آقای رییس جمهور! دوره «وی گفت، وی افزود» گذشته است
تیم تبلیغاتی دولت ضعیف است. عبارت بالا را بارها و بارها از زبانهای مختلف شنیده ام . در این شکی نبست که دولت اصلا زبانی برای تبلیغ خود نه ! حتی برای بیان کارهایی که کرده است ندارد. دولت باید بپذیرد !
قانون-رئوف پیشدار - روزنامه نگار و معلم دانشگاه: من در مقام یک روزنامه نگار و استاد دانشگاه از شما آقای رییس جمهوری می خواهم سریعادر کادر اطلاع رسانی خود و مجموعه های وابسته مانند خبرگزاریهایی که از بودجه عمومی ارتزاق می کنند ' تغییرات لازم را اعمال و افراد حرفه ای را به سر کار بیاورید. با برنامه و به روز.بازنشستگان کم سوادی که با کمترین سابقه عملیاتی و حداقل تحصیلات' در فلان خبرگزاری شما جا خوش کرده اند ' بازوان ناتوانی هستند که فقط سربار دولت هستند تا چه رسد به بازویی که بخواهند برای دولت ' آنهم در این دوره سراسر مصاف خبری کاری انجام دهد . آنها در خوشبیانه ترین حالت به چند دهه پیش تعلق دارند که دنیای ارتباطات پیچیدگی های الان را نداشت . کارنامه سه سال گذشته آنها که امروز خود شما و اطرافیانتان به آن اقرار دارید ' بهترین سند گفته من است . اینک شما چاره ای جز اینکه صادقانه با شما گفتم ندارید . تیم تبلیغاتی خودتان در دولت و حومه ! آنرا عوض کنید.
آقای رییس جمهوری !
دوره وی گفت، وی افزود گذشته است . شما خودتان هم بهتر می دانید که صدا و سیمای ایران امروز به اعتبار توسعه و گسترش رسانه های مجازی و ماهواره ها دیگر رسانه ملی نبست ! حالا هر چقدر می خواهد تبلیغ کند و خودش را با این عنوان معرفی کند ! خبرگزاری شما نتوانسته و نمی تواند با زمان و نیازهای آن جلو بیاید . این خبرگزاری روزی زیر این علم و روزی دیگر زیر آن علم سینه زده است ! آنهم با بودجه میلیاردی قادر به نفوذ در افکار عمومی در حد یک کانال گروهی در شبکه های مجازی نبست .
آقای رییس جمهوری !
شما چاره ای ندارید نه می توانید و نه خواهند گذاشت و متاسفانه اطرافیان شما هم هنوز قادر به درک تحولات سریع در حوزه ارتباطات نیستند تا به شما بگویند چه کار باید بکنید .
آقای رییس جمهوری به خرد جمعی. دلسوختگان کشور و انقلاب در حوزه ارتباطات احترام بگذارید و از آنها کمک بخواهید. اما یک چیز را باور کنید : ضعیف ترین تیم تبلیغاتی دولت در بیش از 35 سال فعالیت حرفه ای یم همین تیم تبلیغاتی است که در دولت شما می بینم . با همه ی. احترامی که برای آنها قائل هستم : کم سواد و بی تجربه ! اما در عین حال پر ادعا !
آقای رییس جمهوری !
این حرفها را به اعتبار یک رای یی که به شما دادم ' گفتم و نوشتم . این را برای خودم یک تکلیف می دانستم .
ماراتون نامزدهای مورد وثوق و تایید شورای نگهبان برای تصاحب کرسی ریاستجمهوری با قطعیشدن مشارکت 6 نامزد در مبارزات انتخاباتی یازدهمین دورده انتخابات ریاستجمهوری آغاز شده است.
فرض مسلم این است که نامزدها با عبور از سد نظارت استصوابی شورای نگهبان، دارای شرایط عمومی یکسانی هستند اما آنچه كه قاعدتا موجب تميز این 6 تن با يكديگر و هر يك با ديگري ميشود ، برنامه ها و طرحهاي نامزدها وهمچنين تيم هاي اجرايي و عملياتي آنها با تعاريف روشن و دقيق در ابعاد و زمينه هاي گوناگون در صورت رسيدن به هدف است.
بدون وجود و حضور نهادهاي مدني قدرتمند كه آرزوها و خواسته هاي راي دهندگان را تجميع، دسته بندي و تبديل به طرح و برنامه كنند و در دوره مبارزه انتخاباتي، آنها را تشريح و ابعاد آنرا با همه آثار و پيامدها بيان كنند و ضامن اجراي آن برنامه ها در صورت كسب آراي مردم توسط نامزد حمايت شده باشند ، اين انتظار كه يكايك نامزدها با برنامه وارد مبارزه انتخاباتي شوند و به آن وفادار و پاسخگو باشند ، نه انتظاري مقبول و نه ممكن است با شرايط و ويژگيهايي كه ذكر گرديد ، عملياتي شود.
نهادهاي موجود كه نامزدي را پيشبري ميكنند، از نظر ماهيتي و كاركردي، ويژگيهاي تمام و كمال يك نهاد مدني را ندارند. آنها حداكثر، خواستهها و ديدگاهها ي دسته و يا نهايتا گروهي را نمايندگي ميكنند كه محدوده كوچكي از سلايق را در بر مي گيرد و تعهد آنها عمومي نيست . در چنين شرايطي مسئوليت هر دو طرف راي گيرنده و راي دهنده بسيار سنگين است و آنها خود بايد وظايفي را كه در جوامع مردم سالار بهطور معمول نهادهاي مدني انجام مي دهند، بر عهده بگيرند و چنين وضعيتي خالي از مخاطرات خاص خود نيست .
نزدیک به چهار دهه پس از پيروزي انقلاب اسلامي و برگزاري تقريبا يك انتخابات در طول هر سال در اين مدت ، همراه با توسعه نظام هاي ارتباطي ، افزايش سطح آگاهي هاي عمومي، جوانشدن جمعيت كشور و ويژگيها و خصوصيات ديگر جامعه ، آحاد مردم را باوجود عدم توسعه سياسي در بعد نهادهاي مدني كه خود معلول علتهايي است ، امروز به آن سطح از آگاهي سياسي رسانده است كه در انتخابات مجلس شاهد بوديم كه چگونه از « حق »خود استفاده كرد و اين پيام را به سياسيون و سياست بازان داد كه از وضعيت موجود راضي نيست و خواهان اصلاحاتي عميق است و اين كار جز با برنامه اي با همه ويژگيهاي علمي آن از تدوين تا اجرا و تعهد به آن و وجود مكانيزمهايي براي متعهد نگه داشتن سياسيون به آن ، ممكن نيست.
مردم اينك با حقوق خود در فصل فصل قانوناساسي بهويژه در فصول حقوق متقابل دولت و ملت به عنوان « ميثاق ملي » آشنا هستند و ميدانند كه « راي » هر فرد «حق » او ست و هيچ فردي را نمي توان موكلف به عملي كه حق او را سلب و يا مخدوش مي كند ، كرد. مردم به اين باور رسيده اند كه نامزدها « وظيفه» دارند برنامه و طرح بدهند و مردم « حق » دارند كه به هر يك از نامزدها و يا نامزد خاصي كه سلايق آنها را تامين مي كند ، راي بدهند و يا ندهند.
مردم باور دارند در برابر اعمالي كه حقوق اساسي و يا قانون ديگري براي او شناخته شده باشد، حق رجوع موثر به محاكم ملي صالحه را دارند. اساس و منشا قدرت حكومت ، اراده مردم است. اين اراده بايد به وسيله انتخاباتي ابراز شود كه از روي صداقت و بهطور ادواري صورت پذيرد. انتخابات بايد عمومي و با رعايت مساوات باشد و با راي مخفي يا طريقه اي مانند آن انجام گيرد كه آزادي راي را تامين كند.
هر كس در اجراي حقوق و استفاده از آزاديهاي خود فقط تابع محدوديتهايي است كه به وسيله قانون منحصرا به منظور تامين شناسايي و مراعات حقوق و آزاديهاي ديگران و براي رعايت مقتضيات صحيح اخلاقي و نظم عمومي و رفاه همگاني در شرايط يك جامعه دموكراتيك وضع شده است .
شرایط کنونی کشور مولود اشکالات اساسی سیستمی چند بعدی است که در آن فساد سیستماتیک درد آوری ریشه یافته است که در همه اشکال آن بهویژه درسایه قدرت ، به اخبار عادی رسانه ای و اشارات در گفتوگوهای کوچه و بازار مردم تبدیل شده است . آنچه دراین میان بهشدت آسیب دیده ، اعتماد عمومی است . برای یک نظام سیاسی، برخورداری از پشتوانه ملی، نیازی حیاتی است که در پرتوی اعتماد عمومی بهوجود میآید.این پشتوانه ملی است که هژمونی واقعی رامیسازد. آنچه در ایران سبب بحران جاری اقتصادی شده است، ریشه در عدم شفافیت و عدم واقع نگری دارد. تعاملات اقتصادی در ایران در اتاق شیشهای صورت نمی گیرد که برای همگان قابل رصد باشد. درچنین وضعیتی است که فساد حالت سیستماتیک به خود می گیرد و گرفته است. نسبت دادن هر اتفاقی به دشمن، سادهترین شکل فرار از مسئولیت و پاسخگویی در برابر تصمیمهای غلط است . دشمن بدیهی است که از هر فرصتی برای اهداف خود استفاده کند، وگرنه دشمن خوانده نمیشد. آنچه سد راه این امریعنی بهره برداری دشمن میشود ، تصمیمگیریهای درست، منطقی وعلمی حاصل خرد جمعی نخبگان بهدور از تعلقات سیاسی و جناحی و در نهایت شفافیت است. نمی شود در نظامی فردی هم نماینده و مسئول اقتصاد عمومی باشد و هم خود فعال اقتصاد خصوصی. یکی از پنج بحران اساسی که در هر ساختاری می تواند آنرا زمین گیر کند، بحران توزیع یا در اصطلاح عام عدم چرخش نخبگان است . دولت های مدرن،امروز تاکید بر پیوستهای علمی و مطالعاتی برای هر طرح و برنامه خود دارند. از این رو است که درجوار آن دولتها ، نهادهای مطالعاتی و پژوهشی بسیاری را میبینیم که با بهکارگیری نخبگان ، کارشان تهیه پیوست برای طرح هاست. طرحی اجرایی نمیشود مگر پیوستهای لازم را در ابعاد مختلف دریافت کرده باشد. در ایران نهادهای مطالعاتی کم نیستند اما مساله عدم باورمدیریت به پژوهشها و یافته های آنهاست که از تهجرناشی میشود. مدیریت کشور که در طول 40 سال گذشته، کمترین چرخش را داشته، نتوانسته است خود را با مقتضیات تطبیق دهد. نخبگان اولین قربانیهای این شیوه مدیریتی هستند. نخبگان ترجیح را در بی تفاوتی یا مهاجرت می بینند. این مدیریت پاسخگو هم نیست .
مدیریت نمیتواند قدرت را در خود متمرکز کند ، ولی پاسخگو هم نباشد.حاصل، فاصله گیری مردم از مسئولان و عمل به صلاح دیدهای خود است. در این چنین شرایطی است که منافع فردی بر منافع جمع غلبه پیدا میکند، شبیه وضعیتی که الان در کشور شاهد آن هستیم . در تئوریهای استراتژیک این نظریه به ناپلئون بناپارت منتسب است : هیچگاه مردمانت را دشمن یا عناصر دشمن مخوان ، زیرا دو اصل را در مورد خود روشن کردی؛ اول : مردم خودت دشمنت شده اند . دوم : آنقدر ضعیف بوده ای که دشمنانت مردمت را کنترل می کنند. من منکر نقش و سهم و تلاش دشمن و عوامل آن در بحران سازی جاری در کشور نیستم. دشمن بهانههای زیادی برای رویارویی نه فقط با نظام که با « ایران» دارد ، در کنار آن اعتقاد دارم که آنچه می تواند و باید مقابل اهداف دشمن قرار گیرد، همبستگی ملی و اراده عمومی است که با تقویت اعتماد عمومی در سایه سیاستهای درست، تصمیم گیری و اجراهای شفاف و مشارکت دادن عموم و اعتماد دو سویه ممکن است.
