که بدون تردید اگر عروس آقا نبود، چنین اتفاقی نمی افتاد.
بحث من، این واگذاری و پُرشمار مانند آن تحت نام های مختلف از دارایی ها و امکانات عمومی نیست، موضوع سخن من، بستری است که سالهاست به تعبیری لوطی خوری را در کشور باب کرده است، فساد گسترده و سیستماتیک!
فساد یک مساله جدی در ایران است، که غالبا در سیستم حکومت گسترده و دامنهدار است. از دیدگاه سازمان شفافیت بین الملل، ایران از نظر فساد داخلی در زمره یکی از فاسدترین کشورهای جهان قرار دارد. مطالعهای که به سفارش فرهنگستان علوم با سرپرستی «فرامرز رفیع پور» صورت گرفت و نتیجه آن روی اینترنت در دسترس است، به روشنی نشان داد، برآوردهای سازمان شفافیت بینالملل بسیار سهل گیرانه و خوشبینانه بودهاست و فساد اقتصادی در ایران، بسیار بیش از آن چیزی است که آن سازمان اعلام کرده بود.
فساد در دهههای اخیر ابعادی بیسابقه پیدا کرده و اخلاق اجتماعی بهطور وسیع ضربه خورده و موجب شده بیعدالتی و فقر افزایش یابد. این فساد به همراه اجحافات و زورگویی اداری و نبود راستگویی موجب تباهی منافع عمومی شدهاست. مسخ معیارهای حرفهای و پایمال نمودن منافع مردم و نفی لیاقتها و مسلط بودن منافع ایدئولوژیک و دفاع از منافع و امتیازات گروههای اجتماعی و اداری خاص از ویژگیهای این فساد است.
وجود رانت در یک اقتصاد دلیل موجهای برای ایجاد فساد است. در کشور ایران به دلیل وجود منابع عظیم نفتی و درآمدهای سرشار از این نعمت الهی، رانتهای گوناگون برای گروهای مختلف ایجاد میشود که در بعضی موارد منجر به فساد در جنبههای مختلف میشود . انحصاری بودن بازار، نبود سیستم رقابتی و عدم شفافیت اطلاعات نیز میتواند برای افرادی که به اطلاعات خاصی دسترسی پیدا میکنند ، رانت ایجاد کند. دولتی بودن اقتصاد ایران و بزرگ بودن حجم دولت نیز از عوامل اصلی ایجاد فساد است. زیرا بروکراسی عریض و طویل دولتی و عدم مقرراتزدایی، مقررات دست و پاگیر در دهههای اخیر با وجود رشد فنآوری ، بخش خصوصی یا حتی خود بخش دولتی را مجبور به دور زدن قانون میکند که پایه و اساس فساد را پیریزی مینماید.
مهمترین علل فساد اقتصادی در بخش اقتصادی به تصدیهای دولت در اقتصاد مربوط میشود و شامل محدودیتهای تجاری، یارانههای صنعتی، کنترل قیمتها، نرخهای چندگانه ارزی، دستمزدهای پایین در خدمات دولتی، تجاری، و ذخایر منابع طبیعی مانند نفت است. فساد اقتصادی سبب کاهش سرمایهگذاری و کندی رشد اقتصادی و در نهایت باعث عدم تحقق اهداف توسعه اقتصادی در کشور میشود درآمدهای مالیاتی کاهش مییابد و کیفیت زیر ساختها ی اقتصادی و خدمات عمومی تنزل پیدا میکند.
یکی از معضلات عمده اقتصاد ایران و عامل اساسی شکل گیری فساد اقتصادی در کشور، وجود یک بخش دولتی گسترده است. هم اکنون به رغم ابلاغ سیاست های اصل ۴۴ بسیاری از شرکتها، نهادها، سازمان ها و صنایعی که با استناد به این اصل شکل گرفتهاند، نه تنها حاضر به تعدیل ساختاری خود نیستند، بلکه در بسیاری از موارد قدرت انحصاری اولیه خود در یک بازار را به بازارهای دیگر نیز گسترش دادهاند. بنابراین ، دراین شرایط حالتی پیش میآید که به دلیل وجود مدیران ذی نفوذ دولتی مقادیر عمدهای از منابع ملی که از مجرای دولتی تخصیص می یابند مورد سوء استفاده واقع می شوند. در چند دهه اخیر خصوصی سازی نامناسب و در سالهای اخیر نقدی کردن یارانهها شاید از منشاءهای فساد در کشور باشد.
کنترل نامناسب قیمت ها که به دلایل سیاسی یا اقتصادی در چند دهه اخیر وجود داشته و قیمت کالا یا خدمات را در کمتر از ارزش بازاری حفظ نموده است، می تواند منبع رانت و رانتجویی برای افراد یا گروهای خاص باشد که حتی با رشوه دادن میخواهند این جریان را استمرار دهند.
بیانضباتی مالی، اقتصاد دستوری، محدودیتها و سهمیه بندیهای تجاری و ارزی، چند نرخی بودن ارز و سیستم غیر رقابتی و متمرکز بانکی از کانونهای اصلی ایجاد فساد پولی - بانکی میباشد .
و بسیاری علت و علل دیگر!
کارشناسی های صورت گرفته مبتنی بر تحلیل سیستمی ، فساد موجود در ایران را
فساد سیستماتیک می داند با این حال مقامات مدعی اند که " فساد در ایران سیستماتیک نیست ، ولی مبارزه با فساد سیستماتیک است. "هر دو گزاره مطرح شده نادرست و بیاساس است. شواهد روشنی وجود دارد که نشان میدهد فساد در ایران گسترده و سازمانیافته است.
پیشتر برخی مقامهای رسمی هم وجود "فساد سیستماتیک " را تایید کردهاند . آخرین گزارش سازمان بینالمللی دیدهبان شفافیت حکایت از آن دارد که شاخص ادراک فساد به بالاترین حد رسیده و رتبه ایران تا ۱۴۹ بالا رفته است. شاخصی که نشان از گستردگی و تشدید فساد عمومی در ایران دارد. از سوی دیگر نشانه آشکاری در دست نیست که نشان دهد "مبارزه با فساد" به طور جدی و سازمانیافته در دستور کار قرار دارد.
مهمترین سند قانونی مبارزه با فساد، با عنوان قانون ارتقای سلامت اداری، ۱۰ سال پیش به تصویب رسیده است، اما این سند قانونی یک سند جامع و فراگیر نیست، چون در این قانون شماری از نهادها به صراحت از برخی مواد این قانون مستثنی شده و تنها با قید «موافقت» در شمول کلیت قانون قرار میگیرند.
«استقلال نهادهای نظارتی»، «تعارض منافع»، «دسترسی آزاد به اطلاعات»، «محافظت از افشاگر»، «شفافیت دارایی مسئولان»، «الزام به گزارش فساد» و مواردی از این دست، جزو ملزومات مبارزه سیستماتیک با فساد در یک کشور است.
بیماری جامعه ما ، یک مرض ساده نیست که با یک درمان معمولی درمان شود. وقتی یک بیماری گرفتار سرطان شد، اصلا نیازی نیست شما به او یادآوری کنید که او بیمار است و سرطان خطرناک است؛ بلکه خود سرطان چنان تعادل زیستی او را به هم میزند که او خودش میفهمد یک مرض جدی دارد. این جا تنها این بیمار باید از عقل سلیم و سلامت روان برخوردار باشد که به سرعت برود دنبال درمان خودش و سبک زندگی خودش را عوض کند. پس مساله امروز ما در سطح کلان این نیست که باید هشدار بدهیم که سیستم بیمار است، این که عیان است، مساله عقل سلیم و سلامت روانی نظام است که اگر باشد به طور خودبهخود می رود دنبال درمان. و اگر نرفت، یعنی یک اشکالی در فهم و عقلانیت او وجود دارد که در این صورت باید او را مجبور کرد که برای درمان اقدام کند. به نظر من جامعه ما الان خودش متوجه شده است که فهم درستی از مشکلات و بحرانها در کشور وجود ندارد و جامعه شروع کرده و به شیوههای مختلف دارد فشار میآورد تا نظام را مجبور کند که خودش را اصلاح کند. در واقع الان فهم جامعه از فهم روشنفکران و تحلیلگران جلوتر است، چون ما درباره بحرانها فکر میکنیم اما جامعه آنها را با گوشت و پوست خودش حس میکند. در چنین نقطهای دیگر نقد حکومت، کاربردی ندارد. الان باید روشنفکران به جای نقد حکومت، با جامعه گفتوگو کنند کمکش کنند تا از انتخابهای پرهزینه و خطرناک پرهیز کند.
ما و فقری که گسترده تر می شود
رئوف پیشدار
استاد دانشگاه- ۲۹ خرداد ١۴٠۲
دوره دبیرستان بزرگواری دبیر شیمی ما بود که برای قاخِنج « شماتت - سرزنش کردن- اصطلاح قزوینی» ما اگر درس نخوانده بودیم و یا کاهلی می کردیم، چند تا تکیه کلام داشت که در دسترس ترین آنها « خاک بر سرتان بدبخت های بیچاره بود!» و متعاقب آن و در تکمیل سخن می افزود : « خاک کاهو با کُود زیاد، آنهم خاک حُكم أباد شاید مغز شما رُشد کند!» در حُکم آباد - الان داخل شهر قزوین - آنزمان سبزی می کاشتند و مشهور بود که به زمین کُود حیوانی و یک نوع کُود ویژه! می دادند. القصه!
هر زمان که ما هم شیرین زبانی می کردیم و می گفتیم که آقا! ببخشید : بدبخت که همان بیچاره است. با منطق اثبات می کرد که « بدبختی یک قدم بالاتر از بیچارگی است.» هست یا نیست، بود و یا نبود، بچه بودیم یادم نیست. دستمان توی سفره پدر بود، ولی حالا که پدر خانواده شده ام در شرایطی که بر من، و ما، از هر حیث گذشته و می گذرد، به این نتیجه حرف دبیرم رسیده ام منتهی هم بدبخت و هم بیچاره! با هم! به علاوه فقیر!
چگونه چنین شد و چه کسی مقصر آن بود که حالا از هر کدام بپرسی خواهد گفت؛ من نبودم! روشن است همان هایی که به گفته «حسن سبحانی» که خود او هم زمانی از نمایندگان مجلس و نشسته بر مسند قدرت بود: « مردم از شرایط اقتصادی راضی نیستند و آنچه وجود دارد، محرومانی هستند که قرار بود یک تار موی آنها را به کاخنشینان ندهند، اما امروز در ضعف مفرط قرار دارند.»
خطاب به مسئولان سبحانی: «جامعه را به جایی رساندهاید که نمیشود در آن تولید کرد.»
خبرگزاری کار ایران-ایلنا- در گزارشی با استناد به دادههای رسمی و مراکز پژوهشی به واکاوی خط فقر پرداخته است.
در این گزارش به دادههای مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی اشاره شده که در آن گفته شده نرخ خط فقر طی یک دهه از ۱۹ درصد به بیش از ۳۰ درصد افزایش یافته است. یک عضو کمیسیون اقتصادی مجلس شورا، میزان خط فقر در تهران را ۳۰ میلیون تومان اعلام کرده است . بانک مرکزی ایران اعلام کرده نرخ تورم اردیبهشت امسال ۵۵/۷ درصد بوده است.
در این حال یکی از آقایان مسئولین رده چندم ولی پرحرف و مصاحبه که به ادعاهای شاذ و زبان تند و بی در و دروازه و البته دروغ های زیاد مشهور است، ادعا کرده که « بنا بر آمار بانک جهانی، پارسال رشد اقتصادی ما از آمریکا بیشتر بوده!» بماند که بانک جهانی چنین ادعایی نکرده و دروغ است ولی باید گفت : جناب! بنا بر آمار بانک جهانی اندازه اقتصاد آمریکا ۱۰۰ برابر اقتصاد ایران است و اقتصاد ایران حتی اندازه اقتصاد ایالت ۳۵ ام آمریکا هم نیست.» کاش وارد بازی آمار و مقایسه نشوند که اوضاع خیلی خیطه !
« میلتون فریدمن» اقتصاددان و نويسندهی آمريكايی اینکه دولت چه کاری برای مردم می کند، می نویسد : وقتی یک نفر پولش را خرج میکند تا برای خود چیزی بخرد، بسیار مراقب است که چه مقدار خرج می کند و چه چیزی میخرد.
وقتی یک نفر پولش را خرج میکند تا برای فرد دیگری چیزی بخرد، بسیار مراقب است که چه مقدار خرج میکند، اما دربارهی اینکه پولش را صرف خرید چه چیزی کرده است، کمتر دقت میکند.
