*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار
با تصویب شورای‌عالی کار، حداقل حقوق و دستمزد کارگران در سال ١۴٠۴ به میزان ۴۵ درصد افزایش یافت.
اقتصاد ایران به شدت متاثر از نرخ برابری دلار با ریال است. به این ترتیب ارزش حقوق کارگران با افزایش ۴۵ درصدی هم به سطح ۶ ماه قبل برنگشت.
اکنون با افزایش حداقل دستمزد کارگران از ابتدای سال آینده/١۴٠۴ به ۱۰ میلیون و ۳۹۹ هزار تومان با فرض تثبیت قیمت دلار در رقم ۹۲۰۰۰ تومان، ارزش دلاری آن به ۱۱۳ دلار می‌رسد که هنوز هم از رقم ۶ ماه قبل پایین‌تر است و درواقع قدرت خرید کارگران حتی با افزایش ۴۵ درصدی به سطح ۶ ماه پیش هم نخواهد رسید.
براساس قیمت دلار، دستمزد ماهیانه کارگران در ایران در سال ١۴٠٠ /١۴٠ دلار، در سال ١۴٠١ / ١۵٧ دلار در سال ١۴٠٣ برابر با ١١٨ دلار و با توجه به ارزش کنونی دلار در سال ١۴٠۴ معادل ١١٣ تا ١١۴دلار خواهد بود.
سال پیش حقوق کارگران اوّل سال ۷ میلیون صد هزار تومان( ۱۱۸ دلار ) بوده و انتهای سال با ۴۰ درصد رشد دلار؛ شد ۷۹ دلار!
یعنی کارگران امسال تمام این ۴۵درصد افزایش را با افزایش ۴۰ درصد قیمت ارز پس می دهند و این داستان اگر ارزش ریال حفظ نشود، ادامه خواهد داشت.
با این وصف، وزیر کار به ایرنا/ خبرگزاری جمهوری اسلامی گفته است :رشد حقوق کارگران مطابق انتظارات تورمی بود/با افزایش مزد می‌توان رونق ایجاد کرد.
این گفته وزیر که افزایش مزد می تواند رونق ایجاد کند، چندان با منطق اقتصاد تطبیق ندارد زیرا آن‌چه تعیین کننده اساسی در رونق اقتصادی می توان باشد، تولید است که نیاز به سرمایه دارد و اقتصاد ایران نمی تواند همه ی آن‌را تامین کند، این‌جا سرمایه گذاری خارجی لازم است که تحریم ها امکان آن‌را نمی دهد.
در بحث افزایش حقوق با هدف بهبود زندگی مردم باید توجه ها به سمت حفظ ارزش پول ملی باشد وگرنه خود این افزایش ها کما این‌که تاکنون بوده، تورم زا است و براحتی اثرات مورد انتظار را خنثی می کند.
روابط‌عمومی وزارت کار که خبر افزایش دستمزد کارگران را داد، در تشریح جزئیات نوشت :
دستمزد روزانه: ۳.۴۶۳.۶۵۶ ریال
دستمزد ماهانه: ۱۰۳.۹۰۹.۶۸۰ ریال
کمک هزینه اقلام مصرفی خانوار: ۲۲.۰۰۰.۰۰۰ ریال
حق مسکن: ۹.۰۰۰.۰۰۰ ریال
پایه سنوات روزانه: ۹۴.۰۰۰ ریال
سایر سطوح مزدی:
سایر سطوح مزدی از ابتدای سال ۱۴۰۴ به میزان ۳۲ درصد به اضافه ی ۳۱۰.۵۳۵ ریال (سی صد و ده هزار و پانصد و سی پنج ریال) آخرین مزد (ثابت یا مبنا موضوع ماده ۳۶ قانون کار) سال ۱۴۰۳ افزایش می یابد.
نکته قابل توجه:
براساس مصوبه دستمزد ۱۴۰۴، میزان دریافتی یک خانواده کارگری با بُعد ۳.۳ نفر و با احتساب پایه سنواتی با افزایش ۴۰.۶۵درصدی به مبلغ ۱۵۶.۲۳۸.۰۰۰ریال رسید که حدود ۶۶.۷ درصد حداقل سبد معیشت خانوار (محاسبه شده در ابتدای بهمن سال‌جاری که به تصویب کمیته مزد شورای‌عالی کار رسیده است) را پوشش می‌دهد.
بازنشستگان در معادلات دولت جایی ندارند. چندی پیش خبر آمد که براساس برنامه‌ریزی سازمان تأمین اجتماعی، معوقات متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان که مربوط به ماه‌های گذشته تا پایان مهرماه ۱۴۰۳ است، در فروردین ۱۴۰۴ واریز خواهد شد. اما بعد از این خبرخواندیم که رایزنی‌ها انجام شده و پرداخت خواهد شد اما "نشد".
این وعده هم عملی نشد! وعده پرداختِ معوقات متناسب سازی حقوق بازنشستگان تأمین اجتماعی روی زمین ماند. زمان هم به سرعت دارد به پایان می‌رسد. قرار بود بعد از اجرایی شدن اصل متناسب سازی به رقم ۴۰ درصد عقب افتادگی، در آبان ماه، معوقات از اول سال هم پرداخت شود اما نشد. از این ماه به آن ماه شد اما واقعیت نیافت. قرار آخر سال هم رسید و حقوق اسفند واریز شد اما باز هم از معوقات خبری نشد.
سال ١۴٠٣ در حالی به پایان می رسد که در نگاه به بازار شب عید، نه مشتری راضی است نه کاسب! و آنان که در این بازارها به چشم نمی‌خورند ، قشر سالخورده و میانسال است که با توجه به میزان اندک عیدی واریزی، بازنشستگان
چیزی در جیب برای خرید ندارند، و در یک کلام همه از وضعیت بد سفره خود شکایت دارند.
«‏اکوایران» با استفاده از جدول غذایی انستیتو تغذیه ایران، سبدی حداقلی از خوراک راتهیه کرده که اگر یک فرد در یک ماه مصرف کند، سوء تغذیه نمی‌گیرد.
‏قیمت این سبد از بهمن ١٣٩٩ تا بهمن ۱۴۰۳ بیش از ۳۴۰درصد رشد کرده است و برخی اقلام این سبد مانند سیب زمینی رشدی بالاتر از ۸۰۰ درصد داشتند و خطر سوء تغذیه بویژه نزد بازنشستگان خیلی جدی است.
برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده متمنی است لینک زیر را دنبال کنید:
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 16:11 | لینک  | 

* رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار

تنزل ارزش پول رایج، تمام نیروهای پنهان اقتصادی را در راستای نابودی به کار می‌گیرد و این عمل را به گونه‌ای انجام می‌دهد که حتی یک نفر از میلیون‌ها نفر نیز متوجه آن نمی‌شود.


میان علمای رشته های مختلف علوم انسانی و اقتصاد اتفاق نظر وجود دارد که برای واژگون کردن اساس یک مملکت، هیچ وسیله‌ای ظریف‌تر و مطمئن‌تر از کاهش ارزش پول رایج که تنزل کیفیت زندگی از پیامدهای آن است، نیست.
ارزش پول، به مثابه ناموس جامعه است که باید هم‌چو مرز/سرحد قويا از آن حفاظت شود تا نشانه ثبات و استقلال نظام حاکم و کشور باشد.
تنزل ارزش پول رایج، تمام نیروهای پنهان اقتصادی را در راستای نابودی به کار می‌گیرد و این عمل را به گونه‌ای انجام می‌دهد که حتی یک نفر از میلیون‌ها نفر نیز متوجه آن نمی‌شود.
حق رفاه، یعنی تامین نیازهای زیستی انسان، در اعلامیه جهانی حقوق بشر برسمیت شناخته شد و در ماده ۲۵ اعلامیه به تامین زندگی و احتیاجات متنوع مادی و آموزشی خود و خانواده انسان تعبیر شده است.
اسلام هم این حق را برسمیت می شناسد و در مورد حق رفاه تفاوتی بین دیدگاه اسلام و حقوق بشر وجود ندارد. اسلام تاکید می‌کند که تامین ضرورت‌های اولیه زندگی برعهده حکومت است.
با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کنونی، این ادعا قابل طرح است که نوروز ۱۴۰۴ برای بسیاری از مردم ایران؛ فقیرانه تر از نوروز دوران جنگ هشت ساله است. نه فقط فقر اقتصادی که فقر در ابعاد مختلف نظام اجتماعی، شامل فقر اجتماعی، فقر فرهنگی، فقر سیاسی، فقر زیست محیطی و هر شکل دیگر از فقر که گمان کنید.
تورم سالانه در سال ۱۳۵۷ برابر با ۱۰ درصد بوده است. اما با آغاز جنگ کشور یک شوک تورمی را تجربه کرد و تورم سالانه در سال ۱۳۵۹ به ۲۳.۵ درصد رسید. پس از آن تا سال ۱۳۶۴ روند تورم کشور علی‌رغم شرایط جنگی نزولی بود. به طوری که در سال ۱۳۶۴ به ۶.۹ درصد رسید که یکی از کمترین مقادیر تورم سالانه در سال‌های پس از انقلاب است.
علت این افت تورم، کاهش سرعت رشد نقدینگی بود . تورم سالانه در سال‌های پایانی جنگ یعنی ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷ افزایش یافت.
در دهه‌ی اخیر تورم سالانه کشور سال ۱۳۹۷ جهشی قابل توجه یافت و پس از آن با شدت گرفتن تحریم‌ها در سال ۱۳۹۸ برابر با ۴۱.۲ درصد شد که پس از آن تا سال ۱۴۰۱ تورم بیش از ۴۰ درصدی به جزئی ثابت و ماندگار از اقتصاد ایران بدل شد.
به طوری که بازه چهار ساله ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۱ را می‌توان تنها بازه‌ای در ۸۵ سال گذشته دانست که نرخ تورم بالا و پایداری بر آن سایه انداخته است. این تورم ماندگار برای جامعه و اقتصاد پیامدهایی مثل گسترش سریع فقر و نابرابری، کاهش پس‌انداز و سرمایه‌گذاری و کاهش تولید دارد که ادامه آن می‌تواند عواقب سهمگینی در پی داشته باشد ( اکوایران، فروردین ۱۴۰۳).
در دوران جنگ تورم بالا بود، اما در سال‌های اخیر تورم به شدت افزایش یافته و قدرت خرید مردم را به طور قابل توجهی کاهش داده است. افزایش تورم، فقر، بیکاری، و نبود یک زندگی معمولی ناشی از تداوم جنگ در ابعاد وسیع تر و قرار دادن ایران در شرایط تحریم‌های پرفشار جهانی و منطقه‌ای نسبت به دوران جنگ هشت ساله، کاملا مشهود است.
نبض اقتصاد ایران در حالی که به پایان سال رسیده ایم کُند می زند و این نگرانی تشدید شده است که اگر همین روال ادامه پیدا کند و دستگاه دیپلماسی کشور نتواند مفرهایی برای کاستن از فشار خارجی و تحریم ها بیابد، شرایط بدتر نیز خواهد شد.
در این وضعیت، کاهش سرمایه اجتماعی حاکمیت نزد مردم خود به مساله ای جدی تبدیل شده است.
طبق آخرین پیمایش ارزش ها و نگرش های ایرانیان که در آبان ۱۴۰۲ انجام شد، سرمایه اجتماعی در ایران با روند فزآینده ای کاهش یافته است؛ به نحوی که به کمترین میزان خود در چهاردهه اخیر رسیده است.
نوروز سال‌هاست در ایران زنده و جاریست و قلب ایرانیان را از سردی و سپیدی زمستان به طراوت و سبزی بهار و تابستان پیوند می‌دهد. این پیوند در همه‌ی دوران‌های سخت و سیاه همواره برقرار و آرامش بخش جسم و جان ایرانیان بوده است.
اگر امروز فقر و نابسامانی زیست فردی و اجتماعی در نوروز پیش‌روی این سرزمین به چشم می‌آید، بیش و پیش از آسیب مردمان؛ این حاکمان و سیاستگذارانند که زخمی و آسیب دیده‌ی فقر سیاسی و اجتماعی شیوه‌های تدبیر کشورداری و چگونگی حکمرانی خود شده‌اند.
با سپاس از همکار محترم دکتر فریبا نظری و حجت‌الاسلام والمسلمین سروش محلاتی برای مشاوره هایشان
برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده متمنی است لینک زیر را دنبال کنید:
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 17:52 | لینک  | 