رياست محترم قوه قضاييه، دستور اخیر جنابعالی به ضابطان قوه قضايیه، دایر براجرای کامل قانون که شأن آن به مساله اخیر دربرخورد نیروی انتظامی با خانمی بدپوشش بازمی گشت، خواندم. از دستور شما برای اعمال قانون استقبال می کنم و این دستور را زمانی بیشتر به دل نشین و شایسته استقبال توسط افکار عمومی می دانم که همهسونگر و شامل عام و خاص شود. صدور این دستور از سوی حضرتعالی به جهت جایگاهی که در آن به عنوان قاضی القضات ، حافظ و ضامن اجرای قانون دارید ، طبیعی است ، اما انتظار من این بود و هست که درکسوت روحانی وفعال فرهنگی ، در عین حال دستور دهید با نگاه به همان قوانین موضوعه ، ضابطان و آمران ، نگاهی چندبعدی به مسائل داشته باشند و سعی درحل هر مسالهای از همان نگاه و منظر خشک قانون نداشته باشند.حضرت آیت ا... آنچه من را تشویق کرد تا این نامه را به شما بنویسیم ، قرار داشتن هر دوي ما در یک جایگاه فرهنگی و معنوی است. جنابعالی در مقام روحانیای بلند مرتبه که ماموریتش آماده سازی ، پایش و پاکسازی روح و روان مردم است و من در کسوت روزنامه نگاری و معلم دانشگاه با وظایفی تا حدودی مشابه ! پس به یک زبان می توانم بگویم هر دوي ما فرهنگی هستیم و به همین دلیل و جایگاه گمان می کنم بهتر می توانیم با هم سخن بگوییم و ان شاءا... سخن من مقبول واقع شود .حضرت آیت ا... ! جنابعالی درجایگاهی که قراردارید، بدیهی است که بیشتر ازمن به آمار و ارقام و نظرها و تحلیل ها درباره مسائل اجتماعی وفرهنگی دسترسی دارید و البته خودتان هم صاحب تحلیل و نظر هستید و من هم چون در دانشگاه و جامعه زندگی می کنم ، تا حدی که به من اجازه می دهد ازآنها آگاهی می یابم و در موقعیت دانشگاهی و روزنامهنگاری ، برای خودم و مخاطبانم تحلیلی عینی و علمی دارم. به ما آموخته اند و به دانشجویانمان می آموزیم که در حل مسائل، راهکار را در خود مساله جستوجو کنند که سعی در حل آن از راه غیر ، مساله را فقط غامض تر می کند و امکان حل نخواهید یافت.حضرت آیت ا... ! 12 سال پیش در « اعتماد» زیر عنوان « بد حجابی ، مقصر ما هستیم » خلاصه نوشته ای را چاپ کردم که بعدا کتابچه ای با همین عنوان شد و نشر یافت و در اینترنت نیز در دسترس است. سوال اساسی آن نوشته این بود که« ما» من ! روزنامه نگار و استاد دانشگاه ، جنابعالی و چون حضرتعالی در مقام روحانی ، رسانه ها و کلا شخصیت ها و امکانات و سازمانهای عریض و طویل فرهنگی گسترده و بودجه بر فعال در مقوله فرهنگ ، در برابر بودجه ها و دریافت های خود و جایگاهی که در آن قرار داریم، برای حل معضلاتی که درحوزه تخصصی ما ! قراردارد ، چه کرده ایم که انتظار داریم جوان امروز مانند ما بیندیشد؟ مساله قابل توجه امروز ما درحوزه فرهنگ و حتی مذهب و دینداری ، اندیشیدن فعالان و صاحبان منصب در آن به موضوعات با عینک قرنها پیش است؛ آن زمانی که «شکاف اطلاعاتی» بین توده ها و نسل ها وجود نداشت ، شکافی که امروزبه واسطه توسعه ارتباطات انسانی روز به روز بر عرض و طول و عمق آن افزوده می شود،اتفاقی که اگر خوب به آن به عنوان یک «فرصت» نگاه کنیم از قضا پدیده ای مبارک و میمون است که همت ما را برای پر کردن علمی و منطقی آن می طلبد. به عنوان یک فعال فرهنگی به استادان و به اعتبار چند کتاب دینیام ،شاید یک فعال مذهبی ، به دوستان پرتعداد روحانی ام همواره توصیه کردهام که خود را به دانش و ادبیات و فناوری روز مجهز کنند ، با مخاطبان بهخصوص جوانان با زبان و دانش و ادبیات روزآمد سخن بگویند . من جزو معدود ایرانی هایی هستم که تقدیر ! به آن امکان درس خواندن و کار در دو بلوک شرق و غرب ، آنهم در اوج سرمایه داری و کمونیسم را داد. ناتوانی سرمایه داری در پاسخگویی به نیازهای فطری حتی اولیه مردم را دیدم و می بینیم . فروپاشی شوروی را هم دیدم و برچیده شدن دیوار برلین را گزارش کردم . درباره وهابیت و باورهای غلط آن دو کتاب « اینحا تا خدا فاصله ای نیست » و «من نه ذره ای در این اقیانوسم» را نوشتم که هر دو در کتابخانه هایی علمی و تحقیقی و دانشگاهی مانند بعثه مقام معطم رهبری و مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن در دسترس محققان و اندیشمندان قرار گرفته است . زمانه ! به من آموخته است که به مسائل همانطور که هست، بنگرم. من دانشجویانم را مانند فرزندانم می دانم . توجه کنیم آنهایی که به جرم ! بد پوشی به کلانتری ها یا مراکزی مانند مرکز خیابان بخارست و یا حتی زندان پاکدشت برده شدند و شاید بعدها هم برده شوند، فرزندان ما هستند. من با فرزندانم به سخن می نشینم ، حرفهای آنها را قبل از آنکه خودم حرفی بزنم می شنوم ، سعی در اصلاح رفتار و سخنم و علمی سازی و بهروز آوری آن دارم تا مخاطب اقناع شود و همواره به یاد دارم آنها دست پروردههای نظام فرهنگی ای هستند که من عنصری فرهنگی درآن هستم. به یاد دارم ما که بودیم ، آنها نبودند ! ما فضای کنونی را با کارها و اعمال خود ساخته ایم. من به مسائل نگاه امنیتی ندارم ، البته از آن هم هم غافل نیستیم ، اما باور دارم ریشه در خاک است.
11 سال در « اعتماد » زیر عنوان « بر ناممکنها اصرار نکنیم » به زبانی بسیار ساده از غیر ممکن بودن امری به نام «فیلترینگ»در شبکه اینترنت از نظر فنی و در حد بضاعت علمی خود نوشتم" برناممکن ها اصرار نکنید ."
آن زمان هیچ خبری از شبکه های پیام رسان مبتنی بر موبایل و حتی بسیاری شبکههای اجتماعی امروزی نبود. وبلاگ تازه در اینترنت معرفی شده بود و من هم صفحه ای داشتم .دانشجوی مقطع لیسانس بودم و در مقاله پایان تحصیلم ( چیزی شبیه پایاننامه و رساله در تحصیلات تکمیلی) تحقیقی جامع صورت دادم که زیر عنوان «وبلاگ نویسی، یک فرصت در حوزه امنیت ملی ایران » نشر یافت.
همان سالها دامنههایی که امکان وبلاگ نویسی را ارائه می کردند، فیلتر شدند ! اما وبلاگ نویسی ایرانیها ادامه یافت تا آنجا که ایرانیها بعد از چینی ها بیشترین تعداد وبلاگنویسها بودند.
آن زمان نوشتم به جای برخوردهای سلبی با فناوری نگاهی ایجابی داشته باشید. گفتم : تولید محتوا را تشویق کنید و «سواد رسانه ای »را ارتقا دهید. تا آن زمان یاد ندارم واژه سواد رسانهای را ایرانیهای اهل مطالعه جز از زبان « ژان گازنو » ی کانادایی شنیده بودند.
نفوذ اینترنت و شبکه های اجتماعی امروز به حدی رسیده است که نظراتی مانند« دهکده جهانی» را محو کرده و جهان را در حد یک گوشی تلفن همراه کوچک کرده است . اینجاست که می گوییم : جهان من امروز در دست من است ، جهان من همه جا با من است حتی در رختخواب!
دسترسی به اینترنت پرسرعت و بدون محدودیت، امروز یکی از نشانههای دموکراسی و میزان سنجش جاری بودن آن در یک جامعه دانسته میشود و در اغلب کشورهای دموکراتیک هر گونه محدودیت در آن، در دادگاه از جمله دادگاه های قانون اساسی قابل رسیدگی است.
در ایران نيز این مهم با عنایت به روح قانون اساسی و قوانین و قواعد آمره موضوعی یا عمومی مانند« منشور حقوق شهروندی» بايد جاری باشد.
در غیاب دادگاه قانون اساسی، دیوان عدالت اداری صلاحیت آنرا دارد تا نقض حقوق شهروندی را تا به همین جای آن حتی اگر پیام رسان تلگرام فیلتر نشود، با نگاه به منشور حقوق شهروندی به عنوان یک سند اداری که روح خود را از قانون اساسی دارد، رسیدگی کند.
آزادی انسان در انتخاب سبک زندگی خود، در منشورهای جهانی مانند منشور حقوق بشر به رسمیت شناخته شده و بهعنوان یک سند فرادستی، همه کشورهای پذیرنده از جمله ایران موظف به احترام و رعایت آن هستند .
فراموش نشود که قانون اساسی عالی ترین سند در تنظیم روابط میان ملت و دولت به معنای عام آن است و هیچ یک از دو طرف حق نقض آن و عمل دلخواه به بخش یا بخشهایی از آنرا ندارد.
در غیاب احزاب ریشه دار در ایران که تعهدات نامزدهای انتخابات برای نهادهای انتخابی را تعهد و تضمین و پیش بری کنند، دادن وعدههای رنگارنگ حتی خارج از صلاحیت برای کسانی که سودای قدرت دارند، متاسفانه به امری عادی ! در کشورم تبدیل شده است . افکار عمومی این مهم را فهمیده است اما صاحبان قدرت هنوز به آن که بی اعتمادی روز افزون انجامیده، باور ندارند. از جمله تعهدات رییس جمهوری روحانی در رقابت های انتخاباتی بهخصوص برای ریاست بر دولت دوازدهم، احترام به حقوق شهروندی و حقوق اساسی آحاد ملت بوده و رییس جمهوری برای رعایت آن سوگند نيز یاد کرده است .
فیلترینگ یک پیام رسان در اینترنت، مانند بستن یک جوی آب منشعب از یک رودخانه بزرگ است . رودخانه را نمیتوان بست چون زندگی به آن وابسته است . فیلتر کردن اینترنت،مردم را به قانون گریزی تشویق می کند. به جای محدود کردن دسترسی ، دسترسی را توسعه دهیم و همزمان سواد رسانه ای را تعمیق ببخشیم . در اینترنت راه برای دور زدن هر سدی وجود دارد . از تجربیات گذشته درس بگیریم و بی خود از جیب مردم برای وجاهت خودمان هزینه نکنیم .
جهان امروز مختصات خود را دارد که به سرعت نيز به برکت رسانههای ارتباطی در حال تغییر به نفع مردم است. جهان امروز به برکت رسانهها آنقدر کوچک شده که میتوان گفت : جهان من در دست من ،در جیب لباس من و حتی در رختخواب نيز با من است.
استاد دکتر جمشید ممتاز در کتاب ارزشمند خود «تجاوز و مفهوم آن در حقوق بینالملل» که از جمله منابع درسی در سطوح عالی حقوق و روابط بینالملل است، این مفهوم، مفاهیم مرتبط و مصداقهای آن را به صورتی دقیق و علمی برشمردهاند. طبق حقوق بینالملل هر عضوی از جامعه بینالملل که به صورت بالقوه یا بالفعل در معرض تجاوز قرار داشته باشد، حق آن را خواهد داشت تا برای احقاق حقوق خود به نهادهای جهانی از جمله شورای امنیت سازمان ملل و نهادهای قضایی بینالملل مانند دیوان بینالمللی دادگستری شکایت ببرد و جامعه جهانی در برابر آن تعهداتی دارد که اعمال مساعی لازم برای پیشگیری از تجاوز و در صورت وقوع، دفع آن از جمله آنهاست. «حفظ صلح و امنیت بینالمللی و بدین منظور به عمل آوردن اقدامات دستهجمعی موثر برای جلوگیری و برطرف کردن تهدیدات علیه صلح و متوقف ساختن هرگونه عمل تجاوز یا سایر کارهای ناقض صلح و فراهم آوردن موجبات تعدیل و حل و فصل اختلافات بینالمللی یا وضعیتهایی که ممکن است منجر به نقض صلح شود با شیوههای مسالمتآمیز و طبق اصول عدالت و حقوق بینالملل» یک اصل اساسی در منشور ملل متحد است که مقاصد اصلی آن بر این پایه استوار است. در منشور ملل متحد برای همه حاکمیتها در سطح جهان (حتی آنهایی که عضو سازمان ملل نیستند) اصل تساوی حاکمیت به عنوان یک اصل بنیادی دیده شده و ترتیباتی توصیه شده تا همه کشورها بتوانند از یاریها و پشتیبانی ملل متحد برای برقراری صلح جهانی استفاده کنند. بند 3 از ماده2منشور ملل متحد فصل مقاصد و اصول، حکم و ایجاد تعهد میکند که «کلیه اعضا اختلافات بینالمللی خود را به وسایل مسالمتآمیز به طریقی که صلح و امنیت بینالمللی و عدالت به خطر نیفتد، حل خواهند کرد.» و بند 4 از ماده 2 همین منشور همه اعضا را مکلف میکند تا «در روابط بینالمللی خود از تهدید به زور یا استفاده از آن علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشوری یا از هر روش دیگری که با مقاصد ملل متحد مباینت داشته باشد» خودداری کنند. از جمله ترتیباتی که اعضای ملل متحد در منشور آن برای حفظ صلح و امنیت بینالمللی دیدهاند، بند اول از ماده 24منشور (فصل وظایف و اختیارات شورای امنیت) اشاره به این مهم دارد که «به منظور تامین اقدام سریع و موثر از طرف ملل متحد، اعضای آن مسؤولیت اولیه حفظ صلح و امنیت بینالمللی را به شورای امنیت واگذار کرده و موافقت میکنند که شورای امنیت در اجرای وظایفی که به موجب این مسؤولیت برعهده دارد از طرف آنها اقدام کند.» شیوه عمل و اختیارات دیده شده برای شورای امنیت در این باره در مواد بعدی همین فصل از منشور ملل متحد آمده که برای مطالعه بیشتر میتوان به آن رجوع کرد. با این توضیح، میتوان مصداقهایی را در وضعیت امروز جهان دید که بالقوه مخل صلح و امنیت جهانی دانسته میشود و تهدیدهای روزانه آمریکا و رژیم صهیونیستی در توسل به قوه قهریه علیه ایران و امکانات و تاسیسات زیربنایی آن از جمله طرحهای تحقیقات هستهای آن که ایران با استناد به بندهایی از پیمان NPT از جمله بندهای 4 و 2 آن، تحقیق و فعالیت در این زمینه را حق قانونی خود میداند و پیمان نیز بر آن صراحت داشته است، از آن جمله است. یک بررسی ساده در اخبار و گزارشهای رسانههای بینالمللی که توسط اینجانب در دوره زمانی اول تیر 1389 تا پایان همین ماه صورت گرفته است، حداقل 17 یافته در پی داشته که در آنها مقامات مسؤول در دولت واشنگتن به «صراحت» ایران را به حمله نظامی تهدید کردهاند که از نظر حقوق بینالملل از مصادیق صریح و روشن «تجاوز» دانسته میشود. دفع تجاوز (حتی احتمال فیزیکی آن با توجه به صراحت آن در حقوق بینالملل) خواه فردی یا دستهجمعی، لطمهای به حق ذاتی هیج عضوی از اعضای ملل متحد که در منشور نیز دیده و مورد تاکید قرار گرفته است، وارد نخواهد کرد و طبیعتا نهتنها ایران که هر واحد سیاسی دیگر در صورت لزوم دست به اقدامات بازدارنده لازم برای دفاع از خود خواهد زد. دفاع از واحد سیاسی مورد تجاوز قرار گرفته و تنبیه متجاوز از طرق مختلف از جمله «عملیات اجرایی دستهجمعی بینالمللی» آنگونه که اشاره شد از وظایف ذاتی شورای امنیت است که نهتنها منافاتی با حق ذاتی دولتها برای دفاع از خود ندارد که میتواند تقویتکننده آن نیز باشد. مقامات ایرانی حتما شکایت از آمریکا و رژیم صهیونیستی به شورای امنیت برای تهدید صلح و امنیت جهانی را تعقیب میکنند و جامعه جهانی نیز توجه دارد که این نوع تهدیدها چه آثار و عواقب خطرناکی در پی خواهد داشت که شدت یافتن رقابتهای تسلیحاتی در منطقه، تشدید کسر اعتماد کشورها به یکدیگر، متزلزل ساختن بیشتر اقتصاد جهانی و سوءاستفاده بیشتر گروههای تروریستی از فضای بهوجود آمده، تنها بخشی از آن خواهد بود.