وقتی یک نفر پول فرد دیگری را خرج میکند تا برای خودش چیزی بخرد، بسیار مراقب است که چه چیزی میخرد، اما دربارهی اینکه چه مقدار خرج میکند، چندان مراقب نیست.
و وقتی یک نفر پول فرد دیگری را خرج میکند تا برای فرد دیگری چیزی بخرد، نه به مقدار پولی که خرج میکند و نه به آن چیزی که برایش پول خرج کرده است توجهی نمیکند. و این کار دولت است برای شما! دولت های چاق و بی خاصیت که قدرت تحرک ندارند.
ما شاهد آن بودیم که طی سالهای گذشته مرتبا رکود تورمی عمیقتر و گستردهتر شده است در حالی که اصلا مشخص نیست که این درآمدهای ارزی به کجا میروند. بر اساس آمارهای رسمی در سال گذشته ۴۸ میلیارد دلار صادرات کالاهای غیرنفتی داشتهایم که به نظر میرسد با توجه به عملکرد گذشته نیز باید ۱۵ میلیارد دلار به عنوان کم اظهاری برخی صادرکنندگان به این رقم اضافه کرد.
به نام حذف یارانهها منابع ارزی کشور را از کشور خارج میکنند و با وجود آنکه روزانه یک میلیون بشکه نفت به فروش میرسد و ۴۸ میلیارد دلار صادرات غیرنفتی داریم که این میزان نیز با توجه به افزایش قیمت کالاها در بازارهای جهانی به ۶۰ میلیارد دلار افزایش پیدا خواهد کرد و با توجه به رقم فروش نفت درآمدهای ارزی به ۱۰۰ میلیارد دلار خواهد رسید. ضمن آنکه این منابع گاز و نفت متعلق به مردم است و تنها باید برای منافع مردم هزینه شده و تنها صرف رفاه مردم به اشکال مختلف شوند و از جمله تعهداتی که در قانون اساسی آمده برای خدمات آموزش و پرورش و آموزش عالی و خدمات سلامت مردم باشد تا به صورت رایگان ارایه و بخشی دیگر نیز باید صرف تولید و کمک به آنها شود تا فرصتهای بازتولید و اشتغال در کشور به وجود بیاید.
اما دولتها همواره تلاش دارند خود را از تعهدات حمایتی رها کنند ضمن آنکه در خصوص منابع و درآمدهای ارزی کشور نیز پاسخگو نیستند.
بسیاری از کالاهایی که وارد کشور میشوند در داخل ایران نیز قابلیت تولید دارند، اما سوال اینجاست که چرا این کالاها را در داخل تولید نمیکنند تا به خروج ارز از کشور منجر نشود؟
یکی از سیاستهایی که در سه دهه گذشته وجود داشته، مساله خارج کردن ارز از کشور است و به همین دلیل هم هیچ وقت حاضر نشدهاند که به بودجهریزی ارزی تن دهند تا ارزی که کشور دارد تنها محدود به تامین نیازهای اساسی مردم و تولید در کشور شود و علت اصلی آن هم این است که به نام اقتصاد آزاد به خروج ارز از کشور کمک میکنند تا منابع بزرگ ارزی کشور امکان خارج شدن را داشته باشد و بقیه موارد نیز نمایشی برای متقاعد کردن مردم است.
اسلام زبان محبت هم دارد
رئوف پیشدار- استاد دانشگاه - ۲۸ خرداد ١۴٠۲
بنگاه خبرپراکنی وابسته نزدیک به نهادهای امنیتی، ویدئویی را انتشار داده است با این ادعا که دوربین های جدید نصب شده در معابر عمومی، قادر به ضبط تصاویر خانم های بدحجاب و تطبیق آن با اطلاعات سیستمی و خلاصه بگیر و ببند و جریمه و شاید هم زندان است. فرض بر صحت این ادعا که مورد تردید است و فرض بر عدم مغایرت آن با حقوق و آزادی های مصرحه در قانون اساسی و منشور حقوق بشر که سند فرادستی بر قوانین داخلی است، و خیلی فرض های دیگر! در نهایت آقایان بگویند؛ هدف حاکمیت از این همه فشار برای اعمال یک مقوله فرهنگی به نیمی از افراد جامعه چیست؟ آیا به این ترتیب، بانوان همه حجاب را در بست و باورمند خواهند پذیرفت و حاکمیت مفتخر به اعمال ارزش های خود خواهد شد؟ روشن است که چنین اتفاقی هرگز رخ نخواهد داد، یا بهتر است بگوییم که دیگر حالا نمی شود این کار را کرد و باید بپذیرند که شرایط حتی نسبت به دیروز! عوض شده است. دستاورد حکومت از فشار حداکثر برای اعمال حجاب در جامعه، در نهایت چیزی شبیه به رفتار راننده هایی خواهد شد که در جاده ها با سرعت می رانند و چون به دوربین کنترلی می رسند، پا روی ترمز، تصادف زنجیره ای! و ادامه مقام کشور دارنده عنوان بالاترین تلفات جاده ای! برای نظام های ایدئولوژیک، ارزش هایی که آنرا تبلیغ می کنند و با حداکثر توان با ابزارهای مشروع و نامشروع سعی در جاری ساختن آنها را دارند، نشانه های حیات است. این نشانه ها قابل لمس و حس و سنجش علمی است. نمی توان یک موضوع اجتماعی و کاملا فرهنگی را با نگاه تنگ دگماتیسم به حوزه امنیتی بُرد و انتظار داشت که جامعه باورمند به آن باشد. نوع نگاه من به مقولات فرهنگی و اجتماعی و شیوه تعامل با آنها در نوشته های بسیارم روشن است و تا به جایی که سنم یاری می کند دیده ام حداقل دو پُشت از خانواده ام، مادر بزرگ و مادرم، جملگی بانوانی با حجاب سنتی بودند. دهها مقاله و یادداشت و یک کتاب در موضوع حجاب نوشته ام و یک فیلم مستند ساختم . به یاد دارم که ابتدای پیروزی انقلاب جمعیت بزرگی از بانوان حجاب را انتخاب خودشان فرض می کردند، اما بتدریج در این انتخاب تردید بوجود آمد، کی! آن زمان که از فردای پیروزی انقلاب و در خشن ترین شکل آن در دهه ۶۰ و سالهای بعد با امکانات جدید ، تا به ون های گشت ارشاد، عده ای حتی به خود اجازه دادند با قلاب های صید حیوانات، عده ای سعی کردند تا برای زنان یکی بعد از دیگری پرونده سازی کنند. اخیرا بنرهایی یک جملهای (در غم و شادی کنار هم بودهایم) سرتاسر شهر تهران را در بر گرفته بود. آقایان! سوال این است با چه معیار و سنجشی برای نگاشتن این دروغ بزرگ و نمایشش در سطح شهر اقدام نمودید؟! در کدامین زمان و مکان در غم و شادی با هم شریک بودهایم، مشارکت ما با شما سالهاست به پایان خودش رسیده، آنجا که مردم همیشه تحت فشارهای شدید اقتصادی بودند و شما در ناز نعمت بر سختیها و غم مردم شادی کردید، مردم در جبهههای جنگ زیر بمب و خمپاره بودند و شما در کاخ و ویلاهای خود به تماشای غم مردم نشستید، جامعه بار سنگین هزینههای نظام آموزشی را به دوش میکشید اما فرزندانتان در کشورهای اروپایی، آمریکا، کانادا، و انگلیس از بهترین امکانات بهره بردند. مردم زیر چرخ دنده.های تحریم له شدند و شما کاسبان تحریم نان در خون ملت زده و کسب غنائم کردید، مردم از حق رای، آزادی بیان، و تعیین سرنوشتشان محروم شدند و شما در جشن و شادی مهندسی انتخابات بر چهره های مغموم مردم لبخند اقتدار زدید.مردم به سوگ کوچ نخبگانشان نشستند و شما در شادی تحصیل و مهاجرت فرزندان (ژن های خود برتر بین) خویش به هرز دادن سرمایههای این کشور در دل شادی کردید. چند روز پيش متن صحبتی از همکار دانشگاهی دکتر « موسی غنی نژاد» را در کانالی تلگرامی خواندم. چون متین بود و همذات پنداری داشتم، آنرا اینجا نقل می کنم که کمکی باشد به این بحث که اسلام دین رحمت و محبت است ، و بعد با هر مقوله ای باید با جنس خودش رفتار کرد و کنار آمد و حجاب یک مقوله فرهنگی است. اگر بگیر و ببند و دستبند و زندان تاثیر داشت، آن سالهایی اثر می کرد که بی رودربایستی بگویم؛ مردم کف خیابان نیامده بودند. دکتر موسی غنی نژاد: دینی که تحمیل عقیده کنه ، ناحق هست! پدری که ما را بزرگ کرد نماز شبش هیچوقت ترک نشد. ولی یکبار به من نگفت : نمازبخون ! هر دینی که تحمیل عقیده کند، ناحق است ، اسلام میخواهد باشد ، یا هر چی که می خواد باشه ! حالا من تاسفی که میخورم اینه که ، اون اسلام زیبایی که وجود داشت ، اون داره از بین میره. چه چهره ای از اسلام درست کردید! اسلام واقعی اینه ؟!من اگر اون زندگی را نکرده بودم ، من هم باید قاطی کسایی میشدم که : بله آقا همه اشکال از اسلام است. یه تفسیری از اسلام میشود داد که خیلی هم انسانی باشد.
#رئوف_پیشدار#حجاب#ون#دوربین#بازداشت#بد_حجابی
مجلس کجای زندگی مردم است
*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه - ۲۴ خرداد ١۴٠۲
مجلس شورای اسلامی طرحی را در کمیسیون مربوطه تصویب کرده است که در صورت طی مراحل تبدیل شدن به قانون، تعطیلی پنجشنبه اداره ها لغو، و به جای آن شنبه ها تعطیل اداری خواهد بود.
استدلال موافقان طرح تطبیق فعالیت های اداری و تجاری با جهان است. این طرح تازه ای نیست، حتی پیش از انقلاب هم صحبت آن بوده است.
بحث من موافقت و یا مخالفت با طرح مورد اشاره نیست که به جای خود باید به آن پرداخت. حرف من، حرف اگر همه ی مردم نباشد، حرف و پرسش جمعیت بزرگی از هم وطنان است که مجلس چقدر به اولویت های مردم می پردازد و به آن توجه دارد.
با نزدیک شدن به انتخابات مجلس در اسفندماه امسال و لحاظ کردن تجربیات این چهار دهه پارلمان داری در کشور، صاحبان رای را باید به این نتیجه رسانده باشد که مجلس آنچه به آن بیشتر نیاز دارد و همواره هم گفته شده و نوشته اند، نمایندگانی متخصص و صاحب نظر و برخوردار از دانش و آگاهی های به روز و در همان حال شجاع، مدیر و مدبر و پاکدست است. این نمایندگان هستند که می توانند و باید با تصمیم گیری های به موقع و منطقی با رعایت حال مردم که آنها را به نمایندگی برگزیده اند ، و توجه و درک منافع ملی « مجلس را در صدر امور» بنشانند. مجلسی که بویژه این دوره،دخالت های فراقانونی در صلاحیت های قانونی آن از سوی نهادهای فرادست، عملاً از آن نهادی مطیع و کم اثر ساخت.
بگذارید بی پرده بگویم : مسائل بسیاری در کشور امروزه به هم چنان گره خورده است که باز کردن آن، نیاز به اصلاحات عمیق و گسترده در زمینه های مختلف دارد که اقتصاد شاید حساسیت برانگیزترین آنها باشد ولی می دانیم که حل این مساله خود در گروی حل مسائل دیگر از جمله سیاست خارجی است و همین طور است مسائل دیگر!
شاید این حرف من به برخی مذاق ها خوش نیاید، ولی اگر لحظهای باعث تفکر شد، قبول کنید که دیگر نمیتوان اینگونه کشور را اداره کرد. با دستفرمانی که کشور طی این سی و چند سال بعد از دفاع مقدس اداره شده است، نمیشود از این به بعد هم کشور را اداره کرد. طی این سالها ما همواره تورم دورقمی داشتیم، همواره دچار کسری بودجههای بزرگ بودیم و همواره بیکاری دورقمی داشتیم؛ علاوه بر این مسائل، اتفاق دیگری که رخ داده است، افزایش شکاف ثروت و فقر است.
