* رئوف پیشدار
استاد دانشگاه
این‌که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بنا بر صدور پروانه خبرنگاری برای فعالان خبری دارد، تنها یک معنی و پیامد خواهد داشت: فضای کار رسانه ای بیشتر و بیشتر، بویژه برای معدود رسانه‌های چاپی مستقل باقی مانده، محدود می شود.
رسانه ها در ایران به چهار دسته انحصاری ( رادیو و تلویزیون)، حاکمیتی، دولتی و خصوصی! ( به جهت وابستگی به یارانه و آگهی های دولتی) البته کاملاً وابسته به کمک های دولتی تقسیم می شوند.
صدا و سیما قانون خاص خود را دارد، رسانه های حاکمیتی ناظر خود را دارند و رسانه های دولتی مانند خبرگزاری ها و روزنامه های دولتی نیز یا از قانون خاص خود در استخدام و فعالیت پیروی می کنند، یا اینکه حاشیه های خاص دارند که شامل ارفاق ها و کمک های بودجه ای هم می شود و نوعاً ملاحظات حکومتی و دولتی را مانند نشریات حزبی ولی بی تابلو رعایت می کنند و دلهره مخاطب و سرجمع حساب و کتاب کاری هم به جهت اتصال به خزانه بیت المال ندارند.
برای نمونه؛ صدا و سیمای جمهوری اسلامی برایش مهم نیست که بنا به گزارش مرکز افکار سنجی این سازمان بیشترین بیننده اش با حدود ٣٠ درصد به مستندهای « راز بقا» اختصاص دارد. با این وصف بودجه های میلیاردی بدون حساب و کتاب هم‌چنان دریافت می کند. مرجعیت خبری را که سال‌هاست از دست داده هم، نه برای مدیرانش و نه شورای سرپرستی آن که نمایندگان نهادهای حاکمیتی اند، مهم است.
صدا و سیما حتی کارکرد سرگرمی اش را به نفع شبکه های خانگی، تلویزیون های ماهواره ای هم جای خود، از دست داده است و از همین رو، بدنبال انقیاد بیشتر این شبکه هاست.
خبرگزاری های دولتی نمونه هایش ایرنا، فارس و ایسنا در نظام رسانه ای امروز که باید بازوهای فرهنگی و تبلیغاتی و اطلاع رسانی نظام باشند، حتی در حد یک کانال ارتباطی در شبکه های اجتماعی کاربرد و کارکرد تاثیر گذاری ندارند.
مطابق قانون مدیران مسئول و سردبیران رسانه ها به ارشاد معرفی شده اند، اما اینکه خبرنگاران نیز باید پروانه کار داشته باشند و به تأیید برسند، یعنی؛ فقط کسانی قادر به کار رسانه ای خواهد بود که « تأیید شده» دولت! باشد. با نهایت احترام و پوزش از همکاران : میرزا بنویس! که نتیجه اش تشدید همین وضعیت موجود و مخاطب گریزی بیشتر می شود ، یعنی مرگ کامل رسانه !
رسانه و کار رسانه ای در دوره ای که هر فرد با یک گوشی تلفن همراه حکم رسانه را دارد - دوره حاضر را دوره «فرد رسانه» می گوییم - هر فکری و بنایی برای محدود کردن رسانه های مستقل از همین ابتدا شکست خورده است!
کار رسانه ای زمانی شاید شغل و حرفه‌ای پُر جاذبه بود. امروز این حرفه، حتی میان تحصیل کرده های آن جذابیتی ندارد. گواه آن، انبوه نیروهای کاربلد، خوش فکر و صاحب نظر و قلم که ترک این کار کرده اند و رانندگی در آژانس‌های تاکسی اینترنتی را به روزنامه نگاری و استرس های آن، شغلی بدون امنیت شغلی و حرفه ای ترجیح داده اند.
رسانه به معنای عام آن و رسانه های چاپی مستقل بویژه در ایران که وصف ماهیت رسانه های آن در ابتدا به اشاره گفته شد ، باید ویترین خواسته ها، آمال و انتظارات مردمی باشد. رسانه ای که یک نقد معمولی و ساده که از زبان مردم همه جا از تاکسی گرفته تا مترو و اتوبوس و حتی در محافل خانگی بیان می شود را نمی تواند به دلیل ملاحظات - بی انصافی است نگویم که بیشتر از خودسانسوری ناشی می شود. به جا بودن و یا نبودن آن بحث مستقلی می طلبد - چاپ کند، یا اگر هم چاپ کند دلهره آن را دارد که در حداقل تذکر نگیرد، رسانه نیست!
اين يك واقعيت است كه رسانه هاي ما در مقايسه با بخش هاي ديگر، در طول دهه ها از عمرشان ، به توسعه کیفی لازم دست نيافته اند.
درباره علت و علل اين مساله بسيار بايد گفت ، و دلايل متعددي را لزوماً برشمرد ، و اما من مايلم از اين فرصت استفاده كرده و بخصوص با توجه به محدويت فضا ، به یک دليل اساسي آن اشاره كنم:
يكى از عمده دلايل توسعه نيافتگی رسانه ها دركشور من ، نوع و جنس نگاه به رسانه ها از سوى قدرت است. بعيد مى دانم هيچ صاحب نظر منصفی از هر دو سمت – رسانه و قدرت - پيدا شود كه اين گفته را انكار كند . تجربه بيش از چهل سال كار رسانه اى من و سال‌ها تدريس در دانشگاه‌ها ، ضامن ، شاهد و مدرك اين گفته است.
بايد گفت كه اين يك واقعيت غير قابل انكار است كه نوع و جنس نگاه قدرت در كشور به رسانه ها بويژه مطبوعات ، از همان ابتداي انتشار نخستين نشريه در ايران " كاغذ اخبار - میرزا صالح شیرازی کازرونی- اولین شماره این نشریهً ماهیانه در دوشنبه بیست و پنجم ماه محرم ۱۲۵۳ قمری، اول ماه مهٔ ۱۸۳۷ م منتشر شد - تقريبا هميشه! يك نگاه امنيتى بوده است . نگاهى كه مى توان آنرا بزرگترين و اساسى ترين مانع در توسعه كيفى رسانه ها دانست .

نوشته شده توسط رئوف پیشدار  در ساعت 14:40 | لینک  |