آژیر آمبولانس همین که خیابان «کمالی» را به سمت بیمارستان لقمان الدوله میپیچد، به گوش می رسد.
اهالی و کسبه محل به این صداها در همه طول روز و شب عادت دارند.
2 طرف خیابانهای محل هر جا که جایی بوده و حتی سوراخی ! ماشینی پارک شده است.
آژیر آمبولانس در این خیابانهای تنگ و پر از ماشین فقط یک پیام دارد : برو ، برو واینستا ! ماشینی از فرعی ها بیرون نیاد و کسی هم جلوی من سبز نشود.
آژیر آمبولانس اما برای پزشکان و پرستاران بیمارستان فرمان آماده باش دارد.
آنها، اغلب سالهاست که اینجا کار می کنند.
حس شان آنقدر قوی شده است که می توانند خیلی چیزها را از همان صدای آمبولانس حدس بزنند.
تجربه و علم آمار هم به آنها کمک کرده است که برای مثال بدانند: بیشترین عده مراجعان شب های جمعه و برخی مناسبت های منتهی به تعطیلی است.
در بخش مسمومیت ها اگر آنهایی را که نادانسته و ناآگانه به هر شکل و علت و وسیله ای مسموم شده اند، که اکثریت مراجعه کنندگان را هم تشکیل می دهند، کنار بگذارند، آنچه باقی می ماند مردان و زنانی هستند که با آگاهی مواد کشنده مصرف کرده اند!
زنها بیشتر با دارو اقدام به خودکشی می کنند که اغلب هم نجات پیدا می کنند، ولی مردها از موادی استفاده می کنند که احتمال مرگ بیشتر دارد. نام این مواد بهواسطه بد آموزی، ذکر نمی شود.
یکی از پزشکان می گوید : عده کسانی هم که مخدرهای شیمیایی مصرف می کنند و براثر آن مسموم می شوند، خیلی زیاد شده است.
بهواسطه یک حس غریزی همین که صدای آژیر نزدیک تر می شود، نگهبان، زنجیر ورودی را می اندازد.
آمبولانس وارد حیاط بیمارستان می شود و راننده در همان حال دستی به نشانه سلام برای نگهبان بلند می کند.
2 آمبولانس دیگر در حیاط بیمارستان متوقف هستند.
هر 2دقایقی پیش بیمارانی را به بیمارستان آوردند.
بیمارستان بخش های مختلفی دارد ، ولی بخش مسمومیت آن شهرت دارد و بیمارستان را به آن می شناسند.
آمبولانس یک راست جلوی بخش مسمومیت ها توقف می کند.
تکنسین پزشکی همراه راننده فوری پیاده می شود.2نیروی خدماتی هم بهسرعت می آیند. یکی این سر و دیگری آن سر برانکارد را می گیرند.
تکنسین هم سرمی را که به دست بیمار وصل شده ، همینطور بالا گرفته است.
بخش اورژانس اینجا را با نصب پردههایی به صورت غرفه در آورده اند.
بیمار را روی تختی توی یکی از این غرفه ها می گذارند. 2 رزیدنت حاضر در بخش پرونده بیمار را از تکنسین اورژانس می گیرند.
مشخصات بیمار : نام: ملیحه. نام خانوادگی: ج – سن 21 سال – آدرس شهرک غرب – خیابان و...
تشخیص اولیه «مسمومیت بر اثر استعمال مت آمفتامین» همان مخدر شیشه است و در ادامه شرح اقدامات صورت گرفته تا قبل از انتقال مسموم به بیمارستان آمده است.
دخترک یک ریز حرف می زند. از آسمانی میگوید که پرنده ای در حال پرواز در آن است !! و خورشیدی که اگر دستی دراز کند می تواند آنرا بگیرد . آنقدر به هوش نیست که همین حداقل را بفهمد که آنوقت دستش خواهد سوخت !؟ یا بهقول خودش جیز میشود.
دلش میخواهد که جیزت بشم ! کی؟ نمیفهم ! بقیه حرفهایش را که سرجمع میکنی و حتی تجزیه و تحلیل!
نمی توانی یک جمله درست از توی آن بیرون بیاری.
حجاب که بی خیال ! همین دو تکه لباس باقی مانده توی تنش را هم میخواهد از گرمایی که خورشید !!
به او میتاباند در بیاورد.
هرچی روی صورتش مالیده بود حالا به هم ریخته است. همراهش جلوی دستهایش را میگیرد.
او هم آرایشی به تمام معنا زشت دارد.
با این سن و جثه نه چندان قوی، زوری پیدا کرده است که نگو !
زیر لب و گاه بلند ترانه های آن ور آبی و این ور آبی ، زیر زمینی و رو زمینی ، رپ و متال و... می خواند !
« نور – صدا – بترکون دیگه ! آها بیا وسط - با دوتا که نمیشه ! اگه اهل پروازی بدو بیا ! بی خیال ! بجنبون ! این مردها همشون همینند و... سبزش اثر نکرد، آبی شو بترکون و... بطری رو برو بالا» چند ثانیه ای آرام میگیرد.
آزمایشگاه جواب را می دهد.
پزشک رو به پرستار : سریعا معده را تخلیه کنید . سرم گرافی شود...تزریق شود. همراهش کو ؟
پرستار : همینجا بود ! کجا رفت ؟
پزشک : به حراست اطلاع بده ! این دو تا با همند . پارتی و مارتی بودن از این قرص مورصها زده اند .
پزشک : ملیحه ! ملیحه ! صدای منو می شنوی ؟
بعد از ثانیه ها سکوت و تکرار اسم او توسط پزشک و معاینه نبض ، ملیحه با صدای گرفته و خش دار – مثل سیگاری های قهار ! : آره عزیزم ! صدای زنگ رو شنیدم تا بیام گوشی رو بردارم قطع کردی.
مگه قرار نبود با من عروسی کنی ؟ گفتی مامانتو میاری خواستگاری ! پس چی شد ؟ مگه من پرنسس ! تو نبودم ؟ این بود همه آن چیزهایی که می گفتی ؟ نه ؟ الکی بود ؟
دکتر رو به پرستار : خیلی قاطیه ! خیلی ترکونده !!
پرستار: خوب حالا دیگه چکار باید بکنیم ؟
پزشک دستورات لازم را می دهد. ملیحه بازهم بنای بر داد و فریاد و چرت ! و پرت گویی گذاشته است.
گاه آنقدر به اون خط می زندکه پرستارها آشکارا خجالت می کشند که یک زن هستند.
آنها نه فقط زن که مردهای خیلی بیشتری را هم دیده اند که از این قرصها به قول خودش ترکونده اند !
جواب آزمایش را می آورند. مسمومیت بسیار شدید با مت آمفتامین – شیشه ،پزشک دستور ادامه اقدامات را می دهد. نفس های ملیحه حالا بیشتر شده است.
قلبش هم تندتر می زند. عرق زیادی کرده است. همراهش هم از بیمارستان فرار کرده است. نشانی از او پیدا نمی کنند. در جیب های ملیحه چیزی که نشانی از او بدهد، نیست.
موبایلش را به مامور حراست می دهند.دستگاه کنترل ضربان قلب به صدا در میآید،بوق پیوسته می زند.
پرستارها سراسیمه می شوند. همه به غرفه ای که ملیحه در آن روی تخت افتاده است ، می ریزند.
پرستار داد می زند:دکتر!دکتر !
پزشک : اکسیژن ! ماساژ قلب ! – بیشتر و سریعتر
بوق دستگاه بلند و بلند تر می شود. خطوط روی مانیتور پایین می آید . این ها نشانههای بدی است .
پرستار :دکتر نبضش خیلی بالا رفته – فشار روی قلب زیاد است – ممکن است سنگکوب کنه !
پزشک : ... تزریق کنید .
و ثانیه ای بعد ! پرستار سعی می کند آمپول را سریعتر آماده کند . بوق دستگاه قطع میشود . خط حیات به یک خط مستقیم تبدیل می شود.
پرستار : دکتر انگار قلبش وایستاد !؟
پزشک : شوک.
پرستارها : دکتر اثر ندارد.
پزشک : متاسفم ، شما همه تلاشتونو کردید.
قبل از اینکه ملحفه را روی او بکشند ،پزشک در پرونده او می نویسد: C D( مرگ ) – علت: مسمومیت شدید با مت آمفتامین و...و پرونده پرنسس الکلی ها را به پرستار می دهد.
بلندگو کد چهار را به اورژانس صدا می کند.
کد چهار افرادی هستند که کارشان حمل جنازه به سردخانه و تحویل آن است.
روزنامه قانون
اینکه ایران در برنامه هایش از شکافت هسته مواد شکافت پذیر، هدفی جز بهره برداری از قابلیت های بسیار آن درراستای برنامه های علمی و تحقیقاتی، و دستیابی به منبعی لایزال برای تامین انرژی ندارد، موضوع و موضعی است که بارها و بارها از سوی ارشد ترین مقامات کشور ابراز شده است.
جمهوری اسلامی ایران خود را نظامی برخاسته از قلب و روح ملت ایران، و ریشه دار در قلب میلیاردها انسان آزاده ای می داند که در سرتاسر جهان چشم به این کشور و انقلاب آن دوخته اند. این کشور وانقلاب اسلامی آن به قوی ترین حمایت های مردمی مستظهر است که قوی ترین نیروهاست. در باور جمهوری اسلامی ایران در برنامه های هسته ای اش هرگز و هرگز رفتن به سمت سلاح های هسته ای جایی نداشته است. در جمهوری اسلامی ایران که اساس و پایه آن بر دین مبین اسلام مستقر است " مبانی و اعتقادات دینی سلاح های اتمی را به عنوان سمبل نابودی حرث و نسل، ممنوع و حرام می داند " و به همین علت، جمهوری اسلامی ایران هیچ اعتقادی به سلاح و بمب اتم ندارد، بدنبال آن نبوده، نیست ونخواهد بود. ایران برای اثبات همیشگی و پیوسته نیات خیر خود در برنامه های هسته ای اش درهای مراکز هسته ای را به روی بازرسان آژانس بین المللی انرژی هسته ای باز نگه داشته که خود ارایه با ارزش ترین و قوی ترین نوع تضمین، یعنی تضمین عینی برای عدم انحراف است.
با این همه، دشمنان ملت ایران به تبلیغات گسترده ولی کهنه خود علیه برنامه های هسته ای این کشور با محوریت استکبار و حزب صهیونیستی در نهایت ناتوانی حتی با اطمینان به عدم باور افکار عمومی که نمونه آنرا سه شنبه هفته گذشته و در جریان اعتراض دختران دانشجوی دانشگاه ریاض به ادعاهای هیلاری کلینتون وزیر امورخارجه آمریکا علیه ایران شاهد بودیم، ادامه می دهند. آمریکایی ها شاید هرگز انتظار آنچه در دانشگاه ریاض گذشت را نداشتند. آنها بر این باور که با پیچیده ترین اشکال جنگ روانی خواهند توانست افکار عمومی را علیه ایران برانگیزند، سه دهه هجمه ناجوانمردانه گسترده ای را با محورهای مختلف علیه ایران به پیش بردند ولی حادثه دانشگاه ریاض، در یکی از بسته ترین کشور های جهان، نشان داد که این حربه در نزد افکار عمومی حتی محروم نگه داشته شده ترین مردمان منطقه هم کارکردی نداشته است.
" قبل از انقلاب، زورگویان جهانی، ایران را سفره ای بی صاحب می دانستند و هر چه می خواستند آن را چپاول می کردند. " بیداری ملت ایران و پیروزی انقلاب اسلامی، منافع و بساط غارتگران و چپاولگران را برچید. مقاومت ملت ایران در برابر سلطه گران جهانی، آنان را وادار به درک این مهم ساخت که دیگر دوره غارت منابع و منافع ایران و ملت آن، پایان یافته است. از این رو بود که استکبار و هم حزبی آن صهیونیسم، ملت ایران را به جرم استقامت و استقلال طلبی از هر طرف مورد خشم و توطئه قرار داد.
