آمده بودم فقط سلامي بكنم

 صبح كه از خانه بيرون آمدم ، تكيه قديمي كوچه را ديدم كه دوباره برپا شده است. اين تكيه را جوان هاي محل هر سال برپا       مي كنند. بچه هاي با حالي هستندو صد در صد هم مخلص ، ‌ولي كار آنها دوتا اشكال اساسي دارد. اول تكيه تو خيابان 10 متري است كه راه آمد و شد مردم را مي بندد ، بخصوص اينكه پياده رو هم در اشغال تكيه قرار گرفته است .

 ايراد دوم ، با شرمندگي ببخشيد ها ، برق هيات است كه از برق عمومي كوچه گرفته شده است كه مطمئنا اشكال دارد و فكر نمي كنم امام (ع)‌ راضي باشد با عمل حرام براي او عزاداري كنيم !

 صبح رفته بودم اداره اي پيش آقا كريم رفيق 30 ساله ام كه دوست عزيز اگر مي تواني براي دانشجويي تنگ دست كاري بكن كه از من خواسته تا او را براي دريافت وامي مختصر به جايي معرفي كنم .

 گفتنند :‌آقا كريم تشريف آورده اند ولي رفته اند زيارت عاشورا !

 ساعت هشت و نيم صبح بود .

 ساعت كار اين اداره هم هشت صبح است.

 در آگهي روي تابلوي اعلانات اداره نوشته بودند : زيارت عاشورا هر روز دهه اول محرم ساعت 8:00 صبح

 توسرسراي اداره نشستم .

ساعت كمي از9 گذشته بود از نگهبان پرسيدم  زيارت عاشورا تمام نشد ؟

 گفت :‌ طبق برنامه ! بايد تمام شده باشد ، الان دارند صبحانه مي خورند !

 زير آگهي تابلوي اعلانات نوشته شده بود : خيرين كمك ها و نذورات خود را به روابط عمومي بدهند.

يك ربع به 10 بود كه آقا كريم به اتاقش آمد و نگهبان گفت مي توانم او را ببينم .

 داشت ايمل هايش را مي خواند . با من كه صحبت مي كرد نگاهي هم به روزنامه ها داشت . ترجيح دادم فقط بگويم آمده بودم سلامي بكنم .

 

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 11:31 | لینک  |