گزارش های جدید مرکز آمار، مرکز پژوهشهای مجلس و نهادهای تحقیقی، واقعیت تلخی را آشکارتر می کند که سالهاست دلسوزان گفته و می گویند اما گوش شنوایی نبوده و همچنان نیست . خسارتهای بسیار بواسطه اصرار بر ادامه مسیرهای غلط در مدیریت اقتصاد و دیگر امور ، کشور را امروز به جایی رسانده است که اغلب شهروندان در اداره زندگی خود آنهم در ابتدایی ترین سطح آن مانده اند ، و افقی نیز از بهبود شرایط ، پیش روی خود نمی بینند با وصف این پیرمردهای سیاست ایران که اقتصاد را هم در قالب شعار می بینند ، حاضر به قبول مسئولیت و پاسخگویی و کناره گیری نیستند، همانطور که حاضر نیستند بپذیرند هر امری سواد و فهم خودش را می خواهد و سیاست و اقتصاد و فرهنگ و... هر کدام علم است با مختصات خود ، و اداره و پیش برد آنها فنونی دارد که اهل فن و علم و دانش می دانند.
یکدست شدن نظام سیاسی ناکارآمدی خود را برای اکثریت مردم و حتی حامیان متعصب بطور قابل توجهی بصورت عریان و آشکار به نمایش گذاشت، بطوریکه بسیاری از گزاره ها و پیش فرض ها و ادعاهای بی اساس و بی پشتوانه و غیر علمی و غیر عقلی و متوهمانه متعصبین نقش بر آب شد.
اکنون همه ی ملت با هر تعلق فکری متوجه شده اند که مشکل اصلی و اساسی کشور ، ساختار حاکمیت و قانون اساسی می باشد و با ساختار فعلی قدرت و قانون اساسی ، انتخابات و تغییر دولت و مجلس تاثیری در بهبود اداره کشور نخواهد داشت.
تا تحولات و اصلاحات ساختاری در قانون اساسی و ساختار قدرت و پاسخگویی به ملت صورت نگیرد و فرآیند پاسخگویی شفاف و روشن نگردد و همه ارکان کشور در ذیل قانون قرار نگیرند ، مشکلات کشور و مردم همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند و حتی افزایش هم خواهد داشت.
قاطبه مردم در اواخر دهه ۹۰ و بخصوص از بحران ۹۸ متوجه شده اند، که مشارکت در انتخابات تاثیری در بهبود کشور و وضعیت زندگی آنها نخواهد داشت و لذا مشارکت در انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ به زیر ۴۰ درصد رسیده است.
مرکز پژوهش های مجلس در گزارشی به بررسی وضعیت فقر و ویژگی های فقرا در دهه ۱۳۹۰ پرداخته و خاطرنشان کرده که نداشتن شغل دارای بیمه، عدم برخورداری از سواد، سال های تحصیل پایین تر، داشتن کودک و مستأجر بودن از عوامل توضیح دهنده فقر در کشور بوده اند.
این گزارش با بیان اینکه در دهه ۱۳۹۰ فقر در ایران "افزایش" و "تعمیق" یافته، می افزاید: خط فقر متوسط کشوری درسال ۱۴۰۰ به طور سرانه یک میلیون و ۶۸۰ هزارتومان برای هر فرد بوده یعنی درصد جمعیت زیر خط فقر مطلق درکشور در سال ۱۴۰۰ برابر ۳۰.۴ درصد بوده است.
به طور کلی نرخ فقر از سال ۱۳۸۵ روند فزاینده ای داشته و از سال ۱۳۹۷ به بعد به بالای سی درصد رسیده است. از سویی در این گزارش آمده است که شکاف فقر که فاصله فقرا تا خط فقر را اندازه گیری می کند، در سال ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ به بالاترین مقدار خود یعنی حدود ۲۷ درصد رسیده است.
#رئوف_پیشدار#مجلس_شورای_اسلامی#نماینده#فقر#دولت#تورم#تحریم
ایران و آمریکا، گفت و گوهای در جریان و سناریوهای محتمل
*رئوف پیشدار-استاد دانشگاه ۲۳خرداد ١۴٠۲
سخنگوی وزارت امور خارجه ایران گفت و گوی غیر مستقیم با آمریکا را تأیید کرده است. این همان خبرهایی است که ماههاست در رسانه ها از آن سخن گفته می شد ولی دو طرف آنرا تکذیب می کردند.گفت و گوی نمایندگان تهران و واشنگتن از جمله تا به اینجا رسیده که آمریکا به عراق اجازه داده است تا ۲.۷۶ میلیارد دلار از داراییهای مسدودشده ایران از بابت صادرات برق و گاز ایران را پرداخت کند که به گفته « حسن نوروزی» نایب رئیس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس، صرف هزینه حجاج ایرانی می شود که الان در عربستان مشغول انجام فریضه حج اند. ایران سالها قبل هزینه اعزام این زائران را به ریال از آنها گرفته است. آیت الله خامنه ای این هفته اجازه داد تا طرف ایرانی در صورت «تثبیت دستاوردهای هسته ای» توافق را امضاء کند. اگر چنین اتفاقی رخ دهد، چیزی که بدست آمده همانی خواهد بود که با برجام بدست تهران رسیده بود که با خروج آمریکا از آن، امیدها برای بهبود رابطه تهران و واشنگتن تا به حال به یأس گرایید. در آن توافق امضاء کنندگان از جمله آمریکا، هسته ای بودن ایران و برخورداری از زنجیره غنی سازی را تأیید و پذیرفته بودند.در میانه فشارها روی ایران برای شفاف سازی برنامه های هسته ای اش در آخرین ماه سال گذشته، تحولاتی رخ داد که برخلاف آنچه انتظار میرفت، به شکل قابل ملاحظهای از سطح تنش میان ایران و آژانس کاست. در پی مسافرت دو روزه ۱۲ و ۱۳ اسفند «رافائل گروسی» ، مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تهران، لحن او نسبت به حکومت ایران بطور مشهودی تغییر کرد.پیش از آن، در مواردی لحن آقای گروسی علیه ایران، ابعاد انتقادی گاه بسیار شدید در خود داشت. در یکی از بارزترین موضع گیریها، گروسی طی گزارشی به شورای حکام آژانس در شهریور ماه گذشته، اعلام کرد: «آژانس در موقعیتی نیست که اطمینان دهد برنامه هستهای ایران منحصرا صلحآمیز است.»اشاره گروسی متوجه عدم شفافسازی موضوع پیدا شدن ذرات تغییر شکل یافته اورانیوم در سه سایت اعلام نشده، توسط جمهوری اسلامی بود. در این رابطه حکومت ایران بر وجود توطئه از سوی اسرائیل پا میفشرد و اصرار داشت که همه ی فعالیتهای هستهای اش بر اساس پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای است. در پی حملات متعدد به تاسیسات هستهای ایران که انگشت اتهام بیشتر به سوی اسرائیل بود، و توقف اجرای محدودیتهای برجام، از جمله قطع بازرسیهای سر زده و جمع آوری دوربینهای نظارتی که همگی بخشی از پروتکل الحاقی پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای بودند، حملات لفظی بین آژانس و مقامات ایران شدت گرفت.اوایل اسفند، با کشف ذرات اورانیوم غنی شده ۸۳.۷ درصد در سایت زیرزمینی فردو توسط بازرسان آژانس که تا اورانیوم غنیشده مورد نیاز برای ساخت بمب اتمی فاصله چندانی ندارد، بحران هستهای ایران وارد مرحله جدیدی شد. گمانهزنیها در مورد احتمال صدور قطعنامهای شدیداللحن در نشست شورای حکام و تشدید فشار های بین المللی رو به افزایش گذاشت. دنیا در انتظار گزارش جدید گروسی بود که وی دو روز پیش از نشست شورای حکام، به دعوت حکومت ایران، سر از تهران در آورد.در پایان این سفر، برخورد گروسی آشکارا دستخوش تغییر شده بود. او در نشست خبری مشترک با «محمد اسلامی» رئیس سازمان انرژی اتمی ایران گفت: «با (توجه) به مذاکرات سازندهای که اینک انجام داده ایم، و با (توجه) به توافقهای خوب، من اطمینان دارم که ما داریم راه را برای رسیدن به توافقهای مهم هموار میکنیم.»برخی از ناظران معتقدند که منظور او از توافقهای مهم، احیای برجام بوده است.گروسی در اظهار نظر مهم دیگری تاکید کرد در بازدیدی که بازرسان آژانس از فردو داشتهاند، اورانیوم با غنای بالا «ذخیره یا تولید» نشده است.وی در کنفرانس مطبوعاتی پس از خروج از ایران نیز هرگونه حمله به تاسیسات هستهای ایران را توسط اسرائیل یا هر کشور دیگری نقض قوانین بینالمللی دانست؛ اظهار نظری که واکنش نسبتا شدید «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر اسرائیل را به همراه داشت.سرانجام گزارش مثبت اما توام با احتیاط گروسی به شورای حکام آژانس، مانع از صدور قطعنامهای جدید علیه جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۴۰۱ شد.با این وضعیت، از مذاکرات هستهای و آینده برجام در سال ۱۴۰۲ چهار سناریو و احتمال را می توان تصور کرد:اول : ادامه وضعیت فعلی : وضعیت فعلی، وضعیت نه جنگ و نه صلح است؛ شرایطی که به طور معمول انتظار نمیرود برای دوره طولانی، پایدار بماند و خروج از آن به سناریوهای دیگر منجر خواهد شد.دوم : حمله به تاسیسات هستهای ایران - اقدام نظامی ممکن است از سوی غرب یا اسرائیل یا به شکل مشترک انجام شود. که به جنگ همه جانبه ای منجر خواهد شد. جنگ همهجانبه میتواند تبعات پیشبینی نشدهای در پی داشته باشد.سوم: دستیابی ایران به بمب اتمی - معتقدم، دستیابی ایران به بمب اتمی نه تنها خطرناک نیست، بلکه با برقراری موازنه قدرت در منطقه خاورمیانه و برخورداری تهران از بمب هستهای به عنوان یک نیروی بازدارنده، خطر برخورد و درگیری کاهش می یابد. برقراری موازنه قدرت بین دو دشمن، یعنی ایران و اسرائیل، به ثبات و امنیت منطقه کمک میکند و این چیزی است که همه طرفهای ذینفع خواهان آنند.این نظر در چارچوب نظر «نابودی حتمی طرفین» (MAD Doctrine) مطرح میشود که میگوید امکان برخورد نظامی دو قدرت هستهای، به این دلیل که هر طرف قادر به وارد کردن ضربه دوم نابود کننده است، همواره بسیار پایین است.این نظریه شاید بین نظریهپردازان روابط بین الملل طرفدارانی داشته باشد، اما درگیریهای پراکنده دو قدرت اتمی یعنی هند و پاکستان نشان داده که احتمال برخورد نظامی بین دو قدرت هستهای کلا منتفی نیست.ایران میگوید که به دنبال ساخت بمب هستهای نیست. و غرب هم میگوید تحت هیچ شرایطی به ایران اجازه نمیدهد تا به سلاح هستهای دست یابد.چهارم: دستیابی به یک توافق - تحریم های آمریکا به علاوه بیثباتی سیاسی حاصل از اعتراضات، تاثیر بیچون و چرائی بر تورم داشته. به نحوی که احتمال دارد یک انفجار اعتراضی دیگر، این بار با محتوای معیشتی و با حضور تهیدستان در آینده نه چندان دور رخ بدهد.حکومت ایران شاید بتواند آمارسازی کند و بسیاری از شاخصهای کلان اقتصادی از جمله تورم را دستکاری کند، اما نمیتواند کاهش ارزش پول ملی را که در افزایش قیمت دلار در بازار آزاد متجلی میشود، پنهان کند.اخیرا ۶۱ اقتصاددان در نامه ای سرگشاده نوشتند که ریشه مشکلات اقتصادی کشور در عوامل غیر اقتصادی است. آنان به عنوان نخستین راه حل، بر تغییر در سیاست خارجی تاکید ورزیده و اضافه کردند: «مارپيچ افزايش نرخ ارز- تورم، كشور را در معرض خطر بروز تورم سه رقمي و افسار گسيخته قرار داده است.»تحت چنین شرایطی است که رهبری گفته اند : «هم در زمینه ارزش پول ملی مشکل داریم، هم در زمینه تورم و گرانی. از همه راههای ممکن برای حل مشکلات اقتصادی استفاده شود.»و چه بسا همین مساله بار دیگر اثرش را بر مذاکرات هستهای و استراتژی ایران در قبال قدرتهای غربی نشان دهد؛ اثری که یکی از نخستین نشانههای آن، تغییر رویکرد ایران در قبال آژانس در جریان سفر اخیر رافائل گروسی به تهران و فعال تر شدن میانجی گران همچون پادشاه عمان بود.