رهبری معظم انقلاب در مراسم نوزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) در تشریح وتبیین علت مخالفت استکبار با بهره مندی ملت ایران از دانش های روز ازجمله انرژی هسته ای فرموده بودند: " علت مخالفت استکبار با بهره مندی ملت ایران از انرژی هسته ای نیز این است که جوانان ایرانی با اتکا به دانش، نوآوری و نیروی درونی خود و بدون وابستگی به قدرتهای زورگو توانسته اند به دانش هسته ای دست یابند. البته اگر بهره مندی از انرژی هسته ای موجب وابستگی یک ملت به قدرتهای زور گو شود، آنها هیچ مخالفتی نخواهند کرد، همانگونه که امروز همین قدرتها با برخی کشورها که از لحاظ پیشرفت علمی و توانایی از ملت ایران بسیار عقب هستند، قرار داد ساخت نیروگاه هسته ای منعقد می کنند. "
عصبانیت و ناامیدی از ملت ایران را امروز در حرفهای کهنه ومهمل برخی مانند مقامات ارشد آمریکایی و حزب صهیونیستی می توان شنید. می توان دید که " دشمنان ملت حتی در زمینه تبلیغاتی نیز در نهایت ناتوانی به تکرار افتاده اند. "
جمهوری اسلامی ایران همانگونه که رهبری معظم انقلاب در مراسم الحاق ناوشکن جماران به نیروی دریایی در روز جمعه سی ام بهمن 1388 فرمودند: " در پاسخ به این گونه مهملات، احساساتی نخواهد شد چرا که ما بارها گفته ایم مبانی و اعتقادات دینی ما این گونه سلاحها را به عنوان سمبل نابودی حرث و نسل، ممنوع و حرام می داند و به همین علت ماهیچ اعتقادی به سلاح و بمب اتم نداریم و دنبال آن نمی رویم. ما بر خلاف تبلیغات زورگویان مستبد جهانی، دنبال بیدار کردن روح حماسه و عزت در همه امت اسلامی هستیم همچنانکه تاکنون نیز تلاشهای ملت و نظام اسلامی موجب بیداری اسلامی و نفرت روزافزون از مستکبران بویژه آمریکا شده است. "
هدف ایران از تعقیب یک برنامه هسته ای مسالمت آمیز به قصد دستیبابی به امکانی تازه برای تولید انرژی، بارها و بارها از سوی مقامات ایرانی از جمله رهبر معظم انقلاب تبیین و تشریح شده است. ایران برای راست آزمایی برنامه های هسته ای اش حتی تابه این حد جلو رفته که نه تنها به بازرسان آژانس بین المللی انرژی هسته ای، که به خبرنگاران نیز بارها اجازه داد تا بدون محدودیت به بازدید ازاین تاسیسات بپردازند که بر طبق پیمان ان پی تی دستیابی به آن از حقوق اساسی این کشور می باشد و شامل چرخه ای می شود که غنی سازی هم جزیی از آن است. ایران کشوری صاحب نفت و گاز فراوان و در عین حال کشوری است که بالاترین سرانه مصرف انرژی را درجهان دارد. این کشور با رشد قابل توجه خود به عنوان کشوری در حال گذر به صنعتی شدن، به انرژی به عنوان نیازی اساسی می نگرد که اساس توسعه است. تامین چنین نیازی از منابع فسیلی نه ممکن و نه به جهت محدود بودن و بهای آن، امری معقول دانسته می شود. از این رو تحصیل انرژی از مواد شکاف پذیر مطرح می شود که هم ارزان است و هم اینکه آثار استفاده از آن برروی محیط زیست بخصوص تشدید پدیده گرمایش زمین و ایجاد گازهای گلخانه ای بسیار اندک است. آنچه ایران بدنبال آن است از سالها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی که این کشور جمعیتی به مراتب کمتر از امروز، و به علاوه بالاترین استخراج و صدور نفت را در میان کشورهای عضو اوپک داشت و به اندازه امروز نیز انرژی فسیلی در آن مصرف نمی شد، مورد توجه بوده و جالب اینجاست که به نوشته " علی اکبر اعتماد " اولین رییس سازمان انرژی اتمی ایران درکتاب خاطراتش، در همان سالها همه ی کشورهای دارنده فناوری ساخت راکتور هسته ای و شکافت مواد از جمله آمریکا، فرانسه، انگلستان، آلمان، روسیه، چین و حتی ژاپن برای صدور این فناوری به ایران صف کشیده بودند.
پرسشی که اینک مطرح است این می باشد که پس علت مخالفت همین کشورها با برنامه های هسته ای کنونی ایران که فناوری آن به تایید آژانس کاملا بومی است، و صحت و درستی آن بارها به تایید این نهاد تخصصی بین المللی رسیده، چیست؟ هم دارندگان تسلیحات هسته ای از جمله آمریکا که اولین و آخرین استفاده از آنرا این کشور آنهم بر سرمردم دو شهر ژاپن صورت داده، و هم کشورهای فاقد آن به خوبی می دانند که این نوع سلاح ها نه تنها امنیت و ثبات نمی آورد که رفتن به سوی آن، گام برداشتن سرمایه بر و پرهزینه، آنهم در بازی پرخطری است که باخت در آنرا از همان ابتدا باید باور داشت. در منظر ایرانی ها هم از لحاظ فکری و اسلامی و هم از لحاظ تدبیر و عقلانیت، سلاح هسته ای هرگز جایی نداشته است. با این وصف این کشور از سوی مخالفان خود که تا دیروز برای فروش فناوری هسته ای در صف ویزای سفارتخانه های ایران می ایستادند، متهم به داشتن برنامه ای هسته ای می شود که به رغم بارها تایید راستی آن از سوی یگانه نهاد فنی و تخصصی مسوول جهانی، به زعم مخالفان شفاف نیست ! رهبر معظم انقلاب در مراسم نوزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) به این ادعا و تهمت ها این گونه پاسخ دادند: " ملت ایران همانگونه که بارها اعلام کرده بدنبال سلاح هسته ای نیست و آمریکایی ها نیز این مساله را می دانند، ولی چون نمی توانند صریحا حقوق بدیهی ملت ایران را انکار کنند، برای توجیه افکار عمومی دنیا، اتهام زنی می کنند. ملت و مسولان ایران، هم از لحاظ مبنای فکری و اسلامی و هم از لحاظ تدبیر و عقلانیت با تسلیحات هسته ای مخالفند اما استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای را دنبال خواهند کرد. و به کوری چشم دشمنان به این هدف خواهند رسید. "
در طول نزدیک به ٤٠سال کار خبری، حوادث و رویدادهای تلخوشیرین بسیاری را پوشش خبری داده یا سردبیری کردهام که از آن جمله چندین زمینلرزه بزرگ مانند زمینلرزه منجیل و رودبار در ٣١خرداد ١٣٦٩ و زمینلرزه بم در پنجم دیماه سال ١٣٨٥بود.
در زمینلرزه منجیل من و همکارم آقای حسن چپی در ایرنا نخستین خبرنگارانی بودیم که در همان ساعتهای اول وقوع زمینلرزه، خود را به منطقه رساندیم؛ آنقدر سریع که فردای روز حادثه روزنامهها نوشتند: خبرنگاران زودتر از امدادگران در منطقه حاضر شدند. این حضور و کار خبری در منطقه ٤٠ روز ادامه یافت.
آنچه در منجیل، رودبار و روستاهای منطقه دیدم، همانی بود که سالها بعد در بم، آوج و... دیدم و حالا در استان کرمانشاه میبینم: سازههایی که بدون کمترین ملاحظه ایمنی در برابر زلزله بنا و حالا بر سر ساکنانش آوار شده است.
بیملاحظگی و رعایت نکردن اصول ایمنی در ساختوسازها تنها محدود به سازههای شخصی نبود. در رودبار و منجیل و همانند آن در بم حتی ساختمانهای تازهساز دولتی بسیاری فرو ریخته بود؛ ساختمانهایی که مطابق قانون زیر نظر وزارت مسکن ساخته میشود و قاعدتا باید ملاحظات ایمنی بسیار و دقیقتری در آنها رعایت شده باشد. بیمارستان رودبار یکی از آنها بود که مانند قوطی کبریت طبقاتش یکی بر روی دیگری و همه بر سر بیماران و کارکنان بیمارستان فرود آمده بود. همینطور بود ساختمان شهرداری منجیل، پادگان این شهر و بسیاری از سازههای دولتی دیگر نهادها و ارگانهایی که انتظار میرود به محض بروز حادثهای، نخستینهایی باشند که به کمک میآیند.
خبرهای رسیده نشان میدهد که در استان کرمانشاه نیز این موضوع عینا تکرار شده و بیمارستان شهر اسلامآباد غرب ازجمله سازههای عمومی و در عین حال حساس شهر بوده که فرو ریخته است.
ایران سرزمینی لرزهخیز است. اخبار نشان میدهد که بهطور متوسط هر ١٠سال یک زمینلرزه با بزرگی حدود هفت درجه در مقیاس ریشتر در آن رخ داده و هربار هم تلفات زیادی گرفته است.
زمینلرزههایی با این بزرگی و حتی بزرگتر در گوشهوکنار جهان رخ داده است و میدهد؛ مثل ژاپن! ولی ژاپنیها از این زمینلرزهها درس گرفتند و مطلبی که در عنوان این نوشته آمد باور آنها و یک ضربالمثل ژاپنی است که میگوید: این زمینلرزه نیست که جان ما را میگیرد، این ساختههای دست خودمان است که بر سر ما آوار میشود.
این باور به ژاپنیها کمک کرده است تا در کشور خود که خطر زلزله در آن بالاتر از ایران است با خیالی به نسبت آسوده در سازههایی که خود ساختهاند، زندگی کنند.
این آرامش را فیلمهای خبری ژاپنیها در پس هر زمینلرزه در چهره مردم آن کشور نشان میدهد. کنار آنها خودمان را قرار دهیم! هر صبح که از خواب برمیخیزیم، همینقدر که شب زلزله نشده یا حادثهای رخ نداده که خانه بر سرمان آوار شود و زندهایم، خوشحالی میکنیم ولی یادمان نمیماند که شانس تکرارشدنی نیست!
قانون وزارت مسکن، شهرداریها و چند ارگان و تشکل دیگر را بنا بر وظیفه سازمانی آنها، موظف کرده است تا بر ساختوسازها نظارت کنند و الزامات بدون چشمپوشی اعمال شود. با این وصف میبینیم که در یک حادثه مثل زلزله این آوار ساختمانها ازجمله ساختمانهای دولتی بنا شده زیر نظر وزارت مسکن است که جان مردم را میگیرد.
زمینلرزه یکشنبهشب در استان کرمانشاه در تهران هم احساس شد. حتم دارم خیلی از تهرانیها یکشنبهشب خواب آرامی نکردند! چون خودمان میدانیم که در چه ساختمانهایی زندگی میکنیم و شهر به لحاظ ضعفهای شهرسازی چه وضعیتی دارد و در برابر حوادث تا چه حد پیشبینیها در آن صورت گرفته است. مسئولان هم اگرچه به مردم آرامش میدادند و میدهند که طبیعی است، ولی خودشان میدانند شهرهای ما به لحاظ سازهای اعم از شخصی یا عمومی در چه وضعیتی قرار دارند.
مدارک علمی موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران نشان میدهد در این شهر که روی مجموعهای از گسلها بنا شده «هر روز زمینلرزههایی ثبت میشود که اغلب آنها کوچک است ولی نشان میدهد که گسلها فعالند. زمینلرزه احتمالی در تهران قطعا خسارتهای زیادی به جای خواهد گذاشت و تنها راه کاهش آن، نه برای تهران که کل کشور، مقاومسازی، اعمال کامل استانداردها در ساخت و تکمیل سازههای در دست اجرا و جدید و اعمال تدابیر عامل و غیرعامل و افزایش نظارت در مقاومسازی شهرهاست.
