چکیده :

 حادثه تروريستي اخير در"سروان " استان سيستان و بلوچستان كه به شهادت جمعي از مرزداران ايراني انجاميد ، در راستاي سياست هاي كلاني ديده مي شود كه استكبار بر پايه تروريسم در منطقه طراحي كرده است . اين حادثه ،‌ حوادث قبل و بعداز آن ، براي ما درس هاي زيادي درحوزه هاي مختلف دارد كه مي بايست مورد توجه قرار گيرد. مقاله از سه جهت به بررسي علت و علل و زمينه هاي حادثه  تروريستي پيشين مي پردازد و آنچه دراين ميان مهم است توجهي مي باشد كه نسبت به مسايل داخل كشور نويسنده مي دهد و مي خواهد مورد توجه قرار گيرد تا استكبار نتواند از آنها براي نيل به اهداف خود سوء استفاده كند.

     واژه های کلیدی : سيستان و بلوچستان . سراوان – شهادت گوادر- آمريكا- اسراييل افغانستان پاكستان اهل سنت تشييع

   مقدمه

 در  ابتداي آبانماه امسال تروريستهاي تكفيري شماري از سربازان و مرزداران جمهوري اسلامي ايران را در ناحيه سراوان در استان سيستان و بلوچستان در جنوب شرق ايران به شهادت رساندند. حادثه مذكور به لحاظ تعداد تلفات و نيز سطح و موقعيت و مقام شهدا ، واقعه اي قابل توجه و عنايت از جهات عديده و بخصوص مراقبت هاي اطلاعاتي و امنيتي حفاظت اطلاعات رقابت هاي منطقه اي و برون منطقه اي و مسايل درون مرزي بخصوص گسل هايي مي شود كه بايد مراقب آنها بود و به ترميمشان اهتمام كرد.

  مقاله در زمان وقوع حادثه نگاشته شده و بديهي است كه با تحقيقات اطلاعاتي ، اطلاعات تازه و جديدتري درباره حادثه بدست آمده باشد كه نويسنده  به آنها دسترسي نداشته باشد. تمامي اين مقاله در قالب جمع بندي تحليلي نگاشته شده ، و در پايان هر بخش نتيجه گيري شد است و لذا از آن به صورت مستقل مي گذرم.

 درسهايي كه بايد آموخته شود  

- درس اول امنيت

  شهادت جمعی از سربازان مرز دار ايراني در ناحيه سراوان حاوي پيام هايي در حوزه هاي مختلف است . در حوزه امنيت و حافظت اطلاعات ، نتيجه  تحليل حادثه ستان سيستان و بلوچستان  براساس اخبار دريافتي تاكيد دارد كه بايد محاسبات امنيتي 1) بازبيني و 2) شيوه هاي آن در مناطق مختلف كشور و از جمله در نوا حي شرقي ، براساس پارامترهاي به روز شده ، باز طرا حي و به اجرا گذاشته شود. حادثه مذكور اولين حادثه از نوع خود نيست ولي از نظر  شكل وقوع ، ابعاد و خسارات آن ، حادثه اي فوق العاده  تاسف انگيز و دردي سنگين است. مسايل امنيتي در شرق كشور سالهاست كه با استقرار نيروهاي اشغالگر در افغانستان و حضور رسمي آنها در مناطقي از پاكستان بويژه در نواحي مرزي با ايران و حركت هاي كاملا حساب شده آنها در حوزه هاي منافع ايران ،كه پيدايش و تقويت جريانهايي تروريستي را بدنبال داشته است به علاوه  ضعف دولت هاي مركزي در كابل و اسلام آباد براي حفاظت و حراست از مرزهايشان ، شرايط امنيتي ويژه اي را در نواحي شرقي كشور ايجاد كرده است كه از منظر استراتژيك مي توان آنرا  "  مثلثي امنيتي " شامل نيروهاي خارجي طالبان و القاعده و نيروهاي وابسته خواند كه  در آن " عنصر خارجي نقش محوري " دارد و متناسب با وضعيت "گاهی به کمک نیروهای ناتو می‌آید و گاه در سرکوب طالبان در پاکستان (و افغانستان )‌نقش بازی می‌کند و گاه نیز به کمک نیروهای وابسته در منطقه در هر سه کشور ایران، پاکستان و افغانستان می‌آید."‌