#رئوف_پیشدار#ایران_آمریکا#برجام#عمان#آژانس_بین المللی_انرژی_هسته ای
سیاست میدان واقعیت ها است نه آرمان، شعار و آرزو
* رئوف پیشدار
استاد دانشگاه-۲۲خرداد ١۴٠۲
این روزها از این و آن و یا رسانه ، خبرهایی از مذاکره پنهانی ایران و آمریکا برای احیای برجام می رسد. واقعیت هر چه باشد و نهایت به هر آنچه ختم شود، مهم این باید باشد که منافع ملی ایران حفظ شود و کشور و مردم بیشتر از این، خسارت نبینند.نکته حائز توجه این مهم است که برجام چه اعاده بشود و یا نشود که حالا امری علی السویه شده است ، نظام در این شرایط خطير به باارزش ترین سرمایه خود یعنی اعتماد عمومی نیاز دارد. عبور از این شرایط با برجام و بی آن، بدون حمایت عمومی ممکن نیست. تنگناها بویژه در زمینه اقتصادی به این اعتماد آسیب جدی زده است . مسائل عديده ای بر روابط فریز شده ۴٠ و چند ساله ایران و آمریکا سایه انداخته است که برجام و مسائل متعاقب خروج آمریکا از آن توافق دارای امضای قدرت های بزرگ جهانی و سازمان ملل، یکی از آن ها و البته مهم تر! است.یخ رابطه در روابط ایران و آمریکا آنقدر محکم است و دیوار بی اعتمادی بلند، که ایجاب می کند شاید سال ها دیپلمات های دو طرف مسائل خود را یک به یک روی میز مذاکره بگذارند و برای حل و رفع آنها چانه زنی کنند. در عین حال این یک واقعیت عینی و ملموس است که هژمونی آمریکا در رابطه جهانی با ایران تاثیر بسیار دارد به گونه ای که محدودیت ها و ممنوعیت های تحریمی آن ، امروز حتی دوستان ما را نیز در خوشبینانه ترین حالت ، در جبهه بی تفاوت ها قرار داده است.سیاست علمی است که در آن هر طرف صرفا از موضع منافع ملی خود به آن می نگرد و باور دارد که " هیچ دوستی و یا دشمنی دائمی نیست و همه ی واحدهای سیاسی واقعی و نه آرمانی هستند. " برآیند مشترک بازیگران عرصه سیاست، تلاش برای به دستگیری قدرت، حفظ آن و نمایش قدرت به منظور کسب اعتبار و وجهه بینالمللی است. اما در این میان هستند دولت مردانی که رؤیایی فکر میکنند و علمی نمیاندیشند و از این جهت در نظریه موازنه قدرت ، مفهوم «منافع ملی» را محور اصلی مباحث خود قرار نمیدهند. اهداف سیاست خارجی باید برحسب منافع ملی تعریف شوند و منافع ملی بر حسب قدرت تعریف میشود. قدرت و منافع ملّی دو مفهوم اصلی و کلیدی است و در این میان آنچه مهم است، تفکیک بین «آنچه هست» و «آنچه باید باشد»، یعنی واقعیت و آرمان ! می باشد. سياست خارجى يك كشور معمولا سوای از تعاريف كلی و مضمونی، در چارچوبی شكل می گيرد كه به آن " منافع ملّی" گفته می شود. سياست خارجی يك كشور با حضور و بازى بازيگران متعددی شکل می گيرد كه " واقعی" و نه " آرمانی " هستند و در چارچوبي صورت مي پذيرد كه هر بازيگر عرصه بين الملل براي آن تعريف دارد. اصلي ترين نكته در اين خصوص، شناخت اين واقعيت ها و ميزان تاثير گذارى آنها و شناخت حدود منافع دو طرف است. سياست خارجی در صحنه بازی در روابط بين الملل بر اين مبنا شكل مي گيرد كه حدود بازی تا كجاست، منافع ملّی يك طرف تا كجا امكان پيشروی دارد و در آن سوی بازی، طرف مقابل تا چه حد و تا كدام نقطه می تواند مطمئن باشد كه می تواند به بازى ادامه دهد بدون اينكه منافع اش تضييع شود. واقعيت هاي عرصه بين الملل حكم مى كند كه اين مولفه ها را هم در خودمان و هم در نزد بازيگر و يا بازيگران ديگر بشناسيم و با يافتن نقطه اشتراك، سعی در تطبيق آنها با يكديگر معطوف به كسب بيشترين منفعت نماييم. منافع ملّی محدوده خاصي ندارد و به همين دليل نمی توان بازيگر و يا بازيگرانی را در صحنه روابط بين الملل ناديده گرفت. به عبارت همه فهم؛ آمریکا، اسرائیل، انگلیس و... همه واقعی اند. شعار و آرزو هیچ چیز را تغییر نمی دهد.موفق ترين بازيگران بين المللى آنهايی هستند كه اين روابط را می شناسند و برای بازی خود در عرصه بين الملل به عنوان محلی برای تعامل بين المللی چارچوب تعريف كرده اند و قادرند تهديدها را براي تامين منافع ملّی به فرصت تبديل كنند و كار مهمتر آنها نهادينه كردن اين چارچوبهاست كه اصل عمده و اساسی آن، شناور بودن منطبق بر بازی ديگر بازيگران است. در سياست آنچه از آن نمی توان گذشت و يا كوتاه آمد، كف منافع است. نگاه به بحران های كوچك و بزرگ در سطوح مختلف در تعاملات جهانی، نشان می دهد زمانی بحران بوجود آمده و يا تشديد شده كه ديپلمات ها نتوانسته اند منافعی را كه از آن نمايندگی می كنند، و حُدود و ثغور آن را بشناسند و به حوزه منفعتی طرف مقابل وارد شده اند و يا اصرار بر پايين بردن كف آن در سمت مقابل داشته اند.واضح و مبرهن است که «ارتباطات بین المللی» یکی از اساسی ترین نیازهای توسعه بویژه، توسعه دانش بنیان است. ارتباطات بین المللی شاخه های مختلفی دارد که یکی از اساسی ترین و در عین حال بنیادی ترین آنها همکاری با صاحبان تکنولوژی است.چرخ یک بار اختراع شده است و سرمایه گذاری دوباره برای اختراع چرخ! محترمانه اش کج فهمی از مفهوم توسعه است.چه بپسندیم و چه نپسندیم، سیاست و روابط سیاسی امروزه با همه ی امور و تعاملات جهانی پیوند خورده است.
#رئوف_پیشدار#برجام#ایران_آمریکا#اسرائیل#سازمان_ملل
بیایید منطق را بر کارهایتان حاکم کنید
*رئوف پیشداراستاد دانشگاه ۱۷ خرداد ١۴٠۲
مخالفت مجلس با تغییر ساعت و فرمولی که دولت برای جبران کسری برق با تغییر ساعت کار اداره ها و بانک ها داد، زندگی مردم را به واقع از هم پاچیده و همه را درگیر سنگی کرده است که یکی! به چاه انداخت. سنگی فقط از روی لج و لجبازی. و آنچه در این میان باز دیده نشد، حقوق مردم، رفاه و آرامش عمومی و در کل حق زندگی بود.اینکه این مردم کی قرار است از دست لجبازی ها با نگاه تنگ و بی مایه جناحی رها شوند، دعا می کنم که هر چه زودتر فرا برسد ، ولی اطمینان دارم تا زمانی که منفعتی برای آنها است، این رفتارهای بدون پشتوانه عقلی، علمی و مطالعاتی ادامه خواهد داشت و اصولا بسیاری نفعشان در همین وضعیت است و برایشان مهم نیست که بیش از شصت درصد جمعیت کشور به زیر خط فقر افتاده اند و تورم بی سابقه امان مردم را گرفته است و سفره های مردم روز به روز خالی تر می شود.اطلاعات در دسترس نشان می دهد که ایران و آمریکا به توافقی که چهارچوب آن در پایان دوره رئیس جمهوری قبلی بسته شده بود ، نزدیک شده اند، آژانس بینالمللی انرژی اتمی یکی دو پرونده ایران را دارد می بندد، خارجی های زندانی و زندانی های دو تابعیتی آزاد شدند و می شوند، رابطه با عربستان پیش رفت و سفارت ایران در ریاض بازگشایی شد، ایران دنبال بهبود رابطه با امارات « بی عرضه ترین کشور منطقه» است، و برای عادی سازی رابطه خود با مصر آغوش گشوده است!سوال : چه اتفاقی رخ داده است که ایران این چنین مشتاقانه در صدد بهبود روابط خارجی خود است؟ آیا مصر از پیمان کمپ دیوید خارج شد که اسرائیل را به رسمیت شناخت و ما چهار دهه است رابطه یمان را با آن قطع کرده ایم ، آیا در مواضع عربستان و امارات در منطقه تغییری بوجود آمد که امروز اعاده رابطه با آنها را جشن می گیریم؟ خیر! هیچ اتفاقی نیفتاد و قرار هم نبوده و نیست که بخاطر منافع ما، تغییر و یا اتفاق خاصی در سیاست خارجی یک واحد سیاسی مستقل رخ دهد. این فقط ما بودیم و هستیم که چهار دهه فشارها را تحمل کردیم. آنچه در عرصه بینالملل تعیین کننده است، و هر واحد سیاسی دیده و می بینند، منافع ملی است که الزاماً با منافع واحد سیاسی دیگری تطبیق ندارد و هر واحد سیاسی می کوشد آنرا در بالاترین سطح و بهترین موقعیت به نفع خود بدست بیاورد.تحميل سالها خسارت به کشور و متاثر ساختن زندگی عموم مردم، اسمش دستاورد نیست، این خسران بزرگی است که بر دوش نسل ها گذاشته شده و آثار آنرا به اعتبار دینی معرفی شدن حکومت، در حوزه اعتقادی مردم هم می بینیم.درهرحال پذیرفته نیست کسی دم از ایمان به مردم بزند، اما در عمل و گاه در سخن، شدیدترین توهینها و تحقیرها را متوجه ملت کند. باز باید خدا را شکر کنیم که از این دیدگاه انزوا طلبانه و فقط ارتباط با خداوند در سیاست خارجی دست برداشته اند یا حال چنین نشان می دهند. در دنیایی که تحولات به سرعت رخ میدهند، و همه چیز کاملاً تخصصی شده، اساساً نظریههای مبتنی بر افراد، ولو صالح، نظراتی که قشری را بخواهد ارجح بر دیگران تشخیص بدهد، نظریهای شکست خورده است. شاید افلاطون و فارابی هم امروز زنده شوند با نظر پیشین خود مخالفت کنند که حکومت داری را مختص یک طبقه خاص در جامعه می دانستند که الان هم در بین ما، کسانی هستند که به رغم بی اعتبار بودن این نظریه که ۴۰ سال شاهد حاکمیت آن هستیم، بر آن اصرار دارند. این یک اصل اثبات شده است که برای ایجاد تنفر از کسی و نظراتش همین بس که بگوییم او قابل نقد نیست! ایران نیازمند توسعه به موازات توسعه جهان است. مردم ایران حق دارند مانند سایر مردم جهان حق انتخاب داشته باشند. نظریات مبتنی بر خواست الهی و مرتبط با آسمان، سالهاست به تاریخ پیوستهاند.امروز مردم خواهان زندگی بر اساس عقل و منطق هستند و باید بین نظریه های حکومت داری حق انتخاب داشته باشند.نمی دانم اقرار رئیس مجلس شورای اسلامی به « آتش زدن»، سرمایه های کشور توسط مدیران! را خوانده اید یا نه! در اینترنت منابع مختلفی آنرا نقل کرده و صدا و تصویر آن نیز موجود است. آقای رئیس مجلس! سخنان تان درباره اینکه مدیران کشور هر سال ۱۰۴ میلیارد دلار را آتش می زنند، مغز استخوان هموطنان مان را هم سوزانده است.میخواستم بگویم آفرین به شجاعت تان، مرحبا به صداقت تان ، درود بر صراحت تان، اما نتوانستم . چرا؟ عرض می کنم: شما خودتان از جمله مدیران بوده و هستید. و اما میدانید اگر یک چهره رسانهای این عدد بزرگ را بیان میکرد، الان فلان سازمان و قرارگاه و تشکیلات، برایش پرونده ساخته بودند و حتی همین رفقای رسانهای حزبی خودمان، خروار خروار به او ناسزا میگفتند که خلاف امنیت ملی گفتهای و تشویش اذهان عمومی کردهای و... آقای رئیس مجلس ! این مدیرانی که این ١٠۴ میلیارد دلار ناقابل را آتش می زنند ، کجا هستند؟ چه کسانی هستند؟ لابد شما خیلی هاشان را میشناسید. خوب! چرا اسمی از آنها نمی آورید! وقتی یک مسئول - در گذشته و حال - به بدگویی از اوضاع مملکت می پردازد، حال آدم بد می شود. چون میبینیم ما شهروندان عادی که کاری دست مان نیست، همین حرف های مسوولان را کم و بیش میدانیم و فقط غصه میخوریم. پس فرق ما مردم با صاحبان قدرت چیست؟ پس چرا از ما رای گرفتهاند؟ رای گرفتهاند که فقط از آتش زدن ١٠۴ میلیارد دلار حرف بزنند و توی دل ما را خالی کنند؟حرف زیاد است اما کوتاه کنم . آقای رئیس مجلس، آقایان مقامات بالا ! حرف هایتان عجیب بدجوری بوی زُهم انتخابات میدهد.