در ایران طبق آماری که آقای انتظامی معاون سابق وزیر ارشاد همزمان با نمایشگاه مطبوعات داد « 8 هزار رسانه» مجوز دار! وجود دارد. قطعا گفته معاون وزیر ارشاد به لحاظ آماری فقط متوجه رسانه ها در حوزه انتشار به صورت مکتوب است و بیحد و اندازه رسانه! در دیگر حوزهها، از جمله خبرگزاریها، شبکه های رادیویی و تلویزیونی و سایت ها و کانال ها و صفحه ها در فضای مجازی را شامل نمی شود که در آن صورت رقم داده شده اعم از مجوز دار و بدون مجوز، سر به آسمان خواهد سائید. رسانه ها در ایران را از حیث مالکیت می توان به انحصار دولتی – به معنای عام آن، دولتی، شبه دولتی و خصوصی تقسیم کرد. ازحیث فراوانی سه دسته اول بر دسته چهارم یعنی رسانه های خصوصی غلبهای سنگین دارد. این سه دسته همان رسانه هایی هستند که حلقه مصونیت! دارند و با برخورداری از رانت های مالی و اطلاعاتی، رقابتی را با بخش خصوصی رسانه ای به پیش میتازند و این یک رقابت مالی و اطلاعاتی نابرابر و نوعی ناامنی رسانهای را به وجود آورده است. کارکرد این دسته رسانه ها که بهتر و درست است آنها را از اینجا «شبه رسانه» بنماییم برپایه تحلیل محتوا و رویکردهای آشکار و پنهان آنها نشان می دهد که عموم شان کار کرد حزبی دارند. هر حزب واقعی در جامعه دموکراتیک سه کارکرد اصلی دارد که عبارتند از کسب قدرت از راههای دموکراتیک، حفظ قدرت از راههای دموکراتیک و ارتقای دموکراتیک آن که با کارکردهای رسانه به لحاظ روح حاکم بر آن که رسانه را «قوه مردم» و نماینده و ناظر افکار عمومی می داند، مغایر است. اصلاح طلب، اصول گرا، معتدل و واژههای امثال آن که به فرهنگ سیاسی تعلق دارد، واژه های حزبی هستند. رسانه نمیتواند خطوط سیاسی و حزبی و حتی ایدئولوژیک را تبلیغ کند که در غیر این صورت باید آنرا «پروپاگاندا» دانست که قاعده کار نشریات حزبی است بر همین پایه، کارکنان نشریات حزبی نمی توانند از عناوین رسانه ای مانند خبرنگار و یا روزنامه نگار استفاده کنند. آنها کارکنان حزبی هستند که فعالیت نشراتی دارند. نشریاتی که احزاب منتشر می کنند باید همانطور که در قانون مطبوعات ایران هم آمده است، تعلق حزبی را آشکار به استحضار مخاطب برسانند. این حق مخاطب است که بداند آنچه نشریه به او عرضه کرده و می کند، دیدگاههای حزبی است و از کانالی که افکار حزبی آنرا احاطه کرده، عبور کرده است . رسانه نهادی مستقل است که کارکردهای خود را دارد. « منافع عمومی- در نگاه جهانی» و « منافع ملی – در نگاه ملی» آن چیزی است که رسانه بدنبال آن است و محدود به منافع حزبی و جناحی نمی شود. نهاد رسانه ناظر بر همه ی امور از جمله فعالیت دولت ها است. این یک اصل اساسی و ذاتی برای کار رسانه است که قرنهاست در جوامع دموکراتیک، که رسانه در آنها نماد دموکراسی شناخته شده، پذیرفته شده است.رسانه رکن دموکراسی است.«جامعهای امنیت دارد که در آن رسانهها مستقل، آزاد، جستجوگر و به یک کلام «ناظر همه ی امور و جوانب باشند. جامعه ای (که) خبرهای دقیقش را از بیرون مطالبه کند، جامعه ای نا امن است، جامعه ای که نتواند به رسانههایش اتکا کند، جامعهای نا امن است و اینجاست که باید بنیه ملی رسانه ها را تقویت کرد- وزیر ارشاد نطق گشایش بیست و سومین نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاریها»کاملا روشن است: بنیه ملی رسانه ها در جامعهای تقویت می شود که در آن نگاه امنیتی به رسانه وجود نداشته باشد، ارباب قدرت برای حفظ و تسری آن به همه ی جهات، « بولتن های حزبی» را با رانت دادن در اختیار نگیرند و رسانه آزاد باشد در چارچوبی منطقی و علمی از قانون، سنت و عرف به فعالیت حرفه ای خود بپردازد و در این چارچوب قدرت و کارکردهای آنرا نقد کند .در چنین جامعه ای که یک شرط اساسی آن این است که در آن هیچ کس و نهاد و سازمان «معصوم » نیست، دولتها نمی توانند به هیچ عنوان در حوزه نشر ( هر شکل آن) فعالیت داشته باشند. اینکه می گوییم رسانه مستقل است و باید باشد، اینکه رسانه آزاد نماد دموکراسی است و اینکه در قوانین هم استقلال آن مورد تاکید قرار گرفته و اینکه رسانه افکار عمومی را نمایندگی می کند و دهها دلیل و برهان دیگر، یعنی اینکه : رسانه یک «قوه مستقل » است. اصل استقلال و تفکیک قوا حکم و ایجاب می کند که رسانه مستقل بماند و اجازه دخالت دیگر قوا را در وظایف و کارکردهای خود ندهد. «دولت بیش از گذشته می تواند و باید به محدود کردن رسانه های دولتی اهتمام ورزد- وزیر ارشاد نطق گشایش ببست و سومین نمایشگاه مطبوعات» و «دولت همانطور که در عرصه صنعت و تجارت، جا را برای فعالیت بخش خصوصی تنگ تر کرده است، متاسفانه در حوزه رسانه هم کم و بیش این چنین است و این یک رقابت مالی و اطلاعاتی نابرابر و نوعی ناامنی رسانه ای را بوجود آورده است . منبع بالا»نظام های مردم سالار مستظهر به افکار عمومی، نظام های قدرتمند در جهان امروز هستند. آنها حمایت افکار عمومی را قدرت واقعی خود می دانند و لذا سازنده مقبول هستند. در ایران دخالت های دولت در حوزه نشر عمومی و رسانه با عنایت به ممنوعیت و محدودیتهای در نظر گرفته شده در قوانین که دولت را به مفهوم کلی آن از انتشار نشریه در حوزه عمومی باز می دارد و نیز قوانین ضد انحصار، صراحتا غیر قانونی است و دولت نمی تواند بنگاه دار رسانه ای باشد. در آمد و رفت دولتها در ایران طی نزدیک به چهل سال اخیر، آنکه بیش از همه آسیب دیده،وجاهت، اعتبار و مقبولیت آن مخدوش شده، رسانه است.قابل انکار نیست که مرجعیت خبری و حتی سرگرمی مردم ما در سایه بنگاههای غیر حرفه ای و البته زیاده از حد ایدئولوژیک به رسانه تغییر کرده است (من این هشدار را در جلسه بسیج استادان دانشگاههای تهران در سال 1396 در دانشگاه شهید بهشتی دادم). خبرگزاری رسمی ! ( که طبق اساسنامه چنین جایگاهی ندارد و از نگاه دولت ها هم چنین وجاهتی نه در گذشته و نه حال نداشته است) روزنامه دولت! ( در فرهنگ سیاسی و ارتباطات به رسانه ای «رسمی » گفته می شود که دیدگاهها و نقطه نظرات آن دولت و یا حزب و گروه سیاسی» را منعکس کند) انبوه خبرگزاریهای دولتی و شبه دولتی، نشریات سازمانی و ارگانی و هزاران سایت و کانال و صفحه با محتواهای اغلب غیر حرفه ای در شبکه های اجتماعی، چقدر مخاطب دارند؟ چقدر توانسته اند به اقناع مخاطب بپردازند؟ پاسخ این سوال ساده است: به پشت بام ها نگاه کنید! گوشیها را دست مردم ببینید! این پاسخ، خطاب من به مدیر شبکه دوم تلویزیون در آن شب پرتنش از مناظرات انتخاباتی سال 1388 هم بود. اینکه یک شایعه بی اساس و پایه در یک کانال در شبکه مجازی بسرعت در جامعه تولید، نشر و بدتر از همه در بخش هایی از جامعه پذیرفته می شود، جامعه ای که متاسفانه «سواد رسانه « در آن، آنهم به دلیل عدم کارکرد رسانه های واقعی پایین و نزدیک به صفر است، فقط یک نشانه دارد: دیوار بی اعتمادی بین مخاطب و رسانه- بین قدرت و رسانه بلند است .در نظریه های ارتباطی و نیز دیدگاه های سیاسی در خصوص کارکردهای رسانه، این دو نظر برجسته است : دولت بدون روزنامه بر دولت روزنامه دار ترجیح دارد. ( توماس جفرسون) – این رسانه ها هستند که باید ناظر بر کار دولت ها باشند نه دولتها ناظر بر رسانه ها ( آبراهام لینکلن)
نکته اول: «جان لاک» حکیم و فیلسوف انگلیسی 1704-1632 میلادی،در یـکی از نظریات مشهور فلسفی خود دربـاره آزادی- قانون و قانونمداری میگوید: … آزادی انسان در اجتماع آن است که در زیر فرمان هیچ قدرت قانونگذاری نباشد مگر آنکه خود با ایجاد دولت به رضا و رغبت بر پا کرده است و دیگر هیچ اراده و حکمی بر او فرمان ندهد مگر آنچه هیات قانونگذاری کشور بنا بر وکالتی که از جانب او دارد، تصویب کرده باشد.
او در عین حال میگوید: آزادی چنان نیست که چنان که بخواهد بکند و چنان که بخواهد بزید و هیچ قانونی او را مقید نسازد.
اما آزادی برای کسانی که زیر فرمان حکومت هستند آن است که برای زندگی خود قوانین مسلم و مشخصی داشته باشند که در مقابل آن، همه افراد برابر باشند و آن را قوه قانونگذاری که بر پا شده است، ایجاد کرده باشد. آزادی آن است که در حدود قانون بتوانم هرچه میخواهم بکنم و در اعمال خود محکوم و تابع اراده متغیر نامشخص و خودسر مرد (منظور جنسیت نیست – منظور قدرت و شبه قدرت است) دیگری نباشم.
نکته دوم: ۱۰ نماینده مجلس شورای اسلامی به «مصطفی پورمحمدی» وزیر دادگستری تذکر دادند و خواستار تلاش در اجرای حکم قضایی علیه «سید محمد خاتمی» مبنی بر «ممنوعالتصویر»، «ممنوعالخروج» و «ممنوعالبیان» بودن وی شدند.
آن طور که در این نامه آمده است، علیه آقای خاتمی حکمی صادر شده است که به موجب آن محدودیتها و مضایق بالا باید اعمال شود.
حکم را قاعدتا و بنا بر آنچه در ادبیات قضایی تعریف شده است و در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز به صراحت مورد تاکید قرار گرفته، باید مرجع صالحه که به موجب قانون مقرر شده و وجود دارد، با طی مراحل معین و مشخص و در چارچوب حدود و صلاحیتها صادر کند.
سوالی که از نمایندگان محترم میشود این است که حکم از سوی کدام مرجع قضایی صادر شده و دادگاه کی و کجا و با کدامین ترکیب و صلاحیتها تشکیل شده که چنین «حکمی» داده است؟به موجب و در حدود قانون، دستورات شورای عالی امنیت ملی لازمالطاعه است ولی قاعدتا زمانی که محدودیت و شرایطی که به موجب آن، امری مقرر شد، از میان رفت، موضوعیت امر نیز از میان میرود یا اگر لزومی داشته باشد یا ابهامی، امر باید به دادگاه صالحه ارجاع داده شود. همان طور که قانون اساسی مقرر کرده و نمایندگان محترم هم سوگند یاد کردهاند که پاسدار آن باشند.
در جستوجوی صورت گرفته، پیشینه قضایی در مورد محدودیتهای مقرر علیه آقای خاتمی دیده نشد. در فروردین ماه سال ۱۳۸۹ زمانی که خاتمی میخواست برای شرکت در یک همایش به ژاپن برود، به او گفته شد که ممنوعالخروج است و این موضوع را همان زمان برخی رسانهها تایید کردند و البته نوشتند که بنا به ملاحظاتی از خروج خاتمی جلوگیری شده است. البته در همان زمان یعنی اردیبهشت ماه ۱۳۸۹، وزیر اطلاعات دولت قبل گفت که ممنوعالخروج بودن نیازمند حکم قضایی است و خاتمی ممنوعالخروج نیست. یعنی به طور رسمی تایید شد که حکم قضایی در مورد او صادر نشده است.
در قوانین موضوعه تا آنجایی که دانش من قد میدهد، پیگیریهایی که داشتهام و نظراتی که خواندهام، احکامی مثل ممنوعالتصویر بودن یا ممنوعالبیان بودن نداریم و در قانون اساسی بحث ممنوعیت صحبت کردن مردم به هیچوجه مطرح نیست و اصل بر آزادی بیان است، مگر آنکه دادگاه صالحه مخل در نظم و امنیت عمومی یا مصالحی تشیخص دهد که به موجب قانون مقرر شده باشد.
نکته سوم: من یک روزنامهنگار و بعد معلم دانشگاهم. الزامات حاکم بر حرفه من در هر دو نهاد حکم میکند که مسائل را دقیق و ظریف و بهدور از تعصبات بنگرم و فقط خدا، مردم و منافع آنها را مد نظر داشته باشم. این دستوری الزامی است تا آنجایی که مکرر در مکرر، در همه توصیهها و نصایح بزرگان آمده است و مثلا «ژان پل سارتر – ۲۱ ژوئن ۱۹۰۵ – ۱۵ آوریل ۱۹۸۰» آنقدر بر این مهم تاکید دارد که میگوید: «انسان محکوم است که آزاد باشد و روزنامهنگار و تاریخ نویس خادم مردم هستند.»
آقایان ! اجازه بدهید از این موقعیت، از شما خواهش کنم مسائل گروهی و جناحی را نمیگویم به کناری بگذارید، لطفا به محافل خودتان ببرید، کار حزبی بکنید، اگر توانستید قدرت را به دست بگیرید، البته از اول با اعلان مواضع خودتان، آنها را پیاده کنید، ولی حالا اجازه بدهید فرصت و وقت شما که همهاش برای «مردم» است، صرف اموری شود که مملکت اینک بیش از هر زمانی به حل و فصل آنها نیاز دارد که قربت خداوند! در آن است. موضوعاتی که برخی از آنها را سایت «عصر ایران» فهرست کرده و از نمایندگان مجلس خواستار صحبت درباره آنها و ارائه راهکار و در صورت لزوم قانونگذاری شده بود. مثلا:
- ۵۵ درصد از طلاقها در کشور به دلیل اعتیاد است
- ۶۵ درصد از همسرآزاریها به دلیل اعتیاد است.
- ۳۰ درصد از کودکآزاریها به دلیل اعتیاد است.
- ۲۵ درصد از قتلها به دلیل اعتیاد است.
- ۲۳ درصد از نزاعها و خشونتها به دلیل اعتیاد است.
- ۳۵ تا ۴۰ درصد از سرقتها به دلیل اعتیاد است.
- ۶۵ درصد زندانیها مستقیم یا غیرمستقیم با مقوله مواد مخدر سر و کار دارند.
- هزاران نفر بر اثر آلودگی مستمر هوا در سال میمیرند.
- آیا مجلسیها نسخه به دست برای پیدا کردن یک دارو کل شهر را گشتهاند؟!
-کجای دنیا این همه آدم سرطان میگیرند؟ علت چه میتواند باشد؟
- یکچهارم ازدواجها به طلاق منجر میشود.
- بهتر نیست به جای ابراز ناراحتی از فروپاشی بنیانهای خانواده در غرب، فکری به حال فروپاشی خانوادههای ایرانی کنیم؟
نکته چهارم: آقایان سطح تحمل خودمان را بالا ببریم. باور کنید مردم امروز هزاران مشکل گفته و ناگفته دارند. اینکه هر کی با من نبود و مثل من فکر نمیکند، باید له شود ! و حذف شود، گذشته است. دوره شعارهای زنده باد و مردهباد – اعدام باید گردد – ممنوعالتصویر باید گردد – ممنوعالبیان باید گردد و… گذشته است.