​​​​​*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار
شرایطی که ایران در این مقطع زمانی در آن بسر می برند هم از ناحیه داخل و هم خارج، شرایطی خاص و ویژه، و در عین حال بسیار حساس و شایسته همه گونه مراقبت است.
در شرایطی که از بیرون کشور تهدید به جنگ می شویم و در داخل صدها مشکل داریم، گل به خودی هایی که ادعاهای بسیار هم دارند، خودش مصیبتی است که بعضی از آن‌ها مانند ادعای اخیر یک سردار! نه فقط افکار عمومی داخل و خارج را علیه نظام به چالش می کشد و بسیج می کند، که به لحاظ حقوقی می تواند تسهیل کننده و توجیه گر اقداماتی از فرامرز نزد نهادهای دولتی، بین المللی و حقوقی علیه ایران باشد.
این ادعا سال‌ها بود که علیه نظام و برخی ارگان‌های آن مطرح بود لیکن تکذیب ها، لابی ها و ملاحظات سیاسی و اقتصادی مانع از اقدام جدی از خارج علیه برخی متهمین جز صدور حکم جلب آنان شده بود و حال این گفته ها سندی می شود بر همه ی آن ادعا، صدبار هم تکذیب کن، آثار خودش را گذاشته است و یک پرسش در میان مردم که چطور است همین آدمی که صحبت هایش تکذیب می شود که مغزش را چندی پیش عمل کرده،عضو هیات مدیره چندین شرکت و نهاد است؟
مایه تأسف است که نزدیک به نیم قرن استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران، اصحاب قدرت و مدعیان آن هنوز نتوانسته اند قواعد بازی در عرصه قدرت را بیاموزند و بفهمند که قدرت و سمت و سوی آن در اراده ملت، و او تعیین کننده است.
در چنین شرایطی هر روز از فسادهای گسترده ای می خوانیم و می شنویم که هضم آن برای جامعه با این حجم سخت است که تاکیدی است بر ضرورت یک پاکسازی عميق قبل از این‌که موریانه ها همه چیز را فروبریزند.
این بخش از سخنان اخیر رئیس جمهوری را که چندان مورد توجه قرار نگرفت با دقت ملاحظه کنید : ‏«ما سه رئیس قوه درباره یک موضوع تصمیم گرفتیم که آن را اجرا کنیم، اما نمی‌توانستیم؛ باید گروه دیگری نظر می‌داد تا بتوانیم آن را اعلام و اجرا کنیم.» سوال : این گروه! نه فرد! کیستند و در ساختار قدرت کشور چه جایگاه و مکان و رتبه ای دارند که تصمیم روسای سه قوه برای اعلام و اجرا به نظر آن‌ها بستگی دارد؟
« فساد متاسفانه رکن رکینی است که وضع مردم بیچاره را به این‌جا کشانده، وضعیتی که احتمال تنش‌های مردم خشمگین از لابی کردن‌های مسئولان فاسد ساکت وجود دارد این قبیل اگر پیگیری نشود باید از خشم تهیدستان بترسید. برای نجات جمهوری اسلامی از این ورطه راهی جز پیگیری رفع تحریم نداریم.» / احمد توکلی، عضو مجمع تشخیص/احزاب آنلاین

بسیار معنادار است که همتی تصریح می‌کند که نمی‌تواند بسیاری از حقایق را بیان کند زیرا «دشمن شاد می‌شود.» این یعنی وضعیت آن‌چنان بحرانی است که اطلاع‌رسانی درباره آن خود تهدیدی علیه کشور است.

اظهارات آقای همتی، وزیر کنار گذاشته شده اقتصاد، در جریان استیضاحش در مجلس، چیزی فراتر از یک گزارش اقتصادی بود؛ او در واقع تصویری از ناکارآمدی ساختاری ارائه داد. وقتی وزیر اقتصاد به «حقیقت وحشتناک» ناترازی بانک‌ها، «کسری بودجه عظیم»، «افزایش نرخ ارز تحت فشارهای بین‌المللی»، و «افزایش ۱۰ میلیونی جمعیت زیر خط فقر» اشاره می‌کند و وضعیت کشور را بدتر از «وضعیت جنگی» ارزیابی می‌کند، دیگر صحبت از یک بحران اقتصادی مقطعی نیست. این سخنان اعترافی ناخواسته به این حقیقت است که بحران اقتصادی در کشور نه ناشی از سوءمدیریت یک دولت، بلکه محصول یک بن‌بست ساختاری است که جز با اصلاحاتی عمیق و همه جانبه حل نخواهد شد.
بسیار معنادار است که همتی تصریح می‌کند که نمی‌تواند بسیاری از حقایق را بیان کند زیرا «دشمن شاد می‌شود.» این یعنی وضعیت آن‌چنان بحرانی است که اطلاع‌رسانی درباره آن خود تهدیدی علیه کشور است.
در این شرایط است که افشاگری نماینده رفسنجان در مجلس هم سند دیگری می شود بر انبوه اسنادی که چگونه قدرت طلبان حاضرند برای منافع فردی و جناحی، به هر کاری دست بزنند و منافع یک ملت را فدای بازی‌های جناحی کنند.
به نقل از «اعتماد» بخوانید :دو ماه از روی کار آمدن وزیر اقتصاد نگذشته بود که برای نمایندگان پیامک آمد همتی را استیضاح کنید!
احمد انارکی، نماینده رفسنجان و انار در مجلس : وقتی یک جریان خاص در مجلس می‌گوید قصد داشته شخصیت وزیر اقتصاد را استیضاح کند نه عمل‌کرد او را، یعنی شخصیت افراد را هدف گرفته‌اند و این اعتراف تکان‌دهنده‌ای است. این همان روشی است که قبلا درباره آقای ظریف نیز به کار گرفته شد و متاسفانه آن فشارها باعث حذف او از بدنه دولت شد.
درباره آقای همتی این اتفاق افتاد و ۲ ماه بعد از روی کار آمدنش پیامک استیضاح او برای نمایندگان ارسال شد. این نشان می‌دهد که آن‌ها اهداف سیاسی خاصی را دنبال می‌کنند.»
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مُجمل
برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده متمنی است لینک زیر را دنبال کنید:
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 11:10 | لینک  | 

*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار

باید بپذیریم که علت اصلی و اساسی کاهش ارزش پول ملی، سیاست‌های غلط و ناشیانه دولتی بوده و تحریم فقط در بروز و تشدید آن مؤثر بوده است.



از جمله تذکرهای ملاقات ٢٨ اسفندماه ١۴٠٣ رهبری به دولت «اصلاح نظام ارزی کشور و تقویت پول ملّی» بود با این تاکید که « این هم در واقعیت زندگی مردم اثر دارد، هم در آبروی کشور»
نمودارهای اقتصادی برپایه اطلاعات رسمی و بازار نشان می دهداز سال ١٣٩٧ تا امروز فقط در پنج سال، ۴۰ درصد ارزش پول ملی کشور بواسطه سیاست‌ های غیراصولی از دست رفته است!
در چنین شرایطی دولت ها باید سیاست های انقباضی و ریاضتی پیش بگیرند و با کاستن از هزینه های بی مورد و غیر ضروری تا نهایت امکان، و حذف و تعدیل نهادهای ناکارآمد، غير ضرورى و ادغام و راه‌های دیگر برای کاهش هزینه ها، ضمن حفظ ارزش پول ملی، مراقب سفره مردم و کیفیت زندگی نیز باشند.حال آن‌که در ایران این امر کاملا برعکس بوده است.

این موضوع که علت اصلی مشکلات اقتصادی ما نیستیم ، به حربه‌ای برای توجیه ضعف برنامه ریزی و سو مدیریت مسئولین ما تبدیل شده!