#رئوف_پیشدار#مجلس_شورای_اسلامی#تغییر_ساعت#دولت
عدم توسعه سیاسی و مشکلات ما
* رئوف پیشدار-استاد دانشگاه-١۶ خرداد ١۴٠۲
عکسی از آیت الله جنتی در مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) که سه نفر به او کمک می کنند تا برروی صندلی بنشیند، گویای یکی از اصلی ترین موانع توسعه ایران است که به صورت تاریخی، ایران از آن رنج برده است. نبود توسعه سیاسی و ذیل آن چرخش نخبگان! آیت الله جنتی ۹۷ ساله با استناد به تعریف سازمان ملل، به ۹ نسل پیش تعلق دارد، و هرم سنی جمعیت ایران نشان می دهد که او از جمله ١۴ درصد جمعیتی است که انقلاب اسلامی را دیده و به استقرار آن رای داده اند. با این همه اصرار است که او همچنان زمام امور بسیاری را در دست داشته باشد که از آن جمله تایید صلاحیت داوطلبان نامزدی ریاست جمهوری و نمایندگی مجلس شورای اسلامی و تفسیر قانون اساسی است.روشن است که بخش بزرگی از این معضل بزرگ، ریشه در عدم توسعه سیاسی و نهاد سازی دارد. بدیهی است؛ تا وقتی نیروی جامعه مدنی نتواند به تراز نیروی حاکمیت برسد، تا وقتی جامعه مدنی شکل نگیرد، تا وقتی اهداف متناسب برای جنبشها تعریف نشوند، نمیتوانیم به پیشرفت پایداری برسیم. حرکتهای اجتماعی دارای عقبههای تاریخی هستند، گاه بیش از پانصد سال. چنین نیست که با احساسات مقطعی انتظار داشته باشیم نتیجههایی ژرف و ماندگار بگیریم.ما امروز هیچ راهحل واقع بینانهای برای بحران محیط زیست، برای بحران آب، بحران کشاورزیِ کمثمر نداریم، ما امروز برای منابعمان برنامهای نداریم، برای صنعتمان، برای اقتصادمان، برای دانشگاههایمان، برای روابطمان با جهان.ما حتی نمیدانیم اگر ارتباطمان با جهان مثبت شد از آنها دقیقا چه بخواهیم. ما برای سرمایهگذاران جهانی یا حتی ایرانی، هیچ برنامه و ایدهای نداریم و اینها و هزاران درد دیگر، همه ناشی از عدم توسعه سیاسی است که در آن نهادهای مدنی واقعی شکل نگرفته، روشنفکران وظایف خود را در روشنگری امور انجام نداده و یا شرایط انجام آنرا ندارند و حاکمیت نیز این وضعیت را به جهت عدم الزام به پاسخگویی مطلوب خود می داند.یکی از نهادهای اصلی حاکمیتی که انتظار می رود در این شرایط حساس و به واقع حیاتی برای کشور و انقلاب به مسائل ورود کند و به اعتبار « خبرگان» بودن، راه حل بدهد، مجلس خبرگان رهبری است حال آنکه از نشست اخیر مجلس خبرگان، نشستی که میتوانست اهمیت بسیار و نتیجهی موثری برای کشور داشته باشد، چیز دندانگیری بهدست نیامد و فقط دو اظهارنظر مورد توجه رسانهها و افکار عمومی قرار گرفت: یکی سخن آیت الله احمد جنتی که «از ثروتمندان خواسته به داد مردم بیچارهی فقیر برسند. » و دوم سخن آیت الله احمد خاتمی که خبر داده «اعضای خبرگان از بیحجابی در عذاب هستند و از رئیسجمهوری خواستند علاجی برایش بیابند. »با این حال، همین دو حرف نشان میدهد که گرفتاری کشور چیست و چرا امیدی به اصلاح روشها و بهبود امور نیست. این دو حرف، نگاه وارونهای را بازگو میکند که وجود دارد و زیربنای همه ی کجسلیقگی و سوءمدیریتها در کشور است: آنچه باید مدیریت و کنترلش به مردم واگذار شود (مثل حجاب) به تمامی از دولت خواسته میشود؛ و آنچه وظیفهی دولت است و باید بابت کوتاهی و ناتوانی در آن بازخواست شود ( مثل مقابله با فقر و گسترش آن) به گردن مردم انداخته میشود! اصرار بر این عدم شناخت درست وظیفهی حکومت و وارونگی نشان میدهد که همچنان قرار نیست خطاهای گذشته بررسی شود، عملکردهای غلط اصلاح شود و همچنان با لجاجت بر همان مسیر رفته پافشاری می شود. ...و چنین است که همین دو حرف یکبار دیگر تاکید میکند که امید به آینده و اصلاح خیلی زود است.
#رئوف_پیشدار#مجلس_خبرگان#مجلس_شورای_اسلامی#نهادهای_مدنی
به مجلسی که نیاز داریم
*رئوف پیشداراستاد دانشگاه - هشتم خرداد ١۴٠۲
سریع می روم سر اصل مطلب : تمامی نمایندگان مجلس شورای اسلامی شخصیت های محترمی هستند، اما مجلس آنچه به آن بیشتر نیاز دارد و همواره هم گفته شده و نوشته اند، نمایندگانی متخصص و صاحب نظر و برخوردار از دانش و آگاهی های به روز و در همان حال شجاع، مدیر و مدبر و پاکدست است. این نمایندگان هستند که می توانند و باید با تصمیم گیری های به موقع و منطقی با رعایت حال مردم که آنها را به نمایندگی برگزیده اند ، و توجه و درک منافع ملی « مجلس را در صدر امور» بنشانند.چنین مجلسی است که قادر است با استفاده از ابزارهای قانونی خود مدیران شجاع را مورد حمایت قرار دهد تا به گفته رئیس مجلس « دست و دلشان برای تصمیم گیری نلرزد.»مجلس نیاز دارد تا با بازنگری در قانون انتخابات، فرصت بیشتری به نخبگان، متفکران و صاحب نظران برای نمایندگی مجلس بدهد و چرخش نخبگان در مجلس را تقویت کند.بگذارید بی پرده بگویم : مسائل بسیاری در کشور امروزه به هم چنان گره خورده است که باز کردن آن، نیاز به اصلاحات عمیق و گسترده در زمینه های مختلف دارد که اقتصاد شاید حساسیت برانگیزترین آنها باشد ولی می دانیم که حل این مساله خود در گروی حل مسائل دیگر از جمله سیاست خارجی است و همین طور است مسائل دیگر! شاید این حرف من به برخی مذاق ها خوش نیاید، ولی اگر لحظهای باعث تفکر شد، قبول کنید که دیگر نمیتوان اینگونه کشور را اداره کرد. با دستفرمانی که کشور طی این سی و چند سال بعد از دفاع مقدس اداره شده است، نمیشود از این به بعد هم کشور را اداره کرد. طی این سالها ما همواره تورم دورقمی داشتیم، همواره دچار کسری بودجههای بزرگ بودیم و همواره بیکاری دورقمی داشتیم؛ علاوه بر این مسائل، اتفاق دیگری که رخ داده است، افزایش شکاف ثروت و فقر است. گزارش های جدید مرکز آمار، مرکز پژوهشهای مجلس و نهادهای تحقیقی، واقعیت تلخی را آشکارتر می کند که سالهاست دلسوزان انقلاب و کشور گفته و می گویند اما گوش شنوایی نبوده و همچنان نیست . خسارتهای بسیار بواسطه اصرار بر ادامه مسیرهای غلط در مدیریت اقتصاد و دیگر امور ، کشور را امروز به جایی رسانده است که اغلب شهروندان در اداره زندگی خود آنهم در ابتدایی ترین سطح آن مانده اند ، و افقی نیز از بهبود شرایط ، پیش روی خود نمی بینند با وصف این پیرمردهای سیاست ایران که اقتصاد را هم در قالب شعار می بینند ، حاضر به قبول مسئولیت و پاسخگویی و کناره گیری نیستند، همانطور که حاضر نیستند بپذیرند هر امری سواد و فهم خودش را می خواهد و سیاست و اقتصاد و فرهنگ و... هر کدام علم است با مختصات خود ، و اداره و پیش برد آنها فنونی دارد که اهل فن و علم و دانش می دانند. نسبت دادن هر اتفاقی به دشمن ، ساده ترین شکل فرار از مسئولیت و پاسخگویی در برابر تصمیم های غلط و خیره سری است . دشمن بدیهی است که از هر فرصتی برای اهداف خود استفاده کند ،وگرنه دشمن خوانده نمی شد. آنچه سد راه این امر یعنی بهره برداری دشمن می شود ، تصمیم گیری های درست ، منطقی وعلمی حاصل خرد جمعی نخبگان بدور از تعلقات سیاسی و جناحی و در نهایت شفافیت است .دولت های مدرن ،امروز تاکید بر پیوست های علمی و مطالعاتی برای هر طرح و برنامه خود دارند . از این رو است که درجوار آن دولت ها ، نهادهای مطالعاتی و پژوهشی بسیاری را می بینیم که با بکارگیری نخبگان ، کارشان تهیه پیوست برای طرح ها است. طرحی اجرایی نمی شود مگر پیوست های لازم را در ابعاد مختلف دریافت کرده باشد. در ایران نهادهای مطالعاتی کم نیستند ، مساله اما عدم باورمدیریت به پژوهش ها و یافته های آنها است. نخبگان اولین قربانی های این شیوه مدیریتی هستند. نخبگان ترجیح را در بی تفاوتی و یا مهاجرت می بینند. من منکر نقش و سهم و تلاش دشمن و عوامل آن در بحران سازی در کشور نیستم . دشمن بهانه های زیادی برای رویارویی نه فقط با نظام که با " ایران " دارد ، در کنار آن اعتقاد دارم که آنچه می تواند و باید مقابل اهداف دشمن قرار گیرد ، همبستگی ملی و اراده عمومی است که با تقویت اعتماد عمومی در سایه سیاست های درست ، تصمیم گیری و اجراهای شفاف و مشارکت دادن عموم و اعتماد دو سویه ممکن است.
