*رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامه نگار
اول صبحی تو پارک محله جمع شده اند. گوشه و کنار پارک روی نیمکت ها نشسته اند امروز عاشورای سال ١۴٠٣ است! همه ی داستان کربلا را می شود در یک کلام خلاصه کرد : حسین (ع) برای اعاده اخلاق به جامعه قیام کرد، همين!
واقعاً پرنده هم توی کوچه پر نمی زند. اینها با کلاغ ها می آیند و با آنها هم می روند، اول صبح تا به دَم غروب!
سوژه حرفهایشان هم یکی است، حقوق ها را کِی می دهند، اضافه ها را می دهند، فیش ها صادر شد و...؟ زن و مرد! خانم ها یک طرف پارک و آقایان هر جایی گیر بیارند.
شنیده ها نقل می شود. اغلب اینها بازنشسته های تامین اجتماعی اند. شب تاسوعا تا یک و اندی بامداد صدای عزاداری و کوبیدن بر طبل می آمد. نمی گذاشتند خواب به چشمانم بیاید. قلب من بیمار است با قرص باید بخوابم.
حالا صبح عاشورا است! من رفته ام انباری برنج بیارم نذری درست کنیم. در تلویزیون همه سیاه پوشیده اند برای ظاهر واقعه ای که چند قرن از آن می گذرد و ولی به یاد داریم که این سالها در همین محل ما، چه ها گذشت و نگذشت که هر یک تاسوعا و عاشورایی بود.
مگر نه اینکه امام شهید برای مکارم اخلاق قیام کرد؟ این حرف معلم بازنشسته خوزستانی هم محل شده ما است.
خانمش چند سالی است به رحمت خدا رفته، خودش مانده و بچه هایی که سَر خانه و زندگی یشان رفته اند. چشم پدر به دَر است که بیایند ولی جیب او خالی!
حقوق این ماهش را مثل بقیه تأمینی ها چهار روز است که نداده اند، تاخیر خورده، تاسوعا و عاشورا است! تامین اجتماعی ای ها رفته اند عزاداری! سر در ساختمان پرچم سیاه زده اند.
وای حسین (ع) تو چقدر مظلومی! و ای بازنشسته! تو خود مصیبتی، گریه کن نداری!
وزیر کار گفته بود که « نباید بذاریم تا استقرار دولت جدید، کار مردم زمین بماند!» بازنشسته ها ، مردم نیستند!
اِیکاش می شد دسته عزاداری راه انداخت و جلوی تامین سینه زد و شعار داد : یزید دروغ گفت! شمر دروغ گفت و معاویه هم! خوردن و بُردن!
می ترسم مثل پارسال قُشون کشی کنند و باز بزنند و ببرند و پیرمرد بازنشسته را در اتاقک فلزی وانت قشون زِل آفتاب زندانی کنند. من خودم دیدم! و همه، و خدایی که بالای سر است، و دید سربازی چطور برای خودشیرینی پیرمرد بازنشسته را زیر مُشت و لگد گرفته بود! چرا؟ می گفت : آنچه ازم گرفته اید را پس بدهید، سفره ام خالی است ، شرمنده زن و بچه شدم، خدا شرمنده یتان کند! و فرمانده اش می خندید.
صفحه هایم را در شبکه های اجتماعی می بینم، همه سیاه پوش شده اند و نصحیت و سخن امام و نذری بردن برای فقرا و چه وچه! و عکس و فیلم!
ندیدم کسی نوشته باشد : حسین (ع) به کسانی که حق الناس بر گردن داشتند، اجازه حضور در نبرد با جبهه کفر و باطل را نداد جز یک کس! و او آن زمان رفت و شهید شد که پدرش ادای دِین او را تقبل کرد! و حق الناس از او برداشته شده بود.
رئیس جمهوری دیشب در مرقد نوحه ترکی خواند. اگر می آمد جلوی تامین می خواند، سینه زن بیشتری داشت که: شَستا مالمزی آپارده و... شَستا مالمان بُرد، دولت ها مالمان بُردند و تامین ریا کرد و بر سر و سینه می زدند یا حسین! آقای رئیس جمهوری برو بدهی دولت به تامین را بده، که نَگن دولت بدهکار است و ما نداریم!
و حالا آقای مسئول، وکیل و وزیر و رئیس جمهوری بروید سینه زنی!
«هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد - هم رونق زمان شما نیز بگذرد - وین بوم محنت از پِی آن تا کُند خراب - بر دولتآشیان شما نیز بگذرد! و...» سيف فرغانی
🌺 دیدگاه خود را در مورد این نوشته و دیگر نوشته هایم، لطفاً از طریق واتساپ به شماره +989193092237 با من در میان بگذارید.
برای مطالعه نوشته های نویسنده متمنی است لینک های زیر را دنبال کنید:
https://chat.whatsapp.com/LgEB4ZlnFKY5ohMdKOOZiO1
Http://r-pishdar.blogfa.com
https://t.me/raoufpishdar
eitaa.com/raoufpishdar
instagram.com/raoufpishdar