اگر به خدا میاندیشید، کمر همت برای خدمت به خلق خدا را ببندید، که رضایت خدا، جز از طریق رضایت بندگانش نیست. به مردم و «قدرت مردم» باور داشته باشید که هر کجا هستیم، از آن است.
*روزنامهنگار و مدرس دانشگاه
روزنامه اعتماد
من در مقام یک روزنامه نگار و استاد دانشگاه از شما آقای رییس جمهوری می خواهم سریعادر کادر اطلاع رسانی خود و مجموعه های وابسته مانند خبرگزاریهایی که از بودجه عمومی ارتزاق می کنند ' تغییرات لازم را اعمال و افراد حرفه ای را به سر کار بیاورید. با برنامه و به روز.بازنشستگان کم سوادی که با کمترین سابقه عملیاتی و حداقل تحصیلات' در فلان خبرگزاری شما جا خوش کرده اند ' بازوان ناتوانی هستند که فقط سربار دولت هستند تا چه رسد به بازویی که بخواهند برای دولت ' آنهم در این دوره سراسر مصاف خبری کاری انجام دهد . آنها در خوشبیانه ترین حالت به چند دهه پیش تعلق دارند که دنیای ارتباطات پیچیدگی های الان را نداشت . کارنامه سه سال گذشته آنها که امروز خود شما و اطرافیانتان به آن اقرار دارید ' بهترین سند گفته من است . اینک شما چاره ای جز اینکه صادقانه با شما گفتم ندارید . تیم تبلیغاتی خودتان در دولت و حومه ! آنرا عوض کنید.
آقای رییس جمهوری !
دوره وی گفت، وی افزود گذشته است . شما خودتان هم بهتر می دانید که صدا و سیمای ایران امروز به اعتبار توسعه و گسترش رسانه های مجازی و ماهواره ها دیگر رسانه ملی نبست ! حالا هر چقدر می خواهد تبلیغ کند و خودش را با این عنوان معرفی کند ! خبرگزاری شما نتوانسته و نمی تواند با زمان و نیازهای آن جلو بیاید . این خبرگزاری روزی زیر این علم و روزی دیگر زیر آن علم سینه زده است ! آنهم با بودجه میلیاردی قادر به نفوذ در افکار عمومی در حد یک کانال گروهی در شبکه های مجازی نبست .
آقای رییس جمهوری !
شما چاره ای ندارید نه می توانید و نه خواهند گذاشت و متاسفانه اطرافیان شما هم هنوز قادر به درک تحولات سریع در حوزه ارتباطات نیستند تا به شما بگویند چه کار باید بکنید .
آقای رییس جمهوری به خرد جمعی. دلسوختگان کشور و انقلاب در حوزه ارتباطات احترام بگذارید و از آنها کمک بخواهید. اما یک چیز را باور کنید : ضعیف ترین تیم تبلیغاتی دولت در بیش از 35 سال فعالیت حرفه ای یم همین تیم تبلیغاتی است که در دولت شما می بینم . با همه ی. احترامی که برای آنها قائل هستم : کم سواد و بی تجربه ! اما در عین حال پر ادعا !
آقای رییس جمهوری !
این حرفها را به اعتبار یک رای یی که به شما دادم ' گفتم و نوشتم . این را برای خودم یک تکلیف می دانستم .
حالا وقت آن رسیده كه درباره وضعیت دانشگاهها از خود دانشگاهیان سوال شود. اینكه چقدر تغییر دیدهاند، چقدر تغییر دولت موثر بوده و چقدر وضعیت اسفناك آموزش كه همیشه از آن صحبت شده، كنفیكون شده. با رئوف پیشدار، استاد دانشگاه و روزنامهنگار در اینباره صحبت كردیم. حرفهای او از دل جامعه دانشگاهیان بسیار شنیدنی است.
شما عضوی ارشد از جامعه دانشگاهی هستید. كسی كه بهتر از دیگران از وضعیت داخل دانشگاهها خبر دارد. میخواستم از تغییراتی كه در این دوسال در دانشگاهها بهوجود آمده بپرسم. اصلا میشود گفت اتفاق خوبی افتاده؟
این یعنی مشكل در وزارت علوم؟
نه، یك مسئله كلی است. چند وقت پیش از من پرسیدند چرا مردم كتاب نمیخوانند. به نظر من مردم كتاب میخوانند، آنهایی كه باید كتاب بخوانند، میخوانند. آنهایی كه برایشان كتاب خواندن مهم است، این كار را انجام میدهند. اینطور هم نیست كه فكر كنید همه جای دنیا همه مردم كتاب به دست هستند و در حال مطالعه. وقتی ما برای عالم و علم احترام قائل نیستیم و تولید مناسب علم برای كشور نداریم، معلوم است كه كسی كتاب نمیخواند. ممكن است عناوین زیادی كتاب در كشور منتشر شود اما وقتی به تیراژها نگاه میكنیم، متوجه میشویم كه توزیع كتاب در كشور در تعداد بالا نیست. وقتی عالم جایگاهی ندارد و وقتی چرخش نخبگان انجام نمیشود پس نمیتوان انتظار داشت مردم كتابخوان شوند. ما پنج بحران بزرگ در كشور داریم كه یكیاش بحران توزیع است. این به معنای پخش كردن نیست، به معنای چرخش نخبگان است.
این چرخش نخبگان به چه معناست؟
تقسیم نخبه در كشور ما وجود ندارد یا خیلی خیلی كند است یا اصلا وجود ندارد. شما فقط كافی است به تمام كسانی كه در این 35 سال بعد از انقلاب در صدر بودند نگاهی بیندازید. با تمام احترامی كه برایشان قائل هستیم اما سوال این است كه این حلقهها چقدر قدرت جلب و جذب داشتند و چقدر افراد به این حلقهها اضافه شدند. البته بخشیاش هم برمیگردد به اینكه ما در كشور حزب نداریم و كار حزبی نمیكنیم، كار گروهی نمیكنیم و جاذبه ما در بخشهای گروهی بسیار كم است. در واقع ما ایرانیها كار گروهی نمیتوانیم بكنیم، چون تعلیم ندیدهایم. البته این چیزها ربطی به دكتر فرهادی ندارد. من برای ایشان احترام زیادی قائلم و معتقدم كارشان را خوب بلد هستند. ایشان رئیس یك مجموعه هستند كه چند دانشگاه هم زیرمجموعهاش است ولی انتقاد من به سیاست كلیای است كه در پیش گرفته شده. در بحث آموزش عالی مشكل اصلی ما این است كه سیاستگذاری و برنامهریزی درستی نداریم. به انباشت درس خواندههای بیكار نگاه كنید، هیچكدام اینها در جامعه جذب نمیشوند چون معتقدم اینها هیچ كدام منطبق بر نیازهای ما نبوده. چند وقت پیش شاهد آزمون دكترا دانشگاه آزاد بودم. برای مصاحبهای رفته بودم. یك نفر هم محض نمونه از 10 نفری كه با آنها صحبت كردم زبان انگلیسی بلد نبود. این برای یك دانشجوی دكترا خیلی زشت است كه زبان بلد نباشد. این چه سیستمی است كه به ما اجازه میدهد بدون داشتن مجوز از وزارت علوم، دورههای تحصیلات تكمیلی در رده عالی مثل دكترا برگزار كنیم. ما اصلا كادر هیأت عملیاش را نداریم. به نظر میرسد وزارت علوم در بحث تربیت استاد و نظارت بر كاركرد اساتید به وظایف خودش عمل نمیكند.
این چیزها سالهاست كه وجود دارد و مختص وزارت علوم فعلی نیست. درست است؟
بله، همینطور است. بخشی از این قضیه به فرهنگ ما مربوط میشود و بعضی دیگر به فرهنگ ما تبدیل شده است. مثلا به قضیه بورسیهها نگاه كنید.
از طرفی حمایت از نخبگان و كسانی كه میتوانند تولید علم در كشور داشته باشند، چندان مناسب نیست. البته ربطی به این دوره ندارد ولی این اتفاق به خاطر نبود تولید صنعت در كشور، به نظر میرسد كه در حال شیوع است. قبول دارید؟
بله، خودتان لب كلام را گفتید. وقتی شما به نخبهها احترام نگذارید، وقتی چرخش نخبگان وجود ندارد، وقتی نخبه پروری نمیكنیم، باید منتظر همه این چیزها باشیم. من سالها در شوروی سابق زندگی میكردم. در این كشور مدارسی وجود داشت كه كارشان كشف و پرورش استعدادها در دوره دبیرستان بود از جمله در ورزش. در این مدارس افراد را شناسایی میكردند و براساس بضاعتهای روحی، توانی و بدنیشان پرورش میدادند. حاصل این كار خروج آدمهایی بود كه در رشته خودشان بضاعت و توان لازم را داشتند اما دانشگاههای ما نمیتوانند نیازها را برطرف كنند.
جالب اینكه بعضیها میگویند حرفهآموزی كار دانشگاه نیست!
من هم این را شنیدهام اما حرفهآموزی آنهم به صورت علمی باید در دانشگاه صورت گیرد كه البته باید از بخشهای بیرون هم كمك گرفته شود تا به نتیجه برسد.
اینكه میگویند هر سال به تعداد كسانی كه میتوانند در دانشگاه قبول شوند افزوده میشود، آیا جزو افتخارات ماست؟!
مثلا چه مسائلی؟
همین ساختار آموزشی ما. یك زمانی شعار میدادند كه باید سراغ تكنسینپروری برویم. اما الان بحث دانشگاههای ما روی تحصیلات تكمیلی است. چه كسی چنین قوانینی را گذاشته آنهم با كدام كار مطالعاتی؟ این مسائل همیشه بوده. وقتی مردمان ما اصلا اعتقادی به مراجعه به روانشناس ندارند چرا ما باید اینهمه فارغالتحصیل روانشناسی داشته باشیم؟ میتوانید بگویید چه تعداد از فارغالتحصیلان دانشگاهی منطبق بر سند توسعه چشمانداز 20ساله كشور است؟ این سند باید آینده ما را نشان دهد یعنی جوانی كه امروز جذب رشتهای میشود باید مطابق با آن سند جذب شود. در این صورت این نیرو میتواند كارآمد باشد. نه اینكه اینهمه جوان وارد دانشگاه شوند و با پایینترین كیفیت آموزشی مدرك بگیرند و در جامعه روان شوند. وقتی ما اعتقاد به رسانههای بخشخصوصی نداریم و آنها را تقویت نمیكنیم یا زمینه را برایشان باز نمیگذاریم، به نظر من ضرورتی ندارد كه بخواهیم اینهمه نیروی خبرنگار تربیت كنیم. چرا ما با زندگی اینهمه جوان بازی میكنیم؟ چرا اینهمه هزینه دانشجویان را به فنا میدهیم و اینهمه دانشجو میگیریم آنهم با كیفیت پایین آموزشی؟
این مشكلات در واقع در سیاستهای كلی آموزش عالی وجود دارد؟
بله، وقتی سیستمی معیوب باشد، همه چیز را معیوب میكند. مشكل در فرد نیست، مشكل در یك سیستم است. من عملكرد وزارت علوم را نقد نمیكنم بلكه دارم روی سیستمی صحبت میكنم كه خروجیاش همه این چیزهایی است كه میبینیم. مثلا در همین دانشگاه آزاد چه كسی گفته بود اینهمه دانشجوی دكترا بگیرند بدون اینكه هیأت عملی مناسبشان را داشته باشد؟
پس با این اوصاف نمیتوانیم به اینكه تعداد رشتههای دانشگاهیمان هشت برابر شده، افتخار كنیم!
این چه افتخاری است كه ما داریم؟!
خب خیلیها این آمار را جزو افتخارات میدانند!
خب اینجا سوال پیش میآید كه نخبههای دانشگاهی ما الان كجا هستند؟ ما نمیتوانیم به این آمارها افتخار كنیم. این تعداد ورودی را داریم ولی باید خروجیاش را هم نگاه كنیم. مهمترین نكته فرار مغزهاست. این سیستم حاصلش تربیت نیروهایی است كه نخبههایش میفهمند اشتباه آمدهاند و راهشان را عوض میكنند
«شهرتطلبها»، شهرتجویان یا به قول امروزیها «سلبریتی»ها عادت به استفاده از هیجانها بهویژه هیجانهایی که بیشتر احساسات عمومی را برمیانگیزد، برای خودنمایی دارند. برایشان فرق نمیکند که منشأ و عامل هیجان چه باشد. میتواند نتیجه یک بازی فوتبال! یا یک فاجعه و مصیبت ملی باشد. این طبیعت آن چیزی است که آنها دنبال آن هستند.
سلبریتیها تا زمانی در افکار عمومی جای دارند که بتوانند از هیجانها استفاده کنند. جای آنها در حاشیههای اتفاقات و نه در متن است که بودن و ماندن در بطن با سلبریتیبازی منافات دارد. فرق نمیکند که این حاشیهها، مناسبتهای شاد یا غمگین باشد، آنها دو دست لباس دارند، سفید و سیاه! که متناسب با جو! به تن میکنند.
سلبریتیها سوار بر هیجانات جلو میروند، از هیجان و تهیج جامعه استفاده میکنند و ابزارهای ارتباطی بهویژه در دوره حاضر رسانههای مجازی که ساختارمند و نظاممند نیستند، بهترین ابزار آنها برای جریانسازی، هدایت آن و بهرهبرداری است.
زمینلرزه در استان کرمانشاه یکی از تازهترین عرصههای خودنمایی سلبریتیها بود. سلبریتیها فقط هنرپیشهها و ورزشکاران نیستند. همه کسان و حتی مجموعههایی که هدفشان از ورود به یک موضوع بهرهبرداریهای شخصی یا گروهی با هدف کسب یا ارتقای شهرت و محبوبیت! باشد، در این جمع قرار میگیرند.