ایرانِ امروز به اندیشه، عقلانیت و فهم بدیهیات نیاز دارد
*رئوف پیشدار استاد دانشگاه- ششم خرداد ١۴٠۲
در میان مطالب زیادی که از دوستان در فضای مجازی این روزها دریافت کردم ، از جمله دو فیلم بود یکی مصاحبه سردار دهقان مشاور رهبری که گفته است برای برگزاری انتخابات پرشور مجلس در پایان سال شورای نگهبان سخت نگیرد و خلاصه اینکه سلیقه های مختلف بتوانند به مجلس راه پیدا کنند. فیلم دوم؛ توضیحی درباره نهاد قانونگذاری کشور سوئد و جایگاه رفیع آن در اداره امور کشور است. مجلسی که نمایندگان آن، از هیچ امتیاز خاص و متفاوتی برخوردار نیستند. در همین مجلس چندی پیش خواندیم که نماینده ای برای استفاده از امکانات مجلس برای برقراری یک تماس تلفنی غیرکاری تحت فشار افکار عمومی استعفا می کند و نماینده دیگری که گزارش مالیاتی خلاف داده بود، نه فقط دادگاهی و برکنار، که برای همیشه از مشاغل اداری کنار گذاشته می شود. مقایسه ایران و سوئد و ساختارهای آنها، قیاس کاملا مع الفارق است. از هر و هر زمینه بنگری، نهایت به اینجا خواهیم رسید که آنها خواستند و رسیدند و ما هنوز در شاید و بایدها هستیم و هنوز به این مهم باور نکرده ایم که « قدرت از آن مردم است»، و از این رو آغوش مان برای پذیرش دیکتاتوری باز بوده است و دیکتاتورها چیزی جز این نمی خواهند. جامعه ما باید بپذیریم به دلایلی چند از خلقیات فردی گرفته، تا تاریخ، مذهب و باورها به آن و متغیرهای دیگر، جامعه ای است که مستعد پذیرش ديکتاتور و دیکتاتوری است. البته نسل جوان در حال تغییر آن به سختی و مقاومت حاکمیت است. انتخابات و گزینش کارگزارانی که خدمتگذار مردم باشند، تشریفات و شیوه های مدرن و متمدنانه خود را دارد. رای قدرت مردم است، که به هر کس که باور و تمایل داشته باشند، می دهند. این رای ابدی نیست و مکانیزم های دموکراتیک تعریف شده ای برای بازپس گیری اعتماد به منتخبی وجود دارد و این اعتماد دائمی نیست. این باور نهادینه است که دموکراسی یعنی قدرت عزل کسی که انتخاب کرده ای، نه فقط انتخاب کردن! بر اساس معیارهای سازمان بینالمجالس در انتخابات آزاد و رقابتی همه ی شهروندان حق انتخاب شدن، حق تشکیل حزب یا تشکل سیاسی، حق فعالیت سیاسی دارند. با این حساب نه انتخابات مجلس یازدهم در سال ۱۳۹۸ و نه هیچ کدام از انتخابات دیگر جمهوری اسلامی، حتی روی کاغذ آزاد و رقابتی نیستند. قانون انتخابات مجلس در جمهوری اسلامی، رقابت را میان افراد ملتزم به اسلام و ولایت فقیه، با تشخیص شورای نگهبان محدود کرده است. اعضای شورای نگهبان مستقیم یا غیرمستقیم توسط رهبر تعیین میشوند. این شورا میتواند در هر زمان و به هر دلیلی، مانع نامزدی هر کسی، حتی نمایندگان و کارگزاران خود حکومت، شود. در انتخابات مجلس یازدهم که سال ۱۳۹۸ برگزار شد بیش از ۱۶ هزار نفر اعلام داوطلبی کردند که تنها صلاحیت ۵ هزار نفر (حدود ۳۰درصد) تایید شد. طبق آمار ۷۰ درصد نامزدها، از جمله یک سوم نمایندگان مجلس دهم (۹۰ نماینده) از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شدند. در انتخابات سال ۱۳۹۸ از مجموع ۶۲۷ داوطلب حزبی جبهه اصلاحات تنها صلاحیت ۴۴ نفر تایید شد. اصلاحطلبان در بیشتر حوزه های انتخابیه نامزدی برای معرفی نداشتند. با نزدیک شدن به انتخابات مجلس در اسفند ماه امسال، انتظار آنرا داریم که باز شعارها و اظهار نظرهایی که ۴۰ سال گذشته شنیده و می شنویم باز شنیده و برای چند صباحی رسانه های حکومتی به گرم کردن فضا بپردازند و بعد مثل همیشه! و مایه گذاشتن از این و آن و سوءاستفاده از ارزشها. ایرانِ امروز بیش از هر چیز به اندیشه نیاز دارد و بیش از قدرت نظامی به آب نیاز دارد و بیش از ایدئولوژی به اخلاق نیاز دارد و بیش از هوش به عقلانیت و فهم بدیهیات نیاز دارد و بیش از مرگ به زندگی نیاز دارد و بیش از گریه به شادی نیاز دارد و بیش از شعارهای آسمانی به شعورهای زمینی نیاز دارد، و بیش از نفرت به همدلی نیاز دارد. جوامع تحول مییابند و دیکتاتورها دیر یا زود، با خون یا بیخون، میروند، اما اگر در فرایند این رفتن، خشونت و نفرتی تولید شود، آن خشونت و نفرت میماند و دامان نسلهای بعدی را میگیرد. همانگونه که ما هنوز داریم تاوان نهضت ملی شدن نفت و کودتای ۲۸ مرداد را میدهیم. امروز ماموریت روشنفکری، کارِ فکری و تولید اندیشه نیست، بلکه شادمان نگهداشتن جامعه و امیدوار نگهداشتن جوانان است. جوانان، سرمایههای اصلی کشورند، اگر شادمانه و امیدوار بمانند، هیچ نگرانی نیست، دوباره کشور را میسازند. حکومت، گرفتار بیماریهای پیرانهسری است، یعنی هم ناتوانتر از آن است که خودش را بازسازی کند و هم ناتوانتر آن است که بتواند مانع تحولاتی شود که این جوانها خواستار آن هستند. مرحله ورود حکومت به رفتارهای کاریکاتوری به شدت دارد در همه عرصههای حکمرانی بروز پیدا میکند و این خبر خوشی است. ما فقط باید مراقب جوانها باشیم که از دست نروند، که شادمان بمانند، که در خشم و نفرت فرو نروند که از ایران نگریزند، که ناامید نشوند.
جنگ اوکراین، مردم ایران با دولت همراهی نمی کند
* رئوف پیشدار
استاد دانشگاه - ۵ خرداد ١۴٠۲ ک
«ولودیمیر زلنسکی» رئیس جمهوری اوکراین در پیامی«روی صحبت» خود را « هم جامعه، هم روحانیون ایران، هم تکتک خانوادههای ایرانی، هم کسانی که میتوانند بر تصمیمهای دولت در ایران تأثیر بگذارند» قرار داده و پرسیده است : همدستی با تروریسم روسیه به چه دردتان میخورد؟ چرا شما در کنار یک دولت اهریمنی هستید؟»
تا جایی که ابراز شده و رسانه های مستقل ایران که بیشتر به افکار عمومی نزدیک اند، نوشته و می نویسند، در جنگ جاری در اوکراین افکار عمومی ایران، این جنگ را «تجاوز کارانه» و ناقض حقوق بین الملل و مخل در صلح و امنیت جهانی می داند. سیاست های دولت تهران را نباید به حساب مردم ایران گذاشت!
مردم ایران طعم تلخ تجاوز به کشور خود را چشیده اند و همچنان درد جانکاه جدایی بخش هایی از وطن تاریخی خود را به موجب دسیسه هایی چون « ترکمن چای»، «گلستان»، « آهار» و... آنهم توسطِ قدرتی که دولت ایران امروزه زیاده از منطق عقلی، به آن نزدیک شده است، با تمام وجود حس می کند.
انتظار بود و هست که آقای زلنسکی بطور واضح دولتمردان ایران را خطاب قرار می داد نه افکار عمومی را، چرا که سفارت کیف در تهران در حداقل، تحلیل خود از موضع عمومی را به اطلاع مقامات اوکراین از جمله آقای زلنسکی رسانده که اکثریت مردم ایران، سیاست های دولت تهران را در جنگ اوکراین همراهی نمی کند و بشدت منتقد آن است.
مردم ایران در طول ۴۰ سال گذشته یک جنگ هشت ساله را تجربه کرده و دهه ها تحت تحریم های شکننده ای بوده اند که خود نقشی در آن نداشته اند و تنها فشارهای کشنده آن را بردوش خود تحمل کرده اند. تحملی که بعید است بتوان بیشتر از این تحمل کند.
ملت ایران، مردمانی فهیم و آگاه و با افق دید هستند. آنها جنگ اوکراین را جنگی تجاوزکارانه می دانند که بشدت محکوم است.
افکار عمومی ایران از اینکه دولت کشور با آن در جنگ اوکراین همراه نیست و خود را نماینده آن نمی داند، متاسف است. ملت ایران همچنین از ضعف و ناتوانی سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل متحد برای متوقف کردن جنگ تجاوزکارانه در اوکراین متاسف است.
وضعیت موجود در تعاملات بین المللی در این شرایط فوقالعاده حساس ایجاب می کند که رهبران جهان با خونسردی و تدبیر هر چه بیشتر با مسائل تعامل کنند. شدت بحران در روابط بین الملل به حدی است که توصیف آن جز با «هشدار جدی » نسبت به آینده بشر و کره زمین ممکن نیست.
تنها مسیر ممکن که می تواند در این شرایط بی سابقه امنیتی، جهان را از سقوط به دامن یک جنگ خانمان سوز دیگر، برهاند، دیپلماسی است. دیپلماسی جایگزینی ندارد و تنها جایگزین آن، یک جنگ تمام عیار است که جهان تحمل آنرا ندارد زیرا روش است که با انباشت زمین از سلاح های ویرانگر، در صورت وقوع آن، بشر فرصت دیگری برای بقاء نخواهد داشت.
جهان، امروز بیش از هر زمانی به رهبران خردمند و نهادهایی برای سازمان دادن و تجمیع اراده ساکنان زمین برای زندگی در صلح و آرامش نیاز دارد.
و بعید می دانم کسی باشد که خواهان آن نباشد.
دیپلماسی مسیری کُند و اغلب خسته کننده است، و جایگزینی هم ندارد و نمی تواند داشته باشد. جایگزین دیپلماسی تنها می تواند «جنگ» باشد که همه چیز را برباد خواهد داد.
وظیفه رهبران جهان، بویژه بازیگران اصلی و تاثیر گذار که متاسفانه خود عامل وضعیت موجود هستند! در این برهه حیاتی از زمان، انتخاب مسیر گفت و گو است و این یک نیاز اساسی جهانی است.
این نوشته در تاریخ سوم خرداد ١٣۶٢ در نخستین سالروز آزادسازی خرمشهر قهرمان در ایرنا و دیگر رسانه ها انتشار یافت. با تبریک سالروز آزادسازی خرمشهر به همه ی قهرمانان وطن
*رئوف پیشدار
خدا بود ،خرمشهر بود و ما
اپيزود اول : عمليات بيت المقدس كه شروع شد دشمن كنار اهواز بود . چند كيلومتري با آن فاصله داشت . يك ذره پشت خط آهن – جاده را عراقي ها گرفته بودند . پادگان حميد در اشغال بود . سايت ها دراختيار دشمن بود . دژ را عراقي ها همان اول جنگ گرفته بودند و… آزاد سازي خرمشهر حالا ديگر به يك خواست تمام و كمال ملي تبديل شده بود . بچه و بزرگ همه به خرمشهر فكر مي كردند . سقوط خرمشهر داغ بزرگي بر دل و روح هر ايراني بود. همه مي دانستند كه عمليات آزاد سازي خرمشهر در راه است . ماهها بود كه تداركات لازم در جريان بود. حتي در ترمينال هاي تهران هم همه راننده ها مي دانستند كه عمليات بزرگي نزديك است . اتوبوس تو ی ترمينال ها كم بود . وقتي كسي سراغ اتوبوسي را مي گرفت جواب هاهمه يكي بود : نيرو برده اند منطقه !ستون پنجم دشمن شديدا فعال بود. همان هايي كه دشمن را راهنمايي مي كردند كه در جنگ شهرها در همين تهران كجا ها را بزند كه بيشترين تلفات را بگيرد. ما كه نمي توانستيم جزييات حملات هوايي و موشكي دشمن را براي جلوگيري از بهره برداري دشمن روي خط بدهيم ، هميشه مورد انتقاد بوديم كه اخبار را " سانسور " ! مي كنيم. در دزفول يكي ازخطباي جمعه بالاي منبر و در جمع گفت : الان ماههاست كه صحبت از آزادي خرمشهر مي شود پس چرا اقدام نمي كنيد … حفاظت اطلاعات خيلي جدي گرفته نمي شد . دشمن تمامي اطلاعات را از تحركات نيروهاي ما داشت . دشمن آنقدر هم ذبون و ذليل نبود كه توي بعضي فيلم ها نشان مي دهند. و اصلا اين طور نبود كه يكي با يك كلاشينكوف صدها ! مزدور متجاوز را از پاي درآورد و به خودش كوچكترين آسيبي نرسد. خير ! جنگ بود و واقعيتي به نام جنگ – آتش بود و خون – و سينه هاي مرداني كه قهرمانانه دربرابر دشمن سينه سپر كرده بودند.