بزرگ شدن حجم نقدینگی طی سال‌ها از مهم ترین اشتباهات محاسباتی سیاست پولی و مالی بانک مرکزی و دولت ها بوده است. کاهش تولید ملّی و افزایش واردات از دیگر دلایل کاهش ارزش پول ملّی بوده و علت اصلی آن دخالت زیادتر از حد دولت در کلیه ارکان اقتصادی بوده و عملاً بخش خصوصی را در سرمایه گذاری در تولید و تجارت به حاشیه رانده و به عنوان راه حل سریع برای مرحم گذاشتن بر مشکلات به واردات بی رویه اقلام مصرفی روی آورده است. از طرفی ورود وجوه ناشی از هدفمندی یارانه‌ها به جامعه به جای تزریق به بخش تولید، سبب افزایش نقدینگی و تقلیل ارزش پول ملّی شده است.
مزید بر آن‌چه گفته شد، مصائب ایجاد شده به واسطه تحریم ها باعث شدت گرفتن کاهش ارزش پول ملّی شده و جو روانی آینده مبهم اقتصادی را ایجاد کرده است.البته این موضوع که علت اصلی مشکلات اقتصادی ما نیستیم ، به حربه‌ای برای توجیه ضعف برنامه ریزی و سو مدیریت مسئولین ما تبدیل شده است.بدیهی است که دشمن با شناسایی نقطه ضعف ما که همانا وضعیت اسفبار اقتصادی ما است،این بخش را مورد حمله قرار داده و می دانسته که مدیران اقتصادی به جای مقابله با این یورش جهت استفاده تبلیغاتی و روپوشانی ضعف خود با آن همراهی خواهند کرد. گزارش اقتصادی مهمل رئیس دولت سیزدهم به بالاترین مقام کشور که در دیدار ٢٨ اسفندماه ١۴٠٣ به آن اشاره شد و فساد گسترده پیامدهای چنین وضعیتی است.
باید بپذیریم که علت اصلی و اساسی کاهش ارزش پول ملی سیاست‌های غلط و ناشیانه دولتی بوده و تحریم فقط در بروز و تشدید آن مؤثر بوده است.چاره این درد که فضای تنفس قشر متوسط و ضعیف را هر روزه تنگ‌تر کرده،فقط و فقط در دستان مدیران خود ما است نه در دست دشمنان ما.
هشت‌ماه از ریاست جمهوری آقای پزشکیان می گذرد و در عمل هیچ‌یک از وعده ها و تعهدات انتخابی او عملی نشده است. در این مدت صرف‌نظر از این که از تصویب FATF و مذاکره برای رفع تحریم‌های کمرشکن وتنگناهای معیشتی ملت ایران و رفع فیلترینگ و سایر وعده ها خبری نشده، بلکه وضعیت کشور از هر نظر بدتر گردیده است. ارزش پول ملی خیلی بیشتر از قبل، نزول کرده و ارزش دلار که در شروع کار دولت شصت هزار تومان بود، به رقم بی‌سابقه بالای نود هزار تومان رسیده و به همین نسبت یعنی بیش از پنجاه درصد از قدرت خرید مردم ایران کاسته شده است و ناترازی در هر امری از امور چرخ های حرکت کشور را از کار انداخته است و نتیجه‌ی آن می شود متاستاز فساد و بزرگ‌ترین فساد تاریخ ایران(چای دبش)در دولت سیزدهم!
اوضاع اقتصادی نابسامان کشور که شامل رکود اقتصادی طولانی مدت، تورم بالا و طولانی مدت، کاهش ارزش پول ملّی، افزایش بیکاری، فقر گسترده و در نهایت گسترش شاخص فلاکت در جامعه شده ، عرصه را بر همگان تنگ کرده است. بیش تر کارگران، کشاورزان، معلمان، کارمندان، استادان، پرستاران و حتی بخشی از پزشکان و دارندگان مشاغل آزاد و به اصطلاح خرده پا به هیچ وجه ادامۀ چنین شرایط بحرانی برای شان امکان پذیر نیست.
گشت و گذاری در بازار در این روزهای پایان سال به خوبی هر چه تمام تر همه چیز را آشکار می سازد. بازار بدون مشتری و مردمانی که چیزی در جیب ندارند!
از آن روزی که عده ای نادان از یک سو و کاسبان تحریم از سوی دیگر، تحریم ها را کاغذ پاره می پنداشتند و تا امروز که هنوز هم چنین افرادی در تقلا هستند که همین موضوع نادرست و انحرافی را القاء کنند، هم‌چنان جامعه و شهروندان گرفتار در پیامد های دردناک و تلخ تحریم ها هستند.
برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده متمنی است لینک زیر را دنبال کنید:
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 9:27 | لینک  | 

*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار

تحریم و فشار سنگین خارجی همراه با دعواها، حذف کردن یکدیگر، بی توجهی به زندگی مردم، شرایط غیرقابل تحملی را برای همگان و نه فقط یک قشر و طبقه خاص رقم زده است، و من هشدار می دهم که این بنا و این وضعیت برای مردم قابل تحمل نیست و دور نیست و نخواهد بود که لشگر گرسنه ها، فقرا، ناامیدها، سرخوردگان و خلاصه عموم مردم راهی خیابان شوند که به هیچ روی، حتی روش های سنت شده! نمی توان آن‌را جمع کرد.


جناح‌های در قدرت و قدرت طلب چنان در «ایران» به جان هم افتاده اند و قدرت طلبی می کنند که فراموش کرده اند آن‌که و آن‌چه تا به همین جای کار بیشترین و غیر قابل جبران ترین خسارت ها را دیده است، سرزمينی مظلوم و وطن همه ی ما «ایران» است.
در تشبیه وضعیت کشور هر چه فکر کردم، بهتر و روشن تر و ملموس تر از این نیافتم که کشور را به گوسفندی مانند کنم که بر زمین زده اند و عده ای چاقو بدست هر چه دستشان می آید از آن می کنند و بی‌چاره ملتی که نظاره گر نابودی سرزمین و خاستگاه و هویت خود است.
تحریم و فشار سنگین خارجی همراه با دعواها، حذف کردن یکدیگر، بی توجهی به زندگی مردم، شرایط غیرقابل تحملی را برای همگان و نه فقط یک قشر و طبقه خاص رقم زده است، و من هشدار می دهم که این بنا و این وضعیت برای مردم قابل تحمل نیست و دور نیست و نخواهد بود که لشگر گرسنه ها، فقرا، ناامیدها، سرخوردگان و خلاصه عموم مردم راهی خیابان شوند که به هیچ روی، حتی روش های سنت شده! نمی توان آن‌را جمع کرد.
در شرایطی که بیش از همیشه به وفاق و همدلی نیاز داریم، می بینیم برخی در قدرت، به جای تمرکز بر حل معضلات، به اختلافات شخصی و گروهی پرداخته و بر طبل تفرقه می کوبند که نه تنها مشکلات را تشدید نموده ، بلکه هزینه‌های روانی سنگینی را بر جامعه تحمیل کرده است.
برای ما در این شرایط فوق العاده بحرانی، اگر ایرانی هستیم، به ایران و بقاو تمامیت ارضی آن می اندیشیم تنها یک راه بیشتر نمانده است و آن اندیشیدن به «ایران» با این باور هست که همه ی ما سرنشینان یک قایق ایم و اگر توفانی شدیدتر درگیرد، همگان غرق خواهیم شد، شک نکنید!
وحشتناک تر از این وجود ندارد که می بینیم فقر درکشور روز به روز بیشتر و بیشتر متاستاز می دهد تا جایی که می خوانیم : افراد زیادی هستند که به‌دلیل هزینه‌ها، درمان را رها کرده‌اند، آن‌ها حتی توانایی پرداخت تفاوت ۱۰ و ۲۰ درصدی بیمه‌‌ها را هم ندارند. برخی خیریه ها اعلام کرده اند که حدود ۵٠ درصد به مراجعه کنندگان شان افزوده شده و تعداد خیرین هم به شکل واضحی کم شده است.» ( فقیران فقیرتر، و ثروتمندان کم بضاعت شده اند) /مژگان میرحبیبی، عضو هیات مدیره شبکه ملی خیریه ها
در کشوری که ادعا می شود حتی خرید نان مردم قابل رصد است، فساد مالی از همه نوع، به همه ی تاروپود کشور رسوخ کرده است و خبر تازه این‌که دو وزیر کابینه قبلی به جرم مشارکت در سوء‌استفاده نجومی به زندان محکوم شده اند ولی بحث دادگاه با رسانه ای ها هم‌چنان این است که فساد سیستماتیک است یا نه!
در این وانفسا، مجلسی ها اهم مساله کشور را نه تحریم ها، هشدار آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، تهدید ٢۴ ساعته دشمن به حمله به کشور، خطر جنگ، فساد گسترده مالی، رانت خواری و امثالهم نمی داند که برایش عدم ابلاغ قانون عفاف و حجاب مساله است و طومار امضا کرده اند که قانون اجرا شود، ولی همين مجلس در برابر گرانی های فزآینده، فساد گسترده مالی، گرین کارت‌هایی که در جیب برخی صاحبان قدرت و مقام از جناح خاص است، سکوت می کند و برای مسائل اساسی کشور طرح و ایده ای ندارد و مردم هم از این مجلس قطع امید کرده اند! باور ندارید؟ یک انتخابات برگزار کنید، حتی خواهید دید که آرای سنتی را هم دیگر ندارید!
آقایان! سال نو نزدیک است، کفگیر مردم در دیگ زندگی چنان به ته آن خورده است که گویی خاک قبرستان به بازارهایش پاچیده اند. هر کجا می روی ناله و نفرین به این زندگی و بانیانش است. شهامت دارید؟ بیایید با هم در بازار قدم بزنیم!
« در مراسم ۱۰۵ مین سال تولد شهید مطهری پیرامون دیدگاه های اقتصادی او گفتم: او هم متهم به دفاع از سرمایه داری بود، هم صاحب دیدگاه های سوسیالیستی! امروز مردم میگن گور پدر همه‌شون! زندگیمون نمی چرخه!کاری کنید دخل و خرجمون بخونه!» سید عزت الله ضرغامی، وزیر سابق و رئیس اسبق رادیو و تلویزیون، کانال شخصی تلگرام
آن‌چه در شرایط امروز کشور « مهم‌تر از تغییر دولت ها(است) ، بازنگری و تغییر در ساختارهای اعمال حاکمیت است. امام(ره) در همان دهه اول حکمرانی ، اقدام به تغییر قانون اساسی کرد. روش ها و رویه های ناموفق در اداره کشور تبدیل به تابو و خط قرمز شده اند.» أيضا منبع بالا
🟡 برای مطالعه نوشته های نویسنده ،لطفا لینک زیر را دنبال کنید:
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 11:5 | لینک  | 