ویژگی حرکت و رفتارهای نمایشی، حرکت در سطح و بیاعتنا به عمق است. حرکاتی عمیق، موثر و ماندگار است که همه سمتنگر باشد. رفتارهای نمایشی با کاهش هیجان در جامعه حتی اثرات سطحی خود را از دست میدهند و آنچه باقی میماند، تخریب گسترده این حرکات بهخصوص در بحث اعتماد به ساختارهای قانونی و تحت نظارت متخصص و کارآزموده است.
همانطور که گفتم سلبریتیبازی فقط از چهرهای هنری و ورزشی برنمیآید.
در زمینلرزه کرمانشاه با تأسف شاهد بودیم که حتی چند نفر از طبقه اول مرجع یعنی دانشگاهیان هم به این عرصه کشیده شدند و حرکات نمایشی و گفتارهای پوپولیستی داشتند. خطاب این گفته نهادهای فعال، خلاق و مقبول خیریه و شناختهشده دانشگاهی نیست. کنایه به آنهایی است که در جایگاه استادی وقتی از آنها انتظار میرفت با توجه به جایگاه علمی و شأن و منزلت دانشگاه، هیجانات جامعه را به سوی نهادهای مسئول و متخصص، سازماندهی و مدیریت کنند، از خود رفتارهای هیجانی، غیرعلمی و ناصواب نشان دادند.
اینکه یک استاد باسابقه دانشگاه خود مانند عوام جوگیر شود، شماره حساب بدهد و اهداییهای مردم را جمع کند و بعد با شعار «مردم به من اعتماد کردند» این را القا کند که مردم به نهادهای رسمی و مسئول و متولی در مدیریت بحران اعتماد ندارند! اصلا مقبول که نیست در شأن دانشگاه و دانشگاهیان نمیگنجد، حتی اگر بعد متوجه اشتباه خود شود و عذرخواهی و طلب حلالیت کند.
آسیبی که اعتماد عمومی از این حرکت نمایشی میخورد، قابل جبران نیست. جامعه به نهادهای مرجع خود اعتماد و اطمینان دارد. حرکتهای نمایشی شکافها را عمیق میکند و اگر نهادهای مرجع هم اینچنین کنند، بهخصوص که از اعتبار دانشگاه و دانشگاهیبودن استفاده شده باشد، این شکاف را عمیقتر میکنند و اثر تخریبی آن سنگینتر خواهد شد.
نظارت، پرسش و جوابخواهی از متولیان وظیفه نهادهای مرجع در برابر اعتماد عمومی است و عمل به آن موجب وجاهت و اعتبار بیشتر نهاد متولی میشود. نهادهای مرجع باید با حفظ جایگاه خود و عمل به رسالتها، اعتماد عمومی را در نقش «کارگزار» به سمت نهادهای اصلی و تخصصی هدایت کرده و به انسجام امور و نظم اجتماعی کمک کنند. نهادهای متولی هم وظیفه دارند اعتماد عموم و نهادهای مرجع را با عملکردهای شفاف، حسابدهی و قبول نظارت و گزارش آن به مردم پاس بدارند.
در عراق عراقیها و ایستگاههای پذیرایی متعدد هیچ چیز در استقبال و بدرقه زائران امام کم نمیگذارند. مرد و زن همه با افتخار و دست به سینه به خدمت زائران امام ایستاده اند. آنچه خود دیده ام توصیف ناپذیر است. اینها همه در عصر « هر انسان یک رسانه « « سوژه « است . باید و میبایستی مورد توجه از نگاه دوربین های دستی و موبایل ها و قلم هایمان قرار گیرد. در عین حال این سوژه ها را هم ببینم که چگونه در آن سوی مرز منت ! توی ژانر را می کشند تا حتی خاک پایت را بزدایند اما ! این ور قیمت بلیط هواپیما و اتوبوس دو برابر می شود! و دولتی ها و شبه دولتی ها اصرار دارند محور قرار گیرند . نهایت محبت آنها می تواند انجام درست وظیفه اداری باشد. فقط! بگذریم! رسانههای سنتی ما به دلایل عدیده بخصوص دولتی و یا شبه دولتی بودن و نداشتن دغدغه مخاطب! نمی توانند خود را به روز کنند حداکثر انتظار ما از آنها همانی است که سالهاست تکرار و تکرار می شود و کلیشه شده است. همان برنامه های تکراری بی و یا کم محتوا آدم های با حرفهای تکراری و سطحی ! در جهان امروز دیگر شکاف اطلاعاتی وجود ندارد ! رسانههای اجتماعی همه ی این فضاها را پر کرده اند و ما هم در این جهان که « همه با هم هستند و من با همه « یک عضو جامعه جهانی شده رسانه ای هستیم ! دوربین هایمان را دست می گیریم و ضبط هایمان را روشن ! آنچه هست را به تصویر می کشیم گزارش می کنیم مصاحبه می کنیم موسیقی یا شعر خوبی بود ضبط می کنیم. و روی اینترنت انتشار می دهیم . می کوشیم تا حداقل هم قد خودمان در اقیانوس حسین (ع) وارد شویم ! بجوییم که چگونه است بعد از صدها سال عشق حسین و عباس که سلام خدا بر آنها باد این گونه میلیونها دلداده عاشق را به سوی. خود می خواند! با تدارکات صورت گفته و موجود فنی و تجهیزات فراوان و ارزان موجود در بازار برای تولید محتوا از همایش بزرگ اربعین محدودیتی انشاءالله وجود ندارد ! در عراق محدودیتهای کمتری در دسترسی به شبکه اینترنت و فضاهای آن وجود دارد! لذا هر کدام از ما میتوانیم یک خبرنگار باشیم. «سواد رسانهای» را در خودمان تقویت کنیم و به تولید محتوا و عرضه آن روی شبکه اینترنت بپردازیم. آمار سالهای قبل می گوید که در اربعین تا ٣٠ میلیون نفر از گوشه و کنار دنیا به کربلا می آیند . اگر هر کدام فقط یک دقیقه ! محتوای مناسب برای شبکه های اجتماعی تولید کنند اگر هر کدام یک قطعه عکس تاثیرگذار بگیرند و اگر آنهایی که می توانند تولیداتی مانند اینفوگرافیک موشن گرافیک و خلاصه چند رسانه ای تولید کنند. یک یا حسین (ع) بگویند فضای اینترنت را خیلی راحت می توانیم با عطر حسین و عباس که سلام خدا بر آنها باد پر کنیم . اینطور نشان دهیم حسینی هستیم و می مانیم و وظیفه امروز ما زینبی عمل کردن است.
شرایط کنونی کشور مولود اشکالات اساسی سیستمی چند بعدی است که در آن فساد سیستماتیک درد آوری ریشه یافته است که در همه ی اشکال آن بویژه درسایه قدرت ، به اخبار عادی رسانه ای و اشارات در گفت و گوهای کوچه و بازار مردم تبدیل شده است . آنچه دراین میان بشدت آسیب دیده ، " اعتماد عمومی " است .
برای یک نظام سیاسی، برخورداری از پشتوانه ملی ، نیازی حیاتی است که در پرتوی اعتماد عمومی بوجود می آید.این پشتوانه ملی است که هژمونی واقعی رامی سازد.
آنچه در ایران سبب بحران جاری اقتصادی شده است ، ریشه در " عدم شفافیت " و عدم واقع نگری دارد . تعاملات اقتصادی در ایران در اتاق شیشه ای صورت نمی گیرد که برای همگان قابل رصد باشد. درچنین وضعیتی است که فساد حالت سیستماتیک به خود می گیرد و گرفته است.
نسبت دادن هر اتفاقی به دشمن ، ساده ترین شکل فرار از مسئولیت و پاسخگویی در برابر تصمیم های غلط است . دشمن بدیهی است که از هر فرصتی برای اهداف خود استفاده کند ،وگرنه دشمن خوانده نمی شد. آنچه سد راه این امریعنی بهره برداری دشمن می شود ، تصمیم گیریهای درست ، منطقی وعلمی حاصل خرد جمعی نخبگان بدور از تعلقات سیاسی و جناحی و در نهایت شفافیت است . نمی شود در نظامی فردی هم نماینده و مسئول اقتصاد عمومی باشد ، و هم خود فعال اقتصاد خصوصی.
یکی از پنج بحران اساسی که در هر ساختاری می تواند آنرا زمین گیر کند، " بحران توزیع " یا در اصطلاح عام " عدم چرخش نخبگان " است . دولت های مدرن ،امروز تاکید بر پیوست های علمی و مطالعاتی برای هر طرح و برنامه خود دارند . از این رو است که درجوار آن دولت ها ، نهادهای مطالعاتی و پژوهشی بسیاری را می بینیم که با بکارگیری نخبگان ، کارشان تهیه پیوست برای طرح ها است. طرحی اجرایی نمی شود مگر پیوست های لازم را در ابعاد مختلف دریافت کرده باشد.
در ایران نهادهای مطالعاتی کم نیستند ، مساله اما عدم باورمدیریت به پژوهش ها و یافته های آنها است که از تهجرناشی می شود. مدیریت کشور که در طول چهل سال گذشته ، کمترین چرخش را داشته ، نتوانسته است خود را با مقتضیات تطبیق دهد. نخبگان اولین قربانی های این شیوه مدیریتی هستند. نخبگان ترجیح را در بی تفاوتی و یا مهاجرت می بینند.
این مدیریت پاسخگو هم نیست . مدیریت نمی تواند قدرت را در خود متمرکز کند ، ولی پاسخگو هم نباشد .حاصل، فاصله گیری مردم از مسئولین و عمل به صلاح دیدهای خود است . در این چنین شرایطی است که منافع فردی بر منافع جمع غلبه پیدا می کند شبیه وضعیتی که الان در کشور شاهد آن هستیم . در تثوریهای استراتژیک این نظریه به ناپلئون بناپارت منتسب است :
هیچگاه مردمانت را دشمن یا عناصر دشمن مخوان ، زیرا دو اصل را در مورد خود روشن کردی اول : مردم خودت دشمنت شده اند . دوم : و یا آنقدر ضعیف بوده ای که دشمنانت مردمت را کنترل می کنند.
من منکر نقش و سهم و تلاش دشمن و عوامل آن در بحران سازی جاری در کشور نیستم . دشمن بهانه های زیادی برای رویارویی نه فقط با نظام که با " ایران " دارد ، در کنار آن اعتقاد دارم که آنچه می تواند و باید مقابل اهداف دشمن قرار گیرد ، همبستگی ملی و اراده عمومی است که با تقویت اعتماد عمومی در سایه سیاست های درست ، تصمیم گیری و اجراهای شفاف و مشارکت دادن عموم و اعتماد دو سویه ممکن است.
فراخوانی رییس جمهوری به مجلس برای پاسخگویی به سوالاتی بیشتر درباره وضعیت اقتصادی و سیاسی کشور ، یک فرصت تاریخی است ، تا منتخب مردم از مجموعه مسایلی بگوید که امور کشور را در شرایط ویژه ای قرار داده است . آنچه مردم می خواهند از زبان رییس جمهوری با شجاعت تمام ، به صراحت و بدون اشاره و کنایه و استعاره بشنوند ، همان موضوعاتی است که او به عنوان "حقایقی" توصیف کرده که چون " مردم صاحب واقعی کشورند و مشروعیت ما نیز از آرای آنهاست – روزنامه ها دوشنبه 15 مرداد 1397" باید بدانند. حقیقتی که بخشی از قدرت در طول 40 سال گذشته به صراحت بیان کرده ، و عملی نشان داده است که به آن اعتقادی ندارد! و مردم را منشا قدرت نمی داند.
در فاصله زمانی مقرر در قانون برای حضور رییس جمهوری در مجلس ، این احتمال وجود دارد که لابی های پشت صحنه ، طرفین را از ادامه دادن به آن منصرف کند و سوال از رییس جمهوری پس گرفته شود ! حتی با فرض این اتفاق ، افکار عمومی حالا در موضعی است که اجازه چنین کاری را به هیچ یک از دو طرف نمی دهد و اجازه نمی دهد باز هم حقایق را پشت مصلحت ها پنهان کرد . هیچ مصلحتی بالاتر از حمایت عمومی ازنظام نیست و واقعیت این است که این حمایت اکنون آسیب دیده است . " اقتدار " از آن مردم است ، مردم حق دارند بدانند کدام بخش از قدرت به خاطر ذائقه و منافع خاص خود ، کشور را در شرایطی قرار داده که " منافع ملی " در آن فراموش شده است . مردم به یک دولت برای اداره امور کشور خود رای داده اند و آنرا مسئول امور می دانند و باید پاسخگو مسایل باشد و حاکمیت دوگانه معنی ندارد .
ایران بضاعت های بسیاری دارد که حتی در سخت ترین شرایط به شرط مدیریت درست و صحیح ، و بسیج مردمی با اعتنای کامل به خواسته ها و نظرات آنها که در صدر آن توجه به منافع ملی است ، به آن قدرت تاب آوری و امکان زندگی توام با آرامش و امید را به مردم می دهد . امید به آینده صرفا با مشاهده و لمس افق های روشن ممکن است ، نه وعده ! ما در شرایطی هستیم که اعتماد مردم به دولت ، مورد حمله قرار گرفته و برون رفت از این وضعیت جز با تدبیر ، همت و همدلی عمومی ممکن نیست و این هم ، بستگی به میزان صداقت با مردم دارد. مردم نیاز به دلداری ندارند ، برنامه عملی می خواهند . برنامه ای که در آن افقی روشن به صورت علمی و عملی و نه شعار ! ترسیم هویدا باشد . مردم اگر چنین افقی را نبیند ، در خود چیزی برای از دست دادن نمی بینند .
جامعه شناسان سالهاست که مساله گسست در جامع را هشدار می دهند آنها این نظر مردم را بازتاب می دهند که یک عده کاملا در اقلیت عددی نمی توانند در یک جامعه که ادعای دموکراتیک بودن دارد ، باورها و برداشت های خود را از زندگی در ابعاد مختلف آن به اکثریت تحمیل کنند ، اگر چه اقلیت حق دارد از راههای دموکراتیک و با ابزار دموکراتیک ، افکار و عقاید خود را برای رسیدن به قدرت تبلیغ کند .
