​​​​​*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار
پاییز سال ١٣۶۴ « طهماسب مظاهری» که به تازگی به معاونت نخست وزیر و رئیس بنیاد مستضعفان منصوب شده بود، در سفری رسمی همراه با هیاتی از مدیران ارشد این بنیاد، از راه سوریه به لبنان آمد.
نیروهای امنیتی سوریه در پوشش فوق‌العاده بالای امنیتی او را در «ساره» نقطه مرزی، به مردان مسلح جنبش اَمل که آن زمان گروه مسلح شیعی عمده در لبنان بود، تحویل دادند. ماشین حامل آقای مظاهری طوری به ماشین لبنانی چسبید که فقط امکان باز شدن دَر بود و با سرعت به ماشین زرهی لبنانی منتقل شد.
سفر کاملاًمحرمانه بود و قرار نبود تا زمانی که آقای مظاهری در لبنان است، کسی از آن مطلع شود.
آن سال‌ها جنگ های داخلی در لبنان جریان داشت و گروه‌های لبنانی گروگان‌گیری می کردند و اسرائیل بعد از خروج از بیروت، هنوز بخش های بزرگی از جنوب لبنان را در اشغال داشت و نیروهای ارتش سوریه نیز در لبنان بودند.
جنگ های داخلی لبنان (به عربی : حرب أهلیة لبنانیة) یک جنگ داخلی چند وجهی بود که از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ بطول انجامید و در حدود ۱۲۰۰۰۰ نفر تلفات بر جای گذاشت. تا سال ۲۰۱۲ حدوداً ۷۶۰۰۰ نفر هم‌چنان آواره بودند.بر اثر این جنگ یک میلیون نفر نیز لبنان را ترک کردند.
چگونه آقای مظاهری آن شب از پُست های متعدد گروه‌های مسلح از فرقه ها و احزاب مسلح لبنانی که بعضی شان هم به ایران نگاه خوبی نداشتند، عبور کرد تا به بیروت رسید و در هتل «سامرلند» - سال‌ها مقر عرفات رئيس سازمان آزادی بخش فلسطین « ساف» دیوار به دیوار این هتل بود که اسرائیل آن‌را بمباران کرد - مستقر شد، داستان مفصلی دارد.
صبح اوّل وقت روزنامه ها را که نگاه کردم، همه خبر از ورود معاون نخست وزیر ایران به بیروت با جزئیات دادند! تا به این‌جا و با آن همه حفاظت و مراقبت اصل سفر لو رفته بود.
همان شب «مصیب نعیمی» خبرنگار و نماینده ایرنا در لبنان را دیدم. توصیه های امنیتی را بررسی کردیم . من از طرف نهاد دیگری در لبنان کار رسانه می کردم، رابطه مصیب با همه ی گروه‌های لبنانی به حدی خوب بود که بدون مانعی به همه جای بیروت حتی بخش شرقی آن که شبه نظامیان مسیحی در آن سنگر بندی داشتند و می جنگیدند، رفت و آمد داشت و خبر و عکس می گرفت.
روز بعد ملاقات‌های رسمی آقای مظاهری شروع شد و از جمله با نبیه بری رئیس مجلس لبنان و رئیس جنبش اَمل که با یک کامیون ارتشی نیروی مسلح و کُلی محافظ دیگر به هتل آمد، ملاقات کرد. رادیو و تلویزیون های لبنان خبر ملاقات را پوشش‌ وسیع دادند و روزنامه ها نیز حتی با ذکر جزئیات! از گفت و گو ها نوشتند.
صبح روز سوّم آقای مظاهری با دریافت تذکرهای امنیتی از تهران، بیروت را ترک کرد و به دمشق بازگشت، ولی هیات همراه در لبنان ماند.
صبح روز بعد، به تشویق مصیب نعیمی، هیات که من هم همراه آن بودم، راهی جنوب لبنان شدیم. تا به گفته نعیمی «ایرانی هایی نباشیم که همه جای لبنان را ندیده از آن خارج شده اند ». چگونه صور و صیدا و نبطیه را عبور کردیم و بعد از دو رود اوّلی ( اوولی هم تلفظ می کنند) و لیتاتی( ٢٠ کیلومتری مرز فلسطین اشغالی) ، کنار نیروهای اسرائیلی که منطقه را در اشغال خود داشتند، به خانه خبرنگار ایرنا در جنوب لبنان رفتیم، بماند. عکس هایی از آن سفر که در آلبوم دارم، فاصله ما تا اسرائیلی ها را چند متر! نشان می دهد.
همکار ایرنایی سفره ای مفصل برای نهار تدارک دیده و انداخته بود. لقمه اوّل، یا دوّم از گلویمان پایین نرفته بود، که ابتدا غرش هواپیمایی را شنیدم و همزمان صدای انفجاری بسیار، بسیار مهيب! و همه چیز بهم ریخت!
خبرنگار ایرنا با گفتن چیزی نیست، چیزی نیست، سعی در روحیه بخشی داشت.
پرسیدم : بمباران بود؟
گفت : نه! دیوار صوتی بود! اسرائیلی ها خواستند بِگند ما می دانیم شما اینجایید!
جاسوس ها زود خبر می دن!
روستایی را کمی پایین تر از جایی که ما بودیم، اشاره کرد که به گفته او، بسیاری شان جاسوس اند و بخاطر همین اسم روستا را مردم « روستای جاسوس ها» گذاشته اند.
هیات بنیاد در آن سفر قول کمک هایی را به مناطق جنوب لبنان داد و ملاقات‌ هایی هم با مردم و مسئولین محلی داشت.
بعد از ظهر در مسیر بازگشت به بیروت، خبرگزاری رویترز تمام جزئیات سفر هیات و وعده های آن‌ از جمله به یاد دارم کمک به یک طرح کوچک آب‌رسانی محلی را انتشار داد.
🌺 ‏برای‌ مطالعه نوشته های نویسنده لطفاً لینک های زیر را دنبال کنید:

https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1

Http://r-pishdar.blogfa.com

https://eitaa.com/joinchat/1887896129C490688133a

https://t.me/raoufpishdar

eitaa.com/raoufpishdar

instagram.com/raoufpishdar

twitter.com/raoufpishdar

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 11:8 | لینک  |