تاخیر و جوجه کباب ! دو رکن دائمی و جدا نشدنی از پروازهای شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران ( هما) است . دومی را می شود تغییر داد ، ولی اولی به هزار و یک دلیل امکانش نیست . آن یک دلیل ، دلیل اصلی و آن همان چیزی است که مسئولین هواپیمایی می گویند : ناوگان کهنه است ! کمبود داریم .
جت بوئیک هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران پرواز شماره 1373 به مقصد مدینه منوره هم از این دو قاعده تبعیت می کند. روی بلیط هواپیما که صبح بدست من دادند نوشته بودند که ساعت پرواز 21:10 دقیقه و اما جالب ساعت پرواز این هواپیما روی تابلوهای پایانه شماره یک فرودگاه مهرآباد بود که حتی تا لحظه پرواز هم مقابل شماره آن نوشته بود : 17 و 40 دقیقه – تاخیر دارد ! سوال : اگر تاخیر دارد چرا روی بلیط که صبح به من دادند نوشته 21:10 دقیقه !! ؟ به قول زیدی شاید خواسته اند که از همین اول بد قول نشوند.
ساعت از 21:10 دقیقه ! هم که می گذرد هنوز نه خبری از پرواز است و نه حتی عبور دادن مسافران از گیت های کنترلی ، و بدتر از همه اینکه هیچ کس ازشرکت هواپیمایی به خودش زحمت کمترین اطلاع رسانی را نمی دهد . به ما ها گفته اند که درسفرهای زیارتی کمتر نق بزنیم و ایراد بگیریم نکند که اجرمان پایمال شود. اینکه من حق ابتدایی خودم را بخواهم و رعایت آنرا طلب کنم ؟ اجر من را پایمال خواهد ساخت !
مسافران پرواز اغلب شهرستانی هستند . بوئینک 747 نزدیک به 500 مسافر را معمولا دراین مسافت ها با خود می برد . شوق زیارت همه را ساکت کرده است . هیچ کس اعتراضی هم ندارد ! چرا ؟ شاید یک دلیل دیگرش این باشد که حقوق خود را نمی دانند ! حقی که چندین بند از آن براساس پیمان ورشو ناظر بر صنعت هوانوردی تجاری پشت بلیط تمامی پروازها حتی پروازهای ایرانی و باز حتی در پروازهای داخلی ! ذکر شده است . مثلا اینکه در صورت تاخیر شرکت هواپیمایی باید جریمه بدهد و از مسافرانش این گونه و آن گونه پذیرایی کند . ساعت به 22:00 نزدیک می شود که برادران سپاه از مسافران می خواهند تا : کارت های اعتباری – موبایل – کلید – پول خرد و... را از جیب لباس های خود خارج کرده و آنرا داخل جیب های کت تان بگذارید و کت را روی نقاله دستگاه کنترل با اشعه قرار دهید. موقع وارد شدن به فرودگاه برای اولین بار درسالهای اخیر از من و دیگران خواستند تا کفش های خود را نیز در آورده و زیر دستگاه قرار دهیم . باز چرا ؟ احتمالا آنطور که قائم مقام ستاد مبارزه با مواد مخدر گفته ، اگر مواد ی بود ، تشخیص داده شود.
در دوره عمره گذشته نزدیک به 200 نفر معتاد که مواد مخدر همراه داشتند فقط در فرودگاه مدینه منوره بازداشت شدند که چند نفری از آنها تا آخرین روز دوره عمره را در زندان گذراندند که یکی از آنها اتفاقا با خود ما که پارسال جزو آخرین گروه عمره گزارها بودیم درروز دوم ماه مبارک رمضان عربستان را بعد از تحمل پنج ماه زندان ترک کرد . او را مامورین زندان صبح کله سحر با یک لباس مندرس در شهر مکه مکرمه بدون آنکه احرام بسته باشد ، تحویل ستاد سازمان حج وزیارت دادند. پیرمردی حدود 80ساله و اهل شمال کشور بود.
پارسال روزنامه های ایرانی از استقرار دستگاههای جدید در فرودگاه جده برای کشف مواد مخدر خبر دادند . معتادین که ظاهرا خبرهای حوزه تخصصی ! خود را تعقیب می کنند ، بلافاصله مقصد خود را روی بلیط ها تغییر دادند و به جای جده به مدینه آمدند که عدد داده شده از آنها به دام افتادند .
مسافران یکی یکی از گیت عبور داده می شوند. گمان من این است که این آخرین بازرسی است و یعنی اینکه می توانیم سوار هواپیما شویم که یکی از مامورین با برادر و حاج آقا خطاب قرار دادن زائران ، از آنها می خواهد که باز هم ! روی صندلی های این سالن نشسته و منتظر شوند.