​​​​*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار
مسعود پزشکیان در فعالیت های تبلیغی اش برای رسیدن به ریاست جمهوری دو محور تبلیغی رای دهنده پسند داشت که نظر مردم به آن‌ها بود و به او رای دادند. این دو، اصلاح روابط خارجی و بطور مشخص پایان تنش در سیاست خارجی و رفع فیلتر از شبکه اینترنت بود.
رای دهندگان می دانستند که این دو در صلاحیت رئیس جمهوری نیست ولی گمان داشتند که با ذی‌ربط ها هماهنگ شده است و امیدوارانه رای دادند.
در موضوع فیلترینگ اختیار امور با شورای‌عالی فضای مجازی است که در آن دولتی ها اکثریت رای را ندارند و حداکثر لطفی که می توانست به وعده های رئیس جمهوری و وعده هایش داشته باشد، رفع فیلتر دو پلتفرم بود و موضوع فراموش شد.
پزشکیان از ابتدا روشن کرد که تابع نظرات رهبری است. برابر با اصل‏ یکصد و سیزدهم قانون اساسی، رئیس جمهوری پس‏ از مقام‏ رهبری‏ عالی‌ترین مقام‏ رسمی‏ کشور است‏ و مسئولیت‏ اجرای‏ قانون‏ اساسی‏ و ریاست‏ قوه‏ مجریه‏ را جز در اموری‏ که‏ مستقیماً به‏ رهبری‏ مربوط می‏ شود، بر عهده‏ دارد.
نزد صاحب نظران اتفاق نظر وجود دارد که متغیر مؤثر بر آینده اقتصاد ایران عوامل خارجی و بطور مشخص رابطه با آمریکا است که تحریم های سنگینی را بر ایران اعمال کرده و حال گفته تازه «رافائل گروسی» مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و ادعای ناشفافیتی بر برنامه هسته‌ای ایران، بهانه ای خواهد شد برای تشدید این تحریم ها و فشار حداکثر به کشور!
رهبری مذاکره با آمریکا را در این شرایط رد کرده اند و پزشکیان گفته است که با آن‌که نظرش به مذاکره است، ولی تابع نظر رهبری است.
در ماه‌های اخیر مجموعه ای از وقایع در کنار هم قرار گرفت که از سوریه و لبنان تا یمن و اوکراین، به نفوذ ایران لطمه زد و برگ های برنده ای را برای چانه زنی از آن گرفت.
حال شاهدیم؛ با روی کار آمدن دوباره ترامپ در آمریکا و گذشت زمان ، سایه سنگین خشونت و افراطی‌گری و ناامنی بر جهان سنگین‌تر می‌شود و نیاز به گفت‌وگو و بازاندیشی در مفهوم و کارکردهای آن نیز بیشتر به چشم می‌خورد.
در این شرایط، ایران باید از فرصتی که تغییر در پاره ای از معادلات جهانی دراختیار آن گذاشته است، بهترین استفاده را بکند. اقتصاد ایران درگیر مسایل حادی است که همه ی آن‌ها نشانه ضعف مدیران دولت نیست ، اما وقتی شرایط خاصی حاکم می‌شود، قدرت عمل دولت‌ها نیز کاسته می‌شود. بر همین اساس می‌توان گفت مهم‌ترین متغیر مؤثر بر آینده اقتصاد ایران عوامل خارجی است که با با افزايش فشار جناح مقابل دولت در قدرت همراه شده و ایران چاره‌ای جز پذیرش گفت و گو ندارد.
واقعیت های جامعه و نظر سنجی ها متاسفانه دلالت برآن دارد که دشواری های اقتصادی به تعمیق شکاف میان حاکمیت و مردم انجامیده است و چنانچه در کوتاه مدت ، دولت نتواند اعتماد را به مردم بازگرداند و یا آن‌ها را با نشان دادن افقی قابل حصول و وصول به آینده دلگرم و امیدوار کند، این شکاف هر چه بیشتر خواهد شد که در حوزه های مختلف بخصوص امنیت عمومی و ملی اثرگذار خواهد بود.
در این شرایط، بنظر می رسد که سیاست وفاق و همدلی مسعود پزشکیان جواب نداده و به رغم دادن سهم ها به جناح مقابل در کابینه، فعلا یک وزیر و یک معاون رئیس جمهوری را که بازیگران اصلی در دولت او بودند از دست داده است و اگر أو نتواند در زمینه تحقق شعارها و رویکردهای خود گام اساسی بردارد، نه تنها از سوی ارکان متعصب حاکمیت تحت فشار مضاعف قرار خواهد گرفت، بلکه در نزد عموم نیز محبوبت و اعتبار خود را از دست خواهد داد.
به قول آقای ظریف؛ ندیدن مردم، و نشنیدن مردم، یعنی راه غلط را پشت سر هم طی کردن، مردم اصل وفاقند که آسیب دیده است و نظام فرصت زیادی برای بازسازی و ترمیم آن ندارد.
وفاق به معنای تقسیم رانت بین اجزای حکومت نیست. وفاق به معنای شنیدن از مردم ایران است.
واقعیت این است که بعد از واقعه هفتم اکتبر ، ایران راه دیگری جز مسیر گفت و گو و تنش زدایی از روابط خود ندارد و این تصور که مشکلات اقتصادی کشور را بدون رفع تحریم‌ها و FATF حل کرد، ادامه همان راه غلط است و صریح باید گفت که نه این دولت، و نه هیچ دولت دیگری تا زمانی که این روند ادامه دارد کاری از دستشان بر نمی‌آید.
درد اقتصاد کشور امروز ارز است. مشکل تامین ارز هم به فروش نفت و عدم بازگشت پول آن باز می گردد. با هیچ صادرات دیگری در میان مدت نمی توان ١٠٠ میلیارد دلار ارزی را که برای گذراندن امورات کشور به آن نیاز داریم، تامین کنیم. اگر به جداول بودجه دقت کنید، بعد از کسر سهم صندوق توسعه و شرکت نفت، می بینید نیمی از درآمد نفت به حساب وزارت دفاع می رود و تنها نیمی از آن در اختیار دولت قرار می گیرد که وضعیت کاملا نامطلوبی است.
🟡 برای مطالعه نوشته های نویسنده ،لطفا لینک زیر را دنبال کنید:
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 9:10 | لینک  | 

​​​​​*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار
شنبه ١١ اسفندماه ١۴٠٣ اوّل وقت اداری- برای ماشین باید گواهی معاینه فنی بگیرم. مرکز چیتگر به من نزدیک است.٢۶۵ هزار تومان در بدو ورود باید بپردازم. سال گذشته این رقم ٩٢ هزار تومان بود.بغلی من در صف،سمند سفیدی است، به بنده خدایی که نوبت می دهد و پول می گیرد، اعتراض می کند:مرگ بر گران فروش! اینجام بخور بخوره!
و بحث شروع می شود.مردی که نوبت می دهد به ظاهر گوشش از این حرف ها پُر است، اعتنایی نمی کند.فقط یک بار بلند طوری که چند نفری بشنوند می گوید: مصوبه شورای شهر است!
حالا موضوع بحث رفته روی شورا!یکی این وسط چند تا چیز به بالا و پایین شورا می چسباند.مودبانه ترین آن‌ها این بود که :کی به این شورا رای داده، همه از خود شانند، دستشان یکی است!
در این مرکز معاینه فنی ممتاز داده نمی شود. برای این نوع معاینه باید کمی پول بیشتر داد و در عوض امتیازاتی مثل تخفیف در عوارض طرح ترافیک گرفت.
شهرداری تهران سال گذشته از محل فروش طرح ترافیک ۶٠۵ میلیارد تومان در آمد داشت(منبع خانه اقتصاد)ولی هوای شهر هیچ روزی از سال بجز یکی دو روز پاک نبود.
در ١٠ سال گذشته تهران تنها ١۶٢ روز هوای پاک داشته است/ آمار فکت، نهاد نظر سنجی دانشگاهی، و برای هر روز تعطیل ١٠٠ میلیارد تومان خسارت به تهران وارد شده است./محسن پیرهادی نماینده مجلس
جاده ای که از بزرگراه شهید لشگری جدا می شود تا به مرکز معاینه فنی چیتگر رسید، پُر از دست انداز و چاله چوله های بزرگ است.راننده ای که در نوبت است همین را بهانه کرده و به کنایه می گوید:می خوان قبل از ورود کمک فنرها را چِک کنند!
«آقا! چی این مملکت درسته که جاده ش درست باشه!»،آتش بحث را تند می کند.
این عبارت را خیلی شنیده ام. در بیمارستان ا - خ در تهران که نیروهای خدماتی اش جلوی عابر بانک‌های بیمارستان همیشه در صفند تا حق معاینه پزشکان را از کارت بیمار به کارت بانکی آقا یا خانم دکتر واریز کنند،راننده ای که هر وقت نفع او باشد، قانون است، پزشکی که حق ویزیت را کارت به کارت می گیرد تا مالیات ندهد، بقالی که کم فروشی و گران فروشی می کند و فروشگاه زنجیره ای که بالاتر از قیمت مصرف کننده می فروشد و اگر متوجه شوی فوری توجیه می کنند : قیمت جدیده! و برو تا آخر!
یکی از راننده ها متلکی می اندازد: آقا! اگر یک ذره کمتر بخورند، سوراخ و سمبه های همین جاده رو راحت می شه پُر کرد.سه سال است که هر بار این‌جا میام، جاده همین‌طور خرابه!
موضوع بحث رفته روی جاده و کیفیت خودروها و مرگ و میر در جاده ها که یکی می گوید:هی از این حلبی ها می سازن، منفعت شان است که جلوی واردات خودرو را بگیرند، سالی ٢٠ هزار نفر تو جاده ها کشته میشن!
راننده پراید که جوش آورده جواب می دهد: یارو وزیر و وکیل بوده و الانم یه کاره است،میگه ۲۰۶ و لندکروز فرقی نداره اما لندکروز سوار می‌شه،پسرش از اردوگاه اشرف منافقین سر در میاوره، می‌گه پسر من گول خورده،اما به معترضین رحم نکنید،‌ همین آقا جلوی واردات خودرو رو می‌گیره، می دونید چرا؟ چون عضو هیات مدیره چندین شرکت خودروسازیه!
نوبت من است، ماشین من الان ایراد فنی ندارد. راه رفته را از میان چاله ها بر می گردم.
وارد بزرگراه شهید لشگری می شوم به سمت شهر، از این‌جا تا دیوار تهران، ٩ کیلو متر باید راه باشد،ساعت از ١٠ و ٣٠ دقیقه گذشته است. ترافیک شدید و ایستا در بزرگراه شهید لشگری تا جایی که چشم کار می کند.من نمی دانم این همه آدم این وقت روز، ساعت کار و تلاش این‌جا، توی این ترافیک چه کار می کنند!
بزرگراه با باند اضطراری چهار بانده است. ماشین ها بی خیال خط، هر کی هر طور دلش می خواهد. من که به شدت در رانندگی محتاطم هر چه سعی می کنم در خط خودم بمانم، یکی از این ور یا آن ور جلوی من می پیچد، گاه راه آن‌قدر باریک می شود که بهتر است وایستم تا بقیه بروند، راه باز شود.
پورشه میلیاردی رنگ جگری، پراید سفید تهران ٢١،کامیون بونکر سیمان و یدکش، اتوبوس زرد و سفید ایران ٧٩ قزوین،هر کی سر ماشین را هر جا که بشود کج می کند.نهایت دو تا بوق! به زبان راننده ها:مراقب باش!
شاسی بلند دیگنتی مشکی متالیک از این ور به آن ور می رود، راننده آرام ندارد. یک‌بار در موردی مشابه راننده ای به آن یکی که این‌طوری رانندگی می کرد شنیدم که گفت:آقا دستشویی داری بزن کنار!
دیگنتی خیلی اذیت می کند. شیشه را پایین می دهم می پرسم : آقا شما نماینده مجلسی؟
می پرسه:چطور؟
اشاره می کنم :ولش کن!
من که نفهمیدم افشاگری ای که از فروش به قیمت کارخانه و با تخفیف دیگنتی به نماینده ها شده بود، به کجا رسید. تا اینجایش را خبر دارم که برای افشاگر، پرونده درست شد.اصلاً به من مربوط نیست.برای هر کی مهمه خودش پیگیری کند.
🟡 برای مطالعه نوشته های نویسنده ،لطفا لینک زیر را دنبال کنید:
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 14:10 | لینک  | 

​​​​​*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار
دکتر پزشکیان در نشست با مدیران دستگاه‌های دولتی جنوب غرب استان تهران: وضعیت موجود شایسته مردم ما نیست. / ایرنا
سه سال پیش بود که در یادداشتی همین عبارت رئیس جمهوری را در توصیف وضعیت زندگی هموطنانم نوشتم و گفتم : حق الناس ایرانیان رعایت نمی‌شود. سه سال پیش شرایط تا به این حد و از همه ی لحاظ بد نبود که مثل الان غیر قابل تحمل باشد. حالا شاهدیم که مردم همسفره گرسنگی، تحریم و انزوا هستند. تعطیلات‌ تحمیلی، میلیون‌ها ميليون اتباع تحمیلی و شعارهای متوهمانه تحمیلی، ایران را از کشوری ممتاز به کشوری درحاشیه مبدل کرده. است.
حاکمیت فقط نصیحت می‌کند. آسایش و رفاه عمومی قربانی تخيلاتی شده است که همه اش دود شد و به هوا رفت. دولت به مردم‌ صدقه رمضان می دهد. در سونامی بی اعتمادی، مردم امید به آینده را از دست داده اند. برق نیست، آب نیست ، هوا آلوده است ، به وقتش گاز هم نیست . گرانی چهره زشت خود را به تمامی نشان می دهد، وعده پشت وعده!