  قرائن بسيار دلالت بر اين امر دارد كه نيروي خارجي در جوار مرز ايران درخاك دو كشور پاكستان وافغانستان بسرعت در حال نزديك تر شدن به تروريست ها و شبه نظاميان مورد حمايت خود با هدف ارتقا سطح و حوزه عمليات تروريستي است كه ايجابات اطلاعاتي و امنيتي و نظامي خود را مي طلبد.

حادثه تروريستي زاهدان بار ديگر نشان داد كه مساله امنيت در شرق كشور يك مساله جدي و يك چالش امنيتي و انتظامي چند بعدي است كه براي حل آن بايد  تدابيري فراتر از اقدامات معمول چون تقويت نيروهاي امنيتي و انتظامي و يا حداقل همسو با آن اتخاذ شود،  و صرف اينكه گفته شود اشرار از آن سوي مرز آمده بودند و حاكميت هاي ضعيف در دو كشور همسايه شرقي امكان برخورد با آنها را نمي دهد ، قابل قبول نيست .  وظيفه اول هر حاكميتي حفظ امنيت تمامي ساكنان در قلمروي حكومتي آن است كه در علم سياست آنرا حتي معادل " استقلال " يك واحد سياسي دانسته اند و اين وظيفه حاكميت است كه هر مولفه تاثير گذار بر امنيت عمومي و مخل آنرا شناسايي و به هر شكل ممكن براي شهروندان تامين امنيت كند. بازبودن مرزها و سهولت تردد، قرار گرفتن منطقه در مسير ترانزيت مواد مخدر ، زياد بودن اتباع خارجي ودست يابي افراد خارجي به هويت ايراني در مطالعات سياسي ، اجتماعي و امنيتي در جنوب شرق ايران ، چهار مولفه اساسي ناامني در منطقه از بعد داخلي  دانسته مي شود كه هرچه سريعتر بايد براي رفع آنها برنامه ريزي و اقدام كرد .

   اما مساله از بعد خارجي حائز اهميت و توجه جدي تر است . قرائن ، شواهد ومدارك بسياري در اختيار نهادهاي امنيتي و انتظامي كشور است كه رد پاي برخي قدرت هاي فرامنطقه اي را در حوادث تروريستي اخير در جنوب شرق و نقاط ديگري از كشور به وضوح نشان مي دهد. هدف اين قدرت ها در دو بعد داخلي و خارجي روي هر يك از سه كشور ايران ، افغانستان و پاكستان روشن است. آنها از بعد خارجي " در صدد يافتن جاي پايي محكم در نقطه حساس و استراتژيك درياي عمان و خليج گوادار و منطقه بلوچستان پاكستان و ايران هستند."[1] تا  از اين طريق تحولات منطقه را هدايت و مديريت كنند. و در بعد داخلي، بيگانه ها بر اين نظرند كه  " افزايش فشار و آشفتگي داخلي در ميان  اقليت هاي نژادي و مذهبي در ايران ، فرصت هاي جديدي براي آمريكا در جهت بي ثبات كردن جمهوري اسلامي ايران مي دهد . " [2] و "ساخت دشمنان داخلي و مشغول كردن حكومت ها (ي منطقه به آنها ) يكي از ابزار اين هدف است ".[3]