صبح که دربعثه مقام معظم رهبری بلیط من را می دادند گفتند که توفیق همراهی با حجت الاسلام والمسلمین "رجبعلی زمانی " را خواهم داشت که روحانی یی صاحب قلم و صاحب کتاب است . ایشان را در فرودگاه زیارت می کنم و طبق معمول که هر کسی به ما خبرنگاران می رسد ، می پرسد چه خبر ؟ ایشان هم از اخبار جویا می شود که خود باعث شروع بحثی مطابق معمول سیاسی می شود که روزها بعد حتی زمانی که در مدینه هم ، هم اتاقی شدیم ادامه یافت .
مدتهاست که دیگر ساعت نمی بندم و اگر لازم باشد از ساعت گوشی تلفن استفاده می کنم . به ساعت نگاه نمی کردم که برادران سپاهی ا زمسافران خواستند تا برای سوار شدن به هواپیما وارد تونل شوند.
یک بوئیک 747 که با توجه به مشخصات فنی و کلاسی که به آن تعلق دارد ، می توانم حدس بزنم حداقل 27 سال است که می پرد !
جای من در ردیف دهم روی صندلی اچ کنار چند خانم که با عصا و ویلچر حرکت می کنند است ، و جناب زمانی در جایی که من نمی توانم ببینمشان .
سوار کردن مسافران آنقدر طولانی می شود که مسافران هم صدایشان در می آید . خلبان "برهمند " که دستور بستن درها را می دهد ، میهماندار عباسی از طریق بیسیم خبری دریافت می کند دایر بر اینکه 4 نفر دیگر دارند می آیند !! و باصدای بلند از همکارش می خواهد که : در را نبند چهار نفر دارند میان !
مسافرانی که در ردیف فرست کلاس نشسته اند خوشحالند که بی آنکه پولی اضافی داده باشند ، روی صندلی های مبلی نشسته اند و مانند من جایی ننشسته اند که حاجیه خانم بغلی از سر پا درد ، پایش را ازکفش بیرون آورده ! و از لای صندلی به سمت صندلی جلویی دراز کرده است . وای به حال بیچاره مسافر جلویی ! عنوان این پرواز را بهتر است " پرواز سالخورده ها " بگذارند . باآنکه در سالهای اخیر جوانهای بسیاری برای رفتن به حج وعمره در نوبت قرار گرفته اند ، ولی مطابق آمار ، ایران همچنان از جمله معدود کشورهایی است که زائرانش معمولا بیشتر کهن سال و میان سال هستند . یک استاد دانشگاه چند سال پیش نوشته بود که برای جوانگرایی در حج باید به آنها در نوبت انتظار امتیاز مثبت داد ، و به علاوه دولت باید به سمتی برود که حداقل بخشی ازیارانه های فرهنگی را نظر به قرار داشتن عمره و تمتع در زمره اساسی ترین کارهای فرهنگی ، به این امر و آنهم به جوانان اختصاص دهد که هم در معرض آسیب ها قرار دارند ، و هم اینکه انشاالله با عمری طولانی خواهند توانست اثرات عمیق این سفر زیارتی را در زندگی خود منعکس و از آن بهره مند شوند. این استاد دانشگاه همچنین گفته بود که اگر 30سال پیش که انقلاب پیروز شد ما در بحث سواد آموزی توجه اصلی خود را متوجه فراگیری امر آموزش به گروههای لازم التعلیم می کردیم ، امروز قطعا در ایران بی سوادی وجود نداشت ، و همینطور است پرداختن به کارهای فرهنگی ، که اگر توجه لازم را کرده بودیم ، و برای این کار برنامه داشتیم ، و به نظر خبرگان و اهل فن توجه می شد ، امروز وضع ما این نبود که پیوسته نگران تهاجم فرهنگی دشمنان در اشکال گوناگون آن باشیم .
ترکیه ای ها چند سالی است که به جوانگرایی در حج وعمره روی آورده اند و روحانی های جوانی را نیز ترتیب کرده اند که هدایت کاروانهای جوانهای زائر را بر عهده دارند.
جلوی هواپیمای ما یک فوکر 100 پرواز می کند و هواپیمای ما بدنبال آن روی باند می آید . سرعت می گیرد و آرام آرام بلند می شود و دل آسمان را به سمت نور می شکافت .
تهران زیر پای ما هر لحظه کوچک و کوچک تر می شود و دقیقه ای بعد نمایشگر جی پی اس نشان می دهد که به سمت قم در حرکت هستیم . در ادامه مسیر از کنار اصفهان خواهیم گذشت و بعد از عبور از منطقه گچساران ، از ساحل استان خوزستان برروی خلیج فارس قرار خواهیم گرفت و بعد از عبور از آسمان کویت ، در آسمان عربستان سعودی به سمت مدینه منوره به پیش خواهیم رفت . دراین ساعت دمای هوای تهران 26 درجه سانتی گراد بالای صفر و دمای مدینه منوره 37 درجه سانتی گراد است و هواپیما همینطور که اوج می گیرد و بالا و بالاتر می رود ، از دمای هوای بیرون بسرعت کاسته می شود تا جایی که وقتی هواپیما به بالاترین سقف پروازی که برای آن درنظر گرفته شده است ، می رسد ، نمایشگر ، برودت بیرون را 47 درجه سانتیگراد زیر صفر نشان می دهد .
