*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار
روز دوم را هم میان گرما و خاک شروع کردم. هر ساعت از مراحل پیشرفت کارها گزارش می دادم و دیگر علنی شده بود که پیکر امام در بهشت زهرا(س) دفن خواهد شد.
تا غروب کُلی از کارهایی که می شد،خبر دادم. به زیارت شهدا رفتم و گزارش مفصلی هم از آنجا و حال و هوای خانواده محترم شهدا و زائران در آن گلزار دادم.
بچه های سپاه غذا آوردند ولی نگرفتم، میل نداشتم، در گرمای کشنده آنقدر آب خورده بودم که میل به چیزی نداشتم.
دم غروب از مدیر خبر کسب تکلیف کردم که چه کنم؟که شجاع نوری گفت : تو برو خانه، من می یام و هستم . با بیسیم در تماسیم!
صبح زود میانه راه بهشت زهرا(س) مدیر خبر را پیج کردم که کجای بهشت زهرا(س) است بروم پیش او!
بعد یکی دوبار جواب داد:من اداره ام!
برای مراسم تدفین هر یک از نهادها و سازمانهای مسئولیت دار برنامه ویژه ای تدارک دیده و با تمام امکان پای کار آمده بودند.
مطابق با آخرین هماهنگی صورت گرفته میان نیروهایی که در ایرنا پوشش مراسم را بر عهده داشتند ، سردبیری خروجی نهایی با استاد بهمن کمیلی زاده بود و من و تیم گروه گزارش در آرامستان مستقر می شدیم و پوشش مسیرها و سطح شهر با دیگر گروههای خبری بود و واحدهای عکس و فیلم همراه گروهها می شدند و عده ای از آنها نیز مستقل به عکاسی می پرداختند .
پوشش شایسته و دقیق و همه جانبه این مراسم، تکلیف و آزمون بزرگ حرفه ای برای ایرنا بود.خدا را شکر با تأیید ها و تشویق هایی که بعد از عالی ترین نهادهای کشور دریافت کردیم، شاکریم وظیفه ای مقبول انجام داده ایم.
خلبان «محمد ساعتچی»فرمانده یگان هوایی کمیته انقلاب اسلامی و فرمانده خلبانان هلی کوپتر هایی که کار انتقال پیکر امام (ره) برای تدفین را برعهده داشتند، همسایه من در مهرشهر کرج بود و بین ما سالها رفاقتی مسجدی بود. خلبان ساعتچی در زلزله رودبار هم لطف بزرگی در انتقال ما به محل کرد که روزی در خاطراتم خواهم نوشت.
آنچه در عملیات مراسم ارتحال امام رخ داد را او چنین تعریف کرده است :
يگان هوایی کميته انقلاب اسلامی جمعى فرماندهى کميته ، همانند فرمانداری و ژاندارمری سابق زير نظر وزارت کشور قرار داشتند؛ بنابراين از حيث کارى و ماموريتهای محوله با وزارت کشور در ارتباط تنگاتنگ و همکارى فوق العاده بودند.
بعد از رحلت امام خمينى (ره) با تيم پرواز تماس گرفتند و اعلام کردند شما صبح به محض اينکه امکان پرواز داريد، بياييد در جماران مستقر شويد که ما امکان استفاده از وسيله را داشته باشيم. صبح آن روز حاج احمد آقا و بقيه مسئولان آمدند و رفتيم بهشت زهرا(س) براى تعيين مکان دفن اين فضا را و در حقيقت از همينجا عمليات ارتحال امام براى ما شروع شد.
روز تدفین ١۴ خرداد -ابتدا جابه جايى پیکر حضرت امام (ره) با يک خودروی يخچال دار اتفاق افتاد، اما همه ی مردم هيجانی بودند و آنجا يک فروند هلی کوپتر نيروى هوایی پيکر را از ماشين گرفت و به محل دفن برد. آنجا هم برادران پاسدار سپاه و کميته انقلاب اسلامى خودشان دو رديف کانکس گذاشته بودند اطراف قبر تا جمعيت سرازير نشود، اما ميزان علاقه آنها به امام و اينکه دلشان مى خواست براى بار آخر امام را ببينند، باعث شد نظم مراسم به هم بخورد و مردم که پشت کانکسها بودند آنها را کنار زده و به سمت محل دفن امام هجوم آوردند. آنجا هلی کوپتر نشسته بود تا پيکر امام را از داخل آن به محل دفن منتقل کنند ولى مردم اجازه ندادند اين اتفاق بيفتد و همانطور که در عکس و فيلمها می بینید به گونهاى شد که نتوانستند پيکر را منتقل کنند و حتى بخشی از کفن حضرت امام پاره شد. دوباره به ما گفتند شما پيکر امام (ره) را به جماران منتقل کنيد که کفن عوض شود. ما امام را به جماران منتقل کرديم.
در بازگشت مجدد به بهشت زهرا (س) ما منطقه تدفين را يک مربع فرض کرديم با يک جمعيت فوق العاده،خب جمعيت ايستاده بود و جايى نبود که هلى کوپتر بنشيند ديديم بايد مردم را متفرق کرد اين تدبير را ريختيم و گفتيم چهار فروند مى شویم و يک چهار ضلعی درست می کنیم حول محل دفن. برنامه اين شد که اولاً همه با هم بلند شوند و همه با هم نزديک بشوند به جمعيت که جمعيت اینطور از پايين چهار تا هلی کوپتر می بیند با فاصلههای زمانی که خيلى دقيق اين رعايت شده بود، داخل هر کدام يک تابوت خالى بود. بعد هلی کوپتر اصلی که شماره يک بود و قرار بود سرهنگ امينی خلبانش باشد، حامل پيکر مطهر امام بود و درست در لحظهای که جمعيت به سمت هلى کوپترهای ديگر متفرق شد، کنار قبر فرود آمد و بلافاصله پيکر مطهر را بيرون آورده و سريع بلند شد، يعنى نگذاشتند کار ديگرى بشود.
💠 ادامه دارد.
🌺 برای مطالعه نوشته های نویسنده لطفاً لینک زیر را دنبال کنید:
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1