  در راهبردهاي آمريكا در منطقه ، تسلط بر خليج "گوادر" كه بتدريج به يك قطب اقتصادي منطقه اي توسط چيني ها تبديل    مي شود ، فراتر از يك رقابت ميان قدرتها معني و جاي دارد. آمريكا در صدد آن است تا با تسلط بر اين منطقه و مناطق پيراموني آن ، و توسعه بيشتر دامنه نفوذ خود از سمت شمال روي تحولات در پاكستان و افغانستان و آسياي مركزي و از سوي غرب روي ايران و از جنوب روي شيخ نشين هاي خليج فارس تاثير بگذارد .آمريكايي ها اينك در منطقه بسوي دوبي حضوري دائمي براي خود تعريف و فراهم آورده اند و بدنبال آن هستند تا با تسلط بر گوادر و مناطق پيراموني آن ، از موقعيت استراتژيك اين منطقه بهره جسته و نقل و انتقال نفت در منطقه را كاملا كنترل كند."[4]  آمريكا براي اين منظور پول هاي بسياري هزينه مي كند [5] و پايگاههاي بسياري را نيز در منطقه بوجود آورده و تجهيز كرده است.

 در استراتژي آمريكا براي منطقه ، ايالت بلوچستان پاكستان حساسيت هاي خاص خود را دارد به گونه اي كه در اين منطقه     پايگاههاي نظامي آمريكايي ها در منطقه " دالبندين " ،" جك آباد " و "پسني " مستقر مي باشند و برخي اطلاعات منتشر شده از سرويس هاي اطلاعاتي كشورهاي منطقه نشان مي دهد كه " سازمان اطلاعات مركزي آمريكا ( سيا) بعد از استقرار در افغانستان دستگاههاي جاسوسي خود در منطقه نوار مرزي را تقويت كرده و " روابط سازمان يافته اي را با سران برخي گروهها و دسته هاي اشرار داشته است" [6] و محور اين روابط سفير آمريكا در اسلام آباد است.

 تامين امنيت در منطقه با توجه به شرايط و وضعيتي كه اشاره شد بستگي به تحقق دو عامل دارد. اول : نظام بايد با توجه به شناسايي مولفه هاي داخلي تاثير گذار در امنيت منطقه ، به حل و فصل سريع آنها بپردازد و دوم : حاكميت هاي افغانستان وپاكستان را به اتخاذ ترتيبات امنيتي جديد و فعال سازي ترتيبات قبلي فرابخواند و اين نكته را براي آنها آشكار سازد كه امنيت منطقه جز در همكاري دستجمعي ممكن نيست و اخلال در آن ، منافع هر سه كشور را به مخاطره جدي مي اندازد.

 درس دوم هوشياري و حفظ وحدت ملي

 تفرقه ميان ملت بزرگ و نستوه و تاثير گذار ايران يكي از مباني عمده راهبردهاي كنترلي استكبار در منطقه است. براي اين منظور استكبار اهرم هاي مختلفي را به كار گرفته است و  از ابزارهاي اين كار ، يكي ، استفاده از جاهلان و متعصبان ، و نيز  طرح و كشاندن مسايل حساسيت زا به  ميان توده هاي مردم و انتقال آن به حوزه عوام ، و خارج كردن مسايل  از حوزه علما و صاحبان انديشه است .گرچه خوشبختانه با درايت علماي اسلام   و ديگر نهادهاي مرجع اين راهبرد افشا شده  و خيلي كاركرد نداشته است ، ولي برخي حوادث و رخ دادها مانند حادثه تروريستي "پيشين " ضرورت هشياري بيشتر دراين زمينه را مورد تاكيد قرار مي دهد.

با جرات مي توان ادعا كرد كه ايران در ميان كشورهاي منطقه داراي بيشترين و بالاترين ضريب همبستگي ملي است. دلايل اين امر زياد است كه اصلي ترين آن اسلام و اعتقاد و ايمان عموم مردم به آن مي باشد. مدارا و احترام به همه ي مذاهب اسلامي ونيز پيروان آنها و نيز اديان قانوني خط قرمز همه ي آحاد ملت ايران  است . هدفي كه دشمن ضربه زدن به آنرا در ميان ملت ايران تعقيب مي كند . مدارا  از اصول مورد تاكيد در اسلام  مي باشد و اين امر در نگاه به سيره رسول الله (ص)‌و اهل بيت بزرگوار آن حضرت ، سلام الله اجمعين ،  كاملا برجسته است .

