10 سال پيش در چنين روزي - پنج ديماه - كه البته آن سال مصادف با روز جمعه بود ، بم در نخستين ساعات روز لرزيد. گزارش هاي بعدي مي گفت كه شهر كاملا ويران شده است و تلفات بايد بالا باشد. 

 مثل هر جمعه ديگر كه كشيك بودم اول وقت به اداره رفتم . در اداره بود كه فهميدم در بم زلزله شده است. هنوز ساعت هفت صبح نشده بود كه ماموريت سردبيري به من واگذار شد و دوستان شيفت شب كه زحمت كشيده و خبرهاي اوليه را داده بودند ، كار  را تحويل دادند.

  اولين كاري كه بايد در مقام سردبير انجام مي دادم مرور خبرهاي مهم بود. مشخصات زمين لرزه بم را كه خواندم حدس زدم كه بايد خسارات زيادي داشته باشد. بزرگي ( شدت ) زمين لرزه بالا بود (شش و هشت دهم ريشتر) ، نوع سازه هاي محل را ديده بودم كه عموما با مصالح پست ساخته شده بود ، ومي دانستم كه محل داراي ضريب تراكم بالا جمعيتي است.

 قبلا زمين لرزه هاي بسياري را در مقام خبرنگار و سردبير پوشش داده بودم كه يكي از بدترين و تلخ ترين آنها زمين لرزه دهشتاك رودبار گيلان بود . 

تا نيروهاي كشيك برسند ، اولين كاري كه كردم تقسيم كارميان دفاتر استاني بود . از جيرفت و بيرجند هم خواستم تا خبرنگاران سريعا به محل اعزام شوند. در تهران نيز با نيروي هوايي و شركت هاي هواپيمايي براي اعزام خبرنگار و عكاس هماهنگي كردم . نتيجه اعزام خبرنگاران شهرستاني و گرفتن جا براي خبرنگار اعزامي از تهران در يكي از پروازهاي امدادي هلال احمر به سوي كرمان در ساعات نزديك ظهر بود.

  اولين خروجي هاي ما دو گزارش از سابقه زمين لرزه هاي بزرگ در ايران و جهان بود . تقريبا هر ده سال يك زمين لرزه بزرگ در ايران رخ داده است . 

 خبرنگاران كشيك اتاق خبر كه رسيدند بين آنها تقسيم كار كردم . دائما با سازمانهاي مختلف براي كسب خبر تماس داشتيم . آمارهاي اوليه حكايت از تلفات بالا داشت . دراين طور مواقع همه به اين مي چسبند كه آمار كشته ها را بدهيم . مديرعامل ما هم اصرار بر اين امر داشت . 

 به اوكه ساعتي بعد از روز به اتاق خبر آمده بود گفتم كه آمار ها روشن و دقيق نيست و به علاوه ايجادنگراني و ياس عمومي مي كند. الان ما بايد افكار عمومي را براي كمك بسيج كنيم ! او اصرار داشت آمار بدهيم ومن مقاومت كه دليلي ندارد آمار غير قطعي بدهيم و به علاوه با اين كه در جامعه ياس عمومي ايجاد شوم مخالفم و آنرا با اصول مديريتي كار خبر مغاير مي دانم. اين آموخته هاي دوستان روانشناس و روانپزشك هم هست. هرحادثه اي مراحل خاص خودش را در خبردهي دارد و الان وقت فراخوان به كمك است.

 تا اين ساعت كمك قابل ملاحظه اي به محل نرسيده بود. در سيرجان يك هواپيما روي باند بود ولي چون نظامي بود براي پرواز و كمك رساني بايد هماهنگي هاي اداري صورت مي گرفت . خبرش را دادم . مردم از جاهاي مختلف استان و از دور و نزديك به سوي كرمان راه افتاده بودند. جاده ها را عملا اين آدم هاي بي كار بسته بودند و تلفن ها به سختي ارتباط مي داد و مقامات هم به محل رفته بودند.

 خبرنگار ما در بم هم در سوگ چند تن از افراد خانواده اش بود . با اين همه خبرهاي زيادي داد تا همكاران از مركز كرمان به بم رسيدند.خبرنگار ما از جيرفت هم زود به محل رسيد . مي دانستم كه او يك پيكان اداري دارد و او نزديك ترين فردي بود كه وسيله در اختيار داشت و مي توانست سريعا به ماموريت برود. شناسايي امكانات از اصول اوليه و اساسي مديريت خبر است. يكي از دانشجويانم اخيرا پايان نامه ارشدش را با عنوان " بررسي استراتژي مديريت خبر دربحران " در دانشگاه آزاد اسلامي - علوم و تحقيقات سمنان گذراند كه به علاقه مندان توصيه مي كنم در صورت دسترسي آنرا بخوانند . كار خوبي است اميدوارم درآينده كتاب شود و در دسترس عموم قرار گيرد.

 تا ظهر بر طبق مدارك موجود در رايانه سازمان ما 61 خبر و گزارش از زمين لرزه بم داديم . تقريبا تمام زواياي زمين لرزه و پي آمدهاي آن روشن شده بود. آيت الله امامي كاشاني امام جمعه موقت تهران كه خطبه ها را خواند ، هيچ اشاره اي به زمين لرزه بم نكرد.

  عصر كه شد معاون خبر تماس گرفت و پرسيد چه خبر ؟

 از صبح هيچ تماسي نداشت !

گفتم : همان زمين لرزه بم است !

- مگه بم زمين لرزه شده ؟

- شما كجاييد ؟

- تجريش !

- بله و...

شرح ماجرا را برايش گفتم !

 امروز در دهمين سال آن فاجعه ، ياد همه ي جان باختگان آن زمين لرزه ، زمين لرزه 31 خرداد 69 و پيش از آن ... را گرامي مي دارم . 



برچسب‌ها: زمين لرزه بم, خاطرات يك خبرنگار, يادداشتهاي يك روزنامه نگار
نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 12:9 | لینک  |