خبرهای دزدی و رانت و غارت بیت المال خیلی وقت است عادی شده است. آقایان! و آقا زاده ها! شعار زندگی ساده می دهند،. اما خودشان در قصرها زندگی می کنند و در صف ویزای بیگانه .


خودروهای بی کیفیت وطنی ده تا ده تا هر روز تلفات می گیرند، قیمت ها لحظه به لحظه بالا می رود ، بازنشسته ها کاسه گدایی بدست گرفته اند ، دارایی هایشان را دولت ها بردند و خوردند و حالا بازنشسته ها صدقه بگیر شده اند . سن اعتیاد و فحشاء پایین و پایین آمده است ، اختلافات خانوادگی با منشاء اقتصادی میان زن و شوهرها جدایی عاطفی انداخته است . جوان‌ها بیکارند ، بسیاری از نخبگان علمی و آن‌هایی که دستشان به دهانشان می رسید ، جلای وطن کردند. بانک ها عملا نزول خواری می کنند. خودرو و مسکن آرزوی دست نیافتنی خیلی ها شده است و عید، فقط در تلویزیون عید است! تا دلت بخواهد در عوض عزاداری داریم.
طبق آمار رسمی از هر ۵ ازدواج ۳ ازدواج به طلاق می انجامد و بخاطر فشارهای اقتصادی کودک همسری زیاد شده است و هزار مساله دیگر ! و اولویت آقایان شده، حجاب!
خبرهای دزدی و رانت و غارت بیت المال خیلی وقت است عادی شده است. آقایان! و آقا زاده ها! شعار زندگی ساده می دهند،. اما خودشان در قصرها زندگی می کنند و در صف ویزای بیگانه . آقا زاده های دزد کم بودند، حالا عروس و دامادهای وابسته هم دست بکار شده اند و حتی از وقفیات هم نمی گذرند!
آه! چقدر تهوع آور است دعوت به تقوا و رعایت حدود الهی از زبان مردی در لباس دین که خود آشکار غرق در دروغ و ریا است.
در مناظره های انتخابات ریاست جمهوری گفته شد و تکذیب هم نشد، با نام و آدرس روشن که چه کس و یا کسانی مسبب وضعیتی اند که در آن به دروغ آمار می دهند، ادعا می کنند، دارایی های ملت را به یغما می دهند، آقا زاده ها فربه تر، در نوبت ویزای کشورهای دیگر قرار می گیرند! این‌ها که دیگر دروغ نیست، تشویش اذهان عمومی که نیست! رسوایی اش را عالم و آدم می بینند.
چرا هیچ کس تکذیب نکرد که به خاطر رقابت جناحی، مانع تصويب FATF شدند، برجام را از نفس انداختند، و حاصلش این شد که در تلویزیون مملکت گفتند و شنیدیم که برای نقل و انتقال درآمدهای کشور به صرافان مراجعه می کنند که درصد بالایی تا ٣٠ درصد ( گفته آقای روحانی) از جیب ملت کارمزد می دهند ! و بعد آمار می دهند که درآمدها این قدر و آن قدر افزایش یافته است، ولی کسی آن‌را روی سفره خود نمی بیند.
فراتر از شرم! بر کسانی باد که میلیون‌ها دختر و پسر ایرانی را بواسطه دشواری‌های اقتصادی از ازدواج بازداشتند، بر کسانی باد که بازنشسته بیچاره را برای سیر کردن شکم خود و عائله اش، خریدار تَه مانده میوه و سبزی جات میادین کردند و هر زمان هم صدایش درآمد، قشون کشی کردند و برسرش کوفتند که چرا حق قانونی و شرعی خود را طلب می کند! برکسانی باد که جوانان ما را از کشور فراری دادند، بر آنانی باد که جوان نخبه و تحصیل‌کرده ما را راننده تاکسی تلفنی کردند ، بر آنانی باد که استادان دانشگاه را برای گفتن همین حرف های مناظره ها همین سخن رئیس جمهوری در مطلع این نوشته، زندانی کردند. بر آنانی باد که پدران را شرمنده زن و فرزند، برای فرار از زندگی راهی پارک‌ها کردند و... و برآنانی باد که با حاصل رنج کارگر و کشاورز، کاخ ها ساختند، و فرزندان‌شان، رفقایشان، فامیل و انصارشان را به قیمت فقر ملت به نوایی رساندند.
🟡 برای مطالعه نوشته های نویسنده ،لطفا لینک زیر را دنبال کنید:

https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 16:24 | لینک  | 

*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار

هر روز که کشور تعطیل می‌شود، بیش از هفت هزار میلیارد تومان از جیب مردم خرج دولت است اما مردم خدمتی دریافت نمی‌کنند.» و «هر روز تعطیلی بیش از ۲۵ هزار میلیارد تومان به بخش خصوصی و اقتصاد کشور خسارت وارد می‌کند.»


سفر چند روز پیش امیر قطر به تهران و خبرها از ملاقات او با مقام های ارشد در موضوع پرونده پول‌های بلوکه شده ایران در کره جنوبی که به قطر انتقال یافته،، به خوبی نشان داد خنثی سازی تحریم، یک دروغ بزرگ و فریب محض و ساخته و پرداخته کاسبان تحریم برای تداوم آن است و در شرایط تحریم مطلقا هیچ کاری برای توسعه کشور نمی‌توان کرد.
در دولت سیزدهم روزی عده‌ای از دولتی ها رسانه ها را پُر کردند که «گرفتیم و گرفتیم»، پول بلوکه شده ایران در کره جنوبی را گرفتیم و چند نفری جلوتر هم رفتند و گفتند؛ نه تنها پول را گرفتیم که صرف امور مملکت کردیم!
حالا به صراحت و از زبان مقام های ارشد ایرانی رسانه ای شده است که نه تنها پول بلوکه شده در قطر هم‌ غیر قابل دسترس است که همین انتقال باعث آن شده که یک میلیارد دلار آن صرف تبدیل پول شود و از جیب ملت ایران برود و حالا حالاها و تا روزی که ایران و آمریکا مسائل خود را حل نکرده اند هم قرار نیست پولمان به جیبمان برگردد.
منابع کارشناسی برآورد کرده اند که در ۱۰ سال اخیر، حدود ۵۰۰ میلیارد دلار از منابع مالی مردم ایران صرف پدیده "دور زدن تحریم‌ها" شده است.
واضح است که مسائل بین ایران و آمریکا با اقدامات تاکتیکی اصلاح نمی‌شود، زیرا رابطه این دو کشور جنگ سردی است که زمینه های مختلف دارد. این ارتباط از هر دو سوی باید مبتنی بر بده‌وبستان باشد، نه یک رابطه خصمانه، اگر این رویکرد مبتنی بر نزاع تغییر نکند، اگر توافقی هم شکل بگیرد، پایدار نخواهد بود.
مساله اساسی تر در اقتصاد ایران که بنظر می رسد تا زمانی که حل نشده
مشکلات باقی بماند.، سهم و نفوذ حاکمیت و دولت در اقتصاد است.
برآورد شده است که ۸۵ درصد اقتصاد کشور در اختیار حکومت و دولت است که در نتیجه گیری تحلیل « علی لاریجانی» رئیس پیشین مجلس و مشاور رهبری از وضعیت اقتصادی کشور او تاکید می‌کند : «این شیوه نه با دین سازگار است و نه با عقل»! چنین شکلی از مدیریت که همه ی امور را دست خودمان بگیریم، شبیه مدیریت روستایی، و نه مدیریت جهانی است!
وضعیت وخیم اقتصادی کشور، ساختار اقتصادی را به لبه پرتگاه کشانده و سبب کسر اعتماد عمومی به سیستم شده است و در چنین شرایطی تورم روز به روز در حال افزایش است و بودجه دولت هم نشان می‌دهد که کسری سنگین، نخواهد گذاشت این بودجه اجرایی شود.
بر اساس اعلام مرکز آمار ایران، در بهمن ماه امسال تورم نقطه به نقطه به ۳۵.۳درصد و تورم ماهانه به ۴.۱درصد رسید که بالاترین میزان این متغیر در ۲۳ماه گذشته محسوب می‌شود. به نظر می‌رسد افزایش نرخ ارز و قیمت خوراکی‌ها، در زمستان، عوامل افزایش این متغیر در بهمن‌ماه بوده‌اند. در این گزارش رسمی، همچنین «رکورد بالاترین تورم یک‌ساله اجاره‌بها در کشور» به چشم می‌خورد. با توجه به نرخ تورم اعلامی در بهمن‌ماه، تحقق هدف بانک مرکزی برای کاهش تورم زیر ۳۰درصد، غیرممکن به نظر می‌رسد.
در این حال و در شرایطی که ناترازی در همه چیز دیده می شود، دولت چاره کار را برای کاستن از بازتاب ناترازی ها، در تعطیلی های پی در پی دیده است که در حوزه آموزش و پرورش باعث افت تحصیلی، کاهش کیفیت آموزشی، عدم اجرای برنامه‌های درسی مهارتی و تربیتی، افزایش ‎نابرابری آموزشی و اضطراب ناشی از محدودیت‌های دسترسی به آموزش مجازی به‌ویژه در مدارس ابتدایی، روستایی، عشایری و بالاخص هنرستان‌ها می‌شود.
مجتبی ذوالنوری، نماینده قم در مجلس هم از میزان خسارت تعطیلی ها گفته است :«هر روز که کشور تعطیل می‌شود، بیش از هفت هزار میلیارد تومان از جیب مردم خرج دولت است اما مردم خدمتی دریافت نمی‌کنند.» و «هر روز تعطیلی بیش از ۲۵ هزار میلیارد تومان به بخش خصوصی و اقتصاد کشور خسارت وارد می‌کند.»
برای مطالعه نوشته های نویسنده ،لطفا لینک های زیر را دنبال کنید:

https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

https://x.com/lioeLabnnjAz2HE?s=09

https://t.me/raoufpishdar

eitaa.com/raoufpishdar

https://www.facebook.com/Raoufpishdar

https://www.instagram.com/Raoufpishdar

https://www.threads.net/@raoufpishdar

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 8:44 | لینک  | 

*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار
٢۵ استان کشور روز سه شنبه هفتم اسفند ماه ١۴٠٣ تعطیل شدند. بیش از نیمی از کشور، از جمله تهران که قطب اقتصادی و سیاسی کشور است. چرا؟ به همان دلایل قبلی! نبود برق، گاز، سرمای هوا! و ما هم‌چنان مشغول کوبیدن مشت محکم به دهان دشمن، چیزی که دشمن را بیشتر راضی می کند و به اهدافش نزدیک تر!
می دانیم که یک جنگ سخت، سبب وحدت ملی می شود اما در جنگ اقتصادی آن‌چه از بین می رود تمام ارزش های اخلاقی و انسانی و همین‌طور وحدت ملی و سرمایه اجتماعی نظام و دولت است، شرایطی خواهد شد که به قول قدیمی ها کُت را از تن مردم بیرون خواهند کرد. همین چیزهایی که داریم می بینیم از گران فروشی و احتکار تا بی ارزشی پول ملی و هزار مساله دیگر! و خفت گیری را هم به همین فهرست اضافه کنید.
تعطیلی های پی در پی کنایه هایی را در ادبیات کوچه و بازار ساخته است از جمله می گویند و در فضای مجازی می نویسند : قدیمآ کارگران و کارمندان اعتصاب می‌کردند تا دولت را به زانو در آورند، این روزها دولت اعتصاب کرده تا مردم را به زانو درآورد!
در فصل سرد امسال تا به این‌جا ،حداقل ١٠ روز به‌دلیل برودت هوا و ناترازی انرژی، تقریبا تعطیلات سراسری در کشور صورت گرفته است ؛ فارغ از سایر تعطیلی‌ها که چند استان را دربرمی‌گرفت، همین تعطیلی ١٠ روزه بیش از ٧٠ هزار میلیارد تومان از تولید ناخالص داخلی کشور کاسته است./روزنامه های اقتصادی
این فقط بخشی از خسارت تعطیلی ها است که اگر خسارت ناشی از مواردی مثل آلودگی هوا را به آن اضافه کنید سر به فلک خواهد کشید.
طبق آخرین بررسی‌های از روند شیوع سرطان در کشور در سال ۱۳۹۹، تعداد ۱۳۱ هزار و ۱۹۱ مورد ابتلا به سرطان در سال بروز پیدا کرده که منجر به مرگ بالغ بر ۷۹ هزار نفر در کشور شده است. به گفته وزیر بهداشت دولت حاضر، سالی تا ۵٠ هزار نفر از عوارض مستقیم آلودگی هوا جان می دهند.
آمارهای بانک جهانی، خسارت ناشی از آلودگی هوا در کلان شهرهای ایران را حدود ۱۰ میلیارد دلار برآورد کرده است که یک سوم از این رقم متعلق به شهر تهران است.
ایران با حدود یک درصد جمعیت جهان، بیش از ٧ درصد منابع را در خود جای داده است. متاسفانه مدیریت کشور نتوانسته است از این پتانسیل بالا و متغیرهای موثر دیگر به نفع ایران و ایرانی به نحوی که شایسته آنند، بهره برداری کند.
رتبه بندی استان‌های کشور براساس شاخص ترکیبی در سال ١٣٩٩ که حال وضعیت به مراتب بدتر از آن زمان است، نشان می دهد که ۶٢ درصد مردم استان سیستان و بلوچستان زیر خط فقر هستند و در استان یزد که کمینه را دارد ١۶ درصد مردم فقیرند و این یک فاجعه است./ روزنامه فرهیختگان
در هشت سال دفاع مقدس ،البته خاموشی‌های نوبتی برق، پدیده رایجی بود. ولی آیا کسانی که زمان جنگ را به یاد می‌آورند، چنین خاطره‌ای دارند که حتی در پایتخت ادارات دولتی، آموزشگاه‌ها، مدارس و دانشگاه‌ها مکررا به علت «کمبود سوخت» -و نه مثلا به علت بمباران- تعطیل باشند؟ آیا حتی درسال‌های به‌شدت بحرانی اواخر جنگ، کشور به چنین وضعیتی رسیده بود؟
چرا باید شرایط موجود، از زمانی که نیروگاه‌های ایران هدف حملات ویرانگر -و مستمر- ارتش عراق بود ، جریان صدور نفت از خلیج فارس مختل شده بود و بودجه کشور درگیر جنگی تمام عیار بود هم بحرانی تر شده باشد؟ مهم‌تر آن‌که بحران جاری، مشخصاً تا کجا قرار است پیش برود؟
هیچ نظامی نمی تواند بدون سرمایه اجتماعی به حیات خود ادامه دهد.سرمایه اجتماعی مردمند که با تحمل شرایط سخت زندگی که روز به روز هم سخت تر می شود، امیدوار به آینده مقاومت می کنند، اما می بینند که اگر سارقان و زورگیران در سطح خرد و کلان، جسم و روان ملت را با خشونت می درند، رویای او را نابود می‌کنند، داراییش را با زور می‌ستانند، وی را از حق زندگی محروم می‌کنند. جامعه سال‌هاست در معرض این خشونت‌ها قرار دارد آن‌جا که زورگیران در لباس مدیر، آقازاده، واعظ و تاجر، وزیر و وکیل با استفاده از ناامنی و فساد سیستماتیک ، با انواع اختلاس ها و رانت ها، هم دارایی جامعه و این سرزمین را غارت کرده و می‌کنند، هم فقر و نابسامانی را بر جسم و جان میلیون‌ها شهروند ایران آوار می‌سازند، هم فرصت‌های زندگی معمولی را از این همه انسان دریغ می‌دارند. ما سال‌های مدیدی است که زخمی خشونت سارقان و زورگیران بظاهر آرامی هستیم که کاملا عادی و قانونمند در میان ما زندگی می‌کنند و متاسفانه اراده‌ای هم برای زدودن زمینه های فساد سیستماتیک و رانت خواری دزدان و اختلاس گران قلدر که به پشتوانه‌ی خلأ ها و درزهای امن مهیاشده ازسوی فرادستان قدرت مدار، میلیون‌ها ایرانی را به سخره گرفته و از بیت المال کامجویی می‌کنند؛ دیده نمی‌شود.
برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده متمنی است لینک زیر را دنبال کنید:
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 15:48 | لینک  | 

*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار
رفته بودم " منوچهری " قیچی سلمانی بخرم . پیرمرد کنار پیاده رو بساط داشت . نمونه اجناسش را روی شیشه یک مغازه متروک چسب کرده بود. هم کلامش مردی بود هم سن او ! قیمت قیچی را پرسیدم و خواستم تا یکی بخرم.
پیرمرد پرسید : "آقا ! شما تا حالا فلسفه خونده ای ؟ "
- در حد چند واحد عمومی دانشگاه ! ولی دخترم دانشجوی فلسفه است .
خوشحال شد . مردی که کنار او ایستاده بود، اسم دانشگاه دخترم را که شنید ، با خوشحالی گفت ؛ دختر من هم در همان دانشگاه ، ولی ریاضی محض خوانده است.
مرد فروشنده پرسید: به نظر شما چرا بعضی به فلاسفه توهین می کنند ؟
- چه عرض کنم ! شاید بلد نیستند استدلال کنند . زیادند کسانی که وقتی کم می آورند به توهین متوسل می شوند !
جواب من رضایت خاطر او را جلب کرده بود. از میان بساطش دوکتاب آورد .یکی تاریخ فلسفه به زبان انگلیسی و دیگری مروری بر آثار یک فیلسوف . اولی را خوانده بودم . اسم چند تن از بزرگان امروز سیاست و ادب را آورد که اصرار داشت روی یکی از آنها و می گفت که او در چند نوشته به فلاسفه بزرگی مثل " ابن رشد " و " بطوطه " توهین کرده است . گفتم که من آن نوشته ها را نخوانده ام و قضاوت هم نمی کنم ، ولی می دانم وباور دارم که اولین اصل دموکراسی ، گفت و گو است . صد البته با احترام . گفتن و شنیدن ! تا آنجایی که به قول "جان لاک " فیلسوف شهیر انگلیسی " من جانم را می دهم که تو آزاد باشی نظرت را بگویی !" چند کتاب دیگر فلسفی را نیز پرسید که خوانده ام یا نه ! یکی دو تا را خوانده بودم . محتوای آن کتاب‌ها شد اساس بحثی که ازپرسش قیمت قیچی شروع شد ! از فلسفه دیالکتیک ، فلسفه کانت ، هگل ، مارکس و انگلس آنقدر شنیدم و گفتم که خورشید غروب کرد و خیابان منوچهری خلوت شد و مغازه ها شروع به پایین آوردن کرکره کردند. بحث وقتی بیشتر داغ شد که به او گفتم چند سالی در شوروی بوده ام و با آثار بزرگان روس در حوزه ادبیات آشنا هستم.
درمعرفی خودش گفت که سال‌ها در پیش از انقلاب زندان بوده است. قزل قلعه و اوین ! و با کی و کی هم سلول بوده است. همه شان آدم بزرگ های الان و اسم و رسم دارهای بعد از انقلاب بودند. شهادت داد که بعضی از آن‌ها در زندان هم نماز شب می خواندند . از یکی خیلی تعریف کرد . اسمش را الان نمی شود آورد ! چند سال پیش به رحمت خدا رفت. من یک کمونیست بودم ! افکار چپ داشتم ! همه جا شعار می دادم ، گرفتنم کردند تو زندان ! اول قزل قلعه و بعد اوین ! " کمون " برای خودش در زندان حاکمیت می کرد . چند زندانی که ساواک می خواست سر به تنشان نباشد ، با چراغ سبز کمون در زندان کشته شدند . گفتند که بازجو خواب بوده ، زندانی با وصل کردن سیم برق خودش را کشته است. شما باور نکنید ! اعدام ٣٠ فروردین ١٣۵۴ ، ٩ زندانی در پشت تپه های اوین با چراغ سبز کمون بود وگرنه ساواک جرات آن‌را نداشت ! کی تو زندان چکار کرد و کی جاسوسی می کرد و کی عامل ساواک بود و کم آورده بود ! به او توصیه کردم که این خاطرات را بنویسد .
- من رو خیلی شکنجه نکردند . وعده همکاری دادم . چیز زیادی هم نداشتم .اغلب لو رفته بودند . " عزت شاهی " هفت سال زیر شکنجه بود . مجاهدین واقعی را شدیدا شکنجه کردند. سران آنها خائن بودند . مثل سران شوروی ! تو زندان ایستاده ادرار می کردم . مذهبی ها از دست من چیزی نمی گرفتند ! هم یک مسیحی بودم اسمی ! و هم اینکه یک کمونیست بودم ! با همه این‌ها آیت الله ربانی املشی خیلی محبت می کرد. تو زندان فلسفه خواندم . زبان یاد گرفتم . انقلاب که شد از زندان بیرون انداختنم . هیچ چیز نداشتم . سرمو انداختم که برم ، کجا ؟ خودم هم نمی دانستم . نه جایی و نه مکانی ! و نه سرمایه ای ! با دکتر "عباس شیبانی " سال‌ها هم سلول بودم . کلید خانه زنش را که به رحمت خدا رفته بود به من داد و گفت ؛ برو توش زندگی کن !
قلبم تپید ! عاشق شدم. شرط کرد که باید مسلمان شوی ! گفت ؛ من از تو چیزی نمی خوام فقط نمازت را بخوان ! دو نفر شدیم . 25 سال است در آن خانه زندگی می کنیم . هیچ چیز ندارم ، نه پول آب می دم و نه پول گاز و نه اجاره ! حالا خدا را باور دارم ! کتاب خاطرات عزت شاهی را برایش کنار گذاشته ام . این بار که مسیرم به منوچهری افتاد ، تقدیمش خواهم کرد.
برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده متمنی است لینک زیر را دنبال کنید:
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 10:7 | لینک  | 

رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار
🔶 بضاعت رسانه ای قزوین در دهه پنجاه هجری شمسی همان دو سه روزنامه سراسری بود که در تهران چاپ می شد و به قزوین هم می رسید.
قزوین خاستگاه نحله های فکری، سیاسی و مذهبی بوده است. این شهر از پیشگامان روزنامه نگاری در دوره پسامشروطه بود و از آن روزنامه نگاران سرشناسی برخاسته اند مانند «سید اشرف‌الدین حسینی گیلانی» مشهور به نسیم شمال و ادیبان بزرگی همچو مرحوم دهخدا، محمد قزوینی و بسیار از ادبا و چهره های شاخص های فرهنگ و ادب ایران زمین.
وزارت فرهنگ در میانه دهه ١٣۵٠ در واقع برای کنترل رسانه های محلی و در ظاهر به بهانه های فریب کارانه مانند صرفه جویی در مصرف کاغذ! انتشار نشریات محلی که شمارگان آن‌ها زیر ۵٠٠ نسخه بود را دستور به توقف انتشار داد. «صدای قزوین» هفته نامه ای که من برای آن چیزی از مسائل مردم می نوشتم هم از انتشار باز ماند.
عمده مطالب هفته نامه را اخبار دولتی تشکیل می داد و چند تایی آگهی انحصار ورثه! تیتر یک همیشه از صحبت های شاه بود و عکس صفحه اول را هم همان تشکیلات وزارت فرهنگ (ارشاد الان) آماده، گراور شده می داد که باید در نیم صفحه اول هفته نامه چاپ می شد.
در قزوین در دوره های مختلف نشریات دیگری هم منتشر شده که دعوت می کنم برای تحقیق و اطلاعات بیشتر به کتاب « تاریخ مطبوعات قزوین» رجوع شود.
من که آن زمان دانش آموز سال‌های اول دبیرستان بودم، اتفاقی نوشته ای را به روزنامه اطلاعات دادم که پسندیدند و دعوت کردند که باز هم بنویسم. نوشته ام که در صفحه شهرستان‌های روزنامه چاپ شد، تشویق شدم که روی مسائل عمومی مردم و شهر متمرکز شوم. کسی از مقامات شهر یک نوجوان را که کاغذی دست می گرفت و سوال می کرد و چرا و چرا می پرسید، تحویل نمی گرفت.
🔶 با انتقال لشگر ١۶ زرهی دومین لشگر بزرگ ایران به قزوین که حوزه فرماندهی اش از غرب تا مراغه بود و تأمین امنیت تهران در شرایط ویژه ماموریت دفاعی آن بود، و بدنبال آن نقل مکان یکی دو دانشکده دانشگاه تهران مثل مدرسه عالی ریاضی به قزوین و صنعتی شدن سریع شهر، جمعیت آن رو به ازدیاد نهاد و شهری که طول و عرض آن‌را زمانی می شد با ماشین در ۵ دقیقه طی کرد! عریض و طویل شد.
شهروندان تازه وارد دانشجو، نظامی و صنعت کار پاتوق های جدیدی شکل دادند و کتابفروشی هایی کنار مراکز آموزش عالی افتتاح شد که با کتابفروشی های قدیمی تفاوت‌هایی داشتند و آن عرضه کتاب‌هایی بود که از نگاه متفاوت، حرف های تازه ای می زدند که جوانان بیشتر خریدار آن بودند.
🔶 آن سال‌ها گاه می شد چیزهای جدیدی در مدرسه و دانشگاه شنید و تو کتاب‌ها خواند.
چند درگیری مسلحانه با فاصله در شهر اتفاق افتاد. همه می دانستند چه بوده و چه شده، ولی کسی چیزی نمی گفت. همه منتظر بودند تا روزنامه اطلاعیه ساواک را منتشر کند که همیشه می گفت؛ خرابکار بودند! یک درگیری بین ساواک و افراد مسلح در نزدیکی دبیرستان ما در سحرگاه یک روز بهاری پیش از آن‌که از خواب بیدار شویم رخ داد. کشته ها را سریع بردند. از مردم پرس و جو کردم، خبری نوشتم گفتند : نمی توانیم چاپ کنیم، ساواک خودش خبر را می دهد.
روزنامه یکی دو روز بعد عکس مقتولین و اسامی آن‌ها را چاپ کرد. بعد انقلاب خواندم که رهبران شاخص یکی از گروه‌های مسلح چپ گرا بودند که علیه حکومت سلطنتی مبارزه مسلحانه می کردند.
🔶 رقابت بین کیهان و اطلاعات توی این شهر هم بود. همکاری من با روزنامه اطلاعات افتخاری بود، حقوق و دستمزدی نمی دادند، تنها اگر خبری داشتیم که کیهان نداشت، مبلغی در حد چند تومان جایزه! می دادند و یاد دارم بالاترین رقمی که جایزه گرفتم ۶ تومان ( ۶ تا تک تومانی) برای آتش سوزی یک سینما بود که کیهان نداشت.
روزنامه آن زمان در ٢۴ صفحه بطور معمول چاپ و منتشر می شد که شامل صفحات میانی یا لایی و صفحات رویی می شد. صفحه های میانی که بیشتر مطالب فیچری و آگهی بود، روز قبل چاپ می شد و صفحه های رویی همان روز!
کار چاپ تا ظهر ادامه پیدا می کرد و اولین نسخه های روزنامه که از چاپ خارج شده بود با وانت به چهار مسیر اطراف تهران فرستاده می شد و همین‌طور که چاپ ادامه داشت، سهمیه شهرهایی که فرودگاه داشتند و یا قطار و اتوبوس می رفت، به فرودگاه و یا ایستگاه راه آهن و گاراژها تحویل می شد که با صفحه های میانی که روز قبل فرستاده شده بود، هنگام توزیع یکی شده و تحویل خریدار می شد.
🔶 ١٧ دی ماه ١٣۵۶، مطابق معمول وانت خط شمال روزنامه سهمیه قزوین را تحویل داد و به سمت رشت رفت. وانت محور جنوبی سهمیه قم را داده بود و روزنامه داشت روال همیشگی توزیع را طی می کرد که در قم مردم و روحانیون به خیابان ریختند و در قزوین هم اعتراضی شکل گرفت.

آن روز روزنامه در صفحه هفتم، در بخش نظرها و اندیشه ها، در یادداشت تند و گستاخانه ای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» با امضای مجهول و مجعول «احمد رشیدی مطلق» به ساحت امام خمینی (ره) اهانت کرده بود.
دستور رسید که روزنامه را جمع کنیم، ولی روزنامه توزیع شده بود و کاری هم نمی شد کرد. هر چه در کیوسک‌ها مانده بود را جمع کردیم.
🔶 سال ١٣۵۶ هر روز اعلانیه هایی از سخنان امام خمینی (ره) در شهر منتشر می شد. نوارهای کاست صحبت های ایشان دست به دست می شد. کتاب «ولایت فقیه» امام را که سال‌ها قبل دوستی همکلاسی به من داده بود خوانده بودم. بر دیوارهای شهر گاه می نوشتند :خمینی- همين یک اسم، و پلیس ها قوطی رنگ به دست، آن نوشته ها را محو می کردند. فتوکپی گرفتن و چاپ استنسیلی (نوعی از تکثیر با استفاده از کاغذ مومی) ممنوع! فقط با اجازه کلانتری! رساله و عکس امام زندان! حس می شد که مردم جرات آن‌را پیدا کرده اند که از حکومت انتقاد کنند.در جلسات دعا، یا سخنرانی ها، هر فرصتی که پیدا می شد علیه حکومت شاه افشاگری می کردند. همان زمان مرحوم شهید مطهری و چند تن از وعاظ سرشناس در مسجد «آقا سید علی» قزوین منبر رفتند که استقبال بی مانندی از آن بویژه از طرف جوانان شد.
خبرش را هر شب نوشتم. روزنامه چاپ نکرد. ساواک در طبقه چهارم ساختمان روزنامه اطلاعات در شمال پارک شهر تهران درست کنار تحریریه دفتر داشت و مطالب را قبل از رفتن برای چاپ می خواندند.
🔶 انقلاب آهسته آهسته پیش می رفت. حس می شد که در زیر پوست شهر خبرهایی جدی است.
بهار ١٣۵٧ بود که برای نخستین بار تظاهراتی جدی ضد سلطنتی جلوی دهانه اصلی بازار قزوین شکل گرفت. پلیس زود وارد عمل شد ولی جمعیت حسابی مرگ بر شاه گفتند. ساواک اجازه انتشار خبر را نداد.
هر چه از آن روز فاصله گرفتیم، شهر بیشتر و بیشتر تظاهرات به خود دید. جمعیت بیشتری به تظاهرات آمدند و بازار و کارخانه های شهر صنعتی هم به اعتصاب پیوستند.
🔶 تابستان ١٣۵٧ - هیاتی از «صدا و سیما - واحد مرکزی خبر ارتباطات تهران» به قزوین آمده بود تا خبرنگاری برای پوشش اخبار شهر که حالا هر روز خبری در آن بود و هر بار هم یکی دو نفری شهید می شدند، انتخاب کند.
هیات که آقایان لطفی و پرویز آریایی همشهری من در آن بودند، ابتدا با مرحوم خردمند نماینده کیهان صحبت کرده بودند که نپذیرفته بود ، سراغ ما در نمایندگی روزنامه اطلاعات آمدند که مرحوم « احمد غیاثوند» نماینده موسسه و از دبیران فهیم و با سواد دبیرستان‌های قزوین آن‌را پذیرفت و انجام آن‌را به من، استاد دادگر خانبان الان نماینده موسسه اطلاعات در قزوین و محمد حسین محمودیان سپرد.
حالا ما برای خودمان کسی شده بودیم. مقامات شهر که قبل‌تر سلام ما را جواب نمی گفتند خودشان دنبال ما می آمدند از جمله روزی آمدند که : بیایید که ما خرابکاری با کلی وسایل انفجاری گرفته ایم که اقرار کرده عامل بیگانه است و باقی قضایا!
حالا حکومت نظامی هم برقرار شده است. دادگر خانبان را برای این کار به محل شهربانی قزوین برده بودند. دادگر خبرنگاری نبود که هر چه می گویند بنویسد. سوالاتی از متهم و ماموران کرده بود که خوششان نیامده بود و با تحکم و توپ و تشر گفته بودند : همین را که ما می گوییم بنویس! و لاغیر.
دادگر آن خبر را ننوشت از تهران گفته بودند که اگر پیگیری کردند بگو من خبر را داده ام و تهران باید برای انتشار آن تصمیم بگیرد.
تو این مقطع که شهر در اعتصاب بود و هر روز تظاهرات و راهپیمایی و استقرار تانک‌ها و ادوات نظامی در محل ها و موقعیت های مهم شهر، از یک رادیو خارجی هم که شنوندگان زیادی آن سال‌ها داشت، تماس می گرفتند که آن‌جا چه خبر است و به ما هم خبر بدهید و قزوین رفته بود در صدر اخبار!
🔶 ششم دیماه ١٣۵٧ این روز یکی از خونین ترین روزهای مبارزات مردم قزوین علیه حکومت شاه بود.
مامورین جلوی ساختمان اصلی ژاندارمری نزدیک سه راه خیام که سینمای آن خیابان را قبل تر آتش زده بودند، به روی مردم آتشی از تیرهای جنگی گشودند.
« محمد حسین محمودیان» خبرنگار عکاس افتخاری روزنامه اطلاعات در دَم به همراه دو عمو زاده اش شهید شدند.
فرداش ، هفتم دی‌ماه ١٣۵٧ تشییع پیکر شهدا بود. باز عده ای از جمله «عباس بالو» همکلاسی و هم نیمکتی من شهید شدند.
مطبوعات در اعتصاب بودند ولی به هر شکل ما خبرها را می رساندیم و در قالب بولتنی که اعتصابیون منتشر می کردند، به اطلاع مردم می رسید.
مرحوم غیاثوند با دست و دلبازی بسیار اجازه داده بود برای انتقال اخبار از تلفن های دفتر نمایندگی روزنامه اطلاعات استفاده کنیم. صدا و سیما آن زمان هیچ امکان فنی در قزوین نداشت و فرستنده ٢٠٠٠ کیلوواتی دشت قزوین قوی ترین فرستنده رادیویی آن زمان کشور، تنها یک تکرارکننده / رله بود.