از جمله ابزارهاي استكبار براي تفرقه افكني و درعين حال بدنام كردن اسلام ، گروهكهاي تروريستي  دست ساخت استكبار هستند كه به نام اسلام ، ماموريت دارند عليه آن اقدام كنند. اين امري كاملا واضح و مبرهن است كه هر جا اهداف استكبار تأمین شود ، ‌بدترین افراد و گروه های تروریستی دوست آن  می شوند و از آن ها حمایت می کند . آمریکا نماينده همه ي مستكبرين قبلاً با منافقين ، طالبان ، ‌القاعده و ديگر گروهكهاي تروريستي فراتر از همكاري ارتباط داشته و مدتهاست از گروهك تروريستي  "جندالله"  عامل چندين حادثه تروريستي در جنوب شرق ايران و گروهكهاي مشابه ! حمایت می کند . حمايت آمريكا از جريان تروريستي ريگي به قدري روشن است كه نياز به ارايه هيچ سندي ندارد.  پشتبياني تبليغاتي صداي آمريكا VOAو راديوي آمريكايي فردا ( شبكه خبري العربيه را نيز بايد به آنها افزود كه نمايندگي جناحي سلفي در منطقه و داراي عقايد ضد ايراني و شيعي را همسو با آمريكا برعهده دارد )‌ از اين جريان تروريستي به حدي آشكار است كه بعيد بنظر مي رسد حتي مدعيان جريان آزاد اطلاعات در اين راديوها بتوانند آنرا انكار كنند ، امري كه به صراحت مغاير با تعهدات   بين المللي دولت آمريكا به موجب قوانين و رويه هاي ناظر بر فعاليت هاي رسانه اي از جمله تعهدات دولت ها در نزد يونسكو  است. درتاييد حمايت همه جانبه و پشتبياني كامل آمريكا از جريان تروريستي ريگي سایت شناخته شده «نیوز استیس من» انگلستان، روز دوشنبه 27 مهرماه 1388 مقاله افشاگرانه اي از يك مامور سازمان اطلاعات مركزي آمريكا    CIAانتشار داده که در مقام يك "رابط " مي نويسد :":‌سازمانهای جاسوسی آمریکا و انگلیس در تجهیز و پشتیبانی عبدالمالک ریگی دست داشته‌اند...هنگامی که «دیک چنی»، معاون وقت (بوش ) رئیس‌جمهوري آمریکا با  پرویز مشرف، رئیس‌جمهوري (وقت)  پاکستان، در ماه فوریه سال 2008 دیدار کرد، ایجاد ستاد محرمانه‌ای در برابر ایران به وسیله جندالله، در دستور کار قرار گرفت (زيرا) گروههای مشابه جندالله، برای پیگیری برنامه‌های آمریکا در منطقه، جایگزین مناسبی به جای القاعده  هستند و همکاری با این گروه‌ها برای آمریکا مطلوب است." این دومین گزارش منابع غربی پس از گزارش آوریل سال 2007 شبکه تلویزیونی آمریکایی «ای-بی-سی» است که می‌گفت:" دولت آمریکا در منطقه سیستان و بلوچستان، محرمانه از گروههای تروریستی حمایت می‌کند. "

  همانطور كه اشاره رفت ، جريان هايي تروريستي مانند ريگي  هيچ هدفي جز بدنام كردن اسلام و تامين منافع آمريكا ندارند . علاوه بر گزارش هاي رسانه اي ، اسناد سرويس هاي امنيتي ايران و ديگر كشورهاي منطقه نشان مي دهد كه آمریکا فقط از گروه جندالله حمایت نمی کند ، بلکه بسیاری گروههای دیگر نیز تحت نفوذ و حمایت مالی آمریکا هستند. هدف  همه ي اين جريانهاي تروريستي مخدوش كردن چهره اسلام و زمينه سازي براي حضور نيروهاي بيگانه در كشورهاي اسلامي ، غارت منابع آنها و تسلط بر نقاط حساس جهان است.