عمليات كه شروع شد دشمن تمام توانش را به صحنه آورده بود. سپاه ويژه صدام – گارد ويژه رياست جمهوري عراق - لشكر هاي متعدد زرهي – قبضه هاي بي شمار توپخانه – كاتيوشاهاي بسيار كه با هر شليك چهل موشك مي فرستادند بالاي سر ما - و انبوه متجاوزان كه صف به صف جلو مي آمدند. و جوانهايي بودند مانند دسته گل كه هيچ ترسي در دلشان نبود. خودشان را هر لحظه به خدا نزديك تر و نزديك تر مي ديدند. " يا علي بن ابيطالب " رمز عمليات بزرگي بود كه ماهها بود هر ايراني هر روز با اميد به اجراي آن مي خوابيد و بيدار مي شد. خرمشهر فقط يك شهر نبود و نيست . خرمشهر يك ايران بود و هست . نماد مقاومت يك ملت – نماد بغض هاي در گلو خفته – خرمشهر همه چيز ايران و ايراني بود . رزمنده دليري همان موقع گفت : خرمشهر ناموس هر ايراني است . دست و پاي هر كسي را كه بخواهد حتي فكر دست درازي به آن را داشته باشد ، قطع خواهيم كرد. روي جاده اهواز – خرمشهر كلي خودروي جنگي رو به سمت بعثي ها گرفته بودند. تو صحراي سوخته هيچ كس فكر مين هايي را كه زير پايش بود ، نمي كرد . اگر مين نبود آنقدر آهن پاره و مهمات طول جنگ روي زمين ريخته بود كه هر كدام مي توانست تبديل به مساله اي شود. هيچ كس به فكر جانش نبود . همه به جان ملت ، "خرمشهر" فكر مي كردند. عمليات كه شروع شد راديو هنوز ساكت بود . ساعتي بود كه نبرد بسيار سختي در خطوط جريان داشت . رزمنده ها از تمامي محورها پيش مي آمدند . آتش شديد توپخانه بود و كاتيوشا – خمپاره و خمسه خمسه بعثي ها - آتش مستقيم تانك – تيربار – آرپي جي – تك تيراندازهاي مزدور مسلح به سيمينوف ، همه جا آتش بود و دود - بشكه هاي پر از مواد منفجره – فو گاز – خطوط سخت دفاعي – سخت تر از هر ديواري كه فكر كنيد . چند ضلعي – از چند متر تا چند ده متر و گاه چند صد متر ! يكجا ديوارها جلو بود و جايي ديگر عقب – خاكريز هاي كيلومتري پر از انواع مواد منفجره - خط اول دشمن شكسته شد. راديو به صدا در آمد : ملت بزرگ ايران ، ملت قهرمان ايران ، فرزندان بزرگ و غيور و شيردل شما ساعتي پيش عمليات بزرگ بيت المقدس را آغاز كردند و… دشمن از بخشي از جاده عقب زده شد . پادگان حميد در آستانه فتح قرار گرفت . راديو خبر آنرا داد و گفت :رزمندگان اسلام همچنان و با قدرت به پيش مي روند و دشمن ذبون هر لحظه وادار به عقب نشيني مي شود. دشمن به سختي مقاومت مي كرد. دستور به عقب نشيني نداشتند . يا بايد مي ماندند و مي جنگيدند و يا مي مردند. اين دستور "صد دام " بود!.اولين دسته اسرا را به اهواز انتقال دادند. اهواز يكپارچه شور و هيجان بود . در خيابانها فقط خودروهاي نظامي در حركت بودند . ايستگاههاي صلواتي داير بود. كاروانهاي پشتيباني پشت سر هم كمك هاي مردمي را به مناطق جنگي مي برد. پير زني يك جاي همين كشور كنار جاده از آنهايي كه به خرمشهر مي آمدند ، خواهش مي كرد تا بقچه اي را كه در دست داشت از او بگيرند و به رزمندگان بدهند. راننده كاميوني كه آنرا گرفت نگاهي به درونش انداخت . چند قطعه نان بود و چند تخم مرغ آپ پز ! چند دانه گردو و فندق و مشتي كشمش ! ظهر بود . يك جا تو جاده اهواز – خرمشهر ميهمان بچه هاي مازندران شديم . شديدا مي جنگيدند . كلي هم شهيد و مجروح داده بودند. لقمه ناني به ما دادند و دعوت كردند " خرمشهر ميهمان ما باشيد " .دلم مي خواست اسلحه اي داشتم كه قدرتش فراتر از قلم بود . آموزش نظامي كافي نديده بودم . ترجيح دادم همپاي بچه ها جلو بروم و دلاورمرديهاي آنها را براي ملتي گزارش كنم كه شاهد بودم اشك هاي پاك و از روي شوق خود را با شنيدن هر خبري از پيش روي رزمندگان اسلام به سوي خرمشهر از صورتهايش پاك مي كردند كه حالا مي شد بعد از ماهها اشغال خرمشهر خنده را روي آن ديد.راديو خبر از آزاد سازي پادگان حميد داد و ساعتي بعد فتح قهرمانانه سايت ها اگر چه دشمن هيچ چيز از آن باقي نگذاشته بود . پادگان دژ به تسخير رزمندگان اسلام در آمد و… جنگ با شدتي باور نكردني ادامه داشت. اربابان متجاوز حالا شديدا دستپاچه شده بودند . سازمان ملل ! فعال شده بود. تلفن هاي شيوخ مرتجعي كه صدام را سالها با پول هاي نفت پشتيباني كردند يك سر اشغال بود. استكبار محور چرخش ماهواره هايش را تغيير داده بود و هر آنچه اطلاعات بدست مي آورد را يكسر به اتاق جنگ عراقي ها در بغداد مي فرستاد .اپيزود دوم : در كنار فرودگاه مهرآباد جمعيت زيادي اجتماع كرده بودند. هر جنگنده اي كه بلند مي شد و فرود مي آمد ،مردم براي خلبانش هورا مي كشيدند . يك تپه خاكي جنوب ميدان آزادي كنار ديوار فرودگاه بود . مردم بلند شدن و نشستن هواپيماهاي جنگي را از روي آن مي ديدند . صدها و هزاران شاخه گل از روي همين ديوار نثار خلبانان شجاعي شد كه از صبح يكسره به منطقه جنگي مي رفتند و باز مي گشتند . بسياري شيريني بدست كنار در پادگانهاي نظامي در تهران ايستاده بودند . خرمشهري هايي كه خانه و زندگي خود را از دست داده و به تهران آمده بودند از جمله درهتلي كنار پل سيد خندان مستقر بودند. جشن و سرور بزرگي در اين محل جريان داشت . جوانهاي خرمشهري رفته بودند شهرشان – پيرمردها و زنها و بچه ها كه مانده بودند همه دعا مي كردند. مردم براي تبريك گويي به ديدار آنها رفته بودند. هواپيماهاي سي ١٣۰ يكي پس از ديگري در مهر آباد فرود مي آمدند . مجروحين منطقه عملياتي را به تهران مي آوردند. كنار خيابان پر بود از مردمي كه براي استقبال از فرزندان غيور خود صف كشيده بودند . خيابان آزادي كاملا از رفت و آمد خودروهاي متفرقه خالي شده بود. راه فقط براي آمبولانس هايي باز بود كه رزمندگان مجروح را از فرودگاه تحويل مي گرفتند تا به بيمارستان ببرند. روي خط سفيد وسط خيابان آزادي از فرودگاه تا مركز شهر گل چيده شده بود . تهران هرگز چنين استقبال مردمي را نديده بود . ملت به استقبال قهرمانان خود آمده بود.اپيزود سوم : شهر به تمامي شور و شادماني بود. همه جا چراغ ها را روشن كرده بودند . شب هايي را به ياد مي آوردند كه به محض شنيدن آژير احتمال حمله هواپي دشمن بايد سريعا محلي را به عنوان پناهگاه انتخاب مي كردند . بايد شيشه ها را بگونه اي مي پوشاندند كه دشمن نتواند شهر را تشخيص دهد. درجبهه ها حالا دشمن به دريوزگي افتاده بود. صداي بوق شادماني خودروها لحظه اي قطع نمي شد. با عبور هر آمبولانس از خيابان ، مردم براي رزمنده مجروحي كه در آن قرار داشت ، پيوسته و كاملا هماهنگ كف مي زدند. ملت در استقبال از قهرمانان خود سنگ تمام گذاشته بود. راديو همچنان خبر پيش روي رزمندگان اسلام را مي داد. راديو گفت : ملت قهرمان ايران – ملت سربلند ايران ، فرزندان غيور شما با كشته ، مجروح و اسير كردن هزاران نفر از متجاوزان در چندين نقطه از خاك مقدس ايران زمين به نوار مرزي رسيدند و بخش هاي بزرگي از كشور را از لوث وجود متجاوزان پاك كردند. نبرد بي امان سپاه اسلام با متجاوزان بعثي ادامه دارد.راديو وعده كرد كه به زودي خبرهاي تازه تري را از خبرنگاران خبرگزاري جمهوري اسلامي و واحد مركزي خبر دو ارگان خبري فعال آن روزهاي كشور درباره عمليات بزرگ بيت المقدس خواهد داد.شب چندم عمليات بود . هركس توي شهر حالا هر كاري را كه مي توانست براي جبهه مي كرد . يك عده غذا درست مي كردند. يك عده هم دارو و وسايل پانسمان جمع مي كردند. يك عده هم داوطلبانه با خودرو كنار بيمارستانها مستقر شده بود تا هركاري را كه مسئولين بيمارستانها از آنها بخواهند سريعا و بدون وقفه انجام دهند و عده آنهايي كه درصف اهداي خون نشسته بودند را نمي شد شمرد . راديو خبر از پيروزي هاي تازه داد. جاده شلمچه فتح شد – سه راهي پليس راه آزاد شد – رزمندگان اسلام حالا به ديوارهاي خرمشهر رسيده اند. اطلاعيه هاي نظامي پشت سر هم جزييات عمليات در جريان را گزارش مي كنند. راديو پيوسته مارش نظامي و سرودهاي حماسي پخش مي كند. خوزستان سرزمين پاك ايران … حالا حتما تلفن مقامات ايراني به صدا در آمده است . كي است ؟ نمي دانم شايد يكي از همان حاميان بي شمار صدام ! غربي و يا شرقي ؟ هيچ فرقي نمي كند! آنها همه براي ما يكي هستند . يكي شان پول مي داد و ديگري اسلحه و آن اصلي تر ! هم پول ، هم حمايت سياسي و هم نظامي و اطلاعاتي ! درخواستشان هم حتما يكي است توقف عمليات و … اينهايي همان هايي بودند كه با تمام توان به خدمت صدام آمده بودند . راديو دقايق طولاني بود كه فقط مارش نظامي پخش مي كرد و هر ازگاهي هم سرودي حماسي – اطلاعيه هاي نظامي ستاد مشترك ارتش هم مي آمد . گوينده راديو وعده مي داد :شنوندگان عزيز – ملت قهرمان و دلير ايران – امت هميشه در صحنه – توجه فرماييد – توجه فرماييد و… و مارش نظامي ادامه مي يافت و گوينده ادامه مي داد : تا لحظاتي ديگر خبرهاي غرور آفريني را از جبهه هاي نبرد با دشمن متجاوز به اطلاع شما خواهيم رساند. مارش نظامي ادامه مي يافت و… ساعتي بود كه نفس ها همه در سينه ها حبس شده بود. مي شد حس كرد كه خرمشهر – شهر خون و قيام – شهر مقاومت – شهر حماسه – شهر ايستادگي و پايمردي – شهر نخل هاي سربريده – شهر بلم و كارون – شهر سروهاي هميشه سربلند – شهر شعله هاي هميشه مردانه آزاد شده است . همه گوش و دل به راديو سپرده بودند . گوينده راديو : ملت بزرگ ايران – ملت سربلند و هميشه در صحنه – ملت انقلابي ايران اسلامي – زير صداي گوينده مارش نظامي پخش مي شد – توجه فرماييد – توجه فرماييد – خرمشهر شهر مقاومت و ايثار – شهر پايمردهاي مردان بزرگ - شهر خون و قيام آزاد شد و…پيام امام روح و جان بيشتري به ملت داد . امام (ره)گفت : خرمشهر را خدا آزاد كرد .و ساعتی بعد این صدای محمد کویتی پور بود که از مسجد جامع خرمشهر می خواند و رادیو پخش می کرد : محمد نبودی ببینی شهر آزاد گشته - خون شهیدان پرثمر گشته و...هر قلبي كه دلش براي ايران تپيده است – هر چشمي كه صبح به روي ايران باز شده است – حالا لبريز از اشك شوق بود. بسياري از شوق بسيار با صداي بلند گريه مي كردند . درخيابان آزادي آمبولانس ها در حركت بودند . ملت همچنان با نثار شاخه هاي گل بر آمبولانس ها ، مقدم فرزندان غيورشان را گرامي مي داشتند . يك ملت به فرزندانش افتخار مي كرد. منزل شهدا گلباران شد – همه به ديدار خانواده شهدا آمده بودند. جلوي بيمارستانها مملو از جمعيت بود. همه براي خدمتي التماس ! مي كردند. گفتند درگوشه اي ديگر از شهر مادري راديدند كه ناي راه رفتن نداشت – سالها بود كه از درد كمر مي ناليد – پاهايش خيلي سال بود كه ياري اش نمي كرد . چادرش را به كمر بسته بود و در وسط چهار راه كه حالا از تراكم خودروها بسته شده بود و يك سر صداي بوق و شادماني مردم ، جعبه شيريني به دست ميان مردم شيريني پخش مي كرد .نوشتم و چاپ شد : تو را اي شهر خون – ديگر نخواهم خواند خونين شهر – تو را اي شهر خون – خرم خواهم كرد و… آن روز خدا بود – خرمشهر بود – و ما بوديم – و حالا و فردا ، خدا كه هميشه هست و خواهد بود – خرمشهر هم خواهد بود – و اما شما – جوانان عزيز – پاينده بمانيد با ايران و خرمشهر – و وطني خرم تر از هر زماني ! كه مسئوليت شما است .
