*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار
اگر روزی از من به عنوان روزنامه نگاری که نزدیک به نیم قرن کار رسانه ای کرده است، بپرسند : کدام آفت بیشترین ضربه را به انقلاب زد؟ خواهم گفت : دروغ و ریا!
اگر روزی از من به عنوان روزنامه نگاری که نزدیک به نیم قرن کار رسانه ای کرده است، بپرسند : کدام آفت بیشترین ضربه را به انقلاب زد؟ خواهم گفت : دروغ و ریا!
برایش مصداق زیاد دارم و از درگاه ملت و محضر خداوند برای نقل شان به عنوان خبر، از این رو که نمی دانستم دروغ است و یا خلاف و ریا و ریاکاری، پوزش می خواهم و طلب عفو دارم.
پیش از انقلاب و به گمانم سال سوم دبیرستان بودم که برای درس انشاء، در نوشته ای در آن شرایط که شاه اصرار داشت اصول انقلاب سفید مردم را به آستانه تمدن بزرگ خواهد برد و همه در رفاه خواهند زیست و چه! نوشتم : ای مردم! من با شکمی که پُر از چلوکباب است و از آروغم بوی پپسی و پرتقال یافا استشمام می شود، به شما وعده می دهم که به دروازه ها نزدیک می شویم!
این عبارت از نوشته ام را بعد همه ی این سالها هنوز و با دقت به یاد دارم چرا که بعد خواندن انشاء و نمره ٢٠ گرفتن! معلمم بر سرم دستی به نشانه تشویق کشید و هم آهسته در گوشم گفت : این نوشته ها را هر جایی نخوان!
بعد، آن شد که هر هفته برای هفته نامه «صدای قزوین» و بعد روزنامه اطلاعات از مشکلات مردم و شهر با زبانی طنز ولی گزنده می نوشتم. یکبار سر نوشته هایم به ساواک احضار شدم، یکبار دیگر هم به شورای تامین شهر، همين که الان شورای امنیت می خوانیم و هر بار هم با نگاه به سن و سال من! که نوجوانی بودم تازه پشت لبش سبز شده، تذکری دادند و خلاص!
امروز عکس وزیر سابق ارشاد و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام را با کاپشن آمریکایی دیدم. قبلا هم گوشی او آیفون و کفشش هم یکی از برندهای مشهور آمریکایی معرفی شده بود که علاوه بر همه ی اینها و بدتر از هر چه تصور کنید، فرزند منافقی دارد که مدتی زندان بوده، به همان جرمی که خیلی ها اعدام شدند و بعد از رهایی از زندان، وزیر سابق طلبکار شده که چرا مامورین امنیتی پسر منافقش را قبل از زندان ارشاد نکرده بودند.
یادم آمد روزی در مقام سردبیر گروه گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی«ایرنا» بعد از انتشار گزارشی از چاپ غیرقانونی تقویم توسط دستگاههای دولتی، مدیر عامل توضیح خواست که آمار و ارقام گزارش را از کجا آورده ایم که توضیح دادم کار تیمی و میدانی است و او گفت که وزیر ارشاد خواسته توضیحات من را بشنود و تاکید شد که : همین امروز به دفتر وزیر برو!
رفتن خبرنگار و یا دبیر و سردبیر به دفتر وزیر و وکیل برای توضیح، تا آن زمان سابقه نداشت البته بعد که مدیر عامل در این سمت جا افتاد، در همه ی سالهایی که بود این اتفاق حتی در موارد بدتر و جدی تر تکرار نشد.
آن روز یاد دارم که اورکت آمریکایی تنم بود و شلوار لی پوشیده بودم، از باقیات سالهای خارج نشینی! برای رفتن به نزد وزیر! دنبال هر کی تو اداره هم سایز من بود رفتم تا لباسم را عوض کنم تا جنس آمریکایی به چشم وزیر که آن زمان بیشتر از حالا شعارهای ضد آمریکایی می داد، نخورد.
آخر سر یکی از همکاران کاپشن بلندش را به من داد که حکم پالتو برایم داشت. با آن نزد وزیر رفتم و ماجرای تهیه گزارش را جواب دادم.
شاید من هم ریاکاری کردم که لباس آمریکایی ام را وزیر که در کلکسیون مسئوليت هایش الان از جمله عضو هیات مدیره چند شرکت خودرو ساز است، نبیند. ولی قسم می خورم هرگز با لباس آمریکایی شعار ندادم!
مطلب بالا را که می نوشتم این خبر را هم خواندم : « امام زمینخوار و خواننده نیکوکار»
توضیح داده بود : رئیس ستاد دیه اعلام کرد: «از ابتدای سال تاکنون محسن چاوشی ۷ میلیارد تومان برای آزادی زندانیان کمک کرده است که در نتیجه این کمکها ۶۰۰ نفر از زندانیان آزاد شدهاند.»
و خبرنگار افزوده بود :در کشوری زندگی میکنیم که کسانی که ادعای برگزیدگی از سوی خدا را دارند و همواره مردم را به پرهیزگاری فرامیخوانند گاه سر از زمین خواری و اوقاف خواری در میآورند و آزادگانی چون محسن چاوشی هم هستند که دار و ندار خود را برای کاستن از رنج و درد مردم میبخشند تا صدها کودک از رنج دوری پدر یا مادر آزار نبینند.
#خاطرات
🟡 برای مطالعه نوشته های نویسنده ،لطفا لینک های زیر را دنبال کنید:
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1
https://x.com/lioeLabnnjAz2HE?s=09
https://t.me/raoufpishdar
eitaa.com/raoufpishdar
https://www.facebook.com/Raoufpishdar
https://www.instagram.com/Raoufpishdar
https://www.threads.net/@raoufpishdar