 از آنچه گفته شد مي توان نتيجه گرفت : در میان تعریف های مختلف از مفهوم امنیت وجوه مشترکی وجود دارد که در عبارت زیر قابل تلخیص است :امنیت شرایطی است که در چارچوب آن فرد در مقابل خطرات، تهدیدات و زیان های ناشی از زندگی اجتماعی ، مورد حمایت جمع ( جامعه) قرار می گیرد.امنیت نیازی بنیادین و پایدار است که برآورده شدن سایر نیازهای جمعی نیز به وجود آن بستگی دارد.انسان که به اقتضای خلقتش اجتماعی آفریده شده و ناچار از وابستگی به "دیگری" و "دیگران" است، در طول تاریخ حیات پر فراز و فرود  خود در تامین آرامش داخلی و آسایش اقتصادی و ایمنی در برابر تهدیدات بیرونی، تمهیدات فراوانی اندیشیده و ابتکارها و خلاقیت های تکامل یافته خود را برای فراهم کردن وسیله های گوناگون برای رسیدن به این مقصود به کار گرفته است. تدوین چارچوب های مختلف انضباطی و وضع قوانین و مقررات جمعی منتهی به ایجاد حکومت برای اداره جامعه از جمله مهمترین ابزار و وسائلی است که برای تامین نیازهای امنیتی به جامعه بشری معرفی شده است.مجموعه این ابتکارها و خلاقیت ها در نهایت به ایجاد و گسترش چتری حمایتی منجر می شود که در سایه آن فرد و جامعه به بقا و حیات خود تداوم می بخشند و در نبود آن به وضعیتی می رسند که در تعاریف ارائه شده توسط متفکرین اجتماعی به آن Anomie ( نوعی بی قانونی و عدم تعادل در شرایط اجتماعی) اطلاق   می شود.در غیبت آنچه " امنیت" خوانده می شود ، ترس و وحشت و بی اعتمادی و سردرگمی حاکم می شود و هر یک از افراد جامعه نگران از سرنوشت و جایگاه خود در این شرایط، تنها به نجات خویش می اندیشد و فارغ از هرچه بر جمع می گذرد، در صدد یافتن راه هایی برای به در بردن خود از مهلکه می افتد و به بهای نادیده انگاشتن حق و حقوق دیگران ،بر اولویت خواسته های فردی خود تاکید می کند.تضارب و تقابل این خواسته های فردی که به عدد جمعیت موجود در جامعه ای دستخوش بی وزنی و بی قانونی می تواند متفاوت و متعدد باشد، چارچوب هاي  اجتماعی را از جای می کند و به ناهنجاری هایی میدان می دهد که به تشدید ناامنی و تقویت تفکر " هر کس برای خود" و " همه برای من" می انجامد.در سایه عدم امنیت رضایت مندی از زندگی کاهش می یابد که حاصل آن از میان رفتن نشاط و شادابی و جایگزینی یاس و افسردگی فردی و اجتماعی است.در چنین شرایطی فرد که از هر طرف خود را د رمعرض تهدید می بیند به فکر ایجاد سپر دفاعی می افتد و برای حفاظت از خود و آنچه او عزیز می پندارد ، و در غیاب قانون و مقرراتی که ضامن بقای جمع است، به هر وسیله ای که او را از خطر دور کند متوسل می شود و در این راه به آنچه نمی اندیشد ( یا در خوش بنیانه ترین حالت جزءآخرین انتخاب های او قرار می گیرد) مشروعیت و مقبولیت و حقانیت وسیله ای است که  برای این حفاظت و صیانت نفس در نظر می گیرد.اهمیت وجود " امنیت" در زندگی جمعی تا حدی است که برخی متفکران اجتماعی در تعاریف خود کلمه " امنیت " را مترادف با مفهوم "سلامتی" به کار گرفته اند و وجود آن را ضامن بقا و پایداری جامعه سالم پنداشته اند.  اگرچه مسئوليت تامين و ارتقاي سطج امنيت جامعه را در بعد ظاهري آن نهادهاي مسئول برعهده دارند ، ولي اين امر نيز به مانند ديگر امور جامعه در گروي همكاري جمعي است . امنيت در جامعه اي فراهم  مي آيد ، ارتقاي سطح پيدا مي كند و نهادينه مي شود كه در آن اين باور  وجود داشته باشد كه در هر سه بعد ، يكايك افراد جامعه و بخصوص نخبگان به عنوان يكي از نهادهاي اصلي مرجع ، نقش و سهم دارند.