تحقق وحدت ملی در گروی عمل به مولفه های بسیاری است که اساسی ترین آنها احترام به خواسته مردم است که در آرا و نظرات آنها منعکس می شود. قانون اساسی به عنوان سند اصلی تنظیم رابطه مردم با حاکمیت خوشبختانه راهکارهای دمکراتیک را در خود برای برون رفت از بن بست ها دارد که از آن جمله مراجعه به آرای عمومی یا همان رفراندم است . باید پذیرفته شود که چاره بحرانها بازگشت به رای مردم است که نیروهای صف در همه ی حالات محسوب می شوند.
از دیگر مولفه های اساسی برای توسعه و تعمیق وحدت ملی ، رسانه های آزاد هستند که آرا و افکار مختلف را بازتاب دهند. حاکمیت باید بپذیرید که نگاه امنیتی تاریخی خود به رسانه ها و کارکردهای آنها را اصلاح کند . در جامعه ای که رسانه هایش یا در انحصار حاکمیت هستند و یا در مالکیت آن رسانه های مستقل فضای تنفس ندارند . چند صدایی فقط با رسانه های آزاد و مستقل ممکن است و دولتی ترجیح دارد که روزنامه – رسانه نداشته باشد و مبلغ او عملکردش ، بخصوص میزان قانونمندی آن ، و اقبال افکار عمومی باشد.
اساسی ترین اصل در روابط بین الملل که همه ی توافق های تنظیم کننده روابط که به آن در مجموع حقوق بین الملل می گوئیم ، برپایه آن استوار است ، " اخلاق مداری ، تکریم و احترام به ملت ها و رهبران و حق حاکمیت ملی فارغ از قدرت و وسعت هر واحد سیاسی است."بدین ترتیب همه ی واحدهای سیاسی درهر موقعیت شایسته احترام و تکریم هستند.
براین مبنا ، سخنان روز سه شنبه " دونالد ترامپ " رئیس جمهوری آمریکا در مجمع عمومی سازمان ملل ، بویژه وقتی درباره ایران سخن می گفت ، نقض پایه ای و اساسی ترین اصل روابط بین الملل دانسته می شود. سخنان ترامپ نه فقط در مورد ایران که کل جهان ، مصداق روشن سیاست چماق و هویج بود . سیاستی که در تعاملات بین المللی کنونی ، آنهم در برابر کشوری مانند ایران ، محل اعتنا نیست . این سخنان ترامپ به علاوه گفته های تهدید آمیز او در مورد روابط کشورش با حاشیه نشین های جنوبی خلیج فارس ، ناتو ، آمریکایی جنوبی ، اروپا و اوپک و خلاصه کل جهان ! در عین حال نشان داد که او کاملا فاقد دانش سیاسی است و ادعاهایش در مورد دانش اقتصادی هم زمانی که نمایندگان بیش از 150 کشور حاضر در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل به سخنان او در واکنش به آمارهای اقتصادیش از پیشرفت های اقتصادی آمریکا در دوره او خندیدند ، مبنای علمی ندارد و بلف است .
نگاه به تاريخ روابط سياسي ايران و آمريكا بخصوص در 60سال اخير ، يعني بعد از كودتاي 28مرداد نشان مي دهد . در تاريخ روابط دو كشور آنچه برجسته است ، مجموعه اي از اقدامات ، مواضع و سياست هايي از سوي كاخ سفيد دربرابر ايران مي باشد كه اغلب فاقد نشانه اي از دوستي و احترام بوده است ، و هنوز هم مي توان آنرا در مواضع و رفتارهاي مقامات آمريكايي در رابطه با ايران ديد که اظهارات ترامپ و پیش از او وزیر امورخارجه و مشاورامنیت ملی آمریکا که درماههای اخیر بارها به صراحت حتی بر تغییر حکومت در ایران سخن گفته اند ، تكرار ادعاها در مورد برنامه هاي هسته اي، ايران و در يك كلام ، اصرار بر ادامه سياست هايي كه منافع ايران را مسدود كند ، برخي از آنهاست . حتي همين برخي نشان مي دهد هنوز نمي توان به آمريكايي ها اعتماد داشت و ديوار بي اعتمادي موجود به همين راحتي ها فرو نمي ريزد و آنچه به آن نياز است ، تغييري بنيادي در نوع نگاه واشنگتن به رابطه با تهران ، و تبديل حرف به عمل است که رئیس جمهوری روحانی در سخنانش در مجمع عمومی سازمان ملل بر آن تاکید گذاشت.
آنچه از سخنان آقای روحانی برداشت می شود این مهم است که صرف رابطه با آمريكا نه براي ما ، و نه يقينا براي دولت واشنگتن يك امتياز نيست . آنچه در اين خصوص مهم و با ارزش است ، داشتن يك ارتباط منطقي است كه در آن منافع ملي مورد غفلت قرار نگيرد . براي ما زماني ارتباط با آمريكا معني خواهد داشت و مي تواند امتياز تلقي شود كه بتوانيم به عنوان يك بازيگر مستقل وارد بازي شويم ، منافع ملي خود را در داخل آمريكا و در تعامل با دولت آن در صحنه هاي ديگر روابط بين الملل بدست بياوريم و يا ارتقاء دهيم .
آمريكا در طول دهه ها تعامل با ايران نشان داده است كه رژيمي قابل اعتماد نيست . ايران دلايل بسياري دارد كه به آمريكا براي عادي سازي روابطش با آن بگويد كه برايش "شرط "دارد . آمريكا داراي پيشينه اي مثبت درروابط خود با ايران بگونه اي كه بتواند به آن تكيه كند ، نيست و ادامه سياست هاي سلطه جويانه آن نشان مي دهد كه واشنگتن دولتي همچنان غير قابل اعتماد است مگر آنكه به صورت " بنيادي " و " عملي " نشان دهد كه حداقل ! شروع به تغيير در آن كرده است.
در سمت ديگر ، ايران هرگز گفت و گو با آمريكا براي حل و فصل اختلافات موجود را بطور كلي رد نكرده است ، اما آنچه تاكنون مانع از آن شده تا از جانب تهران گفت و گو مفيد به فايده دانسته شود ، ادبيات آمريكايي ها و ادامه سياست هاي اين كشور بوده است كه ادبياتي زور گو است وهيچ كشور مستقلي ادبيات قدرت هاي زور گو را نمي پذيرد.جمهوري اسلامي ايران در همه مسايل منطقه اي و جهاني و ازجمله در فلسطين ، لبنان ، عراق و افغانستان، نشان داده كه خواهان صلح و آرامش بر مبناي عدالت و كرامت انساني است ،و سياست منطقه اي خود را بر همكاري هاي اقتصادي مفيد ، و استقرار صلح و امنيت و رفاه و برقراري اعتماد و همكاري و تفاهم با همه همسايةها و كشورهاي منطقه قرار داده است ،اما درمقابل اين آمريكا بوده است كه با سياست هاي اخلالگران خود ثبات ، صلح و امنيت منطقه و آرامش جهان را مخدوش و بخطر انداخته است. همان طور كه گفته شد ، ايران دلايل بسياري دارد كه بگويد " به آمريكا اعتماد نداريم " . اولين نكته و شايد اصلي ترين دليلي كه به اين بي اعتمادي انجاميده و موجب آن گرديده تا ديوار بلند بي اعتمادي همچنان بين دو كشور و روابط آنها وجود داشته باشد ، روحيه استكباري حاكم بر كاخ سفيد و اين گمان مي باشد كه " آمريكا مالك و صاحب همه ي جهان است ." آمريكا حتي اخيرا كه " بارها" پيام داد خواهان گفت و گو و كمك تهران در مورد روابط دو جانبه و منطقه ای مي باشد ، نشان داد كه در گفتار و عمل صادق نيست که نمونه روش آن خروج از برجام ، بی اعتنایی به توافقی جهانی و برقراری مجدد تحریم هایی است که به اعتبار قطعنامه های سازمان ملل لغو شده و یا باید لغو می شد که آمریکابه رغم امضا، هرگز به آن حتی در حداقل ها عمل نکرد. رهبران آمريكا با ادبيات استكباري و توام با كبر و غرور خود ، سالهاست كه به سياستي دوگانه و تبعيض آميز در برابر ايران ادامه مي دهند .آنها از صلح و امنيت جهاني سخن مي گويند اما در عمل وقتي نه تنها نداي صلح خواهي كه اقدامات عملي ايران را براي توسعه و تعميق صلح و امنيت مي بينند ، هر آنچه را در توان دارند، از جنگ گسترده رواني با كمك شبكه هاي رسانه اي خود و وابستگانشان گرفته ، تا قدم هاي عملي ، براي اخلال درآن بكار مي بندند . به باور افكار عمومي ايران ، آمريكا براي از بين بردن ديوار بلند بي اعتمادي ميان خود و ايران ، راهي جز پيش قدم شدن و آنهم با اقدامات صادقانه عملي در این مقطع توقف ادامه تحریم ها ، ندارد و تا پيش از آن نمي توان به فروريختن ديوار بي اعتمادي اميد داشت.
سياست خارجي يك كشور معمولا سواي از تعاريف كلي و مضموني كه نوعا در قوانين اساسي مي آيد ،در چهارچوبي شكل مي گيردكه به آن " منافع ملي " گفته مي شود . سياست خارجي يك كشور با حضور و بازي بازيگران متعددي شگل مي گيرد كه " واقعي " و نه " آرماني " هستند و در چهارچوبي صورت مي پذيرد كه هر بازيگر عرصه بين الملل براي آن تعريف دارد . اصلي ترين نكته دراين خصوص ، شناخت اين واقعيت ها و ميزان تاثير گذاري آنها و شناخت حدود منافع دو طرف است . آنچه در ساخت و طراحي سياست خارجي نقش اصلي را بازي مي كند ، دانش سياسي و نه هيجان سياسي است و كشورهايي قادرند از هيجانات سياسي دور بمانند و روابط خود را تحت تاثير آن قرار ندهند كه به دانش سياسي مجهز باشند و سياست خود را براساس آن بسازند .
سياست خارجي در صحنه بازي در روابط بين الملل بر اين مبنا شكل مي گيرد كه حدود بازي تا كجاست ، منافع ملي يكطرف تا كجا امكان پيشروي دارد و در آن سوي بازي ، طرف مقابل تا چه حد و تا كدام نقطه مي تواند مطمئن باشد كه مي تواند به بازي ادامه دهد بدون اينكه منافع اش تضييع شود. واقعيت هاي عرصه بين الملل حكم مي كند كه اين مولفه ها را هم در خودمان و هم در نزد بازيگر و يا بازيگران ديگر بشناسيم و با يافتن نقطه اشتراك ، سعي در تطبيق آنها با يكديگر معطوف به كسب بيشترين منفعت نماييم .
منافع ملي محدوده خاصي ندارد و به همين دليل نمي توان بازيگر و يا بازيگراني را در صحنه روابط بين الملل ناديده گرفت . موفق ترين بازيگران بين المللي آنهايي هستند كه اين روابط را مي شناسند و براي بازي خود در عرصه بين الملل به عنوان محلي براي تعامل بين المللي چهارچوب تعريف كرده اند و قادرند تهديد ها را براي تامين منافع ملي به فرصت تبديل كنند و كار مهمتر آنها نهادينه كردن اين چهارچوبهاست كه اصل عمده و اساسي آن ، شناور بودن منطبق بر بازي ديگر بازيگران است .
همانطور كه اشاره رفت ، سياست گذاري هاي كلان يك كشور توسط دستگاه ديپلماسي آن صورت مي گيرد كه به طور معمول نهادهاي مختلفي در مقام تصميم ساز و يا تصميم گير ، عضو آن هستند و وزارت امورخارجه حكم مجري را دارد كه بايد با تاكتيك هاي مناسب ، استراتژي مورد نظر را عملياتي كند . اين نكته مهم قابل ذكر است كه در صحنه بين الملل اين وزارت امورخارجه است كه سياست خارجي را نمايندگي مي كند ، به رسمت شناخته مي شود ، پاسخگو ، و طرف مذاكرات است .
درعرصه ديپلماسي احترام به حدود و ثغور وظايف ، احترام به منافع ملي است. تداخل وظايف اول امري را كه متاثر مي سازد ،منافع ملي است . در نگاه بيگانه و بطور كل در عرصه ديپلماسي ، اين يك اصل اساسي و هدف غايي هر مذاكره كننده اي است ؛ امتياز نده ! و يا اگر ناچار شدي كمترين امتياز را بده و درمقابل بيشترين بهره و منفعت را ببر ! كه سقفي براي آن وجود ندارد.
در سياست آنچه از آن نمي توان گذشت و يا كوتاه آمد ، كف منافع است . نگاه به بحران هاي كوچك و بزرگ در سطوح مختلف در تعاملات جهاني ، نشان مي دهد زماني بحران بوجود آمده و يا تشديد شده كه ديپلمات ها نتوانسته اند منافعي را كه از آن نمايندگي مي كنند ،و حد و ثغور آن را بشناسند و به حوزه منفعتي طرف مقابل وارد شده اند و يا اصرار بر پايين بردن كف آن در سمت مقابل داشته اند. ديپلمات ها براي انجام وظايف خود مانند هر متخصص ديگر آموزش هاي بسياري مي بينند و مهارت هاي متنوعي را مي آموزند كه طبيعي است ديگران از آن بي بهره باشند.
در عرصه بين الملل اين طور نيست كه طرف مقابل ، هر كسي را كه هر ادعايي داشت ، بپذيرد ، و به رسميت بشناسد . اين حوزه قائده مند ترين عرصه از تعاملات است ، كه در آن همه چيز تعريف شده است . با اين وصف ، منافع ، خيلي چيزها را توجيه مي كند كه از آن جمله دور زدن حاكميت ها ، توسط خودي ها ، و كسب بالاترين منفعت است.