قزوین در سال‌های میانی دهه ١٣۴٠ که طرح پیکار علیه بیسوادی / نهضت سوادآموزی الان از آن‌جا به عنوان پایلوت کار شروع شد، یک رادیوی کوچک داشت که روزانه سه چهار ساعت برنامه در راستا و هم جهت طرح سواد آموزی پخش می کرد که بعد مدتی تعطیل شد.
در این نوشته و خاطره بازی تاکید بر اختصار است و لاجَرم باید اتفاق های زیادی را از آن سال‌ها و ماجراها تا پیروزی انقلاب واگذاشت. مثل احضار چند باره دادگر خانبان به محل استقرار فرماندار نظامی، بازداشت من توسط مامورین حکومت نظامی و میهمان کردن سیلی ای سنگین به گوشم، احضار به ساواک، شورای تامین شهر و خیلی ماجراهای دیگر ، در کنارش روزنامه فروشی در خیابان‌های شهر و توزیع سریع روزنامه و با خبر کردن مردم!
🔶 ٢١ بهمن ١٣۵٧ - تمام شب گذشته در شهر صدای تیراندازی و گاه رگباری به گوش می رسید. گفتند می خواهند مردم را بترسانند به مراکز نظامی نزدیک نشوند. خبر داده بودند که اطراف مقر لشگر ١۶ زرهی را مين گذاری کرده اند که کسی وارد محوطه آن نشود.
دادگر خانبان بدو بدو آمد دفتر روزنامه که فلانی می دانی چی شده؟ آقای طاهرخانی نماینده روزنامه در تاکستان خبر داد که نیروهایی از لشگر با توپ و تانک دارند به سمت تهران می روند!
پس از اطمینان از صحت خبر، بدون درنگ تلفنی آن‌را به واحد مرکزی خبر در تهران دادم و لحظاتی بعد رادیو گفت : شنوندگان عزیز توجه فرمایید: نیروهایی از سمت قزوین در راه تهران هستند و بقیه خبر!
تهران در آتش می سوزد و هر لحظه جایی سقوط می کند. پادگان‌ها، مقرهای پلیس ولی هنوز نظامیان در رادیو و تلویزیون حضور دارند. در خیابان جام جم معروف به دَر زنجیر نزد کارکنان صدا و سیما، چند تانک مستقر است. نظامی ها هم باور کرده اند که آخرین ساعت‌های حکومت شاه است. کارکنان اعتصابی رادیو و تلویزیون دارند به کار باز می گردند.
خبر که پخش شد ستون نظامی از قزوین راهی تهران است، مردم در مسیر راه را بستند. خبر رسید که ستون با مشاهده ایستادگی مردم در شهرها و روستاهای مسیر، راه خود را به سمت جاده بوئین زهرا - شهریار تغییر داده، آن مسیر هم بسته شد.
گفته می شد که فرماندهی آن ستون نظامی با سرتیپ منوچهر ملک معاون فرمانده تیپ زرهی قزوین بود، که پس از وقوع انقلاب جزو دومین گروه افسران عالی‌رتبه ارتش شاهنشاهی از جمله سرلشکر پرویز امین‌افشار، سرتیپ حسین همدانیان، سرلشگر نعمت‌الله معتمدی فرمانده لشگر ١۶ زرهی بودند که در یکم اسفند ۱۳۵۷ در پشت بام مدرسه رفاه تیرباران شدند.
برای مطالعه نوشته های نویسنده ،لطفا لینک های زیر را دنبال کنید:

https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

https://x.com/lioeLabnnjAz2HE?s=09

https://t.me/raoufpishdar

eitaa.com/raoufpishdar

https://www.facebook.com/Raoufpishdar

https://www.instagram.com/Raoufpishdar

https://www.threads.net/@raoufpishdar

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 10:5 | لینک  | 

*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار

تاریخ نشان داده است که حاکمان پیر مادام‌العمر حاضرند یک کشور را نابود کنند اما از قدرت کنار نروند.


اخیرا از ایلان ماسک پرسیده اند؛ تو با این همه امکانات مالی و دسترسی ها، دوست داری بیشتر عمر کنی؟
ماسک در فیلم موجود بعد از سکوتی طولانی که نشانه فکر کردن به پاسخی است که می خواهد ارائه کند، می گوید : بنظرم نیاز نیست تلاش کنیم تا انسان هاخیلی زیاد عمر کنند. اگر چنین شود، جامعه در جا خواهد زد و انگیزه ای برای تحول و ابداع و رونق نخواهد بود.
حقیقت این است که اکثر انسان‌ها بدون تغییر در تفکراتشان می میرند ، آن‌ها تفکراتشان را در دوره بزرگی از زندگی یشان حفظ می کنند و در برابر تغییر مقاومت می کنند. آن‌ها فقط میمیرن، بی آن‌که تغییری چه در خود و دیگران بوجود بیاورند و منشاء تحولی شوند ، فقط می میرند. و اگر نمیرند، در ایده ها و تفکرات قدیمی گیر خواهند کرد و جامعه پیشرفت نخواهد کرد.
ما مشکل حاکميت پیرها را داریم. رهبران بسیاری از کشورها خیلی پیر هستند و این ارتباط برقرار کردن با مردم را غیر ممکن می کند.
سهم گیری نخبگان در مدیریت یک کشور و یا جامعه فقط با بازنشسته شدن پیرمردان سیاست و قبل آن انتقال تجربیات و یافته ها ممکن است. این یک واقعیت انکار ناپذیر است که با پیری، انسان محافظه کار می شود. جامعه که یک واحد زنده و پویاست، محافظه کاری را تحمل نمی کند.
نظامی نخبه پرور و بهره مند از نخبه ها است که در وهله نخست بپذیرد، مدیریت امور باید چرخشی و مبتنی بر شایسته سالاری باشد. چرخش نخبگان اساس یک ساختار مدیریتی سالم و صحیح است. جابجایی مدیران و از این صندلی بر آن صندلی نشستن، چرخش نیست، درجا زدن است.
به علاوه جامعه ای خوشبخت است که پذیرفته باشد : آزادی بدون آگاهی ممکن نیست! هیچ قدرتی دائمی نیست و نباید فراتر از نقد باشد و هر جا که نقد سرکوب شود، فساد و استبداد رشد می‌کند!
به علاوه یک جامعه خوشبخت و سعادتمند و رو به جلو به این مهم رسیده است که باید از هر نوع ایدئولوژی که او را محدود و محصور کند، دوری نماید، نه شیفته این و آن ، و نه گرفتار و اسیر تفکرات سنتی! باشد.
اختلاف نسلی در انواع مختلف آن امروزه از مباحث مهم جامعه شناختی بویژه در جوامعی است که دارای جمعیت جوان حجیم اند و در آن‌ها تغییرات پرشتاب در جریان است.
تاریخ نشان داده است که حاکمان پیر مادام‌العمر حاضرند یک کشور را نابود کنند اما از قدرت کنار نروند.
اخیرا دو اتفاق روی داد که توجهات زیادی را به خود جلب کرد. یکی عدم توانایی رئیس‌جمهوری پیر ۷۳ ساله‌ی مادام‌العمر سودان جنوبی در کنترل ادرار خود در هنگام رژه نیروهای مسلح، و دیگری اعلام کناره‌گیری نخست‌وزیر جوان و موفق ۴۳ ساله‌ی نیوزیلند و اعلام عدم نامزدی در انتخابات آینده.
جمهوری سودان جنوبی از سال ۲۰۱۰ (۱۳۹۰) از کشور سودان جدا شده و جناب «سالوا کی‌یر مایادیت» رئیس‌جمهوری این کشور فقیر و تازه استقلال یافته است. وی هنگامی که از ارتش سان می‌دید به خاطر طولانی شدن مراسم رژه، نتوانست ادرار خود را نگهدارد و لذا شلوارش را خیس کرد و موجب تمسخر کوچک و بزرگ شد، ولی هم‌چنان مصمم است تا آخرین نفس در قدرت بماند و اجازه ندهد نسل جدید با فکرهای جوان و مبتکر به روی کار بیایند تا شاید با ابتکارات‌شان گره‌ای از کار بگشایند و این کشور آفریقایی و فقیر تکانی بخورد.
اما طرف دیگر ماجرا نخست‌وزیر نیوزیلند است که ۶ سال پیش در ۳۷ سالگی به عنوان جوان‌ترین رهبر جهان انتخاب شد. این بانوی محترم اکنون می‌خواهد از شرکت در انتخابات بعدی کناره گیری کند و گفته است که می خواهد جایش را به رهبر جوان با ایده‌ها و مدیریت جدید بدهد.
من می‌فهمم که‌ مشکلات کشور بحران‌زده‌ی سودان جنوبی با دنیای نیوزیلند مرفه فرق می‌کند. اما رهبران پیر می‌توانند با کناره گیری به موقع از قدرت، تجربیات خود را در اختیار جوانان بگذارند و با حمایت از آن‌ها کمکی به بهبودی کشورشان بکنند.
یک مثال دیگر بزنم و بحث را ببندم. این‌که همگان‌ می‌دانیم بعد از به روی کار بن‌سلمان جوان - ولیعهد کشور عربستان - این کشور تکانی خورده و راه‌های توسعه را بویژه در بخش اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در پیش گرفته است. اما هنوز و هم‌چنان پادشاه پیر در قدرت است تا بمیرد و سپس بن‌سلمان پیر! بر تخت نشیند. تازه با همه‌ی این اوصاف عربستان هم آینده‌ی مبهمی دارد، زیرا در این کشور آزادی سیاسی وجود ندارد که شاید روزی این دمل چرکین باز شود و برای این کشور بحران ایجاد کند. مگر این‌که اصلاحات سیاسی هم همراه با سایر اصلاحات بوجود بیاید که بعید می‌دانم.
برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده متمنی است لینک زیر را دنبال کنید:
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 15:41 | لینک  |