درس سوم ، مراقب گسل ها باشيم

   تحلیل گران سیاسی فعال کردن گسل های قومی- فرقه ای  درايران و كشورهاي منطقه را هدف نهایی آمریکا از پشتیبانی اطلاعاتی و عملیاتی از تروریست های ساکن پاکستان مانند جندالله طالبان و القاعده ارزیابی مي كنند . "پیتر سایموندز"  تحلیل گر انگلیسی در 19 خرداد 88 در مقاله اي كه راديو دري ايران آنرا خواند ، ‌نوشت : ‌"آمریکا از یک طرف ادعا می کند به دنبال درگیری با ایران نیست و از طرف دیگر عملاً با تحریک اقلیت های نژادی و عملیات تروریستی به مقابله با ایران برخاسته است.شواهد بسياری در دست است که نشان می دهد واشنگتن علاقۀ وافری به ایجاد ناآرامی در ایران یافته است و احتمال دارد با مسلّح کردن گروههای قومی افراطی در صدد اجرای این برنامه باشد." شبکۀ تلویزیونی اروپایی(یورونیوز)  نيز يك هفته قبل از اين تاريخ  با پخش تصاویری از مهمات به دست آمده از دستگیر شدگان مرتبط با يكي از عملیات تروریستی شرق ايران ،  پرده از حمایت تسلیحاتی آمریکا از گروههای تروریستی در داخل ایران برداشته و افزود: از بازداشت شدگان سلاح هایی به دست آمده است که روی آن ها عبارت "ساخت آمریکا" حک شده است.

 استفاده از هر فرصت  و بهانه قرار دادن هر موضوع براي ايجاد گسل هاي قومي -  فرقه اي و يا زمينه سازي و تقويت زمينه براي بهره برداري از گسل هاي موجود درجامعه اي  با تنوع قومي ايران ، يكي از تاكتيكهايي است كه قدرتهاي استكباري و بخصوص آمريكا و انگليس از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي در دستور كار سرويس هاي امنيتي شان داشته اند. ردپاي استكبار در حوادث و وقايع فرقه اي از فرداي پيروزي انقلاب اسلامي ايران در نقاط مختلف كشور مانند تركمن صحرا كردستان مناطق نفت خيز جنوب -  سيستان و بلوچستان و مناطق آذري نشين آنقدر آشكار بوده است كه درباره آن طي سالها كتابها نوشته شده و استكبار نيز تلاشي براي پاك كردن اين آثار به جهت وضوح كامل و مستند آنها نداشته است.

 ايجاد و بهره گيري از گسل هاي قومي فرقه اي يكي از راهبردهاي توصيه شده ريچاد نيكسون رييس جمهوري اسبق آمريكا(متولد 9 ژانویه ۱۹۱۳، یوربالیندا، کالیفرنیا متوفي به تاريخ ۲۲ آوریل ۱۹۹۴، نیویورک) در كتاب معروفش " 1999 پيروزي بدون جنگ اين كتاب به فارسي نيز ترجمه و دربازار موجود است . " به دستگاه سياست خارجي و سازمانهاي اطلاعاتي آمريكا براي كار روي ايران است.