از پرواز در حدود نیم ساعت گذشته است که میهماندار فیلمی ازموسسه فرهنگی و هنری مشعر وابسته به بعثه مقام معظم رهبری در مورد سفر حج و برخی آداب و مناسک آنرا به نمایش می گذارد . صدای فیلم دائما بالا و پایین می شود . عیب از دستگاه پخش است و میهماندار تمام طول نمایش فیلم بالای سر دستگاه کنار صندلی ما ایستاده بود تا صدا را تنظیم کند.
در محدوه ای که صندلی من قرار دارد نمی بینم کسی به فیلم توجه کامل داشته باشد. حاجیه خانمی که ردیف من نشسته از بغل دستی اش که او نیز پایش درد می کند ، می پرسد : حاج خانم دفعه چندومتون است ؟ او جوابی می دهد . من نمی شنوم .
گرسنه ام ولی می دانم که هواپیمایی جمهوری اسلامی غذایی جز جوجه کباب سرو نمی کند. با این همه منی که گوشت خور نیستم دل دل می کنم که هرچه زودتر غذارا بیاورند چون کنار آن چیزهایی می دهند که می شود شکم را سیر کرد .
وقتی میهماندار از من می پرسد : جوجه کباب میل دارید یا چلوگوشت ؟ منی که هیچ یک را نمی خورم فقط از روی کنجکاوی می گویم و به گمان اینکه شوخی می کند ! می گویم : چلوگوشت ! این اولین بار است که در پروازهای هواپیماهای ایرانی از من که به تبع شغلم هم که شده زیاد به سفر می روم ، چنین سوالی شده و حق انتخابی حتی بین دو نوع غذا یافته ام .
وقتی روکش ظرف غذا را کنار می زنم ، آنچه می بینم مثل آنچیزی است که همیشه دیده ام ، جوجه کباب ! به آقای میهماندار می گویم : من سورپریز شدم که گفتی دو نوع غذا دارید . ولی دیدم که نه ظاهرا فقط جوجه کباب است . عذرخواهی می کند و اصرار بر پس گرفتن غذا و آوردن چلوگوشت دارد که می گویم برای من هر دو یکی است من گوشت خور نیستم فقط می خواستم دراین ارتفاع چشمم به چلوگوشت هواپیمایی بیفتد.
دو ساعت و اندی از پرواز گذشته است که روی نمایشگر مدت زمان تقریبی ورود به فرودگاه مدینه 20 دقیقه ثبت می شود و هواپیما شروع به کاهش ارتفاع می کند و صدای باز شدن چرخ های آنرا می شنوم . تابلوی " لطفا کمر بندهای ایمنی خود را ببندید " روشن می شود و میهماندارها هم روی صندلی های خود می نشینند.
چراغهای شهر پیغمبر خدا از این ارتفاع معلوم است . نقطه ای نورانی تر از هر جایی را در دور دست می بینم . به تجربه می دانم که آنجا حرم مطهر رسول گرامی اسلام و خاتم الانبیا (ص) است . از این فاصله به گفته میهماندار 13 کیلومتر با حرم فاصله داریم . بغض امانم نمی دهد . با اینکه این بار سوم تشرف من برای عمره گزاری است ، اما مانند همان بار اول و اگر نگویید که اغراق می کند ، بسیار بیشتر از آن شوق این سفر را داشته ام . "آنان كه رفته اند ، مي دانند ؛ آنان كه ديده اند ، مي فهمند و آنان كه بوده اند ، چشيده اند شور و حال اين سفر را و اين گونه است كه وقتي به بدرقه زائر خانه خدا مي روي ، او را مشتاق مي بيني و هنگامي كه به استقبالش مي روي ، شوريده اش مي يابي ... . " خداوند تبارک و تعالی زیارت خانه اش و حرم شریف نبوی را روزی همه مومنان بگرداند.
من شاید بواسطه نوع کارم جاهای بسیاری را در این دنیا دیده ام . هیچ کجا برای من مکه مکرمه و مدینه منوره نمی شود. وقتی مکه می روم عظمت خداوند تبارک وتعالی را در نگاه به کعبه شریف و رمز و رازهای آن می بنیم که با همه ی قدرت و جلال و شکوه خداوندی ، چه خانه ساده ای دارد ، و در مدینه اما ، همیشه همه نشانه ها را می جویم و می بویم تا شاید رد عطر کوثر رسول خدا (ص) را بیابم و وقتی ناامید می شوم به حرم شریف پناه می برم و وقتی دلم شدیدا می شکنت به پشت دیوارهای بقیع می آیم و در بین الحرمین ، با سلام گفتن به بهترین آفریده های خداوند ، عقده دل با اشکهایی باز می کنم که سالهاست در انتظار فجر آقایم ریخته تا بیاید و نشان مادر خویش بازگوید .