اینجا همه فکر گلیم خود اند
رئوف پیشدار
برای کمک به ترخیص آشنایی بستری در بیمارستان امام خمینی (ره) صبح اول وقت تا ساعتی از ظهر گذشته روز شنبه نُهم اردیبهشت ١۴٠۲ در این بيمارستان بودم.
بیمارستان فاقد یک نظام و چرخه کاری و اداری به روز و مناسب بیمارستانی است. این را همان ابتدای امر می توانی از لُول خوردن مراجعین میان بیماران در بخش های بستری و ترتیب ناصحیح توزیع واحدهای اداری متوجه شوی، به گونه ای که برای فقط مُهر کردن یک ورقه اول باید به آن سمت بیمارستان بزرگ بروی و بعد دوباره به نقطه قبلی برگردی و بار دوم و سوم، همین مسیر را باید تکرار کنی، خدا را شکر که سوپروایزر بخشی که آشنای من آن‌جا بستری بود، لااقل این ایراد کارشان را پذیرفت، البته با این توضیح که : امیدواریم مدیریت بیمارستان به آن توجه کند.
آشنای من دچار درد آپاندیس شده بود و اورژانس تهران آن‌را چون بيمارستان امام نزدیک بود، آن‌جا برده بود. بیمارستان زمان رضا شاه ساخته شده و در طول سال‌ها بخش هایی از آن بازسازی شده و بخشی هم اضافه شده است که کلینیک مهدی( عج) بخش جدید آن است.
این بخش از بیمارستان که در ضلع غربی آن بنا شده و از بزرگراه شهید چمران بخوبی دیده می شود به عنوان «بزرگترین پروژه بیمارستانی کشور در ۴۰ سال اخیر» چندی پیش توسط رئیس جمهوری افتتاح شد.کلی تبلیغات کردند. ساخت این بیمارستان بیش‌تر از ١٠ سال طول کشید. این منطقه مسیر روزانه آمد و شد من است.
از جمله جاهایی که باید برای دریافت مدارک ترخیص مراجعه کنم، بخش جراحی آن کلینیک است. وسایل ساختمانی هنوز در محوطه است. کارگران مشغول کارند! کف دو طبقه ای که باید می رفتم، هنوز خاک است. سیم های برق جاهایی رها است. یک آسانسور از آسانسورهایی که دَر آن‌ها را می بینم، کار می کند.
طبقات دیگر را ندیدم.
در صف نوبت دستگاه دریافت پول ( خودپرداز) بانک رفاه کارگران در محوطه بيمارستان منتظرم، نفر جلویی من آقایی از کارمندان بیمارستان است. لباس فُرم شکلاتی پوشیده که معمول کادر خدماتی است. چند تایی کارت دارد و شماره حساب هایی و فُرم هایی که یک به یک به آن ها پول واریز می کند. وقتی کارش طولانی شد، خودش به زبان آمد که «از دستگاه پُوزاستفاده نمی کنند که مالیات ندهند» از او می پرسم کی؟ می گوید : همه! ی این‌ها! می پرسم : دکترها؟ می گوید : برای این‌که مالیات ندن! می پرسم : مگر نباید به حساب بیمارستان واریز شود؟ جواب نمی دهد!
دو آقایی که نوبتشان بعد من است، هم فرم هایی را نشان می دهند که باید وجوهی را به حساب های غیر بیمارستانی بریزند.
یکی از آن‌ها می گوید : من هم همین‌طور، الان چند ساعت است که این ور و آن ور می روم!
منشی پزشک کلیه من، عادت داشت هر وقت نزد دکتر می رفتم، بگوید : ببخشید، دستگاه خراب است، از همین پایین ساختمان بگیرید، نقدی بدهید! در نوبت ویزیت، می دیدم که چند تایی را هم کارت می کشید. آن پزشک چند ماه پيش به کانادا مهاجرت کرد. مثل امیر یکی از دانشجویان ممتاز من که حسام خبر مهاجرتش را با تیتر «امیر هم رفت!» د ر اینستاگرام نوشته بود و دور از امیر، شوک بزرگی به من وارد کرد.
در بازگشت آشنایی درس خوانده و وکیل دادگستری که زحمت رانندگی را کشید، می گفت : اگر نظام مالیاتی شفاف بود، اگر مردم به آن اعتماد داشتند و دولت مالیات مردم را در سوریه و لبنان خرج نمی کرد، اینطور نمی شد که هر کس به فکر گلیم خود باشد.
خواستم از نظام مالیاتی اروپای شمالی و آمریکا و میزان شفافیت مالیاتی آن‌ها بنویسم که دیدم مطلبم طولانی تر می شود. لطفاً فقط بدانید که در آمریکا شما خودتان باید صورت مالیاتی یتان را بنویسید، یک سِنت مالیات شما نشان داده می شود که صرف چه کاری شده، در شبکه مالیاتی می توانید میزان پرداخت مالیات هر کسی را که می خواهید چِك کنید، حتی رئیس جمهوری بایدن! مالیات نده! یک ناسزای خیلی خیلی آبدار! است چیزی در غلیظ تر از فحش های ناموسی! فرق نمی کند رئیس جمهوری باشی یا یک کارگر ساده، سیستم به گونه ای است که یک سِنت حتی اگر اشتباه محاسبه مالیاتی داشته باشی، بدون چشم پوشی سر و کارت دادگاه است، حتی اگر رئیس جمهوری کلینتون و یا دونالد ترامپ باشی که هر دو سَر مالیات ندادن، سر و کارشان به دادگاه کشیده شد. البته اضافه پرداخت، فوری به حسابت بر می گردد. مسافر باشی خریدهایت معاف از مالیات باشد، در مرز مالیات داده شده را بر می گردانند. و...
ببخشید طولانی شد.

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 21:44 | لینک  |