 انقلاب اسلامي ايران را مي توان از جمله مهمترين تحولاتي دانست كه در قرن گذشته سبب تحولات و دگرگوني هاي بسياري در حوزه منافع قدرت هاي بزرگ شد. انقلاب اسلامي ايران نظام سياسي جديدي  را به دنيا معرفي كرد كه بر نفي سلطه استوار بود. اين انقلاب به همان سرعتي كه در ميان توده هاي مردم در اقصي نقاط جهان جا باز مي كرد ، به يكي از هدف هاي براندازي سرويس هاي امنيتي و سياسي نظام سلطه و مشخصا آمريكا مبدل شد تا جايي كه براي تحقق آن بودجه هاي رسمي تصويب شد و اختصاص يافت كه سرمايه نهادهايي چون  بنيادهاي سوروس Soros Foundationبا نام اصلي بنياد جامعه باز Open Society Institute - OSI  (جرج سوروس ميليارد يهودي آمريكايي است ) (7) پيش برنده طرح هاي موسوم به انقلاب مخملين (8) را بايد به آن افزود . آمريكا براي حذف انقلاب اسلامي ، طرح هاي مختلفي داشت و دارد كه در فازهاي مختلف قرار مي گيرد . رهبري فعاليت ها عليه انقلاب اسلامي ايران را سيا به چند ايستگاه خود واگذار كرده است كه در پيرامون ايران و به طور مشخص در باكو ( جمهوري آذربايجان ) استانبول ( تركيه ) ، فرانكفورت (آلمان )‌، ‌لندن    ( انگلستان ) و دوبي ( امارات )‌ فعال هستند . اين ايستگاه ها در خصوص امور ايران تحت نظر ايستگاه سيا در دوبي و از طريق آن با سازمان مركزي قرار دارند .9

انقلاب اسلامي و تغييرات ژئوپولتيك سه دهه پايان قرن گذشته ، ايران را كه تا پيش از پيروزي آن ، در بلوك غرب قرار       مي گرفت و اين بلوك منافع بسياري در آن براي خود قائل بود ، به يك جامعه هدف مبدل كرد . سيا براي اين هدف سناريوهاي مختلفي دارد كه  حصر،ضربه و حذف  سه ركن همه ي آنها  ، و استفاده از گسل هاي قومي فرقه اي يكي از تاكتيكهاي آن است .

سيا در فعاليت هاي خود عليه ايران همانطور كه  "نيكلاس برنز "  معاون (وقت ) وزير امورخارجه آمريكا در مصاحبه با نيويورك تايمز در 29آذر 1385 گفته است ، روي ايراني ها ي مقيم شيخ نشين دوبي و نيز ايراني هاي مقيم ديگر كشورها      ( با تاكيد روي جمهوري آذربايجان آلمان بويژه شهر فرانكفورت و استانبول ) متمركز است و پوششي كه تحت آن عمل      مي كند ، عمدتا نهادهايي هستند كه به ظاهر مردم محور يا  NGO  تعريف شده اند مانند " مرکز ایرانی (برخورد) غیرخشونت‌‌آمیز کاربردی" ولي در واقع اهداف سياسي و امنيتي را دنبال مي كنند. مركزپيش گفته به نوشته نيويورك تايمز به تاريخ بالا " از ایرانی‌ها دعوت می‌کند تا در کارگاه‌های آموزشی خود، به آنها نشان دهد که چگونه اعتراض‌های مسالمت‌آمیز در گرجستان، فیلیپین و دیگرمناطق دنیا شکل گرفته است.این مرکز امیدوار است با برگزاری کلاس‌هایی درباره نافرمانی مدنی، به شورش‌های مسالمت‌آمیز در ایران دامن بزند." برابر مدارك و گزارش هاي مطبوعاتي منتشره "مرکز بین‌المللی برخورد غیرخشونت‌‌آمیز کاربردی"، که مقر آن در واشنگتن است، به برگزاری کارگا‌ههای آموزشی مرکز ایرانی (برخورد) غیرخشونت‌‌آمیزکاربردی"10  در دوبی کمک کرده است.11 " گذشته از رصد کردن ایران از دوبی و تعامل با ایرانیان آنجا، دولت بوش حداقل و در يك نوبت ۷۶ میلیون دلار ازکنگره درخواست کرده که این پول صرف کمک مالی به رادیو تلویزیون‌های فارسی زبان خارج از ایران می‌شود. این مبلغ همچنین برای برنامه‌های هنری، ورزشی و هربرنامه‌‌ای که به دموکراتیک شدن ایران کمک کند، هزینه می‌شود."12