این نادیده گرفتن افکار عمومی است
* رئوف پیشدار
استاد دانشگاه - سوم خرداد ۱۴۰۲
در ادامه مدل تغییرات در دولت، در خبرها خواندیم : وزیری که رای عدم اعتماد از مجلس گرفته، مدیری که ناتوان در انجام وظایف محوله بوده، رفت جای فلانی ، و فلانی رفت جای بهمان! و کسی نپرسید این تغییرات برای چه بود، اگر نیروهای موفق بوده اند چرا جابجایی، و اگر نبوده اند، چرا پُست جدید و آیا اینها تخصص و تجربه و دانش آکادمیکی در شغل قبلی و حالای خود داشته و دارند، کارنامه آنها چه چیزی را نشان می دهد و سوالات بسیار دیگر، ولی آنچه مطمئنم اینکه این جابجایی صندلی ها، اسمش چرخش نخبگان نیست، جابجایی در یک دایره بسته از خودی هاست که سالهاست از این صندلی، بر صندلی دیگری نشسته اند. مشهور است كه اول بار "ناصرالدين شاه قاجار" ، اين عبارت را كه "كشور دچار قحطي رجال است " بر زبان آورد ، ولى آنچه در حافظه تاريخ ثبت و ضبط است اين نكته مى باشد كه در ساليان دراز اين واژه بر زبان رهبران و شبه رهبران بسيارى در كشور آمده است و همين گفته بوده كه بهانه آن واقع شده است تا بسيارى از نخبگان جایی در چرخه هدایت امور نداشته باشند و چرخش مدیران بسیار بسیار کُند و محدود به یک جمع معدود باشد. صاحبنظران علم سياست بحرانهایی را كه يك جامعه و يا كشور با آن مي تواند مواجه شود ، تحت پنج عنوان تقسيم كرده اند كه يكى از آنها " بحران توزيع " است .براساس نظريه هاى متخصصان امر وقتى يك كشور و يا جامعه تنها در درون مجموعه اى از حاكمان "قدرت " را جابجا مى كند ، به بحران توزيع مبتلا است . اولين اثر بحران توزيع ، دورى و قهر مردم از سياست مي باشد ، و نهايت آن عدم تمايل مردم به مشاركت در امور و سرپيچی های مدنى است كه قدرت حاكم را فلج خواهد كرد. در علم سياست گفته مى شود كه رهبران يك جامعه زمانى مى توانند ادعاى آن را داشته باشند كه جامعه خود را بصورت دموكراتيك اداره مى كنند كه از راههای دموكراتيك به قدرت رسيده باشند و دموكراتيك حفظ قدرت كنند و وقت انتقال نيز آنرا بصورت دموكراتيك به منتخبان مردم واگذار نمايند . براى تحقق چنين امري قدرت بايد همه ی آحاد جامعه را در اداره امور مشاركت دهد و اين كار در جوامع پيشرفته و مترقی كه نظام هاى حاكم مشروعيت خود را در گروی راى و اقبال توده ها می دانند ، توسط نهادهاى مدنی و فارغ از اعمال نفوذ قدرت حاكم صورت مى گيرد . اولين و ذاتى ترين وظيفه يك نهاد مدنى تربيت نيروهاى در سايه براى اداره امور جامعه است . در چنين نهادهاىی اداره كنندگان امور كشور در آينده تربيت و آماده مي شوند تا در صورت اقبال مردم به خود ، اداره امور را در دست بگيرند. لازمه اين امر باور ديدگاه ها و خواسته ها و نظرات مردم است و اين امر تنها با قبول اهميت و لزوم مشاركت عمومى و فراهم آوردن زمينه هاى آن ازجمله بها دادن به آرا و انديشه هاى همه ى مردم در قالب نهادهاى مدنى و رفع بحران توزيع ممكن است.اداره امور براساس آزمون و خطا ، بزرگ ترين آفتی است كه كشور از صدها سال پيش از آن رنج مى برد و در تحليل علت عدم توسعه يافتگی ايران، يكى از اساسى ترين و اصلى ترين علت ها دانسته مى شود. اين شيوه مديريت و ادامه آن در عين حال نشان و گواهى روشن بر يك خلأ اساسى يعنى نبود نهادهاى واقعى مدنى و رخنه «بحران توزيع» در جامعه اى است كه قرار است در مسير «شكوفايی و نوآورى » قرار گيرد . از شاخص های اصلی در سنجش میزان توسعه یافتگی یک جامعه، وجود و حضور قوی نهادهای مدنی و چگونگی رابطه آنها با "قدرت" و قدرت با آنهاست . نهادهای مدنی در همه ى جوامع و همه ى اموری که به مردم و منافع آنها باز می گردد ، و یا آن را تامین و پاسداری می کند، کارکردی محوری دارند. نهادهای مدنی به لحاظ ساختاری حاصل "تشکل داوطلبانه اشخاص حقیقی" هستند. این اشخاص با تدوین اساسنامه از تاریخ ثبت در مراجع رسمی به عنوان "یک شخصیت حقوقی" جهت تحقق اهداف خود به فعالیت می پردازند. حوزه فعالیت نهادهای مدنی بسیار وسیع و شامل همه ی امور مردم می شود و مسائل سیاسی بخشی کوچک از آن است. این کارکرد به ویژه در کشورهایی که مردم آن به دلایل مختلف "حزب گریزی" دارند، بیش از همه کمک می کند تا مردم بتوانند حول منفعت یا نظر و یا علاقه ای خاص دور هم جمع شده و قدرت خود را برای پیش برد امور در آن نهاد متمرکز کنند.
بیان نیمی از یک حقیقت هم، دروغگویی است
*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه - اول خرداد ١۴٠۲
کسی که خود را روزنامه نگار به معنای عام آن معرفی می کند و یا قائل به پیشه خود است، اول اصلی که باید به آن کاملا وفادار باشد، اصل «صحت» است که یک معنا و مفهوم وسیع دارد و از زاویه دید در تولید یک فرآورده ارتباطی شروع و تا انتشار را شامل می شود.
کسی که تمایلات حزبی دارد و یا زیر تابلوی حزب و دسته و گروهی به تولید محتواهای پروپاگاندی می پردازد، روزنامه نگار دانسته نمی شود، او کارمند حزبی است که محتوای تبلیغاتی تولید می کند. او باید تولیدات خود را در ذیل تابلوی حزبی منتشر کند تا مخاطب بداند که آنچه می خواند و می شنود و یا می بیند، نگاه و مواضع حزبی و گروهی است.
غلتیدن به دامن این جناح و یا آن جناح، حتی دولت حاکم، مصداق کار حزبی است که قربانی آن صداقت و صحت کار است. در نگاه تنگ حزبی، آنچه قربانی می شود، صداقت است چون نگاه، نگاه حزبی است. در نگاه حزبی، امری درست و مقبول است که با نگاههای حزبی و با باورهای رهبران آن ، و نه با خواسته ها و تمایلات عمومی تطبیق داشته باشد که در این صورت، واقعیت و حقیقت لزوماً آنطور که باید دیده نمی شود، و منعکس نمی شود.
رسانه ای که مانند کودکان ذوق زده خبر می دهد که در نمایشگاه کتاب این قدر میلیارد تومان کتاب فروخته شده، ولی متغیر اصلی یعنی افزایش چند صد برابری قیمت کتاب را آنهم در فاصله دو نمایشگاه، و دستهایی که خالی از نمایشگاه بیرون می آیند، را نمی بیند، یا رسانه ای که برای موجه نشان دادن تدابیر دولت مستقر با قلب واقعیت ، باز همچون کودکان ذوق زده خبر از عدم صدور قطعنامه علیه ایران در نشست اخیر سران اتحادیه عرب در جده می دهد، حال آنکه چنین نبوده، که برعکس قطعنامه پر رنگی هم صادر شده است، دروغگو است، صدها شاهد دیگر هم دارم! حتی اگر این خبرگزاری، به قول خودش خبرگزاری رسمی کشور و بنگاه تبلیغاتی دولت باشد.
"رسانه" در کنار سه اصل "قانون اساسی"، "مجلس" و "احزاب"، رکن چهارم دموکراسی به شمار می رود. رسانه ها اَرکان رشد و آگاهی مردم هستند. بر اینها، بین همه ی علمای ارتباطات و حتی سیاست ، اتفاق نظر است.
در این میان امّا رسانه ها درکشور ما از هر نوع، چه رادیو و تلویزیون و یا خبرگزاری و روزنامه، اغلب نماینده طبقه و یا گروهی خاص هستند و به عنوان تریبون آنها عمل می کنند. این ها، در تعاریف علمی حوزه ارتباطات، رسانه محسوب نمی شوند، چون افکار عمومی را نمایندگی نمی کنند،و چون رابطه مالی با مخاطب ندارند ، برایشان تفاوتی نمی کند که مخاطب آنها چه میزان است و چه میزان رضایت از کار رسانه ای آنها دارند، و یا اصلا مخاطبی دارند یا نه! و شوربختانه اینکه هم آنها مدار حق و ناحق را تعیین می کنند، و خود را در صراط مستقیم کامل، و منتقدان و مخالفان خود را اجنبی و عامل دشمن! معرفی می کنند . بیشتر اینها که بهتر است بگوییم « نشرات حزبی»، کارکرد حزبی دارند، و محفلی عمل می کنند.
یکی از دلایل اصلی فاصله ایجاد شده میان مردم و دولت و مسئولان در ایران را باید در حوزه رسانه، جستجو کرد و تا زمانیکه رسانه آزاد و مستقل نباشد، این شکاف پُر نخواهد شد. گواه آن، وقایع اخیر و فروماندن رسانه های داخلی در لاک «وی گفت» و «وی افزود»، انکار و تکذیب و اطلاع رسانی قطره چکانی ! با نگاه تنگ حزبی، و محفلی!
باید بپذیرید! تا زمانی که رسانه های آزاد و واقعی در کشور شکل نگیرد، فاصله میان مسئولان و مردم نه تنها کمتر نشده، بلکه به گونه ای رشد خواهد کرد که هر کدام در جهان و جزیره متفاوت و کاملا بیگانه از یکدیگر زیست خواهند کرد. شکایت نکنید! که در چنین فضایی، رسانههای بیگانه میدان داری می کنند.همچنین بپذیرید که ورود دولتها در کار رسانه داری، سانسور به طریقی دیگر است.
در جوامع دموکراتیک که رسانه ها پاسبان قانون هستند و حقوق عمومی را نگهبانی می کنند، رسانه چشم و گوش و امید مردم اند. بر کارکرد دولت ها در همه ی امور از جمله حقوق و آزادی های مصرحه در قوانین نظارت دارند. دولت ها بنا بر اصل آزادی کار رسانه ها، اجازه محدود کردن فعالیت آنها را به جز به حکم قانون ندارند. در همه حال توجه خواهد شد که این رسانه ها هستند که باید ناظر بر کار دولت ها (قدرت) باشند، نه دولت ها ناظر بر رسانه ها!
رسانه آزاد و قدرتمند ناظر سلامت جامعه است. دیده بانی قوی که به اعتبار نمایندگی افکار عمومی، پاسبان و چشم بیدار، ناظر مردم بر همه ی امور بویژه نزد قدرت است.
رسانه ی مستقل، زبان مردم، و در عین حال واسط و رابط صادق میان دولت و ملت است . رسانه مستقل از آنجایی که وامدار دولت و حکومت نیست و منفعتی از قِبَل ارتباط با دولت ها ندارد، لذا ناظری اصلاح گر است که در صورت فهم قدرت، می تواند بازویی امین برای آن از جمله در جهت سلامت جامعه و اَرکان آن باشد.
رسانه آزاد و مستقل در مقام یک نهاد مدنی عمل می کند، پرسشگر است
و نقش ویژه ای در امنیت و پیشرفت و توسعه یک کشور و رفع تهدیدات ایفاء می کند و در همان حال مانع از انباشت مطالبات بدون پاسخ مردم در لایه های اجتماع ، و تبدیل آن به یک تهدید و شورش اجتماعی می شود.
یک قدرت فهیم و مقتدر، مجاری اطلاع رسانی و تحلیل امور جامعه را مسدود نمی کند، چون می داند رسانه مستقل صادق است و تصویری درست و آئينه وار از جامعه در همه ی ابعاد آن نشان می دهد.
قدرت بی اطلاع، غافل و بی اعتناء به افکار عمومی ابتدا مشروعيت خودش را از دست می دهد و یک روز نیز ناچار خواهد بود برای حفظ خودش در مقابل مردم بایستد.
بنگاهی که به اسم رسانه، از انتقال صحیح حقایق و واقعیت اجتماعی به نخبگان حکومتی پرهیز می نماید، غفلت را به قدرت تزریق می کند. رسانه آزاد و مستقل، محصول دموکراسی و حاکمیت دموکراتیک است. «فرهنگی که عمیقاً ضد دموکراسی است، گسترش هنجارهای دمکراتیک را در جامعه مانع میشود.»