تأكيد صريح مقامات آمريكا از جمله آدام ارلي، رايس ( وزيرامورخارجه پيشين آمريكا )‌و نيكلاس برنز بر ايجاد پايگاه هايي مشابه ريگا (ليتواني ) عليه ايران در اطراف جمهوري اسلامي و شهرهاي ايراني‏نشين جهان (مانند باكو، دوبي، استانبول، فرانكفورت، لندن و...) به روشني حكايت از آن دارد كه وسعت جغرافياي عملياتي آمريكا و غربي‏ها عليه ايران بسيار بيشتر از وسعت جغرافياي عملياتي آنها عليه شوروي در دورة جنگ سرد مي‏باشد. به بيان ديگر، ايران، ايراني كه نه سلاح اتمي دارد و نه از قدرتي برابر با قدرت نظامي شوروي برخوردار است، براي غرب مساله‏اي مهم‏تر از شوروي است و به بيان روشنتر، قدرت تأثيرگذاري ايران بر سياست جهاني و ملت‏هاي مسلمان، قدرتي انكار‏ناپذير است.

  پي نوشت ها :

1- ژنرال حميد گل رييس اسبق سازمان اطلاعات ارتش پاكستان ،ايرنا، 16-01-1385

2- گاردين چاپ انگليس 11-01-1385

3-  بالا

  4- ژنرال اسلم بيك رييس بنياد تحقيق ،مطالعات بين المللي توسعه و امنيت ملي پاكستان، ايرنا- 10-02-1385

 

5-  پرويز مشرف رييس جمهوري پاكستان ، ايرنا- 16-01-1385

6-پور محمدي ، وزير كشور ( وقت ) ، رسانه ها -  25-01- 1385

7 - سوروس در بیش از ۳۰ کشور جهان از جمله جمهوری‌های آذربایجان، ارمنستان، ازبکستان، اوکراین، تاجیکستان، روسیه، گرجستان، قرقیزستان، قزاقستان و مولداوی دارای نمایندگی‌های فعال است.

 8  - بنیاد سوروس با فعال کردن مراکز مطالعاتی در کشورهای مختلف و سپس با ارزیابی مخالفان دولت مرکزی و حمایت از مطبوعات مخالف دولت، زمینه را برای انقلابی آرام و به شکست کشاندن دولت و یا حکومت فراهم می‌نموده‌است كه به آنها انقلاب هاي مخملين گفته مي شود . عمده‌ترین فعالیت این بنیاد در حوزه کشورهای آسیای میانه و قفقاز است .

9  -  نيويورك تايمز 29آذر 1385

10 - اين دو موسسه در ظاهر از هم جدا هستند.

11- "يادداشتهاي يك روزنامه نگار" http://r-pishdar.blogfa.com

12 - از اظهارات برنز در گفت و گو با نيويورك تايمز 29آذر 1385

 والسلام عليكم

 

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 10:0 | لینک  |